صراط: حذف تیم امید در وضعیتی غیرقابل باور برای فوتبال ایران زنگ خطر بزرگی را به صدا درآورد، حذفی غیر قابل باور و به شکلی عجیب و تحقیر آمیز.
مطمئنا شخص اول مسئول این حذف شخص وینگادا و البته کسانی هستند که او را برای تیم امید انتخاب کردند که به تفصیل به آن خواهیم پرداخت اما نکته ای پیش و بیش از وینگادا هم وجود دارد که به دلیل حذف تیم امید توسط وینگادا و جبهه گیری مربیان وطنی علیه این مربی خارجی مغفول خواهد ماند و آن نکته این است که کارخانه بازیکن سازی لیگ ایران به نابودی کشیده شده و تا حدی ضعیف شده که از ویتنام چهار گل دریافت می کند و قرقیزستان را هم نمی تواند شکست دهد!
فوتبال ایران در شرایط عادی به گونه ای است که حتی بدون مربی هم باید بتوانیم ویتنام را شکست دهیم اما با مربی هم چهار گل از تیمی دریافت می کنیم که باورش سخت است.
در آنسوی میدان و در مجموعه کی روش هم تنها بازیکنانی در حد استاندارد هستند و میتوانند تیم ملی را به جام جهانی ببرند که اصالتا اینجا و در فوتبال ایران ساخته و پرداخته نشده اند، بازیکنانی مثل دژاگه، قوجاننژاد و داوری از این دسته اند و کیروش هم با اتکا به گلزنی های بی وقفه قوچان نژاد و بازی خاص دژاگه بود که به جام جهانی رسید وگرنه شاید در مقدماتی جام جهانی هم فاجعه به بار می آمد.
البته که بازیکنانی مثل تیموریان و نکونام هم در آن صعود نقش داشتند که آنها هم در کشورهای اروپایی ورز خورده بودند نه اینجا در ایران. به واقع آنچه در ایران رقم می خورد و آنچه در لیگ ما ساخته می شود همین است که در اینچئون نتیجه اش دیده می شود.
ریشه این ماجرا کجاست؟
شاید در یک مقال نتوان همه علل پسرفت فوتبال ایران در رده سازندگی را ریشه یابی کرد اما به صورت کلی می توان نوشت که باشگاههای ایران به دلیل دولتی بودن و سلیقه ای کار کردن و عدم ثبات نمی توانند برای تیم های پایهشان هزینه کنند.
در واقع مدیران تا می توانند حتی بیش از ظرفیت ممکن پول خرج تیم بزرگسالان می کنند تا آبروی خود را حفظ کنند و چون هرسال اکثر آنها (منهای استقلال و پرسپولیس) ردیف بودجه دارند پس نیازی به سازندگی و پایین آوردن هزینه ها هم ندارند و در نتیجه به تنها چیزی که در فوتبال فکر نمی کنند رده پایه است اگر چه حتی در صورت سازندگی هم بازیکنانشان را دو دستی باید به تیمهایی بدهند که سرباز می گیرند و پس از بازگشت هم عملا معلوم نیست دیگر آن بازیکن به دردشان بخورد یا نه چرا که یک مصدومیت می تواند همه چیز را عوض کند.
فوتبال پایه در ایران بسیار بی اهمیت است اما در رده امید، بازیکنان تیم ملی بازیکنانی هستند که در لیگ به میدان می روند و البته که معلوم است این لیگ نمی تواند بازیکنی استاندارد تحویل تیم های ملی بدهد.
نتیجه آن لیگ و آن کارخانه بازیکن سازی اما شکست 4 بر یک مقابل ویتنام بودکاش این فوتبال هر چه زودتر خصوصی شود و کاش هر چه سریعتر به جایی برسد که مربیانی سازندهتر داشته باشد و پایین آوردن هزینه باشگاهها را مجاب به سازندگی کند نه مصرف گرایی!
مطمئنا شخص اول مسئول این حذف شخص وینگادا و البته کسانی هستند که او را برای تیم امید انتخاب کردند که به تفصیل به آن خواهیم پرداخت اما نکته ای پیش و بیش از وینگادا هم وجود دارد که به دلیل حذف تیم امید توسط وینگادا و جبهه گیری مربیان وطنی علیه این مربی خارجی مغفول خواهد ماند و آن نکته این است که کارخانه بازیکن سازی لیگ ایران به نابودی کشیده شده و تا حدی ضعیف شده که از ویتنام چهار گل دریافت می کند و قرقیزستان را هم نمی تواند شکست دهد!
فوتبال ایران در شرایط عادی به گونه ای است که حتی بدون مربی هم باید بتوانیم ویتنام را شکست دهیم اما با مربی هم چهار گل از تیمی دریافت می کنیم که باورش سخت است.
در آنسوی میدان و در مجموعه کی روش هم تنها بازیکنانی در حد استاندارد هستند و میتوانند تیم ملی را به جام جهانی ببرند که اصالتا اینجا و در فوتبال ایران ساخته و پرداخته نشده اند، بازیکنانی مثل دژاگه، قوجاننژاد و داوری از این دسته اند و کیروش هم با اتکا به گلزنی های بی وقفه قوچان نژاد و بازی خاص دژاگه بود که به جام جهانی رسید وگرنه شاید در مقدماتی جام جهانی هم فاجعه به بار می آمد.
البته که بازیکنانی مثل تیموریان و نکونام هم در آن صعود نقش داشتند که آنها هم در کشورهای اروپایی ورز خورده بودند نه اینجا در ایران. به واقع آنچه در ایران رقم می خورد و آنچه در لیگ ما ساخته می شود همین است که در اینچئون نتیجه اش دیده می شود.
ریشه این ماجرا کجاست؟
شاید در یک مقال نتوان همه علل پسرفت فوتبال ایران در رده سازندگی را ریشه یابی کرد اما به صورت کلی می توان نوشت که باشگاههای ایران به دلیل دولتی بودن و سلیقه ای کار کردن و عدم ثبات نمی توانند برای تیم های پایهشان هزینه کنند.
در واقع مدیران تا می توانند حتی بیش از ظرفیت ممکن پول خرج تیم بزرگسالان می کنند تا آبروی خود را حفظ کنند و چون هرسال اکثر آنها (منهای استقلال و پرسپولیس) ردیف بودجه دارند پس نیازی به سازندگی و پایین آوردن هزینه ها هم ندارند و در نتیجه به تنها چیزی که در فوتبال فکر نمی کنند رده پایه است اگر چه حتی در صورت سازندگی هم بازیکنانشان را دو دستی باید به تیمهایی بدهند که سرباز می گیرند و پس از بازگشت هم عملا معلوم نیست دیگر آن بازیکن به دردشان بخورد یا نه چرا که یک مصدومیت می تواند همه چیز را عوض کند.
فوتبال پایه در ایران بسیار بی اهمیت است اما در رده امید، بازیکنان تیم ملی بازیکنانی هستند که در لیگ به میدان می روند و البته که معلوم است این لیگ نمی تواند بازیکنی استاندارد تحویل تیم های ملی بدهد.
نتیجه آن لیگ و آن کارخانه بازیکن سازی اما شکست 4 بر یک مقابل ویتنام بودکاش این فوتبال هر چه زودتر خصوصی شود و کاش هر چه سریعتر به جایی برسد که مربیانی سازندهتر داشته باشد و پایین آوردن هزینه باشگاهها را مجاب به سازندگی کند نه مصرف گرایی!