صراط: بعد از ساخت فیلم توهینآمیز «مارمولک» در سال 82 با محوریت قشر روحانی جامعه که حاشیههای زیادی به همراه داشت، استفاده از سوژهی «روحانی» در فیلمهای مختلف، به روشی برای جذب مخاطب تبدیل شد که در این میان، برخی فیلمسازان سعی بر برجسته کردن ویژگیهای مثبت و ترسیم بایستههای روحانیون ایدهآل داشتهاند و برخی دیگر به بهانهی انتقاد، علاوه بر تخریب این طیف، ساختار و نظام دینی را مورد هجمه قرار داده و میدهند. برخی زندگی خصوصی آنها را جذاب یافتهاند و برخی دیگر رفتار اجتماعی آنها و گروهی نیز هر دو بعد را مورد توجه قرار دادهاند.
اگر از زاویهای متفاوت به موضوع فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی، در چند ماه گذشته نگریسته شود، میتوان بهصورت صریح و واضح، طرح مسائل سیاسی و اجتماعی روز جامعه و همچنین انعکاس سیاستهای کلان کشور را مشاهده نمود که البته با توجه به ذائقهی تولیدکنندگان آنها، یا وجههی تبلیغی دارند و یا انتقادی.
از جمله مسائل کلان جامعه که به صور مختلف در فیلمها بروز و ظهور یافته، تغییر سیاستهای جمعیتی کشور از سوی مقام معظم رهبری و طرح بحث دریافت یا عدم دریافت یارانه از سوی دولت یازدهم است. حال چند سؤال مطرح میشود که هدف از طرح ابعاد مختلف زندگی و فعالیت «آخوند یا روحانی» بر روی پردهی سینما و در میان سینماگران چیست؟ فیلم «فرشتهها با هم میآیند» با طرح مسائل جزئی زندگی یک طلبه و ورود همزمان سه فرزند به زندگی وی، در کدام طیف قرار میگیرد و آیا بهطور کلی میتوان این فیلم را در چارچوب ذکرشده گنجاند؟
پاسخ به این سؤالات، با توجه به سوابق نه چندان درخشان منوچهر محمدی، تهیهکننده و حامد محمدی، کارگردان فیلم، نیاز به تدقیق و بررسی دارد؛ چراکه این پدر و فرزند، سابقهی ساخت و نویسندگی فیلمهای قابل تأملی چون «مارمولک»، «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» با موضوع روحانیت، زندگی طلبگی و خانوادهی شهدا را دارند. فیلمهایی که توانستهاند با استفاده از عدم آگاهی برخی مسئولین، حمایت مادی و معنوی آنها را جلب نمایند و بهعنوان فیلمهایی «ارزشی» و «قابل تقدیر» طرح گردند.
تناقض عنوان و محتوا
از عنوان فیلم که «فرشتهها با هم میآیند» نام دارد و تبلیغات آن، چنین برمیآید که موضوع اصلی، «فرزندآوری»، تشویق خانوادهها به داشتن فرزند بیشتر و استقبال از حضور آنها در زندگی باشد؛ در صورتی که با مشاهدهی فیلم و تحلیل محتوای آن، نه تنها بازخورد مثبتی نسبت به این مسئله مشاهده نمیگردد، بلکه سیاستهای کلان جمعیتی کشور در چند سال اخیر، تقبیح شده و مورد انتقاد قرار میگیرد.
در سکانس درمانگاه، که احمد (جواد عزتی در نقش طلبه) و همسرش لیلا (نازنین بیاتی) برای سونوگرافی مراجعه کرده اند، خانم بارداری با نگاهی معنادار به احمد و با لحنی کنایهآمیز خطاب به او میگوید: «یه روز میگن یه بچه کافیه، روز بعد میگن که به هر بچه یه میلیون میدن، امروزم میگن: بچهی بیشتر، زندگی قشنگتر!»
احمد با لحنی مهربان، یک شکلات به بچهی او میدهد و میگوید: «بچه به این گُلی، برکت زندگیه!» و همزمان، دکتری که لیلا (همسر احمد) را معاینه کرده و متوجه سه قلو بودن فرزندان او شده، از اتاق خارج میشود و این خبر را به احمد میدهد. خانم ناراضی از سیاست جمعیتی فرزند بیشتر، با لحنی کنایهآمیز که خندهی تماشاگران حاضر در سینما را به همراه دارد، خطاب به احمد میگوید: «خوب، حالا دیگه برکت از سروکول زندگیتون بالا میره!»
بعد از تولد فرزندان، احمد و لیلا با دردسرهای زیادی مواجه میشوند؛ به نحوی که احمد برای تأمین هزینههای آنها مجبور است سه شغل (طلبگی، سیمکشی برق ساختمان و بازیگری) داشته باشد و حتی به بازیگری در سینما، که از آن اکراه دارد، روی بیاورد و برخی شبها نیز به منزل نمیآید. این مسئله بهخوی نشان میدهد که لفظ «فرشته» در عنوان فیلم، کاربردی معکوس و کنایهآمیز دارد؛ چراکه از فرزندان زیاد بهعنوان عوامل سختی، مشقت و «دیو»گونه یاد شده است! با این وجود، محوریت در فیلم با فرزندان، که به نظر میرسد فلسفهی وجودی آن را تشکیل میدهند، نیست و زندگی و فعالیتهای اجتماعی طلبه مورد نظر است که در ادامه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
روحانی ساختهی ذهن کارگردان یا مُبلِّغ دین؟!
اگر موضوع فیلم، با توجه به توضیحات فوق، توصیف وضعیت «روحانی یا طلبه» باشد نیز ناقص و نارساست؛ چراکه در آن، «تبلیغ» و وظیفهی دینی و اجتماعی او حذف شده و نشانهای از درس، بحث و وعظ وجود ندارد! به نظر میرسد تأکید بیش از حد بر عملگرایی، موجب غفلت از مبانی فکری و تقویت علم دینی شده است؛ چراکه «احمد» یا در کلاس درس حاضر نمیشود و یا در صورت حضور، به انجام کارهای شخصی میپردازد و اثری از یادداشت کردن مباحث طرحشده توسط استاد نیست.
