نکته قابل توجه دیگر درباره این سریال این بود که نشان داد آثاری که قرار است مفاهیم والا و اصیلی را به مخاطب ارائه بدهند در هر زمانی میتوانند روی آنتن باشند و لازم نیست حتما به دنبال مناسبتی در تقویم باشیم تا بهانهای برای روی آنتن رفتن این آثار شود.
«بهرنگ توفیقی»، «مجید واشقانی»(سروان بهرامی) و «علیرضا کمالینژاد» (حامد) از عوامل این مجموعه پر مخاطب به سوالات ما درباره جریان تولید و حواشی پس از پخش آن پاسخ گفتند که متن کامل آن را در ادامه میخوانید:
**پیش از این گفته شده بود که قرار است انقلاب زیبا در دهه فجر سال گذشته پخش شود که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد و باعث شد سریال انقلاب زیبا فارغ از برنامههای مناسبتی دیگر و در زمانی که مخاطب فرصت تفکر دارد، به تماشای کار بنشیند و از دیدن آن هم لذت ببرد.
توفیقی: ما از اول خیلی بسته جلو نرفتیم و چیزی را قطعی نکردیم. اما به جهت اینکه داستان در جاهایی به انقلاب پیوند میخورد، کاملا مشخص بود و از اول می دانستیم که داستانی را روایت میکنیم که بخشی از آن در زمان حال میگذرد و با توجه به گرهافکنیهایی که در قصه بود نقبی هم به گذشته زده میشد که همان دوران انقلاب بود.
درباره زمان پخش هم سال گذشته قطعی نشد که این سریال در دهه فجر به روی آنتن برود. البته سریال در زمان دهه فجر هم به نظرم میتوانست مخاطب خود را به دست بیاورد ولی از این لحاظ که کار جنبه شعاری پیدا میکرد، خوشبختانه تابو شکنی شد و این کار دز زمان خوبی به روی آنتن رفت. البته بگذارید که ما ادعا کنیم که اگر انقلاب زیبا در دهه فجر هم روی آنتن میرفت باز هم مخاطبان بسیاری را جذب میکرد. البته قطعا درصد مخاطب شاید فرق میکرد. زمان پخش تصمیمی بود که توسط مدیران گرفته شد. آقای فرجی مدیر شبکه یک سیما لحظه به لحظه از زمان پیش تولید تا آخر کاملا در جریان جزئیات تولید بودند. ایشان علاقه و لطف زیادی به کار داشت و شاید همین باعث شد که در زمان مناسبی پخش شود و ما هم بابت این اتفاق خوشحالیم.
**موضوع دیگر تعلیقهای پیاپیی بود که ما در آثار تلویزیونی کمتر شاهد آن هستیم. این تعلیق و پازلی که مخاطب نمیتوانست آن را حل کند از جمله موارد دیگری بود که باعث شد بینندگان مصرانه سریال انقلاب زیبا را دنبال کنند. این جریان کارگردانی؛ کاملا مخالف کار قبلی شما یعنی مسیر انحرافی است. شما در گام اول کارگردانی سریال که همان مسیر انحرافی بود به دنبال ساخت اثری طنز بودید درحالی که در گام دوم کاری با ویژگیهای کاملا متفاوتی که به آن اشاره شد، ساختید، این تغییر ساختار اتفاقی بود یا خودتان با توجه به اتفاقات درونی تصمیم به تغییر ژانر کارگردانی خود افتادید؟
توفیقی: من کار ویژه و متفاوت را دوست دارم و در مسیر انحرافی هم همین مسیر را دنبال کردم و تصمیمات هم همین بود، تا حدی هم موفق شدیم. من هنوز هم میتوانم ادعا کنم که کار مسیر انحرافی با آن حجم و به آن شکل ویژوال افکت خاص هنوز در تلویزیون ما و چه بسا در سینما دیده نشده است. ممکن است اتفاقاتی افتاد که آن کار نتوانست خیلی موفق بشود اما آن کار تجربه اول من بود و من معتقدم سریال سازی کار پیچیدهتر و متفاوتتری از فیلمسازی است. آن هم به دلیل زمان طولانیتری که هم قصه و هم شخصیتها باید در آن تعریف و حفظ شوند. سریال مسیر انحرافی نتوانست خیلی مخاطب را جذب کند و به همین دلیل من هم تصمیم گرفتم در 2 الی 3 سالی که از آن کار میگذرد، به دنبال فیلمنامهای باشم که متفاوت و خاص باشد. علیالخصوص که اصرار داشتم در ژانر دیگری باشد. کار قبلی کمدی بود و من هم 3 سال صبر کردم تا این قصه به دستم رسید و کارگردانی کردم.
