صراط: حدود سه ماه پیش بود که خبری با عنوان تشکیل تشکلی جدید در جناح موسوم به اصلاحطلبان با عنوان "ندا" بر سر زبانها افتاد و پیرو آن واکنشهای متعدد و متفاوتی از سوی شخصیتهای دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب صورت گرفت. تعدادی از روزنامههای اصلاحطلب از جمله "آرمان" از همان روزهای اول به این تشکل، در ظاهر، حمله کردند، عدهای دیگر همچون "صدا" به آن به دیده تردید نگریستند و روزنامههایی نظیر اعتماد نیز به تریبونی برای هیئت موسس ندا برای پاسخگویی به انتقادات تبدیل شدند.
از سوی دیگر برخی شخصیتهای جناح موسوم به اصلاحطلب همچون پورنجاتی نیز در صفحههای شخصی خود با ادبیاتی تمسخرآمیز با ندا مواجه شده و در مقابل عنوان ندا(مخفف نسل دوم اصلاحطلبان)، از عنوان دیگری همچون "نسا" رونمایی کردند: (نسل سوم اصلاحطلبان)
در این میان اما بودند شخصیتها و رسانههایی که با مشاهده حجم انتقادات اصلاحطلبان به "ندا" به دیده مثبت به این تشکل نگریسته و نزد خود اینچنین تفسیر کردند که تشکلی که مورد انتقاد تندروهای اصلاحطلب باشد، لزوماً نباید چیز بدی از آب دربیاید. اما آیا ندا که اینک به توصیه بزرگانش از "نسل دوم اصلاحطلبان" به "ندای ایرانیان" تغییر نام داده، واقعا تشکلی معتدل در جناح موسوم به اصلاحطلب است که باید از آن استقبال شود یا تاکتیک دیگری است که باید بیش از پیش در آن مداقه شود؟
نگارنده به چند دلیل بر آن است که "ندا" نه تنها تشکلی معتدل در جناح اصلاحطلبان نیست، بلکه اتفاقاً باید به دلایل متعدد آن را همسو و همراستای طیف رادیکال اصلاحطلب به شمار آورد زیرا:
اولاً: اعضای هیئت موسس اعلامی و غیراعلامی تشکیلات "ندا" را عمدتاً افرادی تشکیل میدهند که نه تنها در فتنه کودتاگونه 88 که یکی از اصلیترین شاخصهای سنجش و محک هر فرد و گروه سیاسی در جمهوری اسلامی است، دارای سابقهای معتدل نیستند، بلکه تعدادی از آنها از جمله بازداشتیهای امنیتی این واقعه نیز به شمار میروند. شهابالدین طباطبایی از جمله بازداشتیهایی است که به دلیل سابقه خود حتی نامش در میان هیئت موسس اعلامی این تشکیلات قید نشده است اما اندک آشنایی با مواضع و برنامههای وی گواه بر این ماجراست که باید از شهاب، به عنوان هسته اصلی ندا نام ببریم.
حسن یونسی از دیگر چهرههای شاخص ندا است که از او نیز سابقه مناسبی در فتنه 88 در دست نیست و عملکرد وی در فتنه 88 را بسیاری در راستای حمایت از این کودتا و تغلب علیه آرای مردم عنوان میکنند.
از سوی دیگر فردی همچون هادی حیدری که پیش از این سمت سخنگویی ندا را بر عهده داشت، همان کاریکاتوریست روزنامه شرق است که سال گذشته با کاریکاتوری که در آن به چشم رزمندگان به جای پیشانی بند، چشمبند بسته میشد، موجی از اعتراضات و انتقادات را به سوی خود و روزنامه متبوعش روانه کرد.
همچنین با بررسی اعضای حاضر تشکل ندا، این نکته نیز به وضوح نمایان است که چهرههای شاخص این تشکل از جمله اعضای فعال شاخه دانشجویی حزب منحله مشارکت هستند؛ مشارکتی که به علت عملکرد کودتاگونه خود در سال 88 از سوی دادگاه منحل اعلام شد.
