صراط: زهره حمیدی، بازیگری است که همیشه در نقشهای مثبت و مهربان بازی کرده است. این ویژگیها نشاتگرفته از شخصیت واقعی او است. احتمالا حضور او را در فیلمهایی مانند «ورود آقایان ممنوع» بهخاطر میآورید ولی شاید ندانید که او 6سال پیش بر اثر یک حادثه فرزند 27سالهاش را از دست داد.او در این گفتوگو از روزهای سختی که پس از این حادثه گذراند، برایمان گفته است.
میدانم خیلی سخت است اما میشود گفتوگویمان را از فوت پسرتان که فکر میکنم بدترین اتفاق زندگیتان باشد، شروع کنیم؟
بله، فوت فرزند بدترین اتفاق برای یک مادر است. من برای فیلمبرداری به اهواز رفته بودم که اطلاع دادند حامد فوت کرده است. عین 16 ساعتی که از اهواز به تهران میآمدم، برایم مانند یک عمر گذشت و لحظهای نبود که چشمانم خیس نباشد. درست از همان لحظه که حامد متولد شده و پزشک او را در آغوشم گذاشته بود، تا مدرسه رفتن، بزرگ شدنش، همه و همه مانند یک فیلم از مقابل چشمانم گذشت. حامد من 27 سال داشت که این اتفاق برایش افتاد. او بر اثر ایست قلبی در خواب فوت کرد.
این اتفاق چگونه افتاد؟
حامد مانند تمام جوانهای همسن و سالش به فکر سلامت و تناسباندامش بود. به همین دلیل از داروهایی که در کلاسهای بدنسازی به او معرفی شده بود، استفاده میکرد. این داروها روی قلبش تاثیر گذاشته بود.
هیچوقت درباره مصرف این قرصها با حامد حرف نزدید؟
چرا، هم من و هم پدرش مخالف این ورزش بودیم اما جوانها کمتر حرف گوش میکنند. ای کاش مانند گذشته به جای بدنسازی، جوانها به زورخانهها میرفتند.
برای حمید که قل دیگر حامد بوده، تحمل این دوری سخت بود؟
او اصلا نمیتوانست این مصیبت را تحمل کند و میترسیدم کاری دست خودش بدهد. برای همین او را به آلمان نزد خواهرش فرستادم تا دنیای تازهای برای خودش بسازد.
دلتنگ حامد هم میشوید؟
نه، چون همیشه حامد را در کنار خودم احساس میکنم. در تنهایی خودم برایش گریه میکنم چون دوست ندارم دیگران را ناراحت کنم.
زندگی را بعد از این حادثه چگونه می بینید؟
به نظرم باید لحظهلحظه عمر را زندگی کرد. خداوند دوست دارد بندهاش شاد باشد و بخندد. باور کنید اگر شاد باشید و دیگران را هم شاد کنید، برکت زیادی به زندگیتان میآید. غمها را فراموش کنید و با انرژی بیشتری برای به دست آوردن بهترینها تلاش کنید. غصه نخورید که با غصه خوردن فقط خودتان و روحیهتان را میبازید.
خودتان هم اهل ورزش هستید؟
بله، اتفاقا هر وقت حال خوبی ندارم، سعی میکنم با پیادهروی و دویدن حالم را خوب کنم. ورزش برای حفظ روحیه بسیار موثر است.
بازیگری را در چه سالی و با چه فیلمی شروع کردید؟
در سال 1368 کارم را با فیلم سینمایی «دلاوران کوچه دلگشا» شروع کردم. در این فیلم نقش اول را برعهده داشتم. من در سال 1368 با وجود تاهل و داشتن 2 دختر و 2 پسر، خیلی اتفاقی و تصادفی به این عرصه وارد شدم. البته همیشه به بازیگری علاقهمند بودم و دوستانی هم داشتم که در این حیطه کار میکردند؛ از جمله منیژه حکمت که دستیار کارگردان بود. وقتی بازی در فیلم «دلاوران کوچه دلگشا» که حسن هدایت کارگردانی آن را برعهده داشت، به من پیشنهاد شد، بدون اینکه کوچکترین تجربه کاری داشته باشم، آن را قبول کردم و انصافا هم کار قابلقبول و خوبی از آب درآمد.
