صراط: محد صفری طی یادداشتی در روزنامه سیاست روز نوشت: آنهایی که اصرار دارند فتنه را باید از یاد برد، آنهایی که عقیده دارند اصلاحطلبان همچنان خود را در چارچوب نظام میدانند و به اصول انقلاب اعتقاد دارند و آنهایی که درپی پاک کردن فتنههایی هستند که اصلاحطلبان آنها را به پا کردند، مواضع چند روز گذشته برخی اصلاحطلبان را بخوانند و آنگاه نظر بدهند.
اصلاحطلبان با شعارهای زیبایی وارد عرصه سیاسی و اجتماعی کشور شدند، شعارهایی که ظاهری فریبنده داشت، و تنها درپی خواستهها و امیال سیاسی و تخریبی آنها بود.
مروری بر مواضع و رفتارهای سیاسی و اعتقادی برخی اصلاحطلبان که البته تأثیرگذاری آنها در چرخه رفتارهای اصلاحطلبان بالا بوده است، ثابت میکند که آنها از زمان روی کار آمدن و به دست گرفتن مجلس و دولت اصلاحات چه برنامهها و چه توطئههایی علیه انقلاب اسلامی تدارک دیده بودند و اکنون هم آنها را پیگیری میکنند.
خط فکری این طیف سیاسی که اکنون بیشتر در خارج از کشور و از سوی فراریان اصلاحطلب تئوریزه میشود، در داخل هم فعال است و هر از گاهی مواردی را در برخی رسانههای آنها میتوان دید که همچنان ساختارشکنی میکنند، اصول و مبانی اسلام انقلاب را قلب میکنند و در صدد تحریف و تخریب آنها بر میآیند.
نقطه فعالتر شدن این رفتارها به زمان انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 باز میگردد که باعث آن فتنه و آشوب در کشور شد. حمهوری اسلامی ایران با برگزاری انتخاباتی پر شور و باشکوه میرفت تا با حضور میلیونی مردم خود پای صندوقهای رأی رکوردی تازه را ثبت کند و مشارکت ملی خود را به رخ جهان بکشد، اما فتنهای که از سوی اصلاحطلبان آغاز شد، این پیروزی را هم برای مردم و هم برای نظام اسلامی تلخ کرد.
چندین ماه برخی شهرهای کشور آشوب بود و فتنه اما سرانجام این فتنه با سرانگشت ولایت و مردم خنثی شد، هر چند تبعات آن دامن کشور را گرفت. تحریمها و فشارهای سیاسی و اقتصادی آز آن زمان تاکنون افزایش یافت تا شاید توطئهای که برنامهریزی شده بود بتواند ایران اسلامی را با مردم مقاومش به زانو در آورد اما نشد آنچه که دشمنان داخلی و خارجی میخواستند.
اکنون هم اصلاحطلبان بانگ رحیل را آغاز کردهاند تا شاید بتوانند با اقدامات تخریبی، فرافکنی، دروغپردازی، فریب و تحریف، جایگاه خود را بازیابند تا بتوانند با قدرتطلبیهای خود که سیری ندارند، فتنه و چالشی را برای نظام اسلامی مهیا کنند.
اصلاحطلبان افراطی از تخریب و تحریف مبانی اسلامی و اصولی که حضرت امام(ره) براساس اسلام پایهریزی کرده است، چه سودی میبرند؟! آیا تصور میکنند که میتوانند افکار مردمی که برای اسلام قیام کردند، تحت تأثیر قرار دهند و آنها را همراه خود سازند؟!
زهی خیال باطل!
آنها قدرتطلبانی هستند که مست قدرت بودند و اکنون بیرون از دایره قدرت قرار گرفتهاند، ساز مخالف میزنند و به ساز آمریکایی میرقصند. آنها از همین هوای انقلاب نفس کشیدهاند و به خاطر همین انقلاب به امیال نفسانی خود دست یافتهاند و اکنون نمک خوردهاند و نمکدان شکستهاند!
مرد آن است که در قدرت باشد اما مردمدار، آرمانخواه و عدالتطلب و عدالتخواه نه این که پس از چند صباحی پایین آمدن از قدرت آنها را به یک موجود ضعیفالنفس بدل کند تا هر آنچه میخواهند علیه انقلاب و اسلام و مردم پیاده کنند.
