گروه سیاسی صراط - پیش بینی صریح محمد هاشمی از سرنوشت حزب کارگزاران، ممکن است آینده سایر احزاب اصلاح طلب را نیز شامل شود.
به گزارش گروه سیاسی صراط، محمد هاشمی بعد از خروج ناگهانی از حزب کارگزاران، که بسیاری از اصلاح طلبان و حتی هم حزبی های خود را در شوک فروبرد، گفته است: «جبهه»، از احزاب و احزاب از افراد تشکیل شده است ما نمیتوانیم کار حزبی را به «جبهه » و کار «جبهه» را به «حزب» بسپاریم. حرف من فراتر از «کارگزاران» است. میگویم باید در آرمانهای حزب، این مساله وجود داشته باشد. کاری نکنیم که در جامعه تشنج ایجاد شود. مثلا روزنامه «کارگزاران» را تعطیل کردند ما نیامدیم جنجال کنیم یا اطلاعرسانی کنیم که چرا آن را تعطیل کردند یا مثلا خواسته باشیم که همایش برگزار کنیم اما اجازه داده نشده، سروصدا نکردیم. من نمیخواهم در تشکیلاتی کار کنم که بهعنوان مثال میگویم- چون در مثل مناقشه نیست- سرنوشت حزب «مشارکت» را پیدا کند. من سابقه انقلابی داشتم و از 16سالگی وارد مبارزه شدم. از 117روزی که امام در پاریس بود من 114روز با ایشان بودم. با همان هواپیمایی که امام به ایران آمد همراه ایشان شدم. اینجا مسوولیتهایی داشتم. نظام جمهوری اسلامی برای من نظام مقدسی است. حالا من نمیخواهم شاهد این باشم که حزبی که من عضوش هستم سرنوشت حزبی مانند مشارکت را پیدا کند.
او در پاسخ به این سوال که چرا فکر میکنید حزب کارگزاران چنین سرنوشتی پیدا میکند؟ گفته است: "پیشبینی میکنم. یک آدم سیاسی، حق دارد پیشبینی کند."
حزب منحله مشارکت یکی از تندروترین احزاب اصلاح طلب و از احزاب دولت ساخته در دوره اصلاحات است که در طول حیات خود، حتی در زمانی که بیشترین اعضای کابینه از خود این حزب بودند، بیش از هر موضوع دیگری، با اعتراض و سیاسی کاری و باندبازی شناخته می شد و در دوره اصلاحات نیز همزمان نقش حزب حاکم دولت(!) و اپوزیسیون را ایفا می کرد!
نحوه تشکیل حزب کارگزاران نیز تفاوت چندانی با مشارکت ندارد. مشارکت در دولت خاتمی آغاز به کار کرده و کارگزاران در دولت هاشمی و هر دو حزب از جمع شدن تعدادی از اعضای کابینه وقت به وجود آمده و به نوعی دولت ساخته به شمار می روند.
احتمالا مهم ترین تفاوت دو حزب، در میزان و سرعت افراطی گری و سیاسی بازی آنهاست که در این خصوص مشارکت گوی سبقت را از کارگزاران ربوده است. اشاره محمد هاشمی به سرنوشت حزب مشارکت، زنگ خطر را برای بسیاری از احزاب اصلاح طلب به صدا درآورده است.
مروری بر مهم ترین احزاب اصلاح طلب در دو دهه اخیر نشان می دهد که احزاب افراطی و سیاسیکار اولا عمر کوتاهی داشته و در ثانی، حتی اگر در زمان کوتاهی مورد وثوق مردم قرار گرفته باشند بلافاصله اعتبار و پایگاه اجتماعی خود را از دست داده اند. بزگترین مصداق برای این موضوع، در فاصله سالهای 78 تا 81 به وقوع پیوسته است.