**معمولا ماجراهای معمایی باید به قدری مو به مو و قوی نوشته شده باشد تا مخاطب که امروز به راحتی به بهترین سریالها دسترسی دارد، جذب این سریال ایرانی بشود و در عین حال نتواند از ماجراها و تعلیق سریال گاف بگیرد. فیلمنامه انقلاب زیبا روی کاغذ واجد این ویژگیها بود؟
توفیقی: جای آقای عنقا خیلی خالی است اما باید بگویم که ما اصلا ادعا نداریم که انقلاب زیبا به ویژه در حوزه تکنیکال با کارهای روز دنیا رقابت میکند و یا از آنها بالاتر است اما در عین حال فکر میکنم مردم ما دوست دارند کار وطنی ببینند. وقتی چنین کارهای داخلی به برابری برسد، حق را به ما میدهند. من هم خیلی بابت این موضوع خوشحالم. همین که مردم ما به این نکته برسند که اتفاقی در حال افتادن است که گامی به جلو است، خیلی روی خوش نشان میدهند و خوشبختانه این اتفاق در لحظه اول برای انقلاب زیبا افتاد. اگر شما فیلمنامه کار را ببینید و مدیریتی که روی فیلمنامه انجام شده، متوجه صحبت من میشوید. حضور یک تهیه کننده متفکر به اسم آقای رامین عباسیزاده در این کار بسیار تاثیرگذار بود. من برای اولین بار از سوی تهیهکنندهای دعوت شدم که فیلمنامه را به من داد و خواندم و رفتم و فکر کردم بعد از آن میروم و قراردادم را مینویسم. اما این اتفاق نیفتاد. این که من بگویم من از فیلمنامه خوشم آمده و ایشان هم بگویند من هم از شما خوشم آمده و قرارداد ببندیم. ایشان در مرحله قبل از عقد قرارداد از من دکوپاژ خواستند. پرسیدند که من این کار را چطور میبینم. این که نگاه من با نگاه ایشان فاصله دارد یا خیر و اینکه این تفاوت از چه جنسی است. آیا میشود این نگاهها را به هم نزدیک کرد یا خیر. ما حدود 7 جلسه فقط درمورد سرو شکل و ساختار و رنگ و لعاب کار با هم جلسه گذاشتیم و در مورد تمام جزئیات صحبت کردیم و بعد به مرحله عقد قرارداد رسیدیم. روزهای اول برایم خوشایند نبود ولی در ادامه دیدم که آقای عباسیزاده چه تصمیم درستی گرفتهاند. در واقع از همان ابتدا ایشان بنای کار را بر اساس هماهنگی گذاشتند و این جلسات تا روز آخر کار ادامه داشت و بسیار اتفاق لذتبخشی بود. من روزهای اول به تهیهکننده گفتم که ایدهای برای اجرا دارم و وقتی توضیح دادم، ایشان گفتند که خیلی خوب است به شرطی که تفکر پشت سرش را هم برای من توضیح بدهی. من آنجا فهمیدم که اگر پیشنهادی ارائه بدهم که تفکر پشت آن نباشد، قطعا پذیرفته نخواهد شد. شاید درست نباشد بگویم... اما این جریان اگر برای کسی که بخواهد تنبلی کند شاید اتفاق خوشایندی نباشد ولی این باعث میشود که شما به تکاپو بیفتید و به دنبال آوردن ایدههای جدید و نو به کار باشید.
**مرحله مقدماتی و پیش تولید چقدر از شما زمان گرفت؟
توفیقی: من در کارهای دیگر حتی تله فیلم همین اندازه زمان گذاشتهایم اما در انقلاب زیبا از این زمان به درستی استفاده کردیم. 6 ماه پیش اولین قرارمان را با آقای عباسیزاده گذاشتیم و الان کار تولید شده و پخش آن هم به پایان رسیده است.
**برخی معتقدند که آقای عنقا به عنوان نویسنده، دکوپاژ را هم در فیلمنامه لحاظ میکند و همین باعث میشود که کارگردان در هنگام خواندن به تصویر ذهنی از آنچه میخواهد بسازد، برسد.
توفیقی: برخی فیلمنامهها هستند که وقتی آن را میخوانید، حرکت دوربین در آن به چشم میخورد و یا نمایی را برای شما ترسیم میکند. گاها هم این موضوع برخورنده است و احساس میشود که نویسنده به جای کارگردان تصمیمگیری کرده است. اما در انقلاب زیبا من چنین مساله ای را با فیلمنامه نداشتم و موردی یادم نمیآید که بخواهم بگویم ولی اگر هم بوده، مطمئنم که آقای عنقا دانسته این کار را کردهاند. وقتی هم که فیلمنامه را مینوشتند، مواردی را برای من جدا لحاظ میکردند که من از آنها استفاده میکردم. همانطور که جاهایی هم من دیالوگها را در راستای کار و با هماهنگی ایشان تغییر میدادم. خوشبختانه مهمترین اتفاقی که افتاد تعاملی بود که در کار افتاد. تک تک بازیگران و نویسنده کار در جریان اتفاقاتی بودند که قبل از آن حداقل همه نظراتشان را اعلام کرده بودند. این تعامل در سراسر کار وجود داشت.
**پیش از این با نوشتههای آقای عنقا آشنایی داشتید؟
توفیقی: من حامد عنقا را از روی کارهایش میشناختم. ایشان را چند باری در دفتری که هرکدام کارهای جداگانهای انجام داده بودیم، دیده بودم و خیلی دلم میخواست با ایشان کار کنم. من سریال قلب یخی را به خاطر همان تعلیقها و گرهافکنیها دنبال میکردم و به آن علاقه داشتم. اینجا هم وقتی دیالوگها را خواندم فهمیدم که همان حامد عنقا است با این تفاوت که پیشرفت کرده است. با تعلیقهایی بهتر از قبل.
**آقای کمالینژاد شما هم درباره حضورتان در سریال انقلاب زیبا توضیح بدهید.
کمالینژاد: این چهارمین یا پنجمین کاری است که من با حامد عنقا داشتهام. با آقای عباسیزاده هم سریال میلیاردر را کار کرده بودم. با بهرنگ هم دوستی دورادوری داشتم. تا اینکه دعوت شدم و یک گپ و گفتی زدم. خودش هم نمیدانست که من انتخاب درستی هستم یا نه. چند جلسه مفصل هم با هم صحبت کردیم و در نهایت قسمت شد که در این سریال حضور داشته باشم.
