گروه فرهنگی صراط - "به هر حال اول بار، علمای قم به بی حجابی زنان اعتراض کردند و گفتند: درحکومت اسلامی همه زنان باید باحجاب باشند. امام نیز در یکی از بیانات خود به لزوم حجاب برای زنان اشاره کردند و همین باعث شد عده ای از زنان بی حجاب در خیابان ها تظاهرات کنند و در مقابل کاخ دادگستری و نخست وزیری تحصن نمایند.
آقای طالقانی در سخنرانی خود گفت: ما نمی توانیم زنان اهل کتاب را مجبور به پذیرفتن حجاب کنیم، ولی مسلمانان را می توانیم تشویق کنیم که حجاب داشته باشند و در هر صورت نباید کسی را به زور باحجاب کنیم. * با وجود این، در ستاد ارتش با دوستان تصمیم گرفتیم حجاب الزامی کنیم، که آغازی برای وزاتخانه ها و ادارات دولتی باشد.
طرح اجباری شدن حجاب در ادارت مربوط به ارتش، به عهده من گذاشته شد و بدین جهت در گام اول، همه زنان کارمند مستقر در ستاد مشترک ارتش را که نزدیک به سی نفر بودند، جمع کردم و پس از گفتگو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آن روز با روسری در محل کار خود حاضر شوند. زنان کارمند که همگی به جز دو یا سه نفر بی حجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن، ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانم های بی حجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند. پس از ستاد ارتش، نوبت به نیروهای سه گانه رسید. در آغاز به پادگان دوشان تپه رفتم و همه کارمندان زن را که تعداد آن ها هم زیاد بود در سالنی جمع و درباره حجاب صحبت کردم. در آنجا زن ها خیلی سر و صدا راه انداختند اما من قاطعانه گفتم: «این دستور است و سرپیچی از آن جایز نیست.» بعد توضیح دادم که ما نمی گوییم چادر سر کنید، بحث چادر مطرح نیست، سخن بر سر استفاده از روسری و پوشاندن سر و گردن است. در نهایت، در آنجا هم گفتم به دژبان دستور داده ایم از فردا هیچ زن بی حجابی را به پایگاه راه ندهند.
در نیروی زمینی و نیروی دریایی نیز برای کارمندان زن صحبت کردم و با خواندن آیات و روایات و کشاندن بحث حجاب به مسائل اجتماعی و سلامت جامعه و ارائه دلایل مختلف درباره لزوم حجاب، موضوع را تبیین کردم و دست آخر نیز با بخشنامه، رعایت حجاب الزامی شد. بحمدالله این تلاش ها نتیجه مثبت داشت و پس از تعطیلات نوروز، همه زنان کارمند در ارتش با روسری به محل کار خود می آمدند. در وزاتخانه ها و سازمان های دولتی و حتی صداوسیما نیز به تدریج حجاب عملی شد و همه زنان با روسری از خانه بیرون می آمدند. البته در روزهای رفراندوم هنوز شماری از زنان بی حجاب بودند و با سر برهنه در پای صندوق های رای حاضر شدند، ولی این معضل اجتماعی خیلی زود جمع و جور شد و به سامان مناسبی رسید."
اینها بخشی از خاطرات حسن روحانی است که در صفحات ۵۷۱ تا ۵۷۳ کتاب خاطراتش مکتوب شده است. روحانی به صراحت "تصمیم" اجباری شدن حجاب در ارتش را به خود و "دوستانش" در ستاد ارتش نسبت داده است. تا اینجا، روحانی یک انقلابی معتقد به حجاب اجباری – یا قانونی یا هر اسم دیگری که روی آن گذاشته شود – شمرده می شود.
سال ها بعد روحانی اندکی پیش از نشستن روی صندلی ریاست جمهوری در پاستور، حجاب و عفاف را از هم تفکیک کرد و از مردان و زنان حرف زد که عفاف دارند ولی حجاب نه؛ و به عکس. او گفت: "به نظرم، عفیف بودن چیزی فراتر از حجاب داشتن است. به نظر من اگر زنی یا مردی حجاب رسمی مد نظر ما را رعایت نکند، عفیف بودنش زیر سؤال نمیرود. قبل از انقلاب زنان زیادی در جامعه ما حجاب نداشتند، ولی آیا انسانهای عفیفی نبودند؟ من هشدار میدهم که حجاب را عین عفاف ندانیم. به نظر من زنان زیادی از جامعه ما حجاب مطلوب قانون را ندارند، ولی عفیف هستند. عفت شاخصهای زیادی دارد. کما اینکه میتوان کسانی را هم یافت که ظاهر مطابق قانون دارند و حجاب دارند (چه مرد و چه زن) ولی اصول عفت را رعایت نمیکنند."
