سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۹

سرانجام حضور دو پسر در محل قرار با یک دختر

دختر ۱۶ ساله روز گذشته به قاضي ويژه قتل عمد گفت: شب حادثه «الف» با من تماس گرفت و گفت مي خواهد مرا ببيند اما من پاسخ او را ندادم و سپس با «م» که از مدتي قبل با او دوست بودم تماس گرفتم و گفتم «الف» چنين پيشنهادي به من کرده است او هم گفت: پس حالا بايد بيايي با هم حضوري صحبت کنيم ولي وقتي سر قرار رفتم اين حادثه رخ داد.
کد خبر : ۱۹۶۹۵۵
صراط: عقربه هاي ساعت 20:30 را نشان مي داد که جوان ۲۵ ساله اي به نام «م» با دختر ۱۶ ساله اي که از چند ماه قبل در پارک آشنا شده بود تماس گرفت و از او خواست براي ديداري حضوري به چهارراه الغدير در بولوار شهيد رستمي مشهد بيايد. دختر نوجوان هم که به همراه خواهر ۱۸ ساله و يکي از دوستانش در خيابان گردش مي کرد از اين پيشنهاد خوشحال شد و دقايقي بعد به سر قرار رفت.

در همين حال «م» با موتورسيکلت آپاچي مشکي به کنار دختر ۱۶ساله رسيد و مشغول صحبت با او بود که ناگهان «الف» جوان ۲۲ ساله ديگر با موتورسيکلت هوندا به طرف آن ها آمد. او آن قدر عصباني بود که نرسيده به دختر نوجوان موتورسيکلت را روي زمين رها کرد و در يک چشم بر هم زدن برق تيغه چاقويش در تاريکي شب درخشيد. او در حالي که ناسزا مي گفت ضربه اي را به گودي گردن و ضربه ديگر را به بازوي «م» فرود آورد و از صحنه حادثه گريخت. دختر ۱۶ ساله و همراهانش نيز که به شدت ترسيده بودند از محل فرار کردند.

اين گزارش حاکي است: مصدوم که به بيمارستان امدادي مشهد منتقل شده بود بر اثر عوارض ناشي از اصابت چاقو جان سپرد و لحظاتي بعد ماموران کلانتري مصلي ماجراي اين جنايت را به قاضي ويژه قتل عمد اطلاع دادند.

ماموران پلیس موفق شدند با به دست آوردن هويت مقتول، منزل دختراني را که همراه وي بوده اند شناسايي کنند و بدين ترتيب بررسي هاي شبانه درباره اين جنايت ادامه يافت. ماموران انتظامي تا ساعت ۴ بامداد روز گذشته در کنار مقام قضايي به عمليات پليسي خود براي دستگيري قاتل ادامه دادند، اما او به مکان نامعلومي گريخته بود و دامنه اين عمليات با همکاري ماموران کلانتري طرق به اطراف شهر نيز کشيده شد تا اين که ۳ دختر همراه مقتول دستگير شدند و پرده از راز اين جنايت برداشتند.

در حالي  تلاش کارآگاهان براي دستگيري ضارب ادامه دارد که دختر ۱۶ ساله روز گذشته به قاضي ويژه قتل عمد گفت: شب حادثه «الف» با من تماس گرفت و گفت مي خواهد مرا ببيند اما من پاسخ او را ندادم و سپس با «م» که از مدتي قبل با او دوست بودم تماس گرفتم و گفتم «الف» چنين پيشنهادي به من کرده است او هم گفت: پس حالا بايد بيايي با هم حضوري صحبت کنيم ولي وقتي سر قرار رفتم اين حادثه رخ داد.
منبع: خراسان