**نقش شما از جمله نقشهایی بود که مخاطب نمیتوانست پیشبینی درباره آن داشته باشد و در مواجه با شخصیت حامد، تکلیفش مشخص نبود. این موضوع چقدر به جذابیت نقش شما کمک کرد؟
کمالینژاد: من فکر میکنم یکی از آسیبهایی که در کارهای تلویزیونی و بعضا سینمایی اتفاق میافتد این است که شخصیتها را مثبت و منفی میکنیم. در حالی که یک دزد ممکن است پدر خیلی خوبی باشد. همسر خوبی باشد و در یک بخشی هنجارشکنی میکند. یک شخصیت مثبت هم میتواند معایبی داشته باشد. حامد تلفیقی از این دو بود. در کنار محاسنی که دارد، معایبی هم دارد. اما نویسنده معایب را کاور نکرده و مخاطب آنها را میبیند. یک انسان معمولی مانند همه انسانهاست و جمع اضداد است. ممکن است کفه محاسنش مقداری سنگینتر از معایبش باشد. اما بلاتکلیف نیست. من امروز صبح که تصمیم میگیرم از خانه بیرون بروم، نمیدانم چه اتفاقی میافتد. صبح با آرامش بیرون میآیم اما تا ظهر ممکن است در موقعیتی قرار بگیرم که یک بخش دیگری از وجودم بیرون بزند. حامد هم همینطور است و بلاتکلیف نبود و با قصه جلو میرفت.
**خود حامد بلاتکلیف نبود، بلکه مخاطب را با رفتارهای متضاد و مختلفش بلاتکلیف میکرد و نمیدانست چه مواجهای باید با این شخصیت داشته باشد.
کمالینژاد: یا مخاطب باید آگاهتر از شخصیتهای داستان باشد یا خیر. وقتی که همراه ما قدم برمیدارد و گره باز میکند، اما این انتظار و دوگانگی و عدم تشخیص صحیح باید وجود داشته باشد و معنای تعلیق همین است. اینکه مخاطب بتواند همه چیز را پیشبینی کند، بحث تعلیق را زیر سوال میبرد.
**اما گاهی به نظر میرسد شخصیت حامد به قدری از مثبت به منفی و عکس آن حرکت میکند که معکوس جواب میدهد.
کمالینژاد: در ریزهکاریها، به برخی موارد اشاره شده که مخاطب خیلی زیاد باید برای کشف آن دقت کند. مثلا جایی که حامد از زندان آزاد میشود و به دیدن زیبا میرود و به زبان بی زبانی میگوید که دیگر علاقهای به او ندارد و بعد هم به بهرامی میگوید که به زودی از همسرم جدا میشوم و به مادرش میگوید که اگر زیبا با من باشد در خطر است و بهتر است که ما از هم جدا باشیم. در این هجمه اتفاقات کلیدهای کوچکی قرارداده شده است که اگر مخاطب تیزهوش باشد، آنها را درک میکند.
**سریال انقلاب زیبا در 22 قسمت با تعلیقها و کشمکشهای فراوان مخاطب را با خود همراه کرد، مخاطب در همراهی این سریال فشار بالایی را تحمل میکرد. تعلیقهایی که او را مجبور میکرد مدام برای حل معما پازل بچیند اما در آخر هر قسمت پیشبینیها همه غلط از آب درمیآمد، این موارد باعث شده بود که بینندگان سریال انتظار پایانی فراتر از آنچه در طول قسمتها افتاد، باشند اما آنچه ما در قسمت آخر دیدیم نتوانست این توقعات را برآورده کند.
توفیقی: مخاطبان وقتی با یک سریال ارتباط برقرار میکنند، اساسا دلشان نمیخواهد سریال تمام شود و قسمت آخر برایشان قسمت سختی است. چون دلشان نمیخواهد سریال تمام شود و یک توقعاتی را ایجاد میکند و هرکسی یک قصهای در ذهن خود میسازد که دوست دارد سریال نزدیک به آن به پایان برسد. اتفاقا قسمت پایانی ما هم خیلی خوب بود. بگذارید از این رو بگویم که در قسمت پایانی ما چند پایان داشتیم. جایی که میفهمیدیم شخصیت واقعی حامد کیست. جایی که شخصیت صفر و بهرامی در موقعیت دوئل قرار میگرفتند و همان جا کار میتوانست به پایان برسد. جایی که شخصیت زیبا میآید خانه و حرف آخرش را به حامد میزند، سریال میتوانست به پایان برسد. جایی که زیبا به خانهاش میرود و جایی که این همه خاطره داشته و از گذشته دروغینش جدا میشود و خانه را به آتش میکشد و میرود، میتوانست کار تمام شود. ما قسمتی داشتیم که در خود قسمت پایان هم گرهافکنی داشتیم. با توجه به ساختاری که سریال داشت و از همان قسمت اول که مرگ جابر بود، ما ماجرا را ادامه دادیم و تعلیق همچنان در قصه وجود داشت. این انتقادات من را دلگرم میکند. کسانی که فکر میکنند پایان سریال خوب نبود، کسانی هستند که نسبت به تمام شدن آن ناراحت هستند و این یعنی ما توانستهایم کارمان را درست انجام بدهیم. انقلاب زیبا جزو معدود سریالهایی بود که تا لحظه آخر از تک و تا نیفتاد و توانست به کار خود ادامه بدهد و در لحظه درستی هم کار را تمام کند.
**به نظر میرسد در قسمت آخر سریال با حذفیاتی مواجه شد. لحظهای که پلیس برای دستگیری جابر وارد میدان میشود، ما بدون اینکه لحظه تعقیب و گریزی ببینیم، شاهد یک کات هستیم که سروان بهرامی را روی تخت بیمارستان نشان میدهد.
توفیقی: موضوع حذف در میان نبود. قسمت آخر ما مدت زمان طولانی داشت و ما مجبور شدیم قسمت آخر را روی دو نوار برای پخش برسانیم. از یک جایی قرار بود بروند برای آگهی بازرگانی که متاسفانه زود رفتند. همان موقع آقای واشقانی هم با من تماس گرفتند. چون صحنه دوئل صفر و بهرامی بود که خیلی زود کات خورد و من بابت آن معذرت میخواهم.