نوع تبلیغات انتخاباتی او و اکثر هواخواهانش نیز نشانی از معتقدان به حجاب قانونی – اگر نگوییم شرعی(!) – نداشتند.
در همان زمان او وعده داد که "من به کمک پلیس کاری خواهم کرد که امنیت واقعی باشد و دختران ما در خیابان احساس امنیت کنند و نخواهم گذاشت مأموری بینام و نشان از کسی سئوال کند. دختران خود حافظ حجاب و عفاف هستند" اما بعد از جلوس روی صندلی ریاست جمهوری، در یکی از اولین واکنش ها به نوع برخورد ناجا با بدحجابان و هنجارشکنان، با تاکید بر حساسیت موضوع اخلاقی، اجتماعی عفاف و حجاب و لزوم اهتمام به آن، از طرفی، از همه مردم اخلاق مدار و به ویژه جوانان رشید و فهیم کشور دعوت کرد با رعایت این دستور دینی، هنجارهای مورد قبول اکثریت جامعه را محترم بشمارند و از سوی دیگر، از نیروی انتظامی خواست در برخورد با این موضوع، اجرای قانون را با رویکرد اخلاقی و با رعایت کرامت انسانی و به دور از هر گونه افراط و تفریط پیگیری کند و سرآخر نیز به وزیر کشور ماموریت داد تا موضوع را در شورای اجتماعی کشور مطرح کند.
واکنش نرم روحانی به انجام وظیفه ناجا، اندکی بعد رنگ دیگری به خود گرفت. روحانی ابتدا گفت که "صاحبان فرهنگ ما نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند" و سپس حرف آخر را این گونه بر زبان راند که "نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد. پیامبر (ص) شلاق در دست نداشت، پیامبر (ص) بشیر و نذیر بود و ما نیز باید بشیر و نزیر باشیم."
حال مجموعه مواضع روحانی درباره حجاب مانند چیزی شبیه جمع نقیضین در مشهد بیان شد. رییس حقوقدان دولت اعتدالگرا ابتدا در جمع ایثارگران استان خراسان رضوی گفت که "این سرزمین برای حجاب و عفت جنگید و مبارزه کرد و پیکرهای بی جان روی سنگ های مسجد گوهرشاد به زمین افتاد اما از عفافش دفاع کرد و دفاع می کند و نخواهد گذاشت آن میراث شوم خاندان جنایتکار پهلوی در این سرزمین خودنمایی کند." اما ساعتی بعد این بار در جمع نخبگان و برگزیدگان این استان، تأکید کرد: "آیا راه ترویج عفاف در جامعه، ون است؟ راه دیگری نداریم؟ بانوان ما که خودشان فرهیخته و دانشگاهی و استاد و محقق هستند آیا برای گسترش عفاف و حجاب راهی ندارند؟ آخر اگر آدم چیزی را تجربه کرد و نشد، فردا دیگر عین آن را نباید انجام دهد بلکه باید به اصلاح راه قبلی اقدام کند."
اینکه روحانی در بیش از سه دهه گذشته چگونه از آن جمله تاکیدی " این دستور است و سرپیچی از آن جایز نیست" به جمله ملاطفتآمیز "نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد" رسید، نکته چندان مهمی نیست.
نکته قابل تامل این است که حال که رییس جمهور به همه برخوردها با هنجارشکنان و بدحجابان معترض است و از طرفی معتقد است ما برای حجاب و عفاف مبارزه کرده ایم، چه راهکاری برای جلوگیری دوری جامعه از حجاب دارد؟ شاید پاسخ فرهنگ سازی باشد؛ البته که راهکار بلندمدت فرهنگ سازی است اما طبیعی است که شعارهایی عامه پسند که جنبه روشنفکرانه آنها بر جنبه عملیاتی آن چربش دارد، مانند کلی گویی در باره فرهنگ سازی، آن هم بدون هیچ گونه دستورالعملی، جلوی فاجعه را نخواهد گرفت.