ثانیاً: ندائیها تاکنون نه تنها از عملکرد سران فتنه انتقاد و اعلام برائت نکردهاند، بلکه همواره بر این نکته تاکید دارند که به محمد خاتمی وفادار هستند. در (header) صفحه این تشکل در شبکه های مجازی نیز تصویری از محمد خاتمی که در پیشاپیش عدهای از اصلاحطلبان بر نماز ایستاده به نمایش گذاشته شده است تا بدینوسیله ندائیها خاتمی را پیشانی تئوریک و عملی خود بدانند و اعلام کنند که به او تاسی جستهاند! و این در حالی است که بنا به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، محمد خاتمی از جمله سران اصلی فتنه 88 است که اگر نبود حمایتهای آشکار و پنهان وی از دو کاندیدای شکست خورده انتخابات 88 که با بیانیهها و اردوکشیها قصد داشتند، آرای صندوقهای رای را باطل و بر شیپور دموکراسی از سر گشاد آن بدمند، شاید فتنه 88 بسیار کمتر از آن چیزی که در عمل اتفاق افتاد طول میکشید.
اما سوالی که شاید اینجا مطرح شود آن است که چرا نداییها سعی دارند در برخی مواضع، خود را متفاوت با نسل اول اصلاحطلبان نشان دهند و از سوی دیگر چرا این تشکل حداقل در ظاهر با انتقادات برخی اصلاحطلبان و تریبونهای دومخردادی مواجه میشود؟
پاسخ به این سوال تا حد زیادی ساده است، هر تشکل موسوم به اصلاحطلب برای حضور در سپهر رسمی سیاسی کشور باید اعتماد نظام که به دست خود اصلاحطلبان سلب شد را تا حد مناسبی بازیابی کند، خاصه آن که اعضای آن نه تنها از چهره های معتدل و مرزبندی کرده با فتنهگران نباشند، بلکه سوابقی نظیر آنچه در بالا ذکر شد را داشته باشند. لذا برای شروع به کار این تشکل موجی از حملات اصلاحطلبان رادیکال ضروری است تا اصولگرایان و وفاداران به نظام اینگونه گمان کنند که جنس ندا متفاوت از جنس اصلاحطلبان رادیکال است، چه آنکه اگر غیر از این بود اینچنین با هجمههای تعدادی از تندروهای اصلاحطلب روبرو نمیشد؛ اما چنین قضاوتهای عجولانهای شباهت چندانی به قضاوت های حساب شده و دقیق در سپهر پیچیده سیاست ندارد.
رمز تاسیس ندا چیست؟
ماهها پس از فتنه 88 و پس از شکست کودتای طیف رادیکال اصلاحطلبان علیه رای مردم، اصلاحطلبانی که معتقد به لزوم حضور مجدد در فضای سیاسی کشور و به دست گرفتن قدرت از طریقی غیر از روش شکست خورده کودتا بودند، در جلسات خود مدام بر این نکته تاکید میکنند که باید به هر نحوی، راهی به آنچه ذکر شد باز شود چه آنکه در غیر اینصورت اصلاحطلبانی که سابقه نامطلوبی از خود در سال 88 به جای گذاشتهاند، یا باید خود را به عنوان اپوزیسیون رسمی ساختار جمهوری اسلامی در کنار اپوزیسیونهای مضحک دیگری همچون سلطنتطلبان و ... تعریف کنند و یا اینکه خود را به طور کل از ساحت سیاسی کشور حذف شده بدانند.
از همین روی بود که برخی چهرههای شاخص آنان پیشنهاد حضور خاتمی در پای صندوق رای در انتخابات مجلس نهم را ارائه کردند و خاتمی نیز با این درخواست موافقت کرد و پس از آن نیز حضور فعال در انتخابات 92 که اعتراف و اذعان غیر اعلامی اما عمیق و روشنی بر اعتماد به ساختارهای انتخاباتی کشور بود را در پیش گرفتند. و اینک نیز با تشکل جدید ندا که با هماهنگی و مشورت خاتمی تاسیس شده است پا پیش گذاشتهاند تا با تابلویی غیر از تابلوهای سوختهای نظیر مشارکت و مجاهدین و اعتماد ملی وارد عرصه سیاست شوند و احتمالا با توجه به سابقه اعضا و همچنین رویکردهای آنها، همان رفتارهای گذشته را این بار در قالبی جدید پیریزی کنند. اقداماتی که در عرصه سیاست چندان جدید نیست و نسخهای قدیمی به شمار میرود.
