صراط: فتنه 88 کافی بود تا لایههای پنهان اردوگاه اصلاح طلبان و همه آنهایی که در طول سالها در این جریان سیاسی رخنه کرده بودند، چهره عیان کنند و نفوذیهایی که سالها با نفاق گذرانده بودند، جرات ابراز نظر صریح نمایند. افرادی چون کدیور و گنجی و امثالهم که پیش از این نیز انحرافاتش آشکار شده بود با صراحت بیشتری به آرمانهای ملت و نظام اسلامی تاختند. برخی دیگر به بیگانگان پیوستند و به تحلیلگران و کارشناسان رسانههای بیگانه بدل شدند و به تبلیغ علیه ملت ایران پرداختند. جمعی دیگر از ادعاهایی چون خط امام دست کشیدند و بر علیه مواضع آشکار و مبانی فکری بارز ایشان سخن راندند و جمعی باقی مانده از این اردوگاه نیز با بیبصیرتی تمام با سکوت خود در برابر این همه انحراف، غیر رسمی مهر تائید بر این اقدامات و رفتارها و تغییر مواضع زدند و حاضر نشدند تا مرزهای خود را با منحرفین و ضدانقلاب آشکار نمایند!
امروز بعد از گذشت چهار سال از آن داستان پرماجرا، هنوز هم شاهد نشر اظهاراتی از منسوبین این جریان واداده هستیم که هر چه بیشتر از انحرافات مبنایی این جریان حکایت دارد. آخرین نمونه در این زمینه اظهارات عیسی سحرخیز مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات و از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ و بازداشتی فتنه ۸۸ است که در گفت و گو با یک سایت ضدانقلابی مدعی شده است: «خیلی از اصلاحطلبان بر خلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند.»
این بازداشتی فتنه ۸۸ در بخش دیگری از این مصاحبه میگوید: «من نگاه منتقدانهای به ایشان دارم و فکر میکنم خیلی از کارها خطا بود.» سحرخیز همچنین با وقاحت تمام اضافه میکند: «ما در اول انقلاب اشتباه کردیم که با خوشبینی بسیار و اولیه به آیتالله خمینی، به ولایت فقیه هم باور داشتیم.»
این اظهارات در حالی مطرح میشود که این جریان هنوز ادعای خط امامی بودن را یدک میکشد و از آن برای کسب مشروعیت بهره میجوید، اما بزرگان این جریان حاضر نمیشوند در قبال چنین مزخرفاتی واکنش نشان داده و ابراز برائت نمایند! به واقع حضرت امام(ره) و اندیشهای آن آخرین پلی است که اگر اصلاح طلبان از آن نیز عبور کنند، دیگر بطور کامل باید آنان را در در اردوگاه ضدانقلاب تعریف نمود! چراکه پیش از این شاهد هتک حرمت به قانون، ملت، رهبری و حتی اسلام از جانب این مدعیان بودهایم.
در این میان آنچه جالب مینمایاند آن است که این فرد با این اندیشه انحرافی مدتی پیش مورد تفقد سیدمحمد خاتمی نیز قرار گرفته است. خاتمی در 25/6/92 طی نامهای به سحرخیز از وی که به دلیل جرائمش در فتنه 88 در زندان بسر میبرده مینویسد: «بسیار متأسفم که با وجود بیماری و علیرغم مخالفت پزشکان، مجدداً به زندان اعزام شدهاید و این کمتوجهی مسئولان به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
وی همچنین ادعای اعتصاب غذا توسط سحرخیز را مایه نگرانی دانسته و تأکید کرده بود: «ادامه آن [اعتصاب غذا] خطرات جسمی و جانی جبرانناپذیری در پی داشته باشد و آنچه مهم است، سلامت و شادابی شماست.»
