صراط: اعضای یک باند مخوف سوار بر ارابههای رنگارنگ به پرسههای شیطانی میپرداختند.این تبهکاران با بهانه مسافرکشی در جنوبشرق تهران زنان جوان و پسران کمسن و سال را سوار میکردند و به بیابانهای تاریک میکشاندند.
از روز دوم مهرماه سال جاری وقتی پدری با پسر 16 سالهاش از اقدام یک شبکه سرقت شیطانی پرده برداشتند، با دستور بازپرس حسینی از شعبه دوم دادسرای شهرری، مأموران پایگاه 9 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شدند تا این مردان مخوف را به دام اندازند.
پسر وحشتزده وقتی پیش روی افسر بازجو قرار گرفت، گفت: ساعت هشت شب یکم مهرماه در میدان نماز شهرری سوار پراید سفیدرنگی شدم، در مسیر سرنشینان خودرو که سه مرد بودند با تهدیدچاقو و افشانه مرا به بیابانهای اطراف اتوبان امام علی(ع) بردند، آنها با سرقت گوشی تلفن همراه و پولهایم وقتی تصور میکردم رهایم خواهند کرد مرا به بادکتک گرفتند و با بیاعتنایی به التماسهایم تسلیم نیت شوم خود کردند.
هنوز سرنخی از این دزدان شیطانصفت در دست نبود که زن جوانی قربانی سناریویی مشابه شد، این زن که گریه میکرد به کارآگاهان گفت: ساعت شش عصر 21 مهرماه مقابل ایستگاه آتشنشانی کهریزک منتظر تاکسی بودم که سوار یک پراید سیاهرنگ شدم، نزدیک باقرشهر و خیابان فلسطین، ناگهان راننده یک قمه به سمت من گرفت و تهدیدم کرد که هیچ سر و صدایی نکنم. آنها مرا در خیابان میچرخاندند و مرتب با چاقو تهدیدم میکردند تا اینکه هوا تاریک شد؛ سپس مرا به بیابانهای کهریزک برده و پس از سرقت همه طلاها، پول و گوشی تلفن همراهم به اذیت و آزارم پرداختند سپس مرا که بشدت ترسیده بودم در بیابان تنها رهایم کردند.
فرار از دست شیاطین
در حالی که کارآگاهان خود را در برابر یک باند مخوف میدیدند که هیچ ردپایی از خود بر جای نگذاشته و قربانیانشان نیز نتوانسته بودند سرنخی از آنان در اختیار پلیس قرار دهند، زن جوانی که وی نیز در دام این شیاطین افتاده بود به پلیس مراجعه کرد و گفت: «در خیابان غیبی به سمت متروی جوانمرد سوار یک پراید سیاهرنگ شدم.
راننده، ایستگاه مترو را رد کرد و زمانی که من اعتراض کردم ناگهان دو سرنشین دیگر با تهدید چاقو اقدام به سرقت گوشی تلفن همراه، پول، طلاها و تبلت همراهم کردند؛ آنها پس از سرقت، به سمت کهریزک حرکت کرده و همزمان در خودرو شروع به کشیدن شیشه کردند. در خودرو آنها با خانوادهام تماس گرفته و گفتند باید یک میلیون تومان به حسابشان واریز کرده تا مرا رها کنند؛ پس از آن به منطقهای مخروبه رفته و آنجا بود که متوجه شدم راننده پراید نیت سیاهی دارد؛ در یک لحظه زمانی که وی مرا از خودرو پیاده کرده و چاقویش را روی زمین گذاشته بود، توانستم از دستش فرار کرده و خودم را به وسط خیابان برسانم؛ با توقف چند خودرو دزدان بسرعت سوار خودرویشان شده و از محل گریختند اما من توانستم شماره پلاک خودروی آنها را بردارم.»
مادر این دختر جوان نیز که پس از تماس تلفنی دخترش درخصوص پرداخت پول به دزدان بلافاصله پلیس را در جریان قرار داده بود به تیم پلیسی گفت: «دزدان با شماره تلفن همراهم تماس گرفته و گفته بودند دخترم را گروگان گرفتهاند و تا پول میلیونی را پرداخت نکنم، آنها دخترم را آزاد نخواهند کرد.»