در سکانس اولی که از حضور احمد در حوزهی محل تحصیل او نشان داده میشود، استاد در حال صحبتی با موضوع «رزق مادی و معنوی خداوند در زندگی» است که احمد در حال محاسبهی هزینهی وسایل مورد نیاز فرزندان خود و اولویتبندی آنهاست! از این تصویر چنین برداشت میشود که مابقی طلاب و حتی استاد احمد، در پی فراگرفتن نظری دین بهصورتی شعارگونه هستند، اما احمد که طلبهای عملگرا و استثنایی است [!] به صورت عملی آن را در زندگی تجربه میکند و توجهی به بُعد نظری بحث ندارد!
در سکانس دوم حوزه، بعد از انتشار تصویر تبلیغاتی او در فیلمی که در آن بازی کرده است، هیچیک از طلاب با «احمد» ارتباط ندارند و حتی جواب سلام او را نمیدهند؛ به نحوی که احساس همذاتپنداری با احمد را تقویت میکند و حس انزجار و تنفر نسبت به دیگر طلبهها را شدت میبخشد. بعد از این ماجراست که احمد در جواب نارضایتی همسرش نسبت به بازیگری او، نقل به مضمون، میگوید: «من هم میتونستم مثل بقیه به درس و بحثم و بعدشم منبر برسم!»
یعنی در مقابل عمل او، درس و بحث و منبر رفتن، اعمالی کماهمیتاند! این مسئله را بهخوبی میتوان از اظهارنظر قابل تأمل حامد محمدی، نویسنده و کارگردان فیلم دریافت که میگوید: «من فکر میکنم مردم ما هم در جامعه متوجه آدم خوب و بد شدهاند. همین مردم به دکتر روحانی رأی میلیونی دادند [!] اما در جای دیگر روحانی داریم که در نمازجمعه چه عباراتی استفاده میکند! پس مردم این تفاوت را متوجه شدند. در فیلمهای من میگویند چرا این روحانیها منبر نمیروند. در حالی که به عقیدهی من، منبر آنها عملی است.شخصیت روحانی فیلمهای فرشتهها با هم میآیند و طلا و مس، منبرش در رفتار با خانواده و مردم است.» (محمدی، 2 مرداد 1393)
این در حالی است که مقام معظم رهبری در باب اهمیت تبلیغ و هدف آن فرمودهاند: «هدف از حرفهی تبلیغ و گویندگى دینى، عبارت است از موعظه براى تزکیهی مردم، تبیین معارف دینى براى بالا رفتن سطح آگاهى دینى مردم و بیان مصایب و مراثى حضرت ابىعبدالله (ع)؛ یعنى ارائهی الگویى به مردم براى کیفیت بخشیدن به حرکت در راه هدفهاى بزرگ. همهی این چیزها جزء اشرف هدفهاست؛ هم تزکیه، هم بالا بردن افکار و آگاهیهاى مردم، هم ارائهی الگو براى جهاد و تلاش فىسبیلالله. این فن را نباید کوچک گرفت. منبر رفتن و سخن گفتن در امر دین، جزء شریفترین کارهاست و باید و شاید که شریفترین انسانها و عالمترین و آگاهترین آنها به مسائل اسلامى و عاملترین آنها به احکام شرعى، در این راه قدم بردارند و آن را براى خود افتخارى بدانند.» (امام خامنهای، 20 تیر 1370)
در خصوص طلبهی محبوب مورد نظر کارگردان و تهیهکننده (آنچه از فیلم استنباط میشود) باید گفت کسی است که کار باغبانی انجام میدهد، خیلی نسبت به حقالناس حساس است، در هیچ اداره و ارگانی آشنا و پارتی ندارد، سر کلاس درس حاضر نمیشود، اهل مباحثه و تبلیغ و منبر نیست، برای تأمین معاش خانوادهاش حاضر است به هر کاری روی بیاورد حتی بازیگری در سینما، سیمکشی ساختمان انجام میدهد، به کارگران کمک میکند، در بچهداری و پختوپز به همسرش کمک میکند، از حق ارث خود در جهت کمک به برادرش میگذرد، در راستای خوشخدمتی به دولت، یارانه دریافت نمیکند! زمانی که صاحبخانهی احمد، پس از بازگشت از مکه و مطلع شدن از افزایش سهنفرهی تعداد اعضای خانواده احمد، قصد اضافه کردن کرایهی خانه را دارد، از او میپرسد: «حساب کردی ببینی یارانهات چقدر میشه؟!» و لیلا پاسخ میدهد: «احمدآقا از اول ازدواجمون، یارانه نگرفته!»
او همچنین به دیگر همکلاسیهایش درس دینداری عملی میدهد! در دیالوگهای میان احمد و سپهشور، در حالی که یقهی لباس او را گرفته، میپرسد: «این حدیث از کیه؟!» و سپهشور با قرائت ترجمه آن میگوید: «کسی که برای کسب روزی حلال تلاش کند، مانند مجاهد فیسبیلالله است!»[1] احمد تأکید میکند: «نگفتم ترجمهی فارسیشو بگی! گفتم از کیه؟!» و سپهشور نمیتواند جواب بدهد! کارگردان بدین وسیله میخواهد اثبات کند طلبهای که خیلی به لباس و کلاس و بحث اهمیت میدهد و معتقد است «این لباس حرمت داره!» نه تنها عامل به آموختهها نیست، بلکه حتی از پاسخگویی به یک سؤال ساده و مشهور، عاجز است!