یعنی بدون هیچ آشناییای با این حرفه، آن را قبول کردید؟
با بازیگری خیلی هم بیگانه نبودم چون در زمان تحصیل، در مدرسه با دوستانم از جمله خانم حکمت، گروه تئاتر تشکیل میدادیم و نمایشهای مختلفی برگزار میکردیم. وقتی ازدواج کردم، از ادامه کار کنارهگیری کردم اما خانم حکمت، آقای آهنگرانی، جمشید شاهمحمدی، رمضانی و... کارگردان شدند.
قبل از اینکه اولین کارتان را آغاز کنید، خانهدار بودید؟
نه، بعد از گذراندن آزمونی به مدیریت یک مهدکودک انتخاب شدم و 2 سال مدیر مهدکودکی خصوصی بودم. میتوانم به جرات بگویم که یکی از بهترین دورههای زندگیام همان 2 سال مدیریت مهدکودک و سرو کار داشتن با کودکان بود. در ضمن فرزندانم هم پیش خودم بودند؛ با هم میرفتیم و با هم برمیگشتیم.
فکر میکنم زود هم ازدواج کردهاید، درست است؟
بله، ازدواج من و همسرم کاملا سنتی بود. ما آشنایی چندانی با هم نداشتیم. 16 سالگی ازدواج کردم و در 22 سالگی 4 فرزند داشتم. حمید و مهتا خارج از ایران هستند و بیتا در ایران زندگی میکند. حامد هم 6 سال است که در میان ما نیست. بعد از ازدواج، تصمیم گرفتم به بازیگری ادامه دهم.
بچههایتان با شغل شما مشکلی نداشتند؟
نه، برعکس نسبت به شغل من حس خوبی داشتند اما هیچ وقت تمایلی به بازیگر شدن نشان ندادند. به نظر من بازیگری ذاتی است و به زور نمیتوان، کسی را بازیگر کرد. خیلی دوستداشتم یکی از فرزندانم راه من را ادامه بدهد. البته تمایل داشتم دخترانم مانند خودم ازدواج کنند و بعد پا به این عرصه بگذارند، اما خودشان راهشان را انتخاب کردند و خوشبختانه الان در زندگی و کارشان موفق هستند.
از حال و هوای این روزهایتان برایمان بگویید. مدتی کم کار بودید.
مدتی کار نمیکردم چون پیشنهادهای خوبی نداشتم تا اینکه بازی در فیلم سینمایی «دریا کنار» پیشنهاد شد و چون نقشم را دوستداشتم پذیرفتم. در مجموع انتخابهای ما در این چند سال اخیر بسیار محدود شده است.
آیا این موضوع در تلویزیون هم صدق میکند؟
تقریبا، دلم میخواهد در یک کار تلویزیونی بازی کنم تا بتوانم انرژی بیشتری برای نقشم بگذارم و با آن درگیر شوم اما این اتفاق کمتر در کارهای سینمایی میافتد.
فکر میکنم بیشتر نقشهایی که به شما پیشنهاد میشود، نقش مادر است. اینطور نیست؟
همینطور است، بهخصوص در این سن و سال نقشهای متفاوت کمتر پیشنهاد میشود بنابراین مجبورم اینگونه نقشها را بپذیرم.
این انتخابها برایتان سخت است؟
بله، به هر حال 21سال است که بازی میکنم و برایم سخت است که فقط در یک نقش بازی کنم. خیلی از بازیگران جوانتر 3 بار در سال نقش اول بازی میکنند.
با مشکلات زندگی چطور کنار میآیید؟
سعی میکنم آنها را خیلی جدی نگیرم تا بتوانم راحتتر زندگی کنم. قبلا روی بعضی مسائل اصرار زیادی داشتم اما حالا دیگر اصرار ندارم چون میدانم مشکلات در زندگی همیشه بوده و هست و خداوند میخواهد به واسطه آنها صبر ما را امتحان کند.
راهحلتان برای رهایی از دلواپسیها چیست؟
ذهنتان را شلوغ نکنید. هر چه ذهن آرامتر و خلوتتر باشد، راحتتر میتوان تمرکز کرد و از زندگی لذت برد. ما به این دنیا آمدهایم که زندگی کنیم نه اینکه زجر بکشیم. باید افکار پوچمان را دور بریزیم. وقتی استرس داشته باشیم، از غذایی هم که میخوریم هیچ لذتی نمیبریم چه برسد به زندگی.