باتوجه به ادعاهای این دختر بلافاصله تحقیقات پلیسی برای شناسایی صاحب خودرو متمرکز شد و کارآگاهان پی بردند پراید سیاهرنگ سرقتی بوده و عجیب اینکه شیاطین پس از فرار شکارشان خودرو را در محدوده باقرشهر رها کرده بودند.
تعویض خودروی باند مخوف
در حالی که این شاخه پلیسی به بنبست خورده بود زن جوانی با سرنوشتی مشابه به کارآگاهان گفت: ساعت 5/12 ظهر و پس از تعطیلی مدرسه، در میدان عبدالعظیم سوار یک پراید نوک مدادی شدم. زمانی که قصد پیاده شدن داشتم، راننده گفت از سمت در راننده پیاده شوم اما در باز نشد! بعد راننده باز از من خواست از در دیگر پیاده شوم که آن نیز باز نشد؛ زمانی که راننده خیالش از باز نشدن درها راحت شد،
ناگهان قمهای را به سمت من گرفت و گفت: «گوشی تلفن همراهت را بده» اما من گوشی نداشتم، سپس کتانیهایم را گرفت و پس از سرقت همه دار و ندارم مرا از خودرو پیاده کرد و توانستم شماره پلاک آن را به خاطر بسپارم.
بررسیهای پلیسی درخصوص سوابق پراید نوک مدادی نشان داد این خودرو نیز مانند پراید سیاه رنگ سرقتی است.
اقدامات سیاه اعضای باند شیاطین ادامه داشت تا اینکه پسر جوانی به پلیس مراجعه کرد و گفت: ساعت هفت غروب جنب متروی کهریزک سوار یک پراید سفیدرنگ شدم که راننده آن جوانی 30 ساله بود که وسط ابرویش اثر شکستگی داشت. تقریباً در نزدیکی مجتمع فرخی در منطقه باقرشهر، راننده و سرنشینان پراید به زور قمه و چاقو اقدام به گرفتن گوشی تلفن همراه، پول و حتی کتانیهای من کرده و فراری شدند.
با توجه به مشخصات دقیقی که از سوی این پسر جوان ارائه شده بود و مشخصات دیگری که طعمههای این باند در اختیار پلیس قرار داده بودند بررسیها در بانک اطلاعاتی مجرمان حرفهای متمرکز شد و با بهرهگیری از مشخصات ظاهری راننده خودرو مبنی بر شکستگی روی ابرو و خالکوبی روی دست راست و انگشتان دست چپ، کارآگاهان موفق به شناسایی «مسعود» 31 ساله شدند که یک دزد حرفهای خودرو بود.
زمانی که تصویر مسعود به شکارهای باند شیاطین نشان داده شد همگی مسعود را همان راننده خودرو و کسی که به نوچههایش دستور میداد، شناسایی کردند.
همین کافی بود تا مسعود تحت تعقیب پلیسی و اطلاعاتی قرار بگیرد و کارآگاهان نه تنها خود وی بلکه سه نوچهاش به نامهای «اکبر» 28 ساله، «عباس» و «محمدتقی» 29 ساله را شناسایی و هر سه را که افغان بودند در یک عملیات مشترک و همزمان دستگیر کردند. مسعود در صحنه تعقیب و گریز پلیسی در حالی که قصد داشت سوار بر پراید سرقتی دیگری در بیابانهای اطراف امینآباد از دست کارآگاهان فرار کند با بیاعتنایی به شلیکهای هوایی با گلوله مستقیم پلیس به پای چپش دستگیر شد.
هر چهار مرد مخوف در تجسسهای ابتدایی همه جرایم مشابه خود را به گردن گرفتند و مسعود فاش کرد ابتدا خودرویی را به سرقت برده سپس با نوچههایش با پرسههای شیطانی به شکار زنان و پسران مسافر میپرداختند.
مسعود گفت: نه تنها زنان و پسران جوان را به بهانه مسافرکشی هدف نیت شوم خود قرار میداده بلکه با تهدید چاقو و وحشتآفرینی اقدام به سوارکردن پسربچههای کوچک کرده و آنان را نیز قربانی خواستههای شیطانی خود میکرد.
بنابر این گزارش، با توجه به گستردگی اقدامات سیاه این زورگیران و احتمال اینکه خیلیها به خاطر ترس از آبرو اقدام به طرح شکایت نکردهاند، بازپرس پرونده خواست همه این طعمهها با اطمینان از محرمانه ماندن سرنوشتشان به اداره 16 پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.
