صراط: این دختر که نگار نام دارد صبح دیروز وقتی در شعبه71 دادگاه کیفری استان تهران در جایگاه متهم حاضر شد، بخشی از سرگذشتش را توضیح داد و گفت چطور مادرش خانه را ترک کرد و پدرش برای حفظ آبرو هزینه اعتیاد او را میپرداخت.
نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه محاکمه در جایگاه حاضر شد و گفت: متهم که نگار نام دارد و در حال حاضر 27ساله است سهسال قبل جوانی به نام کاوه را با واردآوردن ضربه چاقو به گردنش به قتل رسانده است. متهم ابتدا مدعی شد دو مرد به سمت مقتول حمله کرده و او را به قتل رساندهاند اما در بازجوییهای بعدی ادعای تجاوز را مطرح کرد که دلیلی در این خصوص وجود ندارد و با توجه به مدارک موجود در پرونده درخواست صدور کیفر با توجه به درخواست اولیایدم دارم.
سپس پدر مقتول و خواهران و برادرانش بهعنوان وارثان مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. در ادامه یکی از برادران مقتول که زمان قتل در محل حضور داشت، آنچه را دیده بود، توضیح داد؛ او گفت: روز حادثه نگار خانه برادرم بود او مجردی زندگی نمیکرد آپارتمانی داشتیم که همه واحدهایش متعلق به خودمان بود و برادرم در یکی از آن واحدها سکونت داشت. نگار و برادرم سالها بود که همدیگر را میشناختند آنها از بچگی باهم بزرگ شده بودند. آن روز نگار خانه برادرم بود من پیش آنها رفتم و بعد برای اینکه غذا بخورم به طبقه پایین برگشتم. خواب بودم که صدای فریاد را شنیدم؛ نگار داد میزد. دونفر آمدند و کاوه را کشتند. جسد برادرم کنار آسانسور افتاده بود. از نگار پرسیدم چه شده گفت نمیدانم آن دونفر چه کسانی بودند دستانش هم خونی بود. بعد که پلیس آمد همهچیز مشخص شد.
برادر مقتول ادامه داد: من حاضرم قسم بخورم کاوه دستش هم به نگار نخورده بود رابطه آنها اصلا طوری نبود که او بخواهد به نگار تجاوز کند ما سالها بود که نگار را میشناختیم از بچگی باهم بزرگ شده بودیم و نگار خیلی وقتها به خانه ما میآمد.
سپس متهم در جایگاه حاضر شد او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: از 18سالگی شیشه استفاده میکردم. وقتی بچه بودم مادرم خانه و زندگیاش را رها کرد و رفت و ما با پدرمان ماندیم. چون پدرم نتوانست کمک کند مواد را ترک کنم از ترس آبرویش و اینکه من به کارهای خلاف کشیده نشوم، خودش به من پول میداد تا مواد بخرم. او میگفت خودم میآیم و همراهیات میکنم. در این مدت با پسری به نام سعید نامزد شدم ما هفتسال محرم هم بودیم و بعد از آن یکدفعه سعید من را ترک کرد و دیگر خبری از او نشد. در این مدت با کاوه دوست بودم البته باید بگویم از بچگی با او دوست بودم و رابطهمان رابطه دو جنس مخالف نبود فقط رفاقت میکردیم. روز حادثه پدرم و برادرانم به شهری در حاشیه تهران رفتند. به پدرم گفتم پول بده جنس بخرم گفت برگردم پول میدهم. من هم عصبی و خمار بودم اول صبح بیدار شدم و سراغ ناصر رفتم ما با هم رابطه داشتیم من او را خیلی دوست داشتم بعد از برقراری رابطه جروبحث کردیم و من با حالت قهر خانه را ترک کردم، حتی ناصر خواست به من شیشه بدهد که قبول نکردم. با کاوه تماس گرفتم دنبالم آمد و گفت برایم شیشه میآورد، من را سوار کرد و با هم سراغ کریم رفتیم؛ کاوه به من گفت پیاده شو، من ترسیدم؛ جایی که رفته بودیم پر از آدم شرور بود گفت نترس من با تو هستم گفتم نمیآیم برو کارت را انجام بده او سراغ کریم رفت و بعد با هم برگشتند. کریم چاقو همراهش بود من از او ترسیدم. سوار ماشین شدیم کریم گفت جنس ندارم که بدهم من همیشه از او میترسیدم بعد کاوه گفت بیا به خانه من برویم. من از کریم خواستم مرا سر راه پیاده کند تا به خانه برگردم، گفت تو را نمیبرم خیلی از او لجم گرفت با کاوه رفتم و وقتی وارد خانه شدیم او به من مواد داد. حالم بهتر شده بود اما توهم هم داشتم بعد کاوه مشروب برایم ریخت و مشروب خوردیم البته من کم خوردم و بقیه مشروب را کاوه خورد. یکدفعه به سمت من آمد و گفت مدتهاست که تو را دوست دارم. من خیلی ترسیدم و اعتراض کردم. گفت اگر به حرفم گوش نکنی تو را با شوکر میزنم و فیلم میگیرم و به پدرت نشان میدهم من از شوکری که دستش بود ترسیدم چاقو برداشتم گفتم اگر کنار نروی میزنمت؛ در را قفل کرده بود یکبار چاقو را به سمتش پرت کردم اما بعدش نفهمیدم چه شد که چاقوی دوم به گردنش برخورد کرد. او در را باز کرد و گفت کمک بیاور من هم داد زدم و کمک خواستم.