حامد محمدی (کارگردان) هدف خود را از طرح این مسائل، چنین بیان میکند: «نقطهی مقابل آن [احمد] در فیلم، یک روحانی دیگر [سپهشور] است که غیبت او را میکند. او هم با کارگران برخوردی از سر تکبر و غرور دارد و هم غیبت احمد را میکند. اینها تصویری از بخشی از فرهنگ غلطی است که در این سالها در کشور ما باب شده است، بگمبگمهایی که مطرح میشود و هیچ مدرکی برای آن نیست!» (محمدی، 13 مرداد 93)
نکته جالب توجه این است که کارگردان مدعی است انعکاس روحانی ساخته و پرداخته شده در ذهن و فیلم او، کاملاً درست بوده و در واقع خدمت بزرگی به جامعهی روحانیت است! «کاری که ما الآن انجام میدهیم، کاری است که خود روحانیت باید انجام میداد و به هر دلیلی تا الآن انجام نداده است. شاید دلیل این بوده که تواناییاش را نداشتهاند و یا امکاناتش نبوده و یا اصلاً دغدغهی آن را نداشتند و فکر کردند لازم نیست دربارهی این موضوعات حرف بزنند. کاری که ما در طلا و مس و یا فرشتهها... کردیم، کاری است که خود روحانیت باید انجام میداد و نداده است و حالا ما این کار را انجام میدهیم. هیچ توقعی هم نداریم که از طرف برخی دوستان مورد تمجید قرار بگیریم، ما را اذیت نکنند، کاری هم به کارمان نداشته باشند، برایمان کافی است. [...] من بهعنوان یک ایرانی تصور میکنم اندک وظیفهام این است که هرازگاهی به آنان یادآوری کنم که شما باید به اینجاها هم فکر کنید. آقایون روحانی، علما، بزرگان اینها هم وظیفه شماست، خیلی چیزها را فراموش نکنید، فکر نکنید همین درسهای علمی و منبر کفایت میکند. اتفاقاً من فکر میکنم باید کمی جلوتر را ببینیم و به آنان یادآوری کنیم که چه مسائل دیگری هم وجود دارد.» (همان)
نکته جالب توجه این است که در فیلم «طلا و مس»، نوشته حامد محمدی، طلبهی نقش اول فیلم، سید رضا (بهروز شعیبی) نیز اهل وعظ و خطابه نیست، در کلاسهایش بهصورت منظم حاضر نمیشود، کار یدی انجام میدهد (برای امرار معاش خانواده و تأمین هزینههای درمانی همسرش، قالیبافی میکند) و صدای استاد را از پشت در حجره میشنود! یعنی حضور در کلاس درس از اهمیت چندانی برخوردار نیست و فرد باید عامل به دین باشد!
انتساب اعمال خلاف اخلاق، قانون و شرع به اکثریت روحانیون
در نخستین برخوردهای صاحبخانه با احمد، ذهنیت کارگردان نسبت به اکثریت روحانیون، مشابه آنچه در فیلم مارمولک مشاهده میگردد، خود را مینمایاند! صاحبخانه (رضا ناجی) با مشاهدهی قبض برق و مبلغ زیاد آن، خطاب به احمد میگوید: «شما تو ادارهی برق، آشنا ماشنا نداری که سر برج، کنتور ما رو کمتر بنویسن؟!» و احمد پاسخ میدهد: «این کنتوره! رادیو که نیست دستکاریاش کنی، درست بشه!»
صاحبخانه در سکانس دیگری از احمد میپرسد: «شما یه آشنا دارید که این کار ما رو حل کنه؟!» و احمد پاسخ میدهد: «من دادگستری آشنا ندارم!» صاحبخانه میگوید: «شما چه آخوندی هستی که هیچجا آشنا نداری!»
رانندهی وانتی که وسایل احمد را حمل میکند، میپرسد: «آخرش چند حساب کردن؟!» احمد میگوید: «باهامون راه اومدن!» و راننده پاسخ میدهد: «مگه میتونن با شما راه نیان!»
صاحبخانه به احمد میگوید: «هرچقدر هم طول بکشه، عمر ما کفاف نمیده به حج واجب برسه! مگر اینکه شما پارتی ما بشی!»
تنزل شأن روحانیت تا حد یک فرد استخاره کُن. در جای دیگر، صاحبخانه از در حیاط وارد میشود و خطاب به احمد، که در حال گلکاری و باغبانی است، میگوید: «حاجآقا! باز افتادی به جون این گلها که چی؟! پاشو آستیناتو بالا بزن، برای ما یه استخاره بگیر!... ما مثل شما نیستیم که مکه نرفته، بشیم حاجآقا!»
در سکانس درمانگاه که زن باردار، احمد را مورد خطاب قرار داده و از سیاستهای جمعیتی انتقاد میکند، احمد که روحانی است، نماد نظام حاکم بر جامعه انگاشته میشود و به سیاستهای موجود، اعتراض صورت میگیرد.
هدیه دختر صاحبخانه به لیلا میگوید: «این احمدآقای شما تو کدوم دسته است؟!» و منظور او روحانی حکومتی یا غیرحکومتی است!
در سکانس رفتن صاحبخانه به مکه، وی «الانبی»[2] ماهواره و وصیتنامه خود را به احمد سپرده و قول میدهد که پس از بازگشت از عمره، دیگر به ماهواره نگاه نکند، اما پس از بازگشت، آن را از احمد گرفته و به کار خود ادامه میدهد! (وجود ریاکاری و نفاق در میان کسانی که به مکه میروند، حاجآقا مورد خطاب قرار میگیرند و به این امور اهمیت میدهند. ناگفته نماند که صاحبخانه در هنگام تمرین مناسک حج در حضور احمد، بهصورت تمسخرآمیزی که خندهی حضار در سینما را برمیانگیزد، به تمرین حمد و سوره و ادای صحیح تلفظ آنها میپردازد!)
در سکانس انتخاب احمد بهعنوان بازیگر سینما، لیلا به او میگوید: «احمدآقا! فیلمش دربارهی صیغه و زن دوم و سوم نباشه!» بدین معنا که این مسائل مربوط به اکثریت روحانیون است!
در سکانس درگیری احمد با روحانی دیگری به نام «سپهشور»، به او میگوید: «آقای سپهشور! اگر مجتهد شدی، اسمتو عوض کن! این اسم مناسب نیست!» با کنایه به روحانیون که در صورت رسیدن به مقام اجتهاد، اسم خود را تغییر میدهند!
به تصویر کشیدن صحنههای خلاف عرف
در دقایق اولیهی فیلم، احمد و لیلا، در حال پختن غذاها و شیرینیهای ویارشده توسط لیلا هستند که احمد با حرکاتی زشت و با فاصلهای بسیار کم، شروع به قلقلک دادن شکم برآمدهی لیلا میکند که از مقابل دوربین دور شده و به داخل اتاق میروند و صدای جیغ لیلا به گوش میرسد!