از سوی دیگر برخی شخصیتهای جناح موسوم به اصلاحطلب همچون پورنجاتی نیز در صفحههای شخصی خود با ادبیاتی تمسخرآمیز با ندا مواجه شده و در مقابل عنوان ندا(مخفف نسل دوم اصلاحطلبان)، از عنوان دیگری همچون "نسا" رونمایی کردند: (نسل سوم اصلاحطلبان)
در این میان اما بودند شخصیتها و رسانههایی که با مشاهده حجم انتقادات اصلاحطلبان به "ندا" به دیده مثبت به این تشکل نگریسته و نزد خود اینچنین تفسیر کردند که تشکلی که مورد انتقاد تندروهای اصلاحطلب باشد، لزوماً نباید چیز بدی از آب دربیاید. اما آیا ندا که اینک به توصیه بزرگانش از "نسل دوم اصلاحطلبان" به "ندای ایرانیان" تغییر نام داده، واقعا تشکلی معتدل در جناح موسوم به اصلاحطلب است که باید از آن استقبال شود یا تاکتیک دیگری است که باید بیش از پیش در آن مداقه شود؟
نگارنده به چند دلیل بر آن است که "ندا" نه تنها تشکلی معتدل در جناح اصلاحطلبان نیست، بلکه اتفاقاً باید به دلایل متعدد آن را همسو و همراستای طیف رادیکال اصلاحطلب به شمار آورد زیرا:
اولاً: اعضای هیئت موسس اعلامی و غیراعلامی تشکیلات "ندا" را عمدتاً افرادی تشکیل میدهند که نه تنها در فتنه کودتاگونه 88 که یکی از اصلیترین شاخصهای سنجش و محک هر فرد و گروه سیاسی در جمهوری اسلامی است، دارای سابقهای معتدل نیستند، بلکه تعدادی از آنها از جمله بازداشتیهای امنیتی این واقعه نیز به شمار میروند. شهابالدین طباطبایی از جمله بازداشتیهایی است که به دلیل سابقه خود حتی نامش در میان هیئت موسس اعلامی این تشکیلات قید نشده است اما اندک آشنایی با مواضع و برنامههای وی گواه بر این ماجراست که باید از شهاب، به عنوان هسته اصلی ندا نام ببریم.
حسن یونسی از دیگر چهرههای شاخص ندا است که از او نیز سابقه مناسبی در فتنه 88 در دست نیست و عملکرد وی در فتنه 88 را بسیاری در راستای حمایت از این کودتا و تغلب علیه آرای مردم عنوان میکنند.
از سوی دیگر فردی همچون هادی حیدری که پیش از این سمت سخنگویی ندا را بر عهده داشت، همان کاریکاتوریست روزنامه شرق است که سال گذشته با کاریکاتوری که در آن به چشم رزمندگان به جای پیشانی بند، چشمبند بسته میشد، موجی از اعتراضات و انتقادات را به سوی خود و روزنامه متبوعش روانه کرد.
همچنین با بررسی اعضای حاضر تشکل ندا، این نکته نیز به وضوح نمایان است که چهرههای شاخص این تشکل از جمله اعضای فعال شاخه دانشجویی حزب منحله مشارکت هستند؛ مشارکتی که به علت عملکرد کودتاگونه خود در سال 88 از سوی دادگاه منحل اعلام شد.