احزاب اصلاح طلب که به هر دلیل و با هر حاشیه ای در انتخابات مجلس ششم، اکثریت صندلی ها را از آن خود کرده بودند تنها 4 سال بعد در انتخابات شوراها، درحالی که سیاسی کاری آنها باعث تعطیلی شورای اول تهران شده بود و در شورای دوم نیز با چند لیست جداگانه شرکت کرده و تصور می کردند رقیب مشترکی ندارند، و در شرایطی که هیچ خبری از بهانه های همیشگی آنان مانند ردصلاحیت نیز نبود، با"نه" بزرگ مردم روبرو شدند.
افراطی گری این احزاب در جریان فتنه 88 نیز ادامه یافت تا جایی که برخی از آنها با پیشاهنگی مشارکت و مجاهدین انقلاب، از تمامی خطوط قرمز نظام عبور کردند و عملا به یک اپوزیسیون نظام تبدیل شده و در کنار دیگر معاندان خارج نشین قرار گرفتند.
پیش بینی هاشمی از سرنوشت کارگزاران که در سال های اخیر، اعضای آن تلاش کرده اند در سیاسی کاری و افراطی گری جای خالی مشارکت را پر کنند، اهمیت دوچندانی می یابد. واقعیت آن است که بسیاری از احزاب اصلاح طلب یا معاند نظام شده اند و یا کارکرد و تاثیرگذاری حزبی خود را از دست داده اند.
مشارکت و مجاهدین و تا حدودی حزب اعتماد ملی در زمره دسته اول قرار دارند و احزابی مانند همبستگی و مردمسالاری در دسته دوم. در این بین احزاب و تشکل هایی مانند کارگزاران و تا حدودی مجمع روحانیون مبارز، در وضعیت بینابینی به سر می برند که پیش بینی محمد هاشمی، زنگ خطر را برای آنها به صدا درآورده است. با این توصیف، پیش بینی اینکه کدام احزاب اصلاحطلب در صف فروپاشی قرار دارند کار چندان سختی نیست.
به گزارش گروه سیاسی صراط، محمد هاشمی بعد از خروج ناگهانی از حزب کارگزاران، که بسیاری از اصلاح طلبان و حتی هم حزبی های خود را در شوک فروبرد، گفته است: «جبهه»، از احزاب و احزاب از افراد تشکیل شده است ما نمیتوانیم کار حزبی را به «جبهه » و کار «جبهه» را به «حزب» بسپاریم. حرف من فراتر از «کارگزاران» است. میگویم باید در آرمانهای حزب، این مساله وجود داشته باشد. کاری نکنیم که در جامعه تشنج ایجاد شود. مثلا روزنامه «کارگزاران» را تعطیل کردند ما نیامدیم جنجال کنیم یا اطلاعرسانی کنیم که چرا آن را تعطیل کردند یا مثلا خواسته باشیم که همایش برگزار کنیم اما اجازه داده نشده، سروصدا نکردیم. من نمیخواهم در تشکیلاتی کار کنم که بهعنوان مثال میگویم- چون در مثل مناقشه نیست- سرنوشت حزب «مشارکت» را پیدا کند. من سابقه انقلابی داشتم و از 16سالگی وارد مبارزه شدم. از 117روزی که امام در پاریس بود من 114روز با ایشان بودم. با همان هواپیمایی که امام به ایران آمد همراه ایشان شدم. اینجا مسوولیتهایی داشتم. نظام جمهوری اسلامی برای من نظام مقدسی است. حالا من نمیخواهم شاهد این باشم که حزبی که من عضوش هستم سرنوشت حزبی مانند مشارکت را پیدا کند.
او در پاسخ به این سوال که چرا فکر میکنید حزب کارگزاران چنین سرنوشتی پیدا میکند؟ گفته است: "پیشبینی میکنم. یک آدم سیاسی، حق دارد پیشبینی کند."
حزب منحله مشارکت یکی از تندروترین احزاب اصلاح طلب و از احزاب دولت ساخته در دوره اصلاحات است که در طول حیات خود، حتی در زمانی که بیشترین اعضای کابینه از خود این حزب بودند، بیش از هر موضوع دیگری، با اعتراض و سیاسی کاری و باندبازی شناخته می شد و در دوره اصلاحات نیز همزمان نقش حزب حاکم دولت(!) و اپوزیسیون را ایفا می کرد!