در سکانس حمام کردن نوزادان تازه متولدشده، لیلا با حجابی نیمبند، در حال شستن نوزاد است که احمد وارد حمام میشود و در حالی که یکی از بچهها را از او گرفته و دیگری را به او میدهد، میگوید: «از وقتی که مادر شدی، خوشگلتر شدی!» و دوربین از پشت شیشهی حمام، صحنهی خم شدن احمد را نمایش میدهد!
در همهی فیلمهایی که با موضوع «روحانیت» و زندگی آنها ساخته شده است، به نظر میرسد سازندگان در صدد تجویز نسخه برای این قشر از جامعه هستند و با سوژه قرار دادن آنها، نه تنها هدف شناساندن این طیف به مخاطب و برقراری ارتباط میان آنها و حتی معرفی روحانی مورد نظر اسلام نیست، بلکه هریک تلاش میکنند آنچه را که با ساختههای ذهنیشان سازگار است، به مخاطب القا نمایند و اثبات کنند که تعداد وسیع خارج از محدودهی مورد انتظار، مقبولیت و پذیرش اجتماعی ندارند و روحانی مطلوب و مورد تأیید، کسی است که در هیچ نوع جایگاه اجتماعی و سیاسی اشتغال و فعالیت نداشته باشد و صرفاً رفتارهای عامهگرایانه و پوپولیستی[3] انجام دهد؛ در صورتی که این طیف از روحانیون را نمیتوان بهصورت کامل صادق و منطبق با اصول و توصیههای اسلام دانست؛ همچنانکه مقام معظم رهبری فرمودهاند: «اگر نقش روحانیت، بهعنوان محور حرکات مردم در جمهوری اسلامی بخواهد محفوظ بماند، راهش این است که روحانیت دو چیز را در خودش تقویت کند و وقتی هم که آن را دارد، حفظش کند. اول، خبرویتش در دین؛ دوم، محبوبیتش در میان مردم.» (حدادی، 1385: 14) لذا شناخت ناقص و ناصحیح از موضع و جایگاه این قشر مهم در جامعه و انعکاس برداشتهای شخصی و منفعتطلبانه، نمیتواند تصویری مفید و دقیق از آنها ارائه دهد.
منابع
1. بیانات امام خامنهای در دیدار با روحانیون و مبلغان در آستانهی ماه محرم، برگرفته از تارنمای پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، 20 تیرماه 1370، به نشانی:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=539#
2. حدادی، محمدرضا (1385)، آخوند باید روحانی باشد، توصیههای رهبر انقلاب برای حوزههای علمیه، تهران، نشر فراندیش.
3. نشست فیلم «فرشتهها با هم میآیند» در فرهنگسرای نیاوران، برگرفته از تارنمای خبرگزاری مهر، 2 مرداد 1393، به نشانی: http://www.mehrnews.com/detail/News/2337565
4. مصاحبهی حامد محمدی دربارهی فیلم «فرشتهها با هم میآیند»، برگرفته از تارنمای خبرگزاری خبرآنلاین، 13 مرداد 1393، به نشانی:
http://www.khabaronline.ir/%28X%281%29S%28pln54qcoygdnjpibv5salwef%29%29/detail/368324/culture/cinema
[1].«الکادُّ عَلى عِیالِهِ مِن حَلالٍ کَالمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللّهِ»
[2] .LNB)Low-noise block converter(
[3]. Populism
اگر از زاویهای متفاوت به موضوع فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی، در چند ماه گذشته نگریسته شود، میتوان بهصورت صریح و واضح، طرح مسائل سیاسی و اجتماعی روز جامعه و همچنین انعکاس سیاستهای کلان کشور را مشاهده نمود که البته با توجه به ذائقهی تولیدکنندگان آنها، یا وجههی تبلیغی دارند و یا انتقادی.
از جمله مسائل کلان جامعه که به صور مختلف در فیلمها بروز و ظهور یافته، تغییر سیاستهای جمعیتی کشور از سوی مقام معظم رهبری و طرح بحث دریافت یا عدم دریافت یارانه از سوی دولت یازدهم است. حال چند سؤال مطرح میشود که هدف از طرح ابعاد مختلف زندگی و فعالیت «آخوند یا روحانی» بر روی پردهی سینما و در میان سینماگران چیست؟ فیلم «فرشتهها با هم میآیند» با طرح مسائل جزئی زندگی یک طلبه و ورود همزمان سه فرزند به زندگی وی، در کدام طیف قرار میگیرد و آیا بهطور کلی میتوان این فیلم را در چارچوب ذکرشده گنجاند؟
پاسخ به این سؤالات، با توجه به سوابق نه چندان درخشان منوچهر محمدی، تهیهکننده و حامد محمدی، کارگردان فیلم، نیاز به تدقیق و بررسی دارد؛ چراکه این پدر و فرزند، سابقهی ساخت و نویسندگی فیلمهای قابل تأملی چون «مارمولک»، «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» با موضوع روحانیت، زندگی طلبگی و خانوادهی شهدا را دارند. فیلمهایی که توانستهاند با استفاده از عدم آگاهی برخی مسئولین، حمایت مادی و معنوی آنها را جلب نمایند و بهعنوان فیلمهایی «ارزشی» و «قابل تقدیر» طرح گردند.
تناقض عنوان و محتوا
از عنوان فیلم که «فرشتهها با هم میآیند» نام دارد و تبلیغات آن، چنین برمیآید که موضوع اصلی، «فرزندآوری»، تشویق خانوادهها به داشتن فرزند بیشتر و استقبال از حضور آنها در زندگی باشد؛ در صورتی که با مشاهدهی فیلم و تحلیل محتوای آن، نه تنها بازخورد مثبتی نسبت به این مسئله مشاهده نمیگردد، بلکه سیاستهای کلان جمعیتی کشور در چند سال اخیر، تقبیح شده و مورد انتقاد قرار میگیرد.