به نمونههایی از رفتارهای این آقایان توجه کنید؛ «خیلی از اصلاحطلبان بر خلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند.» این جمله از زبان معاون مطبوعاتی دوران ریاست جمهوری اصلاحات جاری شده است.
عیسی سحرخیز که به خاطر نقشآفرینی در فتنه 88 مدتی را در زندان به سر برده است در گفتوگو با یک سایت ضد انقلاب ادامه داده است؛ بحثهایی مانند خروج از حاکمیت مباحث داخلی اصلاحطلبان بود. از لحاظ تئوریک هم روی آنها کار میشد. دیدگاهها هم بسیار متفاوت بود. اصلا تعبیر «جبهه» اصلاحات به همین دلیل بود.
وی با تصریح بر «نگاه منتقدانه» خود به امام خمینی میگوید: من نگاه منتقدانهای به ایشان دارم و فکر میکنم خیلی از کارها خطا بود.
سحرخیز همچنین "تغییر قانون اساسی"، "تغییر ساختاری قوه قضائیه" و "حذف نهاد ولایت فقیه" را جزیی از خواستههای اصلاحات میداند و اضافه میکند: ما در اول انقلاب اشتباه کردیم که با خوشبینی بسیار و اولیه به آیتالله خمینی، به ولایت فقیه هم باور داشتیم.
اگر فتنه 88 هزینههای زیادی برای مردم و نظام اسلامی داشته است، حداقل این حسن را هم داشته است که چنین افرادی ماهیت واقعی خود را بروز دهند آنها که خود را پیرو خط امام مینامیدند اکنون تبر برداشته و قصد دارند به ریشه آرمانهای امام بزنند.
همه این تفکرات و رفتارها زمانی رونق گرفته است که انقلاب اسلامی ایران با اصولی که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با حمایت مردم پی ریزی کرده اکنون الگویی برای دیگر ملتهای آزادیخواه شده است. ملتهای کشورهای مسلمان اکنون انقلاب اسلامی مردم ایران را با رهبری حضرت امام(ره) به عنوان تنها نسخه نجات بخش خود میدانند و تبعیت از رهبری حضرت آیتالله خامنهای را پس از امام برای خود فرض میدانند.
و اکنون نمونهای دیگر از سوی اصلاحطلبان رونمایی شده است که نشاندهنده نوع ایدئولوژی آنها نسبت به اسلام است.
عمادالدین باقی اصلاحطلبی است که دیدگاههای خود را نسبت به اسلام و حقوق بشر در اسلام پیش از این بیان کرده است و اکنون روشن میکند که چه اهدافی در بدنه اصلاحطلبان خاصه افراطی دنبال میشود. او در تازهترین گفتار و نوشتار خود به حمایت از اندیشههای تکفیری و سلفی «ابن تیمیه» پرداخته و از این جهت او را فردی عقلانی نامیده که با «شفاعت» و «توسل» مخالف بوده است.
ابن تیمیه شخصیتی است که باعث انحرافات در دین اسلام شده است. عقاید او اکنون در میان بسیاری از تکفیریها و سلفیها پیاده میشود. گروههای تروریستی از جمله داعش که اکنون دست به جنایات گسترده علیه مسلمانان سنی و شیعه میزند، عقاید ابن تیمیه خاستگاه آنها است واکنون چنین فردی مورد توجه و تجلیل عمادالدین باقی قرار میگیرد.
باقی گفته است؛ «ابن تیمیه از غولهای اندیشه در جهان اسلام بوده و متفکری است عقلگرا که با توسل و شفاعت مخالف بوده و نظر فقهی خود را بیان کرده است. ابن تیمیه خشکاندیش و تکفیری نبود؛ بلکه عقلگرا و اصلاحگر دینی بود.»
این اصلاحطلب در تبعیت از ابن تیمیه که میگوید؛ هر کسی حسین(ع) را زیارت کند و او را بابالحوائج بداند گناهکار و مشرک است و فقط خداوند است که بابالحوائج است» در واقع در راستای تبلیغ و ترویج این ایدئولوژی ضد اسلامی و ضد تشیع گام بر میدارد.