نحوه تشکیل حزب کارگزاران نیز تفاوت چندانی با مشارکت ندارد. مشارکت در دولت خاتمی آغاز به کار کرده و کارگزاران در دولت هاشمی و هر دو حزب از جمع شدن تعدادی از اعضای کابینه وقت به وجود آمده و به نوعی دولت ساخته به شمار می روند.
احتمالا مهم ترین تفاوت دو حزب، در میزان و سرعت افراطی گری و سیاسی بازی آنهاست که در این خصوص مشارکت گوی سبقت را از کارگزاران ربوده است. اشاره محمد هاشمی به سرنوشت حزب مشارکت، زنگ خطر را برای بسیاری از احزاب اصلاح طلب به صدا درآورده است.
مروری بر مهم ترین احزاب اصلاح طلب در دو دهه اخیر نشان می دهد که احزاب افراطی و سیاسیکار اولا عمر کوتاهی داشته و در ثانی، حتی اگر در زمان کوتاهی مورد وثوق مردم قرار گرفته باشند بلافاصله اعتبار و پایگاه اجتماعی خود را از دست داده اند. بزگترین مصداق برای این موضوع، در فاصله سالهای 78 تا 81 به وقوع پیوسته است.
احزاب اصلاح طلب که به هر دلیل و با هر حاشیه ای در انتخابات مجلس ششم، اکثریت صندلی ها را از آن خود کرده بودند تنها 4 سال بعد در انتخابات شوراها، درحالی که سیاسی کاری آنها باعث تعطیلی شورای اول تهران شده بود و در شورای دوم نیز با چند لیست جداگانه شرکت کرده و تصور می کردند رقیب مشترکی ندارند، و در شرایطی که هیچ خبری از بهانه های همیشگی آنان مانند ردصلاحیت نیز نبود، با"نه" بزرگ مردم روبرو شدند.
افراطی گری این احزاب در جریان فتنه 88 نیز ادامه یافت تا جایی که برخی از آنها با پیشاهنگی مشارکت و مجاهدین انقلاب، از تمامی خطوط قرمز نظام عبور کردند و عملا به یک اپوزیسیون نظام تبدیل شده و در کنار دیگر معاندان خارج نشین قرار گرفتند.
پیش بینی هاشمی از سرنوشت کارگزاران که در سال های اخیر، اعضای آن تلاش کرده اند در سیاسی کاری و افراطی گری جای خالی مشارکت را پر کنند، اهمیت دوچندانی می یابد. واقعیت آن است که بسیاری از احزاب اصلاح طلب یا معاند نظام شده اند و یا کارکرد و تاثیرگذاری حزبی خود را از دست داده اند.
مشارکت و مجاهدین و تا حدودی حزب اعتماد ملی در زمره دسته اول قرار دارند و احزابی مانند همبستگی و مردمسالاری در دسته دوم. در این بین احزاب و تشکل هایی مانند کارگزاران و تا حدودی مجمع روحانیون مبارز، در وضعیت بینابینی به سر می برند که پیش بینی محمد هاشمی، زنگ خطر را برای آنها به صدا درآورده است. با این توصیف، پیش بینی اینکه کدام احزاب اصلاحطلب در صف فروپاشی قرار دارند کار چندان سختی نیست.
اتحاد اصلاح طلب ها ثابت شدس
شما فکر میکنید مردم به این احزاب (اصلاح طلب و اصولگرا)چقدر اهمیت میدهند؟!
اکثریت ملت ایران برای این آقایون سیاسی ایران ارزش پشیزی قایل نیستند...
اما آنچه مهم است وشما را آزار میدهدتفکر اصلاح طلبی است این تفکر زنده خواهد بود تا اندیشه وآرمان های سالار شهیدان حسین (ع)،در هستی جاری است.اندیشه ای که سر فرود آوردن مقابل ظالمان وزندگی ننگین را به هیچ بهانه ای نمی پذیرد.