صراط: افزایش همکاری ایران، روسیه و چین در تحولات منطقه و بینالملل، این سه کشور را به سه ضلع مثلث جدیدی در مقابل بلوک غرب تبدیل کرده است. همکاری سیاسی، نظامی و اقتصادی، سه بعد دیگر این سه ضلع است که نگرانی واشنگتن را برانگیخته است.
این نگرانی جدی است. بنابراین نیازمند اقدامی عملی و به دور از شعار است. ۱۲ سال پیش نیز چنین نگرانی برای آمریکا وجود داشت که آن را را با بهانه مبارزه با تروریسم به چارهجویی عملی انداخت و وارد منطقه شد و دشمن خود را نه تروریسم بلکه «محور شر» میدانست.
اولین بار «جرج بوش» رئیس جمهوری پیشین آمریکا در سال 2002 ایران، عراق و کره شمالی را محور شر معرفی کرد و با به کارگیری این عبارت افکار عمومی آمریکا را برای حمله به عراق آماده کرد. اما اکنون «باراک اوباما» رئیس جمهور فعلی آمریکا برای رفع نگرانی مثلث ایران، چین و روسیه، قصد حمله به کشوری را ندارد اما با یارگیری بخصوص از اعراب تابع خود، سرانجام در عراق و سوریه وارد عمل شد.
نگرانی آمریکا در حال حاضر داعش نیست. موضوع دیگری است؛ آمریکا از افزایش روابط و هماهنگی میان روسیه و چین میترسد؛ دو کشوری که از نظر سیاسی اقتصادی با آمریکا در حال رقابتند. این هماهنگی یکی از دلایل مهم بازگشت قدرتمند روسیه به صحنه بینالمللی و تاثیر در مسائل بینالملل است. در این میان برخی مسائلی مانند تشکیل جهان دوقطبی متشکل از آمریکا و روسیه به میان میآورند. شاید این حرف در دو قطبی بودنش تا اندازهای درست باشد، اما قطعا در هر قطب یک کشور وجود ندارد بلکه دو قطب ائتلافی خواهد بود. ائتلافهایی که از نظر یکدیگر، «شر» هستند.
در این میان نمیشود نقش پایهای و مُکمّلی ایران در نقشآفرینی روسیه و چین در تحولات منطقه و حتی جهان را نادیده گرفت. اگر حضور و تأثیر ایران را از اقدامات روسیه و چین در سه سال اخیر در خاورمیانه و به تبع آن در صحنه بینالملل حذف کنیم، تقریبا چیزی از آن نمیماند و میتوان به جرأت گفت که سرنوشت غمانگیزی برای منطقه رقم خورده بود.
استواری اما توأم با تخریب و ویرانی تأسفبرانگیز در سوریه که یکی از پایگاههای مهم مقاومت منطقه در برابر طرحهای غربی برای خاورمیانه است، نزدیک شدن درخت انقلاب ۲۰۱۱ یمن به ثمردهی، تداوم نقش مؤثر عراق در مبارزه با تروریسم با حمایت ایران، زنده ماندن انقلاب بحرین، ایستادگی۵۰ روزه مقاومت در فلسطین بخصوص غزه -که به گفته اسماعیل هنیه در خطبه نماز عید، توازن قوا را به منطقه بازگرداند (جزئیات بیشتر)- و تأثیر ایران در مهار سیاستهای تند عربستان، ترکیه و قطر در منطقه، همه و همه، در سایه نقش مؤثر و بیدار ایران حاصل شد وگرنه خاورمیانه جدید مد نظر آمریکا تاکنون متولد شده بود.
اکنون همزمان با اینکه ولادیمیر پوتین در نشست سران کشورهای حاشیه دریای خزر خواستار برگزاری رزمایش نظامی مشترک میشود (جزئیات بیشتر)، چین نیز وارد همکاری نظامی پررنگ با ایران میشود. پکن که در تحولات سه سال اخیر منطقه، در مقایسه با مسکو، با احتیاط بیشتری حرکت میکرد، اندک اندک بیش از پیش از سایه خارج میشود. برای اولین بار به آبهای خلیج فارس ناوشکن میفرستد و این به معنی آغاز تحولات جدی و شاید ساختاری در همکاریهای امنیتی نظامی منطقهای است.
قطعا چین به سطح فعلی روابط دیپلماتیک و سیاسی خود با ایران و روسیه کفایت نمیکند. این کشور به دنبال گستره میدانی بیشتر است. خبر ورود 2 ناوشکن چین در ماه گذشته (21 سپتامبر) به سواحل بندرعباس در خلیج فارس خبری عادی نبود؛ هدف اعلام شده رزمایش مشترک بود اما قطعا اهداف استراتژیک مهمتری در میان است. بنابراین طبیعی است که آمریکا در مقابل مثلث جدید احساس نگرانی کند.