دلتنگ چه هستید؟
روزهایی که با خانوادهام سر یک سفره جمع میشدیم و تبادلنظر میکردیم. حتی اگر یکی از خواهر و برادرها نبود، باید صبر میکردیم که بیاید وگرنه اجازه غذا خوردن نداشتیم اما متاسفانه در این دوران نه خانواده معنای گذشته را دارد و نه بزرگترها حرمتی دارند.
حرف آخرتان را میخواهم با جوانهایی همسن حامد بزنید. دوست دارید به آنها چه بگویید؟
امیدوارم جوانها کمتر به این باشگاههای بدنسازی بروند و به ورزشهای سالمتر بپردازند چون بدنسازی و داروهایش فقط با جان آنها بازی میکند و بهنظرم هیچ فایدهای هم ندارد.
همه چیز امانت است
برای مادرهایی که جوان خود را از دست دادهاند، چه حرفی دارید؟
باید رفتن فرزندشان را بپذیرند و بدانند که او در کنارشان است و فقط جسمش از بین رفته. غصه خوردن ما نمیتواند دوباره آنها را برگرداند. ضمن اینکه باید بپذیریم هر آنچه در این دنیا داریم، نزد ما امانت است.
یادداشت کارشناس
برادران دوقلو برادرترند!
دکتر حامد محمدی کنگرانی، روانپزشک، عضو کمیته روانی درمانی و رسانه انجمن روانپزشکان ایران: همانطور که خانم حمیدی در گفتگو یشان اشاره کردند، فوت ناگهانی پسرشان روی برادر دوقلویش چنان تاثیر شدیدی گذاشت که ایشان مجبور شدند او را به خارج از کشور بفرستند بلکه محیط بتواند کمک کند با این فقدان کنار بیاید. ما کلا 2 نوع دوقلو داریم؛ همسان و غیرهمسان.
همسانها از یک سلول تخم ایجاد شدهاند، جنسیت و ذخایر ژنتیکی یکسان دارند. آنها از نظر ظاهری هم کاملا به هم شبیه هستند اما دوقلوهای غیرهمسان گاهی از یک جنس و گاهی با جنسیتهای متفاوت متولد میشوند و از نظر ظاهری و ژنتیکی شباهت ندارند. معمولا تحقیقات بیشتر در مورد دوقلوهای همسان انجام میگیرد چون دوقلوهای غیرهمسان، مثل خواهر و برادرهای عادی هستند.
البته به علت همسن بودن و اینکه معمولا با هم همبازی میشوند و به یک مدرسه میروند، بیشتر به هم نزدیک هستند. دوقلوهای همسان علاوه بر ذخایر ژنتیکی مشابه، از نظر تربیتی هم در یک فضا بزرگ میشوند و گاهی دقیقا مثل هم لباس میپوشند اما نمیتوان گفت دقیقا شخصیت یکسانی دارند چون در شکلگیری شخصیت، علاوه بر ژنتیک، عوامل اجتماعی و محیطی، اتفاقهایی که در زندگی هر فرد میافتد هم موثر است. مثلا امکان دارد اتفاقی برای یکی از آنها بیفتد و برای دیگری نه. به همین دلیل، ممکن است دوقلوهای همسان در برابر یک حادثه، واکنشهای یکسانی نشان ندهند.
پژوهشهای متعدد برای بررسی میزان نزدیکی روانی دوقلوهای همسان انجام گرفته است و معلوم شده این افراد با وجود اتفاقهای منحصر بهفردی که در شخصیت هرکدام میتواند تاثیرگذار باشد، به دلیل ذخایر ژنتیکی مشترک، معمولا از نظر عاطفی بهشدت تحتتاثیر هم قرار میگیرند و اگر اتفاقی برای یکی از آنها بیفتد، روی دیگری تاثیر بسیار زیادی خواهدداشت. این اتفاق میتواند به سادگی قبولی یکی از قلها در امتحان ورودی مدرسه و پذیرفته نشدن دیگری باشد تا اتفاق ناگواری مثل از دست رفتن یکی از آنها.
خیلی وقتها در این صورت، دیگری که زنده مانده، دچار علائم اختلال انطباقی میشود. این اختلال را معمولا بعد از از دست دادن یکی از اعضا، تمام خانواده تجربه میکنند ولی در قل دیگر بسیار شدیدتر خواهد بود زیرا وابستگی و خاطرات مشترک بسیار زیادتری با هم داشتهاند. هر چقدر این مرگ دردناکتر و ناگهانیتر باشد، تحمل آن سختتر هم میشود و علائم اختلال انطباقی سوگواری، افسردگی و اضطراب را شدیدتر احساس میکنند بنابراین بعد از چنین حوادثی باید برای تسکین قل باقیمانده تلاش کرد.