در سکانس درمانگاه، که احمد (جواد عزتی در نقش طلبه) و همسرش لیلا (نازنین بیاتی) برای سونوگرافی مراجعه کرده اند، خانم بارداری با نگاهی معنادار به احمد و با لحنی کنایهآمیز خطاب به او میگوید: «یه روز میگن یه بچه کافیه، روز بعد میگن که به هر بچه یه میلیون میدن، امروزم میگن: بچهی بیشتر، زندگی قشنگتر!»
احمد با لحنی مهربان، یک شکلات به بچهی او میدهد و میگوید: «بچه به این گُلی، برکت زندگیه!» و همزمان، دکتری که لیلا (همسر احمد) را معاینه کرده و متوجه سه قلو بودن فرزندان او شده، از اتاق خارج میشود و این خبر را به احمد میدهد. خانم ناراضی از سیاست جمعیتی فرزند بیشتر، با لحنی کنایهآمیز که خندهی تماشاگران حاضر در سینما را به همراه دارد، خطاب به احمد میگوید: «خوب، حالا دیگه برکت از سروکول زندگیتون بالا میره!»
بعد از تولد فرزندان، احمد و لیلا با دردسرهای زیادی مواجه میشوند؛ به نحوی که احمد برای تأمین هزینههای آنها مجبور است سه شغل (طلبگی، سیمکشی برق ساختمان و بازیگری) داشته باشد و حتی به بازیگری در سینما، که از آن اکراه دارد، روی بیاورد و برخی شبها نیز به منزل نمیآید. این مسئله بهخوی نشان میدهد که لفظ «فرشته» در عنوان فیلم، کاربردی معکوس و کنایهآمیز دارد؛ چراکه از فرزندان زیاد بهعنوان عوامل سختی، مشقت و «دیو»گونه یاد شده است! با این وجود، محوریت در فیلم با فرزندان، که به نظر میرسد فلسفهی وجودی آن را تشکیل میدهند، نیست و زندگی و فعالیتهای اجتماعی طلبه مورد نظر است که در ادامه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
روحانی ساختهی ذهن کارگردان یا مُبلِّغ دین؟!
اگر موضوع فیلم، با توجه به توضیحات فوق، توصیف وضعیت «روحانی یا طلبه» باشد نیز ناقص و نارساست؛ چراکه در آن، «تبلیغ» و وظیفهی دینی و اجتماعی او حذف شده و نشانهای از درس، بحث و وعظ وجود ندارد! به نظر میرسد تأکید بیش از حد بر عملگرایی، موجب غفلت از مبانی فکری و تقویت علم دینی شده است؛ چراکه «احمد» یا در کلاس درس حاضر نمیشود و یا در صورت حضور، به انجام کارهای شخصی میپردازد و اثری از یادداشت کردن مباحث طرحشده توسط استاد نیست.
در سکانس اولی که از حضور احمد در حوزهی محل تحصیل او نشان داده میشود، استاد در حال صحبتی با موضوع «رزق مادی و معنوی خداوند در زندگی» است که احمد در حال محاسبهی هزینهی وسایل مورد نیاز فرزندان خود و اولویتبندی آنهاست! از این تصویر چنین برداشت میشود که مابقی طلاب و حتی استاد احمد، در پی فراگرفتن نظری دین بهصورتی شعارگونه هستند، اما احمد که طلبهای عملگرا و استثنایی است [!] به صورت عملی آن را در زندگی تجربه میکند و توجهی به بُعد نظری بحث ندارد!
در سکانس دوم حوزه، بعد از انتشار تصویر تبلیغاتی او در فیلمی که در آن بازی کرده است، هیچیک از طلاب با «احمد» ارتباط ندارند و حتی جواب سلام او را نمیدهند؛ به نحوی که احساس همذاتپنداری با احمد را تقویت میکند و حس انزجار و تنفر نسبت به دیگر طلبهها را شدت میبخشد. بعد از این ماجراست که احمد در جواب نارضایتی همسرش نسبت به بازیگری او، نقل به مضمون، میگوید: «من هم میتونستم مثل بقیه به درس و بحثم و بعدشم منبر برسم!»
یعنی در مقابل عمل او، درس و بحث و منبر رفتن، اعمالی کماهمیتاند! این مسئله را بهخوبی میتوان از اظهارنظر قابل تأمل حامد محمدی، نویسنده و کارگردان فیلم دریافت که میگوید: «من فکر میکنم مردم ما هم در جامعه متوجه آدم خوب و بد شدهاند. همین مردم به دکتر روحانی رأی میلیونی دادند [!] اما در جای دیگر روحانی داریم که در نمازجمعه چه عباراتی استفاده میکند! پس مردم این تفاوت را متوجه شدند. در فیلمهای من میگویند چرا این روحانیها منبر نمیروند. در حالی که به عقیدهی من، منبر آنها عملی است.شخصیت روحانی فیلمهای فرشتهها با هم میآیند و طلا و مس، منبرش در رفتار با خانواده و مردم است.» (محمدی، 2 مرداد 1393)
این در حالی است که مقام معظم رهبری در باب اهمیت تبلیغ و هدف آن فرمودهاند: «هدف از حرفهی تبلیغ و گویندگى دینى، عبارت است از موعظه براى تزکیهی مردم، تبیین معارف دینى براى بالا رفتن سطح آگاهى دینى مردم و بیان مصایب و مراثى حضرت ابىعبدالله (ع)؛ یعنى ارائهی الگویى به مردم براى کیفیت بخشیدن به حرکت در راه هدفهاى بزرگ. همهی این چیزها جزء اشرف هدفهاست؛ هم تزکیه، هم بالا بردن افکار و آگاهیهاى مردم، هم ارائهی الگو براى جهاد و تلاش فىسبیلالله. این فن را نباید کوچک گرفت. منبر رفتن و سخن گفتن در امر دین، جزء شریفترین کارهاست و باید و شاید که شریفترین انسانها و عالمترین و آگاهترین آنها به مسائل اسلامى و عاملترین آنها به احکام شرعى، در این راه قدم بردارند و آن را براى خود افتخارى بدانند.» (امام خامنهای، 20 تیر 1370)
در خصوص طلبهی محبوب مورد نظر کارگردان و تهیهکننده (آنچه از فیلم استنباط میشود) باید گفت کسی است که کار باغبانی انجام میدهد، خیلی نسبت به حقالناس حساس است، در هیچ اداره و ارگانی آشنا و پارتی ندارد، سر کلاس درس حاضر نمیشود، اهل مباحثه و تبلیغ و منبر نیست، برای تأمین معاش خانوادهاش حاضر است به هر کاری روی بیاورد حتی بازیگری در سینما، سیمکشی ساختمان انجام میدهد، به کارگران کمک میکند، در بچهداری و پختوپز به همسرش کمک میکند، از حق ارث خود در جهت کمک به برادرش میگذرد، در راستای خوشخدمتی به دولت، یارانه دریافت نمیکند! زمانی که صاحبخانهی احمد، پس از بازگشت از مکه و مطلع شدن از افزایش سهنفرهی تعداد اعضای خانواده احمد، قصد اضافه کردن کرایهی خانه را دارد، از او میپرسد: «حساب کردی ببینی یارانهات چقدر میشه؟!» و لیلا پاسخ میدهد: «احمدآقا از اول ازدواجمون، یارانه نگرفته!»