اصلاحطلبان خاصه افراطی با چنین عقایدی گوری را که برای خود کنده بودند، عمیقتر میکنند تا دیگر از دل آن گور صدایی بیرون نیاید.
اصلاحطلبان با شعارهای زیبایی وارد عرصه سیاسی و اجتماعی کشور شدند، شعارهایی که ظاهری فریبنده داشت، و تنها درپی خواستهها و امیال سیاسی و تخریبی آنها بود.
مروری بر مواضع و رفتارهای سیاسی و اعتقادی برخی اصلاحطلبان که البته تأثیرگذاری آنها در چرخه رفتارهای اصلاحطلبان بالا بوده است، ثابت میکند که آنها از زمان روی کار آمدن و به دست گرفتن مجلس و دولت اصلاحات چه برنامهها و چه توطئههایی علیه انقلاب اسلامی تدارک دیده بودند و اکنون هم آنها را پیگیری میکنند.
خط فکری این طیف سیاسی که اکنون بیشتر در خارج از کشور و از سوی فراریان اصلاحطلب تئوریزه میشود، در داخل هم فعال است و هر از گاهی مواردی را در برخی رسانههای آنها میتوان دید که همچنان ساختارشکنی میکنند، اصول و مبانی اسلام انقلاب را قلب میکنند و در صدد تحریف و تخریب آنها بر میآیند.
نقطه فعالتر شدن این رفتارها به زمان انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 باز میگردد که باعث آن فتنه و آشوب در کشور شد. حمهوری اسلامی ایران با برگزاری انتخاباتی پر شور و باشکوه میرفت تا با حضور میلیونی مردم خود پای صندوقهای رأی رکوردی تازه را ثبت کند و مشارکت ملی خود را به رخ جهان بکشد، اما فتنهای که از سوی اصلاحطلبان آغاز شد، این پیروزی را هم برای مردم و هم برای نظام اسلامی تلخ کرد.
چندین ماه برخی شهرهای کشور آشوب بود و فتنه اما سرانجام این فتنه با سرانگشت ولایت و مردم خنثی شد، هر چند تبعات آن دامن کشور را گرفت. تحریمها و فشارهای سیاسی و اقتصادی آز آن زمان تاکنون افزایش یافت تا شاید توطئهای که برنامهریزی شده بود بتواند ایران اسلامی را با مردم مقاومش به زانو در آورد اما نشد آنچه که دشمنان داخلی و خارجی میخواستند.
اکنون هم اصلاحطلبان بانگ رحیل را آغاز کردهاند تا شاید بتوانند با اقدامات تخریبی، فرافکنی، دروغپردازی، فریب و تحریف، جایگاه خود را بازیابند تا بتوانند با قدرتطلبیهای خود که سیری ندارند، فتنه و چالشی را برای نظام اسلامی مهیا کنند.
اصلاحطلبان افراطی از تخریب و تحریف مبانی اسلامی و اصولی که حضرت امام(ره) براساس اسلام پایهریزی کرده است، چه سودی میبرند؟! آیا تصور میکنند که میتوانند افکار مردمی که برای اسلام قیام کردند، تحت تأثیر قرار دهند و آنها را همراه خود سازند؟!
زهی خیال باطل!
آنها قدرتطلبانی هستند که مست قدرت بودند و اکنون بیرون از دایره قدرت قرار گرفتهاند، ساز مخالف میزنند و به ساز آمریکایی میرقصند. آنها از همین هوای انقلاب نفس کشیدهاند و به خاطر همین انقلاب به امیال نفسانی خود دست یافتهاند و اکنون نمک خوردهاند و نمکدان شکستهاند!
مرد آن است که در قدرت باشد اما مردمدار، آرمانخواه و عدالتطلب و عدالتخواه نه این که پس از چند صباحی پایین آمدن از قدرت آنها را به یک موجود ضعیفالنفس بدل کند تا هر آنچه میخواهند علیه انقلاب و اسلام و مردم پیاده کنند.
به نمونههایی از رفتارهای این آقایان توجه کنید؛ «خیلی از اصلاحطلبان بر خلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند.» این جمله از زبان معاون مطبوعاتی دوران ریاست جمهوری اصلاحات جاری شده است.