در این هنگام قاضی پرسید در اداره آگاهی دختری به نام سارا به تو گفته اسم کریم را نیاور او دیه را میدهد و تو را هم آزاد میکند کریم چه نقشی در این قتل داشت؟ متهم گفت: کریم نقشی نداشت. من قسم میخورم تنها بودم، گفته بودم کریم را لو میدهم چون چند پاتوق داشت که مواد نگهداری میکرد او هم ترسیده بود و به من گفت اگر او را لو ندهم کمکم میکند.
قاضی گفت: در محل قتل سهلیوان بوده درحالیکه تو مدعی هستی دونفر بودید. ضمن اینکه تو دختری هستی که با خیلیها رابطه داشتی خانه مقتول میرفتی و شب میماندی چگونه ادعای دفاع از خودت را مطرح میکنی؟ متهم گفت: نمیدانم لیوان سوم برای چه آنجا بود شاید در آن آبمیوه بوده؛ اما کسی بهجز من و کاوه در آن خانه نبود. من و کاوه مدتها بود همدیگر را میشناختیم اما او فقط رفیق من بود. اینکه من اعتیاد داشتم دلیل بر آن نیست که هرکسی میتواند هر رفتاری دوست داشت با من بکند. آدم بدی نیستم من فقط اعتیاد داشتم. من تباه شدهام اگر کسی دیگر این قتل را انجام داده بود میگفتم و خودم را خلاص میکردم. در مورد کریم هم باید بگویم او به خاطر مواد مخدر به اعدام محکوم شده است با اینکه خیلی علیه من حرف زده اما قتل کار او نبود. من درمورد ناصر هم چیزی نگفتم چون دوستش داشتم وقتی اسمش را آوردم که او فوت شده بود. بدبختیهایم مرا به این روز انداخت چرا فکر میکنید فقط خودتان احساس دارید و دختر جوانی مثل من آدم نیست و چون اعتیاد دارد هرکسی حق دارد با او هرطوری دوست دارد برخورد کند. من واقعیت را گفتم و از کاری که کردهام هم پشیمان هستم.
هیات قضات بعد از پایان گفتههای متهم و وکیلمدافعش رسیدگی در خصوص اتهام زنا را غیرعلنی اعلام کردند و با پایان جلسه رسیدگی، هیات قضات برای تصمیمگیری در خصوص پرونده وارد شور شدند.
نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه محاکمه در جایگاه حاضر شد و گفت: متهم که نگار نام دارد و در حال حاضر 27ساله است سهسال قبل جوانی به نام کاوه را با واردآوردن ضربه چاقو به گردنش به قتل رسانده است. متهم ابتدا مدعی شد دو مرد به سمت مقتول حمله کرده و او را به قتل رساندهاند اما در بازجوییهای بعدی ادعای تجاوز را مطرح کرد که دلیلی در این خصوص وجود ندارد و با توجه به مدارک موجود در پرونده درخواست صدور کیفر با توجه به درخواست اولیایدم دارم.
سپس پدر مقتول و خواهران و برادرانش بهعنوان وارثان مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. در ادامه یکی از برادران مقتول که زمان قتل در محل حضور داشت، آنچه را دیده بود، توضیح داد؛ او گفت: روز حادثه نگار خانه برادرم بود او مجردی زندگی نمیکرد آپارتمانی داشتیم که همه واحدهایش متعلق به خودمان بود و برادرم در یکی از آن واحدها سکونت داشت. نگار و برادرم سالها بود که همدیگر را میشناختند آنها از بچگی باهم بزرگ شده بودند. آن روز نگار خانه برادرم بود من پیش آنها رفتم و بعد برای اینکه غذا بخورم به طبقه پایین برگشتم. خواب بودم که صدای فریاد را شنیدم؛ نگار داد میزد. دونفر آمدند و کاوه را کشتند. جسد برادرم کنار آسانسور افتاده بود. از نگار پرسیدم چه شده گفت نمیدانم آن دونفر چه کسانی بودند دستانش هم خونی بود. بعد که پلیس آمد همهچیز مشخص شد.
برادر مقتول ادامه داد: من حاضرم قسم بخورم کاوه دستش هم به نگار نخورده بود رابطه آنها اصلا طوری نبود که او بخواهد به نگار تجاوز کند ما سالها بود که نگار را میشناختیم از بچگی باهم بزرگ شده بودیم و نگار خیلی وقتها به خانه ما میآمد.