نویسنده عرب «طوری خوری» هم در این خصوص همین نظر را دارد. خوری معتقد است با این اتفاقات میتوان نگرانی آمریکا را درک کرد؛ نیروی دریایی ایران با برقراری روابطی با کشورهایی مانند چین هر روز در حال قویتر شدن است و ایران با این اقدامات تلاش دارد اجازه ندهد هیچ کس از طریق تنگه هرمز این کشور را تهدید کند. علاوه اینکه آمریکا از توانایی دریایی چین نیز به هراس افتاده است. چین در حال حاضر از نظر تعداد ناوگان، زیردریایی، ناو هواپیمابر و کشتی قادر به شلیک موشک در خلیج فارس بر آمریکا برتری دارد.
از سوی دیگر ایران چندین سال است که مورد توجه و حمایت روسیه است. امروز روسیه که به دلیل بحران اوکراین هدف سیاست «تحریم» آمریکا و بلوک غرب قرار گرفته است، تهران را بیش از پیش درک میکند. این درک متقابل تغییری ریشهای، راهبردی و متحولکننده در اندیشه روسها و به تبع آن رفتار و همکاری منطقهای و بینالملی است (جزئیات بیشتر). اگر ایران در نقطه توجه و حمایت مشترک روسیه و چین قرار بگیرد -که گرفته است- طولی نمیکشد که آمریکا این سه کشور را محور جدید شر علیه خود معرفی خواهد کرد. شاید اعلام ایران مبنی بر همکاری جدید پکن و موسکو برای شکست تحریمهای غرب علیه ایران و نیز دعوت چین برای ایجاد یک محور آسیایی جدید برای همکاری امنیتی حکایت از همین جریان دارد.
این تحولات بخصوص افزایش همکاری سه قدرت تهران، مسکو و پکن، واشنگتن را بسیار محتاط خواهد کرد. چه بسا این سه کشور از هماکنون محور شر جدید برای شرورترین قدرت غربی باشند اما مشکل اینجاست که مقابله سیاسی، نظامی و اقتصادی با این سه کشور آسان نیست. خوری تحلیلگر عرب نیز در این خصوص معتقد است که این مقابله نیازمند جنگ جهانی سوم است. اما در پاسخ این عقیده باید گفت که این جنگ در جریان است و قرار نیست لزوما همراه با درگیری مستقیم با ابزار نظامی کلاسیک باشد. این هم باید اشاره کرد که بسیاری از کارشناسان معتقدند که جنگ سرد و طولانیمدت مانند جنگ سرد با اتحادیه شوروی سابق، جایگزین جنگ جهانی سوم است و البته نباید مغفول بماند که نتیجه این جنگ، قطعا با جنگ جهانی قبلی که بیش از همه به سود آمریکا تمام شد، دیگر اینگونه نخواهد بود؛ پس نگرانی واشنگتن بجاست.
این نگرانی جدی است. بنابراین نیازمند اقدامی عملی و به دور از شعار است. ۱۲ سال پیش نیز چنین نگرانی برای آمریکا وجود داشت که آن را را با بهانه مبارزه با تروریسم به چارهجویی عملی انداخت و وارد منطقه شد و دشمن خود را نه تروریسم بلکه «محور شر» میدانست.
اولین بار «جرج بوش» رئیس جمهوری پیشین آمریکا در سال 2002 ایران، عراق و کره شمالی را محور شر معرفی کرد و با به کارگیری این عبارت افکار عمومی آمریکا را برای حمله به عراق آماده کرد. اما اکنون «باراک اوباما» رئیس جمهور فعلی آمریکا برای رفع نگرانی مثلث ایران، چین و روسیه، قصد حمله به کشوری را ندارد اما با یارگیری بخصوص از اعراب تابع خود، سرانجام در عراق و سوریه وارد عمل شد.
نگرانی آمریکا در حال حاضر داعش نیست. موضوع دیگری است؛ آمریکا از افزایش روابط و هماهنگی میان روسیه و چین میترسد؛ دو کشوری که از نظر سیاسی اقتصادی با آمریکا در حال رقابتند. این هماهنگی یکی از دلایل مهم بازگشت قدرتمند روسیه به صحنه بینالمللی و تاثیر در مسائل بینالملل است. در این میان برخی مسائلی مانند تشکیل جهان دوقطبی متشکل از آمریکا و روسیه به میان میآورند. شاید این حرف در دو قطبی بودنش تا اندازهای درست باشد، اما قطعا در هر قطب یک کشور وجود ندارد بلکه دو قطب ائتلافی خواهد بود. ائتلافهایی که از نظر یکدیگر، «شر» هستند.
در این میان نمیشود نقش پایهای و مُکمّلی ایران در نقشآفرینی روسیه و چین در تحولات منطقه و حتی جهان را نادیده گرفت. اگر حضور و تأثیر ایران را از اقدامات روسیه و چین در سه سال اخیر در خاورمیانه و به تبع آن در صحنه بینالملل حذف کنیم، تقریبا چیزی از آن نمیماند و میتوان به جرأت گفت که سرنوشت غمانگیزی برای منطقه رقم خورده بود.