از روز دوم مهرماه سال جاری وقتی پدری با پسر 16 سالهاش از اقدام یک شبکه سرقت شیطانی پرده برداشتند، با دستور بازپرس حسینی از شعبه دوم دادسرای شهرری، مأموران پایگاه 9 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شدند تا این مردان مخوف را به دام اندازند.
پسر وحشتزده وقتی پیش روی افسر بازجو قرار گرفت، گفت: ساعت هشت شب یکم مهرماه در میدان نماز شهرری سوار پراید سفیدرنگی شدم، در مسیر سرنشینان خودرو که سه مرد بودند با تهدیدچاقو و افشانه مرا به بیابانهای اطراف اتوبان امام علی(ع) بردند، آنها با سرقت گوشی تلفن همراه و پولهایم وقتی تصور میکردم رهایم خواهند کرد مرا به بادکتک گرفتند و با بیاعتنایی به التماسهایم تسلیم نیت شوم خود کردند.
هنوز سرنخی از این دزدان شیطانصفت در دست نبود که زن جوانی قربانی سناریویی مشابه شد، این زن که گریه میکرد به کارآگاهان گفت: ساعت شش عصر 21 مهرماه مقابل ایستگاه آتشنشانی کهریزک منتظر تاکسی بودم که سوار یک پراید سیاهرنگ شدم، نزدیک باقرشهر و خیابان فلسطین، ناگهان راننده یک قمه به سمت من گرفت و تهدیدم کرد که هیچ سر و صدایی نکنم. آنها مرا در خیابان میچرخاندند و مرتب با چاقو تهدیدم میکردند تا اینکه هوا تاریک شد؛ سپس مرا به بیابانهای کهریزک برده و پس از سرقت همه طلاها، پول و گوشی تلفن همراهم به اذیت و آزارم پرداختند سپس مرا که بشدت ترسیده بودم در بیابان تنها رهایم کردند.
فرار از دست شیاطین
در حالی که کارآگاهان خود را در برابر یک باند مخوف میدیدند که هیچ ردپایی از خود بر جای نگذاشته و قربانیانشان نیز نتوانسته بودند سرنخی از آنان در اختیار پلیس قرار دهند، زن جوانی که وی نیز در دام این شیاطین افتاده بود به پلیس مراجعه کرد و گفت: «در خیابان غیبی به سمت متروی جوانمرد سوار یک پراید سیاهرنگ شدم.
راننده، ایستگاه مترو را رد کرد و زمانی که من اعتراض کردم ناگهان دو سرنشین دیگر با تهدید چاقو اقدام به سرقت گوشی تلفن همراه، پول، طلاها و تبلت همراهم کردند؛ آنها پس از سرقت، به سمت کهریزک حرکت کرده و همزمان در خودرو شروع به کشیدن شیشه کردند. در خودرو آنها با خانوادهام تماس گرفته و گفتند باید یک میلیون تومان به حسابشان واریز کرده تا مرا رها کنند؛ پس از آن به منطقهای مخروبه رفته و آنجا بود که متوجه شدم راننده پراید نیت سیاهی دارد؛ در یک لحظه زمانی که وی مرا از خودرو پیاده کرده و چاقویش را روی زمین گذاشته بود، توانستم از دستش فرار کرده و خودم را به وسط خیابان برسانم؛ با توقف چند خودرو دزدان بسرعت سوار خودرویشان شده و از محل گریختند اما من توانستم شماره پلاک خودروی آنها را بردارم.»
مادر این دختر جوان نیز که پس از تماس تلفنی دخترش درخصوص پرداخت پول به دزدان بلافاصله پلیس را در جریان قرار داده بود به تیم پلیسی گفت: «دزدان با شماره تلفن همراهم تماس گرفته و گفته بودند دخترم را گروگان گرفتهاند و تا پول میلیونی را پرداخت نکنم، آنها دخترم را آزاد نخواهند کرد.»
باتوجه به ادعاهای این دختر بلافاصله تحقیقات پلیسی برای شناسایی صاحب خودرو متمرکز شد و کارآگاهان پی بردند پراید سیاهرنگ سرقتی بوده و عجیب اینکه شیاطین پس از فرار شکارشان خودرو را در محدوده باقرشهر رها کرده بودند.