ثانیاً: ندائیها تاکنون نه تنها از عملکرد سران فتنه انتقاد و اعلام برائت نکردهاند، بلکه همواره بر این نکته تاکید دارند که به محمد خاتمی وفادار هستند. در (header) صفحه این تشکل در شبکه های مجازی نیز تصویری از محمد خاتمی که در پیشاپیش عدهای از اصلاحطلبان بر نماز ایستاده به نمایش گذاشته شده است تا بدینوسیله ندائیها خاتمی را پیشانی تئوریک و عملی خود بدانند و اعلام کنند که به او تاسی جستهاند! و این در حالی است که بنا به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، محمد خاتمی از جمله سران اصلی فتنه 88 است که اگر نبود حمایتهای آشکار و پنهان وی از دو کاندیدای شکست خورده انتخابات 88 که با بیانیهها و اردوکشیها قصد داشتند، آرای صندوقهای رای را باطل و بر شیپور دموکراسی از سر گشاد آن بدمند، شاید فتنه 88 بسیار کمتر از آن چیزی که در عمل اتفاق افتاد طول میکشید.
اما سوالی که شاید اینجا مطرح شود آن است که چرا نداییها سعی دارند در برخی مواضع، خود را متفاوت با نسل اول اصلاحطلبان نشان دهند و از سوی دیگر چرا این تشکل حداقل در ظاهر با انتقادات برخی اصلاحطلبان و تریبونهای دومخردادی مواجه میشود؟
پاسخ به این سوال تا حد زیادی ساده است، هر تشکل موسوم به اصلاحطلب برای حضور در سپهر رسمی سیاسی کشور باید اعتماد نظام که به دست خود اصلاحطلبان سلب شد را تا حد مناسبی بازیابی کند، خاصه آن که اعضای آن نه تنها از چهره های معتدل و مرزبندی کرده با فتنهگران نباشند، بلکه سوابقی نظیر آنچه در بالا ذکر شد را داشته باشند. لذا برای شروع به کار این تشکل موجی از حملات اصلاحطلبان رادیکال ضروری است تا اصولگرایان و وفاداران به نظام اینگونه گمان کنند که جنس ندا متفاوت از جنس اصلاحطلبان رادیکال است، چه آنکه اگر غیر از این بود اینچنین با هجمههای تعدادی از تندروهای اصلاحطلب روبرو نمیشد؛ اما چنین قضاوتهای عجولانهای شباهت چندانی به قضاوت های حساب شده و دقیق در سپهر پیچیده سیاست ندارد.
رمز تاسیس ندا چیست؟
ماهها پس از فتنه 88 و پس از شکست کودتای طیف رادیکال اصلاحطلبان علیه رای مردم، اصلاحطلبانی که معتقد به لزوم حضور مجدد در فضای سیاسی کشور و به دست گرفتن قدرت از طریقی غیر از روش شکست خورده کودتا بودند، در جلسات خود مدام بر این نکته تاکید میکنند که باید به هر نحوی، راهی به آنچه ذکر شد باز شود چه آنکه در غیر اینصورت اصلاحطلبانی که سابقه نامطلوبی از خود در سال 88 به جای گذاشتهاند، یا باید خود را به عنوان اپوزیسیون رسمی ساختار جمهوری اسلامی در کنار اپوزیسیونهای مضحک دیگری همچون سلطنتطلبان و ... تعریف کنند و یا اینکه خود را به طور کل از ساحت سیاسی کشور حذف شده بدانند.
از همین روی بود که برخی چهرههای شاخص آنان پیشنهاد حضور خاتمی در پای صندوق رای در انتخابات مجلس نهم را ارائه کردند و خاتمی نیز با این درخواست موافقت کرد و پس از آن نیز حضور فعال در انتخابات 92 که اعتراف و اذعان غیر اعلامی اما عمیق و روشنی بر اعتماد به ساختارهای انتخاباتی کشور بود را در پیش گرفتند. و اینک نیز با تشکل جدید ندا که با هماهنگی و مشورت خاتمی تاسیس شده است پا پیش گذاشتهاند تا با تابلویی غیر از تابلوهای سوختهای نظیر مشارکت و مجاهدین و اعتماد ملی وارد عرصه سیاست شوند و احتمالا با توجه به سابقه اعضا و همچنین رویکردهای آنها، همان رفتارهای گذشته را این بار در قالبی جدید پیریزی کنند. اقداماتی که در عرصه سیاست چندان جدید نیست و نسخهای قدیمی به شمار میرود.