**پس ربطی به تذکرات آقای احمدی مقدم نداشت.
توفیقی: نه... ایشان هم ما را دوست دارند و هم کار ما را دوست دارند. آقای احمدی مقدم در واقع نکته کاملا درستی را گفته بودند. من احساس میکنم جاهایی دستکاریهایی در صحبتهای افراد میشود که خیلی بد است. اگر ما امروز با عشق و اشتیاق به خبرگزاری فارس آمدهایم، برای اینکه میدانیم از این دست اتفاقات در خبرگزاری فارس نمیافتد. مثلا من یادم است یکی از خبرگزاری ها با من تماس گرفت و گفت شما فلان صحنه را در این لوکیشن تمام نکردهاید؟ من هم گفتم نه به دلیل اینکه فیلمنامه ما کامل نیست. خبرنگار پرسید فیلمنامه را چه کسی مینویسد، من هم گفتم آقای عنقا مینویسند. دوباره پرسید این روزها چطور میگذرد؟ من هم پاسخ دادم این روزها سکانسهای سختی میگیریم و کمی ریتم کار کند شده است. تیتری که روی خروجی رفت این بود که به دلیل اینکه حامد عنقا فیلمنامه را مینویسد، کار ما کند پیش می رود که من در این باره به آقای عنقا توضیح دادم.
** صحبت کامل آقای احمدی مقدم چه بوده؟
توفیقی: ایشان گفته بودند که در برخی قسمتها پلیس داستان به لحاظ تجهیزات و امکانات آن قدرت لازم را ندارد. دلیلش هم این است که ما کارمان تولید سازمان بود و جزو تولیدات ناجا به حساب نمیآمد و ما هم راستش در این قضیه کمی دستمان خالی بود. شاید اگر در برخی صحنهها ما به جای 5 ماشین، 15 ماشین داشتیم یا نیروهای بیشتری داشتیم، کمی حضور پلیس بیشتر به چشم می آمد. فکر میکنم یک سوء تفاهم بوده که پیش آمد.
**آقای واشقانی شما خودتان در زمان پخش سریال را دنبال میکردید؟
واشقانی: بله. با تکرارش (خنده)
**این سریال برای مخاطب تجربه جدیدی بود. آقای واشقانی در چهرهای جدید و نقشی جدید در این سریال ظاهر شد که چندین گام از کارهای دیگری که در آنها حضور داشت جلوتر بود.
واشقانی: من اعتراف میکنم که روزی که رفتم سر این کار فکر نمیکردم انقلاب زیبا تا این حد مورد اقبال عمومی قرار بگیرد. آن هم دلایل مختلف دارد. مردم الان با هزارتومان یک دی وی دی میخرند که 10 فیلم جدید دارد و ماهواره هم که به راحتی قابل دسترس است و سریالهای خارجی هم با تعداد قسمتهای بالا به راحتی در دسترس است. نکته دیگر این است که سالهای قبل شبکههای ماهوارهای که سریال پخش میکردند، سعی میکردند که سریالهایشان را در زمان پخش سریالهای داخلی پخش نکنند. اما بعد از اینکه مخاطب خودشان را پیدا کردند، خود را وارد این چلنج کردند و آمدند که با تلویزیون ما رقابت کنند. الان هم باکسهای سریال ما را شناسایی کردهاند و در همین زمان سریالهایشان را روانه آنتن میکنند. هر کار یک تجربه جدیدی است ولی من در این کار جریانی از رسانه و فیلمسازی یاد گرفتم که این تجربه برایم شیرینتر از بازی در یک نقش جدید بود. اینکه چه اتفاقات سادهای میتواند بیفتد که یک سریال موفق باشد و یا چه اتفاقات سختی میتواند بیفتد که یک کار موفق نباشد. برای ساخت یک سریال موفق مسیر بسیار هموارتر است تا اینکه شما بخواهید یک اثر را به سریالی ناموفق تبدیل کنید. من پیش از انقلاب زیبا در کارهایی با افرادی بودهام که تمام تلاش خود را کردند تا یک سریال ناموفق باشد. در برخی آثار هم شما میبینید که یکسری آدمهای حرفهای کاری را انجام میدهند که خودشان خیلی دیده نمیشوند اما نتیجه بسیار موفق است و خستگیات درمیرود. من 4 سریال قبلی که بازی کردهام به کنار، سریال انقلاب زیبا به کنار. برای کارهای قبلیام احترام زیادی قائلم. هرکدامشان برای من یک پله موفق بوده اما به ضرس قاطع میتوانم بگویم که با انقلاب زیبا خیلی بیشتر به ثبات رسیدم.
**موضوعی که در زمان پخش سریال مطرح شد، این بود که چرا پلیس سریال عقبتر از ماجرا حرکت میکرد و نقش کمرنگی در گرهگشایی کار داشت.