او همچنین به دیگر همکلاسیهایش درس دینداری عملی میدهد! در دیالوگهای میان احمد و سپهشور، در حالی که یقهی لباس او را گرفته، میپرسد: «این حدیث از کیه؟!» و سپهشور با قرائت ترجمه آن میگوید: «کسی که برای کسب روزی حلال تلاش کند، مانند مجاهد فیسبیلالله است!»[1] احمد تأکید میکند: «نگفتم ترجمهی فارسیشو بگی! گفتم از کیه؟!» و سپهشور نمیتواند جواب بدهد! کارگردان بدین وسیله میخواهد اثبات کند طلبهای که خیلی به لباس و کلاس و بحث اهمیت میدهد و معتقد است «این لباس حرمت داره!» نه تنها عامل به آموختهها نیست، بلکه حتی از پاسخگویی به یک سؤال ساده و مشهور، عاجز است!
حامد محمدی (کارگردان) هدف خود را از طرح این مسائل، چنین بیان میکند: «نقطهی مقابل آن [احمد] در فیلم، یک روحانی دیگر [سپهشور] است که غیبت او را میکند. او هم با کارگران برخوردی از سر تکبر و غرور دارد و هم غیبت احمد را میکند. اینها تصویری از بخشی از فرهنگ غلطی است که در این سالها در کشور ما باب شده است، بگمبگمهایی که مطرح میشود و هیچ مدرکی برای آن نیست!» (محمدی، 13 مرداد 93)
نکته جالب توجه این است که کارگردان مدعی است انعکاس روحانی ساخته و پرداخته شده در ذهن و فیلم او، کاملاً درست بوده و در واقع خدمت بزرگی به جامعهی روحانیت است! «کاری که ما الآن انجام میدهیم، کاری است که خود روحانیت باید انجام میداد و به هر دلیلی تا الآن انجام نداده است. شاید دلیل این بوده که تواناییاش را نداشتهاند و یا امکاناتش نبوده و یا اصلاً دغدغهی آن را نداشتند و فکر کردند لازم نیست دربارهی این موضوعات حرف بزنند. کاری که ما در طلا و مس و یا فرشتهها... کردیم، کاری است که خود روحانیت باید انجام میداد و نداده است و حالا ما این کار را انجام میدهیم. هیچ توقعی هم نداریم که از طرف برخی دوستان مورد تمجید قرار بگیریم، ما را اذیت نکنند، کاری هم به کارمان نداشته باشند، برایمان کافی است. [...] من بهعنوان یک ایرانی تصور میکنم اندک وظیفهام این است که هرازگاهی به آنان یادآوری کنم که شما باید به اینجاها هم فکر کنید. آقایون روحانی، علما، بزرگان اینها هم وظیفه شماست، خیلی چیزها را فراموش نکنید، فکر نکنید همین درسهای علمی و منبر کفایت میکند. اتفاقاً من فکر میکنم باید کمی جلوتر را ببینیم و به آنان یادآوری کنیم که چه مسائل دیگری هم وجود دارد.» (همان)
نکته جالب توجه این است که در فیلم «طلا و مس»، نوشته حامد محمدی، طلبهی نقش اول فیلم، سید رضا (بهروز شعیبی) نیز اهل وعظ و خطابه نیست، در کلاسهایش بهصورت منظم حاضر نمیشود، کار یدی انجام میدهد (برای امرار معاش خانواده و تأمین هزینههای درمانی همسرش، قالیبافی میکند) و صدای استاد را از پشت در حجره میشنود! یعنی حضور در کلاس درس از اهمیت چندانی برخوردار نیست و فرد باید عامل به دین باشد!
انتساب اعمال خلاف اخلاق، قانون و شرع به اکثریت روحانیون
در نخستین برخوردهای صاحبخانه با احمد، ذهنیت کارگردان نسبت به اکثریت روحانیون، مشابه آنچه در فیلم مارمولک مشاهده میگردد، خود را مینمایاند! صاحبخانه (رضا ناجی) با مشاهدهی قبض برق و مبلغ زیاد آن، خطاب به احمد میگوید: «شما تو ادارهی برق، آشنا ماشنا نداری که سر برج، کنتور ما رو کمتر بنویسن؟!» و احمد پاسخ میدهد: «این کنتوره! رادیو که نیست دستکاریاش کنی، درست بشه!»
صاحبخانه در سکانس دیگری از احمد میپرسد: «شما یه آشنا دارید که این کار ما رو حل کنه؟!» و احمد پاسخ میدهد: «من دادگستری آشنا ندارم!» صاحبخانه میگوید: «شما چه آخوندی هستی که هیچجا آشنا نداری!»
رانندهی وانتی که وسایل احمد را حمل میکند، میپرسد: «آخرش چند حساب کردن؟!» احمد میگوید: «باهامون راه اومدن!» و راننده پاسخ میدهد: «مگه میتونن با شما راه نیان!»