استواری اما توأم با تخریب و ویرانی تأسفبرانگیز در سوریه که یکی از پایگاههای مهم مقاومت منطقه در برابر طرحهای غربی برای خاورمیانه است، نزدیک شدن درخت انقلاب ۲۰۱۱ یمن به ثمردهی، تداوم نقش مؤثر عراق در مبارزه با تروریسم با حمایت ایران، زنده ماندن انقلاب بحرین، ایستادگی۵۰ روزه مقاومت در فلسطین بخصوص غزه -که به گفته اسماعیل هنیه در خطبه نماز عید، توازن قوا را به منطقه بازگرداند (جزئیات بیشتر)- و تأثیر ایران در مهار سیاستهای تند عربستان، ترکیه و قطر در منطقه، همه و همه، در سایه نقش مؤثر و بیدار ایران حاصل شد وگرنه خاورمیانه جدید مد نظر آمریکا تاکنون متولد شده بود.
اکنون همزمان با اینکه ولادیمیر پوتین در نشست سران کشورهای حاشیه دریای خزر خواستار برگزاری رزمایش نظامی مشترک میشود (جزئیات بیشتر)، چین نیز وارد همکاری نظامی پررنگ با ایران میشود. پکن که در تحولات سه سال اخیر منطقه، در مقایسه با مسکو، با احتیاط بیشتری حرکت میکرد، اندک اندک بیش از پیش از سایه خارج میشود. برای اولین بار به آبهای خلیج فارس ناوشکن میفرستد و این به معنی آغاز تحولات جدی و شاید ساختاری در همکاریهای امنیتی نظامی منطقهای است.
قطعا چین به سطح فعلی روابط دیپلماتیک و سیاسی خود با ایران و روسیه کفایت نمیکند. این کشور به دنبال گستره میدانی بیشتر است. خبر ورود 2 ناوشکن چین در ماه گذشته (21 سپتامبر) به سواحل بندرعباس در خلیج فارس خبری عادی نبود؛ هدف اعلام شده رزمایش مشترک بود اما قطعا اهداف استراتژیک مهمتری در میان است. بنابراین طبیعی است که آمریکا در مقابل مثلث جدید احساس نگرانی کند.
نویسنده عرب «طوری خوری» هم در این خصوص همین نظر را دارد. خوری معتقد است با این اتفاقات میتوان نگرانی آمریکا را درک کرد؛ نیروی دریایی ایران با برقراری روابطی با کشورهایی مانند چین هر روز در حال قویتر شدن است و ایران با این اقدامات تلاش دارد اجازه ندهد هیچ کس از طریق تنگه هرمز این کشور را تهدید کند. علاوه اینکه آمریکا از توانایی دریایی چین نیز به هراس افتاده است. چین در حال حاضر از نظر تعداد ناوگان، زیردریایی، ناو هواپیمابر و کشتی قادر به شلیک موشک در خلیج فارس بر آمریکا برتری دارد.
از سوی دیگر ایران چندین سال است که مورد توجه و حمایت روسیه است. امروز روسیه که به دلیل بحران اوکراین هدف سیاست «تحریم» آمریکا و بلوک غرب قرار گرفته است، تهران را بیش از پیش درک میکند. این درک متقابل تغییری ریشهای، راهبردی و متحولکننده در اندیشه روسها و به تبع آن رفتار و همکاری منطقهای و بینالملی است (جزئیات بیشتر). اگر ایران در نقطه توجه و حمایت مشترک روسیه و چین قرار بگیرد -که گرفته است- طولی نمیکشد که آمریکا این سه کشور را محور جدید شر علیه خود معرفی خواهد کرد. شاید اعلام ایران مبنی بر همکاری جدید پکن و موسکو برای شکست تحریمهای غرب علیه ایران و نیز دعوت چین برای ایجاد یک محور آسیایی جدید برای همکاری امنیتی حکایت از همین جریان دارد.
این تحولات بخصوص افزایش همکاری سه قدرت تهران، مسکو و پکن، واشنگتن را بسیار محتاط خواهد کرد. چه بسا این سه کشور از هماکنون محور شر جدید برای شرورترین قدرت غربی باشند اما مشکل اینجاست که مقابله سیاسی، نظامی و اقتصادی با این سه کشور آسان نیست. خوری تحلیلگر عرب نیز در این خصوص معتقد است که این مقابله نیازمند جنگ جهانی سوم است. اما در پاسخ این عقیده باید گفت که این جنگ در جریان است و قرار نیست لزوما همراه با درگیری مستقیم با ابزار نظامی کلاسیک باشد. این هم باید اشاره کرد که بسیاری از کارشناسان معتقدند که جنگ سرد و طولانیمدت مانند جنگ سرد با اتحادیه شوروی سابق، جایگزین جنگ جهانی سوم است و البته نباید مغفول بماند که نتیجه این جنگ، قطعا با جنگ جهانی قبلی که بیش از همه به سود آمریکا تمام شد، دیگر اینگونه نخواهد بود؛ پس نگرانی واشنگتن بجاست.