عیسی سحرخیز که به خاطر نقشآفرینی در فتنه 88 مدتی را در زندان به سر برده است در گفتوگو با یک سایت ضد انقلاب ادامه داده است؛ بحثهایی مانند خروج از حاکمیت مباحث داخلی اصلاحطلبان بود. از لحاظ تئوریک هم روی آنها کار میشد. دیدگاهها هم بسیار متفاوت بود. اصلا تعبیر «جبهه» اصلاحات به همین دلیل بود.
وی با تصریح بر «نگاه منتقدانه» خود به امام خمینی میگوید: من نگاه منتقدانهای به ایشان دارم و فکر میکنم خیلی از کارها خطا بود.
سحرخیز همچنین "تغییر قانون اساسی"، "تغییر ساختاری قوه قضائیه" و "حذف نهاد ولایت فقیه" را جزیی از خواستههای اصلاحات میداند و اضافه میکند: ما در اول انقلاب اشتباه کردیم که با خوشبینی بسیار و اولیه به آیتالله خمینی، به ولایت فقیه هم باور داشتیم.
اگر فتنه 88 هزینههای زیادی برای مردم و نظام اسلامی داشته است، حداقل این حسن را هم داشته است که چنین افرادی ماهیت واقعی خود را بروز دهند آنها که خود را پیرو خط امام مینامیدند اکنون تبر برداشته و قصد دارند به ریشه آرمانهای امام بزنند.
همه این تفکرات و رفتارها زمانی رونق گرفته است که انقلاب اسلامی ایران با اصولی که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با حمایت مردم پی ریزی کرده اکنون الگویی برای دیگر ملتهای آزادیخواه شده است. ملتهای کشورهای مسلمان اکنون انقلاب اسلامی مردم ایران را با رهبری حضرت امام(ره) به عنوان تنها نسخه نجات بخش خود میدانند و تبعیت از رهبری حضرت آیتالله خامنهای را پس از امام برای خود فرض میدانند.
و اکنون نمونهای دیگر از سوی اصلاحطلبان رونمایی شده است که نشاندهنده نوع ایدئولوژی آنها نسبت به اسلام است.
عمادالدین باقی اصلاحطلبی است که دیدگاههای خود را نسبت به اسلام و حقوق بشر در اسلام پیش از این بیان کرده است و اکنون روشن میکند که چه اهدافی در بدنه اصلاحطلبان خاصه افراطی دنبال میشود. او در تازهترین گفتار و نوشتار خود به حمایت از اندیشههای تکفیری و سلفی «ابن تیمیه» پرداخته و از این جهت او را فردی عقلانی نامیده که با «شفاعت» و «توسل» مخالف بوده است.
ابن تیمیه شخصیتی است که باعث انحرافات در دین اسلام شده است. عقاید او اکنون در میان بسیاری از تکفیریها و سلفیها پیاده میشود. گروههای تروریستی از جمله داعش که اکنون دست به جنایات گسترده علیه مسلمانان سنی و شیعه میزند، عقاید ابن تیمیه خاستگاه آنها است واکنون چنین فردی مورد توجه و تجلیل عمادالدین باقی قرار میگیرد.
باقی گفته است؛ «ابن تیمیه از غولهای اندیشه در جهان اسلام بوده و متفکری است عقلگرا که با توسل و شفاعت مخالف بوده و نظر فقهی خود را بیان کرده است. ابن تیمیه خشکاندیش و تکفیری نبود؛ بلکه عقلگرا و اصلاحگر دینی بود.»
این اصلاحطلب در تبعیت از ابن تیمیه که میگوید؛ هر کسی حسین(ع) را زیارت کند و او را بابالحوائج بداند گناهکار و مشرک است و فقط خداوند است که بابالحوائج است» در واقع در راستای تبلیغ و ترویج این ایدئولوژی ضد اسلامی و ضد تشیع گام بر میدارد.
اصلاحطلبان خاصه افراطی با چنین عقایدی گوری را که برای خود کنده بودند، عمیقتر میکنند تا دیگر از دل آن گور صدایی بیرون نیاید.