واشقانی: من وقتی سریال ماتادور را بازی میکردم، این صحبت را از آقای احمدی مقدم شنیدم که قانون پلیس در تقابل با تبهکار در تمام دنیا یک قدم عقبتر بودن از پلیس است. به خاطر اینکه پلیس قرار نیست کار تبه کاری انجام بدهد و جلوتر بیفتد. تبهکار همواره به دنبال راههایی میگردد که به راحتی در دسترس نباشد و همین موضوع هم او را دور از دسترس میکند. در این سریال عقبتر بودن پلیس را ناکارآمد بودن آن تعبیر نمیکنم. پلیس را تعقیب کننده تعریف میکنم، یعنی میگویم این عقب بودن یک تعقیب و یک رصد است. این جریانات روی میدهد اما پلیس گام به گام با آنها پیش نمیرود به دلیل اینکه قرار نیست کار تبهکاری انجام بدهد. قرار است یک قدم عقبتر تعقیب کننده کار تا مرحله آخر باشد و این برای همه پلیسهای دنیا در تمام دنیاست. در انقلاب زیبا هم همین بود. اگر پلیس این سریال مانند هوخشتره با 30 الی 40 ماشین و 30 الی 40 هزار نفر آدم میریخت و بگیر و ببند راه میانداخت، می گفتند نه اصلا چنین پلیسی ما نداریم و اصلا از قسمت 3 به بعد که دیگر قصهای پیش نمیرفت. الان که پلیس این شکلی تعریف شده، یکسری میگویند با 110 تماس میگیریم، نیم ساعت طول میکشد تا بیاید. اگر هم به شکل خیلی نوینی پلیس را مطرح کنیم باز هم انتقاد صورت میگیرد و میگویند مملکت ما کجا پلیس این طور وارد میشود. پس داستان معمایی و پلیسی چیست؟ ما باید به طرف مقابل پلیس هم توجه کنیم. هرقدر او قویتر باشد، پلیس هم قویتر جلوه میکند. پلیس ما عقب نبود و تعقیب کننده ماجرا بود. پلیس ما در پروندههای واقعی میتواند یک جاهایی وارد ماجرا شده و کار را تمام کند اما برای رسیدن به آدمهای درشتتر ماجرا و اتفاقهای بزرگتر، دستگیری را به تعویق میاندازد تا به راس هرم برسد.
**شما چقدر تلاش کردید سروان بهرامی را بومی کنید و تاثیر خود را بر فیلمنامه و کارگردانی بگذارید؟ چند درصد تلاش شما به متن و کارگردانی کمک کرد؟
واشقانی: احساسم بر این است که بازی کردن نقشهایی که ما به ازاء خارجی دارند بسیار سخت تر است. اگر یک نقش تاریخی به من بدهند خیلی راحت تر می توانم آن را بازی کنم برای اینکه کسی آن نقش را ندیده است و هر طور که من آن را بازی کنم، مردم همان را قبول می کنند. ولی نقش هایی که ما هر روز در زندگی می بینیم، تصویرکردنشان سخت تر است. نقش من هم که بومی بود و رفتارها و واکنش ها به شکلی بود که یکسری مردم ندیده بودند. اما من این تجربه را دارم و قاطعانه می توانم بگویم پلیس هایی از این دست که کار فکری می کنند در سطح جامعه نیستند. پلیس کاراگاهان مجرب دارد و در فضای مجازی و پرونده های قتل و آگاهی و اطلاعات و ... ما پلیس هایی داریم که اصلا قرار نیست مردم با آنها ارتباط برقرار کنند.
**شما از نزدیک با یک کاراگاه پلیس ارتباط داشته اید؟ با بدنه پلیس و افرادی که به آنها اشاره کردید، آشنا هستید؟
واشقانی: پدر من نظامی بوده است و در خانواده نظامی بزرگ شده ام. پدربزرگم افسر شهربانی بوده است. به همین خاطر شکل شخصیتی و نقاط مشترکشان را می شناسم. اول از همه هم تلاش کردم یک پلیس کاریزماتیک باشد. چون می توانست در بین این همه نقش گم شود. شخصیت های جذاب در سریال زیاد هستند و پلیس می تواند از قافله عقب بیفتد. اگر سریال خارجی بود امکان داشت که اصلا پلیسی هم در آن وجود نداشته باشد. یکسری هم فکر می کنند که خوب پلیس باید باشد که آخر کار بیاید و همه را بگیرد و ببرد. اما ما در انقلاب زیبا پلیس را تعریف کردیم و آن را طراحی کردیم.
**اما در نهایت پلیس گره گشا نبود و فقط سر ماجرا رسید.
واشقانی: اگر در قسمت آخر پلیس نمی رسید، چه بر سر حامد و زیبا می آمد؟ شخصیت بهار که آدرس را به پلیس داد، غیر از این است که نفوذی پلیس در خانه زیباست. اگر آنها در پلیس مهره خود را چیدند، پلیس هم در بین آنها مهره خود را چید ولی مستتر اتفاق افتاد. آدمی که هیچکس فکر نمی کرد نفوذی است.
کمالی نژاد: این را فراموش نکنیم که قصه، قصه یک پلیس نبود که درگیر ماجرایی بشود. این یک پازل بود که بخش از آن پلیس بود و محور قصه نبود. یکسری از همین گره ها که پلیس از آنها عقب است برای مخاطب کاملا روشن است و او یک گام از پلیس جلوتر حرکت می کند. در واقع این رنگ آمیزی است. جایی حامد درگیر می شود، یک جایی زیبا، یک جایی مادر حامد و ... اینکه اشاره کردید شخصیت حامد در چند قسمت بلاتکلیف است، این بلاتکلیفی درباره جابر هم صدق می کند، در مورد او تحلیل های مختلفی شد. سروان بهرامی هم که هوش مصنوعی ندارد. یک انسان است و ضریب خطا دارد.
توفیقی: وقتی پای پلیس به میان می آید، برخی مخاطبان فکر می کنند که خوب پلیس باید دیگر ماجرا را حل کند و آن هم به شکل دقیق و ظریفی. این مشکلی است که سازندگان الان در مورد آن درگیر هستند.
ما در آگاهی، روز اولی که برای آشنایی با فضا رفته بودیم، آقای واشقانی گریم شدند و یکی از دوستان هم سن و سال آقای واشقانی و هم رتبه سروان بهرامی سریال بود که بسیار خوش پوش و آراسته بود. ما اصلا اغراق نکردیم.
**پلیس های ما در سریال ها همیشه جلوتر هستند و حق اشتباه ندارند. افرادی همه چیز تمام هستند.
توفیقی: بله. در حالی که دشمن ما بسیار حسابگر و باهوش است و در نهایت هم توانست کار خود را انجام بدهد. ما باید به پلیس این زمان را بدهیم که تلاش خود را بکند.