صاحبخانه به احمد میگوید: «هرچقدر هم طول بکشه، عمر ما کفاف نمیده به حج واجب برسه! مگر اینکه شما پارتی ما بشی!»
تنزل شأن روحانیت تا حد یک فرد استخاره کُن. در جای دیگر، صاحبخانه از در حیاط وارد میشود و خطاب به احمد، که در حال گلکاری و باغبانی است، میگوید: «حاجآقا! باز افتادی به جون این گلها که چی؟! پاشو آستیناتو بالا بزن، برای ما یه استخاره بگیر!... ما مثل شما نیستیم که مکه نرفته، بشیم حاجآقا!»
در سکانس درمانگاه که زن باردار، احمد را مورد خطاب قرار داده و از سیاستهای جمعیتی انتقاد میکند، احمد که روحانی است، نماد نظام حاکم بر جامعه انگاشته میشود و به سیاستهای موجود، اعتراض صورت میگیرد.
هدیه دختر صاحبخانه به لیلا میگوید: «این احمدآقای شما تو کدوم دسته است؟!» و منظور او روحانی حکومتی یا غیرحکومتی است!
در سکانس رفتن صاحبخانه به مکه، وی «الانبی»[2] ماهواره و وصیتنامه خود را به احمد سپرده و قول میدهد که پس از بازگشت از عمره، دیگر به ماهواره نگاه نکند، اما پس از بازگشت، آن را از احمد گرفته و به کار خود ادامه میدهد! (وجود ریاکاری و نفاق در میان کسانی که به مکه میروند، حاجآقا مورد خطاب قرار میگیرند و به این امور اهمیت میدهند. ناگفته نماند که صاحبخانه در هنگام تمرین مناسک حج در حضور احمد، بهصورت تمسخرآمیزی که خندهی حضار در سینما را برمیانگیزد، به تمرین حمد و سوره و ادای صحیح تلفظ آنها میپردازد!)
در سکانس انتخاب احمد بهعنوان بازیگر سینما، لیلا به او میگوید: «احمدآقا! فیلمش دربارهی صیغه و زن دوم و سوم نباشه!» بدین معنا که این مسائل مربوط به اکثریت روحانیون است!
در سکانس درگیری احمد با روحانی دیگری به نام «سپهشور»، به او میگوید: «آقای سپهشور! اگر مجتهد شدی، اسمتو عوض کن! این اسم مناسب نیست!» با کنایه به روحانیون که در صورت رسیدن به مقام اجتهاد، اسم خود را تغییر میدهند!
به تصویر کشیدن صحنههای خلاف عرف
در دقایق اولیهی فیلم، احمد و لیلا، در حال پختن غذاها و شیرینیهای ویارشده توسط لیلا هستند که احمد با حرکاتی زشت و با فاصلهای بسیار کم، شروع به قلقلک دادن شکم برآمدهی لیلا میکند که از مقابل دوربین دور شده و به داخل اتاق میروند و صدای جیغ لیلا به گوش میرسد!
در سکانس حمام کردن نوزادان تازه متولدشده، لیلا با حجابی نیمبند، در حال شستن نوزاد است که احمد وارد حمام میشود و در حالی که یکی از بچهها را از او گرفته و دیگری را به او میدهد، میگوید: «از وقتی که مادر شدی، خوشگلتر شدی!» و دوربین از پشت شیشهی حمام، صحنهی خم شدن احمد را نمایش میدهد!
نتیجهگیری
در همهی فیلمهایی که با موضوع «روحانیت» و زندگی آنها ساخته شده است، به نظر میرسد سازندگان در صدد تجویز نسخه برای این قشر از جامعه هستند و با سوژه قرار دادن آنها، نه تنها هدف شناساندن این طیف به مخاطب و برقراری ارتباط میان آنها و حتی معرفی روحانی مورد نظر اسلام نیست، بلکه هریک تلاش میکنند آنچه را که با ساختههای ذهنیشان سازگار است، به مخاطب القا نمایند و اثبات کنند که تعداد وسیع خارج از محدودهی مورد انتظار، مقبولیت و پذیرش اجتماعی ندارند و روحانی مطلوب و مورد تأیید، کسی است که در هیچ نوع جایگاه اجتماعی و سیاسی اشتغال و فعالیت نداشته باشد و صرفاً رفتارهای عامهگرایانه و پوپولیستی[3] انجام دهد؛ در صورتی که این طیف از روحانیون را نمیتوان بهصورت کامل صادق و منطبق با اصول و توصیههای اسلام دانست؛ همچنانکه مقام معظم رهبری فرمودهاند: «اگر نقش روحانیت، بهعنوان محور حرکات مردم در جمهوری اسلامی بخواهد محفوظ بماند، راهش این است که روحانیت دو چیز را در خودش تقویت کند و وقتی هم که آن را دارد، حفظش کند. اول، خبرویتش در دین؛ دوم، محبوبیتش در میان مردم.» (حدادی، 1385: 14) لذا شناخت ناقص و ناصحیح از موضع و جایگاه این قشر مهم در جامعه و انعکاس برداشتهای شخصی و منفعتطلبانه، نمیتواند تصویری مفید و دقیق از آنها ارائه دهد.
منابع
1. بیانات امام خامنهای در دیدار با روحانیون و مبلغان در آستانهی ماه محرم، برگرفته از تارنمای پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، 20 تیرماه 1370، به نشانی:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=539#
2. حدادی، محمدرضا (1385)، آخوند باید روحانی باشد، توصیههای رهبر انقلاب برای حوزههای علمیه، تهران، نشر فراندیش.