آقای طالقانی در سخنرانی خود گفت: ما نمی توانیم زنان اهل کتاب را مجبور به پذیرفتن حجاب کنیم، ولی مسلمانان را می توانیم تشویق کنیم که حجاب داشته باشند و در هر صورت نباید کسی را به زور باحجاب کنیم. * با وجود این، در ستاد ارتش با دوستان تصمیم گرفتیم حجاب الزامی کنیم، که آغازی برای وزاتخانه ها و ادارات دولتی باشد.
طرح اجباری شدن حجاب در ادارت مربوط به ارتش، به عهده من گذاشته شد و بدین جهت در گام اول، همه زنان کارمند مستقر در ستاد مشترک ارتش را که نزدیک به سی نفر بودند، جمع کردم و پس از گفتگو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آن روز با روسری در محل کار خود حاضر شوند. زنان کارمند که همگی به جز دو یا سه نفر بی حجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن، ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانم های بی حجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند. پس از ستاد ارتش، نوبت به نیروهای سه گانه رسید. در آغاز به پادگان دوشان تپه رفتم و همه کارمندان زن را که تعداد آن ها هم زیاد بود در سالنی جمع و درباره حجاب صحبت کردم. در آنجا زن ها خیلی سر و صدا راه انداختند اما من قاطعانه گفتم: «این دستور است و سرپیچی از آن جایز نیست.» بعد توضیح دادم که ما نمی گوییم چادر سر کنید، بحث چادر مطرح نیست، سخن بر سر استفاده از روسری و پوشاندن سر و گردن است. در نهایت، در آنجا هم گفتم به دژبان دستور داده ایم از فردا هیچ زن بی حجابی را به پایگاه راه ندهند.
در نیروی زمینی و نیروی دریایی نیز برای کارمندان زن صحبت کردم و با خواندن آیات و روایات و کشاندن بحث حجاب به مسائل اجتماعی و سلامت جامعه و ارائه دلایل مختلف درباره لزوم حجاب، موضوع را تبیین کردم و دست آخر نیز با بخشنامه، رعایت حجاب الزامی شد. بحمدالله این تلاش ها نتیجه مثبت داشت و پس از تعطیلات نوروز، همه زنان کارمند در ارتش با روسری به محل کار خود می آمدند. در وزاتخانه ها و سازمان های دولتی و حتی صداوسیما نیز به تدریج حجاب عملی شد و همه زنان با روسری از خانه بیرون می آمدند. البته در روزهای رفراندوم هنوز شماری از زنان بی حجاب بودند و با سر برهنه در پای صندوق های رای حاضر شدند، ولی این معضل اجتماعی خیلی زود جمع و جور شد و به سامان مناسبی رسید."
اینها بخشی از خاطرات حسن روحانی است که در صفحات ۵۷۱ تا ۵۷۳ کتاب خاطراتش مکتوب شده است. روحانی به صراحت "تصمیم" اجباری شدن حجاب در ارتش را به خود و "دوستانش" در ستاد ارتش نسبت داده است. تا اینجا، روحانی یک انقلابی معتقد به حجاب اجباری – یا قانونی یا هر اسم دیگری که روی آن گذاشته شود – شمرده می شود.
سال ها بعد روحانی اندکی پیش از نشستن روی صندلی ریاست جمهوری در پاستور، حجاب و عفاف را از هم تفکیک کرد و از مردان و زنان حرف زد که عفاف دارند ولی حجاب نه؛ و به عکس. او گفت: "به نظرم، عفیف بودن چیزی فراتر از حجاب داشتن است. به نظر من اگر زنی یا مردی حجاب رسمی مد نظر ما را رعایت نکند، عفیف بودنش زیر سؤال نمیرود. قبل از انقلاب زنان زیادی در جامعه ما حجاب نداشتند، ولی آیا انسانهای عفیفی نبودند؟ من هشدار میدهم که حجاب را عین عفاف ندانیم. به نظر من زنان زیادی از جامعه ما حجاب مطلوب قانون را ندارند، ولی عفیف هستند. عفت شاخصهای زیادی دارد. کما اینکه میتوان کسانی را هم یافت که ظاهر مطابق قانون دارند و حجاب دارند (چه مرد و چه زن) ولی اصول عفت را رعایت نمیکنند."