کمالی نژاد: یک تعریف سازمانی از پلیس داریم و یک تعریف دراماتیک. در کارهای ما معمولا تعریف سازمانی لحاظ می شود. در حالی که انقلاب زیبا درمورد پلیس هم این فتح باب را داشت که از زوایه جدیدی به ماجرا نگاه شود. چیزی که در این سریال برای برخی قابل هضم نیست این است که این پلیس سازمانی نیست.
**شما پلیس امنیتی هم داشتید؟ یعنی حرف حامد این را مسجل نکرد که گروه دیگری هم در پرونده دخیل بوده اند یا خیر.
کمالی نژاد: بالاخره وقتی یک موضوعی امنیت ملی می شود از دایره پلیس و اگاهی خارج می شود و ممکن است تعاملی با هم داشته باشند ولی من فکر نمی کنم حامد هم پلیس باشد.
**برای اینکه حامد از وجه شخصی وارد ماجرا شد و این به نظر نمی رساند که او هم بخواهد به جایی وابستگی داشته باشد.
کمالی نژاد: اتفاقا این موضوع از عمد بود.
**پس چرا از رخدادی که برنامه ریزی شده بود، این نیروی امنیتی هم جا ماند؟ یعنی در قسمت آخر ما دیدیم که نیروی نفوذی در پلیس به راحتی توانست شاه کلید قصه را از بین ببرد.
کمالی نژاد: چه کسی جابر پروا را می کشد؟ او برای چه کسانی مهره سوخته است؟ باید قصه پیش برود که ماجرا را ببینیم. کسی هم که دسیسه ها را می چیند بسیار هوشمند است و کار خود را به خوبی انجام می دهد.
**برسیم به بخش تدوین که بسیار در این سریال نمود داشت و تاثیرگذار بود.
توفیقی: قسمت اول سریال به شکل و شیوه دیگری دکوپاژ و کارگردانی و فیلمبرداری شده بود. از روز اول هم به آقای عباسی زاده گفته بودم که این سکانس مهمانی چسزس جدا از بخشهای دیگر سریال خواهد بود. برای اینکه ما در قسمت اول معرفی شخصیت ها را داشتیم و فضایی بود که هنوز اتفاقی در آن نیفتاده بود. تنها کاری هم که دلم میخواست انجام بدهم و نشد و امکانات این اجازه را به ما نداد؛ این بود که اگر ما یک لنز داشتیم که در آن صحنه بقیه افراد را مات می دیدیم، خیلی خوب بود. افراد و سوژه های ما شفاف و بقیه مات. کمی هم توانستیم این کار را بکنیم اما صد در صد به آن نرسیدیم. پس از قسمت اول و آغاز قسمت دوم ما تصویربرداری تندی را شروع کردیم و می دانستیم که در تدوین باید از ریتم بالایی برخوردار باشیم. اما شکل کات شدن پلان ها وقتی اتفاق افتاد که ما کار را به آقای خاقانی تدوین گر کار ارائه دادیم و وقتی صحنه تدوین شده را دیدیم، به این نتیجه رسیدیم که خیلی از صحنه های اکشن را به این شیوه جلو ببریم. پبش از این هم با آقای خاقانی کار نکرده بودم. در ادامه هم به همان شیوه جلو رفتیم و اتفاق بسیار خوشایندی بود.
**این شیوه تدوین باعث شد همه چیز با یک نظم تألیفی جلو برود و مخاطب شاهد صحنه های کش دار و پرت نباشد.
توفیقی: حقیقت ماجرا این است که مخاطب امروز مانند مخاطب چند سال پیش نیست. سینما هم به یک ریتم جدید می رسد. من فکر می کنم که نباید مخاطب را خسته کنیم و به روز حرکت کنیم. گروه انقلاب زیبا بهترین گروهی بود که تا به حال با آنها کار کرده بودم. من بخش عمده ای از آن را به رامین عباسی زاده تهیه کننده کار نسبت می دهم. البته به نظر من از ابتدا تا انتها افراد به درستی کار خود را انجام دادند و این خیلی ارزشمند است. من سر این کار اصلا خسته نیستم و به شدت به آن وابسته هستم و دلم برایش تنگ می شود.
واشقانی: من و بهرنگ توفیقی با چند تهیه کننده مشترک کار کرده ایم. من احساس می کردم بهرنگ توانایی هایی دارد که تهیه کننده ها نمی توانند به این شناخت برسند. آقای عباسی زاده هم تهیه کننده مشهوری است که حتی عامه مردم هم او را می شناسند. ابتدای کار احساس می کردم که یک برافروختگی وجود دارد که این کارگردان قرار است برای رسیدن به فضایی جدید و برداشتن گامی بلند دورخیز کرده است.عوامل وقتی از طرف تهیه کننده درست انتخاب می شوند، این کشتی رها می شود. انقلاب زیبا تنها کاری بود که هیچ حاشیه و تنشی نداشت و همین آرامش در موفقیت کار تاثیر بسیاری گذاشت.
کمالی نژاد: اصولا تعریف تهیه کنندگی در ایران در حال عوض شدن است. تهیه کننده به عنوان یک واسطه میان صداوسیما و گروه تولید شناخته می شود که پولها را به پروژه تزریق می کند و تمام. درحالی که تهیه کنندگی تعاریف دیگری هم دارد. از معدود تهیه کنندگانی که من با آنها کار کردم و کارشان را بلد بودند آقای مجتبی فرآورده و آقای عباسی زاده هستند. اینکه یک تهیه کننده درباره نقش ها فکر کند و منحنی بازیگر و قصه را استخراج کند و به تیتراژ فکر کند، دیالوگ ها برایش مهم باشد و روی تک تکشان فکر می کند، این روزها در سینما و تلویزیون ما بسیار کم است.