تعویض خودروی باند مخوف
در حالی که این شاخه پلیسی به بنبست خورده بود زن جوانی با سرنوشتی مشابه به کارآگاهان گفت: ساعت 5/12 ظهر و پس از تعطیلی مدرسه، در میدان عبدالعظیم سوار یک پراید نوک مدادی شدم. زمانی که قصد پیاده شدن داشتم، راننده گفت از سمت در راننده پیاده شوم اما در باز نشد! بعد راننده باز از من خواست از در دیگر پیاده شوم که آن نیز باز نشد؛ زمانی که راننده خیالش از باز نشدن درها راحت شد،
ناگهان قمهای را به سمت من گرفت و گفت: «گوشی تلفن همراهت را بده» اما من گوشی نداشتم، سپس کتانیهایم را گرفت و پس از سرقت همه دار و ندارم مرا از خودرو پیاده کرد و توانستم شماره پلاک آن را به خاطر بسپارم.
بررسیهای پلیسی درخصوص سوابق پراید نوک مدادی نشان داد این خودرو نیز مانند پراید سیاه رنگ سرقتی است.
اقدامات سیاه اعضای باند شیاطین ادامه داشت تا اینکه پسر جوانی به پلیس مراجعه کرد و گفت: ساعت هفت غروب جنب متروی کهریزک سوار یک پراید سفیدرنگ شدم که راننده آن جوانی 30 ساله بود که وسط ابرویش اثر شکستگی داشت. تقریباً در نزدیکی مجتمع فرخی در منطقه باقرشهر، راننده و سرنشینان پراید به زور قمه و چاقو اقدام به گرفتن گوشی تلفن همراه، پول و حتی کتانیهای من کرده و فراری شدند.
با توجه به مشخصات دقیقی که از سوی این پسر جوان ارائه شده بود و مشخصات دیگری که طعمههای این باند در اختیار پلیس قرار داده بودند بررسیها در بانک اطلاعاتی مجرمان حرفهای متمرکز شد و با بهرهگیری از مشخصات ظاهری راننده خودرو مبنی بر شکستگی روی ابرو و خالکوبی روی دست راست و انگشتان دست چپ، کارآگاهان موفق به شناسایی «مسعود» 31 ساله شدند که یک دزد حرفهای خودرو بود.
زمانی که تصویر مسعود به شکارهای باند شیاطین نشان داده شد همگی مسعود را همان راننده خودرو و کسی که به نوچههایش دستور میداد، شناسایی کردند.
همین کافی بود تا مسعود تحت تعقیب پلیسی و اطلاعاتی قرار بگیرد و کارآگاهان نه تنها خود وی بلکه سه نوچهاش به نامهای «اکبر» 28 ساله، «عباس» و «محمدتقی» 29 ساله را شناسایی و هر سه را که افغان بودند در یک عملیات مشترک و همزمان دستگیر کردند. مسعود در صحنه تعقیب و گریز پلیسی در حالی که قصد داشت سوار بر پراید سرقتی دیگری در بیابانهای اطراف امینآباد از دست کارآگاهان فرار کند با بیاعتنایی به شلیکهای هوایی با گلوله مستقیم پلیس به پای چپش دستگیر شد.
هر چهار مرد مخوف در تجسسهای ابتدایی همه جرایم مشابه خود را به گردن گرفتند و مسعود فاش کرد ابتدا خودرویی را به سرقت برده سپس با نوچههایش با پرسههای شیطانی به شکار زنان و پسران مسافر میپرداختند.
مسعود گفت: نه تنها زنان و پسران جوان را به بهانه مسافرکشی هدف نیت شوم خود قرار میداده بلکه با تهدید چاقو و وحشتآفرینی اقدام به سوارکردن پسربچههای کوچک کرده و آنان را نیز قربانی خواستههای شیطانی خود میکرد.
بنابر این گزارش، با توجه به گستردگی اقدامات سیاه این زورگیران و احتمال اینکه خیلیها به خاطر ترس از آبرو اقدام به طرح شکایت نکردهاند، بازپرس پرونده خواست همه این طعمهها با اطمینان از محرمانه ماندن سرنوشتشان به اداره 16 پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.