نوع تبلیغات انتخاباتی او و اکثر هواخواهانش نیز نشانی از معتقدان به حجاب قانونی – اگر نگوییم شرعی(!) – نداشتند.
در همان زمان او وعده داد که "من به کمک پلیس کاری خواهم کرد که امنیت واقعی باشد و دختران ما در خیابان احساس امنیت کنند و نخواهم گذاشت مأموری بینام و نشان از کسی سئوال کند. دختران خود حافظ حجاب و عفاف هستند" اما بعد از جلوس روی صندلی ریاست جمهوری، در یکی از اولین واکنش ها به نوع برخورد ناجا با بدحجابان و هنجارشکنان، با تاکید بر حساسیت موضوع اخلاقی، اجتماعی عفاف و حجاب و لزوم اهتمام به آن، از طرفی، از همه مردم اخلاق مدار و به ویژه جوانان رشید و فهیم کشور دعوت کرد با رعایت این دستور دینی، هنجارهای مورد قبول اکثریت جامعه را محترم بشمارند و از سوی دیگر، از نیروی انتظامی خواست در برخورد با این موضوع، اجرای قانون را با رویکرد اخلاقی و با رعایت کرامت انسانی و به دور از هر گونه افراط و تفریط پیگیری کند و سرآخر نیز به وزیر کشور ماموریت داد تا موضوع را در شورای اجتماعی کشور مطرح کند.
واکنش نرم روحانی به انجام وظیفه ناجا، اندکی بعد رنگ دیگری به خود گرفت. روحانی ابتدا گفت که "صاحبان فرهنگ ما نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند" و سپس حرف آخر را این گونه بر زبان راند که "نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد. پیامبر (ص) شلاق در دست نداشت، پیامبر (ص) بشیر و نذیر بود و ما نیز باید بشیر و نزیر باشیم."
حال مجموعه مواضع روحانی درباره حجاب مانند چیزی شبیه جمع نقیضین در مشهد بیان شد. رییس حقوقدان دولت اعتدالگرا ابتدا در جمع ایثارگران استان خراسان رضوی گفت که "این سرزمین برای حجاب و عفت جنگید و مبارزه کرد و پیکرهای بی جان روی سنگ های مسجد گوهرشاد به زمین افتاد اما از عفافش دفاع کرد و دفاع می کند و نخواهد گذاشت آن میراث شوم خاندان جنایتکار پهلوی در این سرزمین خودنمایی کند." اما ساعتی بعد این بار در جمع نخبگان و برگزیدگان این استان، تأکید کرد: "آیا راه ترویج عفاف در جامعه، ون است؟ راه دیگری نداریم؟ بانوان ما که خودشان فرهیخته و دانشگاهی و استاد و محقق هستند آیا برای گسترش عفاف و حجاب راهی ندارند؟ آخر اگر آدم چیزی را تجربه کرد و نشد، فردا دیگر عین آن را نباید انجام دهد بلکه باید به اصلاح راه قبلی اقدام کند."
اینکه روحانی در بیش از سه دهه گذشته چگونه از آن جمله تاکیدی " این دستور است و سرپیچی از آن جایز نیست" به جمله ملاطفتآمیز "نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد" رسید، نکته چندان مهمی نیست.
نکته قابل تامل این است که حال که رییس جمهور به همه برخوردها با هنجارشکنان و بدحجابان معترض است و از طرفی معتقد است ما برای حجاب و عفاف مبارزه کرده ایم، چه راهکاری برای جلوگیری دوری جامعه از حجاب دارد؟ شاید پاسخ فرهنگ سازی باشد؛ البته که راهکار بلندمدت فرهنگ سازی است اما طبیعی است که شعارهایی عامه پسند که جنبه روشنفکرانه آنها بر جنبه عملیاتی آن چربش دارد، مانند کلی گویی در باره فرهنگ سازی، آن هم بدون هیچ گونه دستورالعملی، جلوی فاجعه را نخواهد گرفت.
به قول امام در زمان جنگ که گفت ما 35 میلیون ایرانی مومن هستیم و تا آخرین نفس خواهیم جنگید آنگاه که همه ما را کشتید و به لقاء محبوبمان رساندید می توانید با این سرزمین هر کاری خواستید انجام دهید.