**آقای عباسی زاده از معدود تهیه کنندگان اصیل هستند. این روزها به قدری تعریف تهیه کنندگی تغییر کرده که حتی دیده شده مثلا یک ماست بند هم تهیه کننده شده است.
کمالی نژاد: در این باره باید برایتان یک خاطره بگویم... یک روز ما در خیابان مشغول فیلمبرداری بودیم که دیدیم یک آقا با لباس خانگی و بیژامه و دمپایی جلوی در آمد و گفت آقا ما سریال شما را می بینیم. من هم گفتم خیلی ممنونم. بعد پکی به سیگارش زد و کش شلوارش را جابه جا کرد و گفت ما هم یکی ساختیم. من در تصور اینکه حتما طبقه بالای خانه اش را ساخته، گفتم چی؟ گفت: فیلم!من هنوز باور نکرده بودم. گفتم با کی؟ گفت فلان کارگردان. باز هم اعتماد نکردم. گفتم با کدام بازیگران؟ گفت فلانی و فلانی و فلانی. بعد هم گفت این کارگردان سر ما کلاه گذاشته. الان هم میخواهیم آن را به نسخه سینمایی تبدیل کنیم. البته کارگردان سر من کلاه گذاشته. اول گفت با 75 میلیون فیلم را می سازم اما شده 350 میلیون. این افراد هم برای ما بازی کردند. فلانی هم بچه بدی نبود فقط کمی سر دستمزدش ما را اذیت کرد. همش هم سر صحنه رد بول (نوشابه انرژی زا) می خورد و می گفت خوابم می آید و هزینه آن را هم خودم باید می دادم. رفت و 2 هلو انجیری هم برای ما آورد. واقعا تعریف تهیه کنندگی و کارگردانی و بازیگری تغییر کرده است. امکان دارد چند سال دیگر از ما بپرسند که با چقدر سرمایه آمدی توی کار؟ چون الان اینطوری شده. طرف می آید و می گوید فیلم چند؟ بهش می گویند 300 میلیون. می گوید خوب این هم 300 میلیون. برو بابا... برو بازی کن.
واشقانی: اینکه ما با تهیه کننده ای روبرو هستیم که به کارش اشراف دارد، در سریال انقلاب زیبا همه افراد زحمت می کشند و قرار است این زحمات تبدیل به اثر بشود. عباسی زاده باید این کار را به تلویزیون ببرد و از تمام ثانیه های آن دفاع کند. من فکر می کنم کار ما اصلاحی نداشت. این یعنی درست بودن مجموعه.
توفیقی: آقای عباسی زاده خودش در مرحله تدوین چند دیالوگ را حذف کرد. ما در مورد یکی از بازیگرها قسمت به قسمت درباره راه رفتنش گفت و گو داشتیم. نگاه آقای عباسی زاده آرتیستی است و برایم لذت بخش بود. معنای کامل تهیه کننده را سر این کار فهمیدم.
کمالی نژاد: قرار گرفتن عباسی زاده، عنقا و توفیقی یک اتفاق بزرگ بود. آقای عنقا یک اشراف بسیاری بر متن داشت و بهرنگ هم توانایی خود را نشان داد. یک گام بالاتر هم جسارت مدیران. چون امروز تلویزیون تبدیل به یک تردمیلی شده که افراد بدون اینکه حرکت رو به جلویی داشته باشند فقط روی آن میدوند و کالری می سوزانند. اما جسارت مدیران شبکه یک مانند آقای فرجی و آقای سیفی آزاد عزیز این مجال را فراهم کرد که یک ساختار شکنی به وجود بیاید.
**بخش های شکنجه سریال هم منتقدانی داشت که ترجیح می دادند تلویزیون پیش از پخش به مخاطبانش هشدار بدهد.
توفیقی: ما از بار خشونت در تدوین کاسته ایم. صحنه هایی گرفته ایم که در تدوین آن را کم کردیم. مخصوصا در صداگذاری. ما درمورد شکنجه های ساواک حرف می زنیم. روی این کار تحقیق شده و برایش جلسه گذاشته ایم. درصدی برای تصویرکردن این شکنجه ها انتخاب کردیم که در تلویزیون هم مجاز باشد. ما این اجازه را گرفتیم که این صحنه ها را پخش کنیم. آن هم به فراخور قصه بود. بله. صحنه خشونت داشت و برخی هم ناراحت شدند اما بگذارید این را بگویم که باید نشان داده می شد. اگر نشان داده نمی شد، کوتاهی اتفاق می افتاد. ما این صحنه ها را با عشق به کسانی که این صحنه ها را دیدند ساختیم و فکر می کنم که اگر آن صحنه ها را نشان نمی دادیم در حق آن بزرگواران کوتاهی کرده بودیم.
**سیاهی پررنگ لازمه کار بود.
کمالی نژاد: مدیومی هم که کار می کنیم تصویر است و باید به تصویر کشیده شود. اینکه چند نفر بنشینند و از فجایع آن زمان تعریف کنند، فایده ای ندارد. در کلام نمی گنجد. هرچند که بهتر بود تلویزیون هشدار رده سنی را اعلام می کرد.
**در کل اثر حتی در نریشن هایی که قسمت های بعد را اعلام می کرد و سکانس های رنگی و مشخصا شکنجه ها، بیشتر از آنکه ما شکنجه را ببینیم، نمایش هولناک داشتیم. شکنجه ای نمایش داده نمی شد ولی به قدری هولناک تصویر و کلام در هم آمیخته شده بود این شکنجه را وحشتناک می کرد. در حالی که اگر این بخش شکنجه ها نبود، سریال نمی توانست بخشی از حقیقت را بیان کند.
توفیقی: بخشی از کار ما به انقلابی برمی گردد که به واسطه ایستادگی چنین افرادی حاصل شد. این افراد در زندان های ساواک شکنجه شدند و ما 2 پلان از آن شکنجه را نشان دادیم.