3. نشست فیلم «فرشتهها با هم میآیند» در فرهنگسرای نیاوران، برگرفته از تارنمای خبرگزاری مهر، 2 مرداد 1393، به نشانی: http://www.mehrnews.com/detail/News/2337565
4. مصاحبهی حامد محمدی دربارهی فیلم «فرشتهها با هم میآیند»، برگرفته از تارنمای خبرگزاری خبرآنلاین، 13 مرداد 1393، به نشانی:
http://www.khabaronline.ir/%28X%281%29S%28pln54qcoygdnjpibv5salwef%29%29/detail/368324/culture/cinema
[1].«الکادُّ عَلى عِیالِهِ مِن حَلالٍ کَالمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللّهِ»
[2] .LNB)Low-noise block converter(
[3]. Populism
مثل اينكه شما تو اين جامعه زندگي نمي كنين.چرا بايد بخاطر خوش آمد شما و امثال شما هميشه گل و بلبل نشون بدن
بابا شماها اصلاٌ حالتون خوب نیست. مگه خودرهبر انقلاب مضمون فیلم سینمایی طلا و مس را «عالی» خطاب نفرمودند و با بیان اینکه کارگردانی این فیلم سینمایی خوب بوده است، از بازی دو بازیگر اصلی این فیلم که نقش یک روحانی و همسرش را بازی می کردند، مورد تمجید قرار دادند. ... خبرشو که توی سایت های به قول خودتون اصولگرا(فارس، رجا و...) همه خوندند. حالا شد فیلمی که تونستهبا استفاده از عدم آگاهی برخی مسئولین، حمایت مادی و معنوی آنها را جلب کنه و بهعنوان فیلمهایی «ارزشی» و «قابل تقدیر» طرح گردند. به قول فرمایش حضرت امیر(ع) : جاهل را نمیبینی مگر در حال افراط و تفریط. خدا عاقبت تون را ختم به خیر کنه که به اسم سایت ارزشی نمیدونید که با بعضی نظرات مضحکتون چه ضربه ای به ارزش ها و نظام و رهبری می زنید البه میدونم این نظر را هم مثل نظرات دیگم نمیذارید
.......
...شما .................... توان تامین آب اشامیدنی این بچه های جدید رو دارین؟؟؟؟؟؟؟
حالا کار و تحصیل و باقی صحبتا پیش کش
یا حق
منفی نگری در حد افراطی
درامدثابت گرانی بی نهایت
که چی بشه؟
دخترم میگفت :مامان شما به ما توصیه کردید برای ازدواج سخت نگیریم اما دختر فلان مسؤل خیلی مفصل بود یا معاون وزیر .......
یا بهمانی........
مامان مگه اینها الگو نیستند
این بود شعارساده زیستی؟؟؟؟؟؟
من بهیچ وجه به بچه هام توصیه فرزند بیشتر را نمی کنم چون وقتی سر سال میشه ومیخواهند دنبال خانه بروند ازشون می پرسند:
چند تا بچه داری؟
چی جواب بدهند
چنددرصدمردم جامعه صاحب خانه هستند؟؟؟؟؟؟
اول مشکل مردم راحل کنیدبعد........
یک نفرم یه کار درست میکنه باید لعش کنین
باشه روحانی همونی که شما تو ذهنته.....راحت میشید مردم رو از دین فراری بدین؟
شما فعلا بخوابید ایشالا قیامت از خواب بیدارتون میکنن جواب خداروبدین
..........
..........
.
ضمناً خودم پدر سه فرزندم كه دو تاشون دوقلو اند و بايد خدمتتون عرض كنم : «بله ، با اين شهريه طلبگي بچه داري و زندگي خيلي سخته ، ولي اين سختي فوق العاده شيرينه و نشون دادن اين سختي كه بد نيست!! »
بعد بشین فیلم مارمولک رو ببین
حالا بشین تحلیلش کن ببینم کجاش از روحانی و روحانیت بد گفته
ظمنا خود روحانیون کم ضد روحانیت فعالیت نکردن که این فیلم ازش حمایت کرده
شما بجای این که ده دقیقه اول فیلم رو ببینی و ازش تحلیل کنی که روحانی دزدیه که لباس روحانیت پوشیده
فیلم رو تا آخر ببین و بفهم که توی این فیلم روحانی رو اونقدر بالا گرفتن که حتی اگر شخصی روحانی نباشه اما به خاطر همون لباس روحانیت و اسلام سعی میکنه حرمت روحانی جماعت رو نگه داره و این که خدا برای کمک به مردم و بخشیدن گناهان یک نفر از خودش اجازه نمیگیره
خود خدا شرایطش رو فراهم میکنه فقط کافیه شخص بخواد توبه کنه
تا وقتی واقع بینانه و بدون تعصب در مورد چیزی نظر ندادی و نظرات مختلف و مخالف با نظر خودت رو نخوندی و در موردش بحث نکردی دست به انتشار چنین مطلبی نزن که فقط باعث میشه ساخت فیلم های ارزشی و زیبا کم بشه جوری که من از اول امسال تا به حال 11 فیلم ایرانی که پخش خانگی بودند رو دیدم و داستان همه اون ها یک داستان آبکی عشق و عاشقی و ازدواج در آخر فیلم بوده و فقط دیالوگ ها و لوکیشن ها فرق میکرده
البته خود من فرشته ها با هم می آیند رو ندیدم و هنوز هم تحلیلی جز تحلیل شما ازش نخوندم و نظری هم نمیتونم بدم اما اگر مثل تحلیل شما از فیلم مارمولک باشه کاملا با شما مخالف هستم و بهتون توصیه میکنم قبل از نقد هر فیلم یا سخنی نظرات مخالف رو هم تحلیل و مو شکافی کنید ، زیرا که شما استقفراله ، خدا نیستید و احتمال خطا وجود داره
این نظر فقط برای نگارنده این مقاله هست و نه برای اذهان عمومی ، و میتوانید انتشار ندهید اما به توصیه من به عنوان برادر کوچک گوش کنید
مگه ما افرادی با لباس روحانیت نداریم که کار خلاف انجام داده اند
مگه آخوند آمریکایی نداشته و نداریم
چه اشکالی دارد اینها را هم نقد کنیم
برخی چیزها واقعیاتی است که کتمان آن به نفع هیچ کس نیست
اینجوری خوبه ؟
برادر حسین از صندوق عقب داره وسط بزرگراه از سروس و خاتمی فیلم میگیره یهو ........
به نظرم این فیلم ، واقعا" فیلم قشنگی بود شما زیادی اغراق می کنید و به چیزهای سطحی گیر میدید، هدفتون از اینکار چیه ؟