سپس متهم در جایگاه حاضر شد او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: از 18سالگی شیشه استفاده میکردم. وقتی بچه بودم مادرم خانه و زندگیاش را رها کرد و رفت و ما با پدرمان ماندیم. چون پدرم نتوانست کمک کند مواد را ترک کنم از ترس آبرویش و اینکه من به کارهای خلاف کشیده نشوم، خودش به من پول میداد تا مواد بخرم. او میگفت خودم میآیم و همراهیات میکنم. در این مدت با پسری به نام سعید نامزد شدم ما هفتسال محرم هم بودیم و بعد از آن یکدفعه سعید من را ترک کرد و دیگر خبری از او نشد. در این مدت با کاوه دوست بودم البته باید بگویم از بچگی با او دوست بودم و رابطهمان رابطه دو جنس مخالف نبود فقط رفاقت میکردیم. روز حادثه پدرم و برادرانم به شهری در حاشیه تهران رفتند. به پدرم گفتم پول بده جنس بخرم گفت برگردم پول میدهم. من هم عصبی و خمار بودم اول صبح بیدار شدم و سراغ ناصر رفتم ما با هم رابطه داشتیم من او را خیلی دوست داشتم بعد از برقراری رابطه جروبحث کردیم و من با حالت قهر خانه را ترک کردم، حتی ناصر خواست به من شیشه بدهد که قبول نکردم. با کاوه تماس گرفتم دنبالم آمد و گفت برایم شیشه میآورد، من را سوار کرد و با هم سراغ کریم رفتیم؛ کاوه به من گفت پیاده شو، من ترسیدم؛ جایی که رفته بودیم پر از آدم شرور بود گفت نترس من با تو هستم گفتم نمیآیم برو کارت را انجام بده او سراغ کریم رفت و بعد با هم برگشتند. کریم چاقو همراهش بود من از او ترسیدم. سوار ماشین شدیم کریم گفت جنس ندارم که بدهم من همیشه از او میترسیدم بعد کاوه گفت بیا به خانه من برویم. من از کریم خواستم مرا سر راه پیاده کند تا به خانه برگردم، گفت تو را نمیبرم خیلی از او لجم گرفت با کاوه رفتم و وقتی وارد خانه شدیم او به من مواد داد. حالم بهتر شده بود اما توهم هم داشتم بعد کاوه مشروب برایم ریخت و مشروب خوردیم البته من کم خوردم و بقیه مشروب را کاوه خورد. یکدفعه به سمت من آمد و گفت مدتهاست که تو را دوست دارم. من خیلی ترسیدم و اعتراض کردم. گفت اگر به حرفم گوش نکنی تو را با شوکر میزنم و فیلم میگیرم و به پدرت نشان میدهم من از شوکری که دستش بود ترسیدم چاقو برداشتم گفتم اگر کنار نروی میزنمت؛ در را قفل کرده بود یکبار چاقو را به سمتش پرت کردم اما بعدش نفهمیدم چه شد که چاقوی دوم به گردنش برخورد کرد. او در را باز کرد و گفت کمک بیاور من هم داد زدم و کمک خواستم.
در این هنگام قاضی پرسید در اداره آگاهی دختری به نام سارا به تو گفته اسم کریم را نیاور او دیه را میدهد و تو را هم آزاد میکند کریم چه نقشی در این قتل داشت؟ متهم گفت: کریم نقشی نداشت. من قسم میخورم تنها بودم، گفته بودم کریم را لو میدهم چون چند پاتوق داشت که مواد نگهداری میکرد او هم ترسیده بود و به من گفت اگر او را لو ندهم کمکم میکند.
قاضی گفت: در محل قتل سهلیوان بوده درحالیکه تو مدعی هستی دونفر بودید. ضمن اینکه تو دختری هستی که با خیلیها رابطه داشتی خانه مقتول میرفتی و شب میماندی چگونه ادعای دفاع از خودت را مطرح میکنی؟ متهم گفت: نمیدانم لیوان سوم برای چه آنجا بود شاید در آن آبمیوه بوده؛ اما کسی بهجز من و کاوه در آن خانه نبود. من و کاوه مدتها بود همدیگر را میشناختیم اما او فقط رفیق من بود. اینکه من اعتیاد داشتم دلیل بر آن نیست که هرکسی میتواند هر رفتاری دوست داشت با من بکند. آدم بدی نیستم من فقط اعتیاد داشتم. من تباه شدهام اگر کسی دیگر این قتل را انجام داده بود میگفتم و خودم را خلاص میکردم. در مورد کریم هم باید بگویم او به خاطر مواد مخدر به اعدام محکوم شده است با اینکه خیلی علیه من حرف زده اما قتل کار او نبود. من درمورد ناصر هم چیزی نگفتم چون دوستش داشتم وقتی اسمش را آوردم که او فوت شده بود. بدبختیهایم مرا به این روز انداخت چرا فکر میکنید فقط خودتان احساس دارید و دختر جوانی مثل من آدم نیست و چون اعتیاد دارد هرکسی حق دارد با او هرطوری دوست دارد برخورد کند. من واقعیت را گفتم و از کاری که کردهام هم پشیمان هستم.
هیات قضات بعد از پایان گفتههای متهم و وکیلمدافعش رسیدگی در خصوص اتهام زنا را غیرعلنی اعلام کردند و با پایان جلسه رسیدگی، هیات قضات برای تصمیمگیری در خصوص پرونده وارد شور شدند.