کمالی نژاد: تصویری که از ساواک دیده ایم فردی با سبیل از بناگوش در رفته است که دائم الخمر است و مدام می گوید بکشید.
واشقانی: فکر کنم انقلاب زیبا برای اولین بار به افرادی که توسط ساواک شهید شدهاند پرداخت. ما مستند دیده ایم ولی در سریال ها نبوده است. ما درباره شهدای دوران دفاع مقدس فیلم و سریال دیده ایم اما این شهدا بسیار مظلوم بوده اند. آن وقت منتقدان می گویند این سریال اره برقی 6 بود! نباید خودمان را گول بزنیم. مردم امروز همه فیلم های خشن را می بینند و برای هم تعریف می کنند. ان وقت تحمل این 5 دقیقه را نداشتند؟ همین الان نمی شود در موزه عبرت قدم زد. جایی که تعطیل است. به قدری فضایش سنگین است که وقتی 2 ساعت کار میکنی انگار 20 ساعت کار کرده ای.
کمالی نژاد: سلیقه مخاطبان باید عوض شود. سبزی خرد می کنند سریال می بینند و با تلفن حرف می زنند گوششان به سریال است. انقلاب زیبا سریالی بود که باید آن را دید.
توفیقی: وقتی به موزه عبرت می روید، اکثر شکنجه گران کسانی بودند که در امریکا و اسرائیل دوره دیده بودند. بابت همان شکنجه. مغز متفکرهایی هم وجود داشته که سیستم را هدایت می کرده است. جابر هم از همان شخصیت های متفکر بود. حامد عنقا از ابتدا به سراغ سوژه خوبی رفته بود و ما هنگام ضبط واکنش ها را هم داشتیم و همین موضوع باعث دلگرمی ما بود.
**سریال انقلاب زیبا نشان داد که ساواکی ها هنوز هم هستند و شاید شکل و شمایلشان عوض شده است. برخی فکر می کنند سلطنت طلبان منقرض شده اند درحالی که این طور نیست. شما بازخوردی هم از سوی این طیف داشتید؟
توفیقی: بله. ما از ابتدا هم کاری با آنها نداشتیم ولی خودشان شروع کردیم.
** در یکسال گذشته 2 کتاب از همین طیف در خارج از ایران منتشر شده است. شما این کتاب ها را مطالعه کردید؟
توفیقی: ما در واقع یکی از اساس ها و خط های اصلی قصه مان ماجرای تحریف تاریخ شفاهی کشورمان بود. اینکه چقدر کتاب های خاطره ای که نوشته می شوند، مطالبشان درست و صحیح است. جابر فردی بود که تاریخ شفاهی انقلاب را در ظاهر درست نوشته بود اما با زیرکی تاریخ را تحریف کرده بود.
** چرا نقش مادر حامد کمرنگ بود؟
توفیقی: کم نبود. اما تاثیرگذار بود. نقش این مادر وجبی نبود و به جا و درست مورد استفاده قرار گرفته بود. حدود 4 قسمت ما از ماجراهایی که مادر تعریف می کند، پیش می رفت.
**انتخاب خانم صمدی چطور شکل گرفت؟
توفیقی: ایشان را من انتخاب کردم. ما سیستم دیکتاتوری در کارمان وجود نداشت. روی همه بازیگران صحبت کردیم و تعامل داشتیم. مثلا آقای کمالی نژاد را اقای عباسی زاده ابتدا معرفی کرد. خانم صمدی هم این طور انتخاب شد که من ابتدا یکسری اولویت های شخصیت ها را می نویسم. ما از روز اول می دانستیم که زیبا یک دختر محکم و مدیر است. در قسمت های بعد هم قرار است بشکند و طوری اتفاقات برایش رقم می خورد که دیگر صلابتی برایش باقی نمی ماند. خانم صمدی به نظرم بازیگر بسیار قدرتمندی بود. در قسمت های اخر هم دیدیم که دیگر از آن استحکام و قدرت خبری نبود. یکی از نکات هم صدای خانم صمدی بود.
با آقای پسیانی هم 3 همکاری قبلی داشتم و از جمله بازیگرانی است که تجربه اش را در اختیار کار قرار می دهد. آقای مظفری هم همینطور. ما تلفیقی از بازیگران پیشکسوت و جوان را داشتیم که خیلی زحمت کشیدند و کمک بزرگی به ما کردند.
**ارتباط اسمی هم که زیبا با انقلاب داشت. اینکه در کنار اسم زیبا انقلاب بود، مخاطب را سر دوراهی می گذاشت که با انقلاب درونی زیبا مواجه است یا وقایع انقلاب؟
توفیقی: زیبا در شرایط سختی پیش می رفت که درباره ادامه آن باید انقلاب زیبای 2 را بسازیم.
**این اتفاق می افتد؟
توفیقی: بستگی به دیدگاه و نظر مدیران تلویزیون دارد.
**اگر سری دوم ساخته شود، بر پایه همین داستان پیش خواهد رفت؟
توفیقی: ما همه این داستان را چلانده ایم و اگر سری دوم ساخته شود قطعا داستان دیگری خواهد بود.
**قدم بعدی شما چه خواهد بود؟
توفیقی: فعلا که قصد ندارم سریال کار کنم. البته شرایط و فیلمنامه ها هم تعیین کننده هستند.امیدوارم که باز بتوانم قدمی رو به جلو بردارم و قصه خوبی به دستم بیاید که بتوانم از توانایی هایم استفاده کنم.
**شما بازخوردی هم از افراد انقلابی شکنجه شده داشتید؟
توفیقی: بله. من با چند نفر رو در رو صحبت داشتم و چند مطلب هم در فضای مجازی خواندم که مشخص بود از زبان چنین افرادی بیان شده است.