شاید یکی از راهحلها این باشد که مدتی از محیطی که در آن خاطرات زیادی با خواهر یا برادر از دست رفتهاش داشته، دور شود اما متاسفانه این راهکار چندان هم موثر نیست زیرا وابستگی روانی و عاطفی همچنان وجود دارد فقط تاثیر محیط کم میشود. از طرفی غربت، استرس مهاجرت و تنهایی، ممکن است جای خالی خواهر یا برادر از دست رفته را پررنگتر کند. پس نمیتوان این راهحل را به همه پیشنهاد داد.
هشدار درباره داروهای بدنسازی
دکتر احمد باقریمقدم، متخصص پزشکی ورزشی، عضو هیات علمی دانشگاه علومپزشکی اصفهان: این روزها برخی ورزشکاران غیرحرفهای برای زودتر رسیدن به اهداف خود و داشتن اندام مورد نظر طی زمان کوتاه، تمایل زیادی به مصرف مکملها و داروهای مختلف پیدا کردهاند اما واقعیت این است که فقط گروهی از ورزشکاران در سطح حرفهای، آن هم با توصیه پزشک، مجاز به مصرف مکملها هستند و استفاده از آنها برای ورزشکاران معمولی و غیرحرفهای اصلا ضرورتی ندارد زیرا میتوانند مواد مورد نیاز بدنشان را از طریق مصرف مواد غذایی تامین کنند.
متاسفانه در حال حاضر مواد انرژیزا و افزایشدهنده حجم عضلات در باشگاههای بدنسازی کشور ما، آن هم به صورت کنترل نشده و با تجویز افراد بیصلاحیت و غیرمتخصص، بیرویه مصرف میشود. در راس این داروها و مواد، داروهای آنابولیک، استروژنهای آنابولیک و هورمونهای رشد قرار دارند. این داروها که بهصورت تزریقی و خوراکی مصرف میشوند، به سرعت حجم عضلات را افزایش میدهند ولی عوارض بسیار شدید و خطرناکی دارند که مهمترین آنها مرگ ناگهانی، ابتلا به بیماریهای قلبی، عقیم شدن، عوارض هورمونی، مشکلات روانی و ابتلا به بیماریهای کلیوی و کبدی شدید است.
خیلی وقتها جوانها مصرف داروها و مکملهای خطرناک و غیرضروری را از خانواده مخفی میکنند بنابراین پدر و مادر خبر ندارند که چه خطری فرزندشان را تهدید میکند و نمیتوانند قدمی برای کمک به او بردارند اما توجه به نشانههای ظاهری ناشی از مصرف این داروها کمک میکند بتوان به این موضوع پی برد؛ مانند افزایش ناگهانی و غیرمنتظره حجم عضلات، افزایش قدرت و سرعت و ایجاد علائم پوستی به صورت استریا یا خطوطی روی پوست عضلات. علاوه بر اینها، تغییر رفتار افرادی که سوءمصرف مواد دارویی و مکمل دارند نیز کاملا محسوس است. آنها روحیه تهاجمی پیدا میکنند.
این رفتارها و نشانههای ظاهری هشداردهندهاند و میتوانند والدین را از مصرف مواد غیرمجاز آگاه کنند. پدر و مادرها باید به مصرف هر گونه دارویی که از تجویز آن به وسیله پزشک بیخبرند یا در جریان علت مصرف آن نیستند، حساس باشند و موضوع را پیگیری کنند. علاوه بر این، بهتر است تحقیقاتی در مورد باشگاه ورزشی که فرزندشان در آن مشغول ورزش است، انجام دهند تا از چگونگی مدیریت و تجویز شدن یا نشدن مکمل در آن باخبر شوند.
اگر ورزشکاری به مصرف مکمل نیاز داشته باشد، حتما باید پزشکان مربوط تجویز را انجام دهند و متخصصان در صورت نیاز مکملهایی را تجویز میکنند که به تایید وزارت بهداشت رسیده باشد. مکملهای مجاز، شامل ویتامینها، پروتئینها، املاح و کراتین هستند؛ آن هم کراتین خالص که فقط باید تحتنظر و با تجویز پزشک مصرف شود.