حال باید از امثال خاتمی که ادعای بازگشت به نظام را هم دارند و مدعی هستند که نظام باید فضا را برای فعالیت سیاسی مجدد آنان فراهم نمایند، این پرسش را مطرح نمود که چطور حاضرید برای اعتصاب غذای یک مجرم ضدانقلاب و امام نامهنگاری کرده و اظهار نظر نمایید ولی در قبال مواضع وی که بنیان جریان مدعیان خط امام دیروز و اصلاحطلبان امروز را به چالش کشیده است، سکوت نمایید؟! آیا معنای این سکوت غیر از این است که چنین اظهاراتی از مکنونات اکثر دوستان خاتمی حکایت دارد و سکوت آنان نیز نشانهی بر رضایت این افراد است؟
اصلاح طلبان در موقعیتی پارادوکس گونه قرار گرفتهاند و باید برای آن چارهای بیندیشند. تداوم این برزخ ایجاد شده نه تنها برای این جریان ممکن نخواهد بود، بلکه در نهایت به اضمحلال و طرد کامل ایشان توسط ملت خواهد انجامید. پرونده گروهکهای فراموش شده اول انقلاب نیز درس عبرتی بر این جریان است که میتوانند آینده خود را در آیینه آن (در صورت تداوم این روند) مشاهده نمایند.
امروز بعد از گذشت چهار سال از آن داستان پرماجرا، هنوز هم شاهد نشر اظهاراتی از منسوبین این جریان واداده هستیم که هر چه بیشتر از انحرافات مبنایی این جریان حکایت دارد. آخرین نمونه در این زمینه اظهارات عیسی سحرخیز مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات و از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ و بازداشتی فتنه ۸۸ است که در گفت و گو با یک سایت ضدانقلابی مدعی شده است: «خیلی از اصلاحطلبان بر خلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند.»
این بازداشتی فتنه ۸۸ در بخش دیگری از این مصاحبه میگوید: «من نگاه منتقدانهای به ایشان دارم و فکر میکنم خیلی از کارها خطا بود.» سحرخیز همچنین با وقاحت تمام اضافه میکند: «ما در اول انقلاب اشتباه کردیم که با خوشبینی بسیار و اولیه به آیتالله خمینی، به ولایت فقیه هم باور داشتیم.»
این اظهارات در حالی مطرح میشود که این جریان هنوز ادعای خط امامی بودن را یدک میکشد و از آن برای کسب مشروعیت بهره میجوید، اما بزرگان این جریان حاضر نمیشوند در قبال چنین مزخرفاتی واکنش نشان داده و ابراز برائت نمایند! به واقع حضرت امام(ره) و اندیشهای آن آخرین پلی است که اگر اصلاح طلبان از آن نیز عبور کنند، دیگر بطور کامل باید آنان را در در اردوگاه ضدانقلاب تعریف نمود! چراکه پیش از این شاهد هتک حرمت به قانون، ملت، رهبری و حتی اسلام از جانب این مدعیان بودهایم.
در این میان آنچه جالب مینمایاند آن است که این فرد با این اندیشه انحرافی مدتی پیش مورد تفقد سیدمحمد خاتمی نیز قرار گرفته است. خاتمی در 25/6/92 طی نامهای به سحرخیز از وی که به دلیل جرائمش در فتنه 88 در زندان بسر میبرده مینویسد: «بسیار متأسفم که با وجود بیماری و علیرغم مخالفت پزشکان، مجدداً به زندان اعزام شدهاید و این کمتوجهی مسئولان به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
وی همچنین ادعای اعتصاب غذا توسط سحرخیز را مایه نگرانی دانسته و تأکید کرده بود: «ادامه آن [اعتصاب غذا] خطرات جسمی و جانی جبرانناپذیری در پی داشته باشد و آنچه مهم است، سلامت و شادابی شماست.»
حال باید از امثال خاتمی که ادعای بازگشت به نظام را هم دارند و مدعی هستند که نظام باید فضا را برای فعالیت سیاسی مجدد آنان فراهم نمایند، این پرسش را مطرح نمود که چطور حاضرید برای اعتصاب غذای یک مجرم ضدانقلاب و امام نامهنگاری کرده و اظهار نظر نمایید ولی در قبال مواضع وی که بنیان جریان مدعیان خط امام دیروز و اصلاحطلبان امروز را به چالش کشیده است، سکوت نمایید؟! آیا معنای این سکوت غیر از این است که چنین اظهاراتی از مکنونات اکثر دوستان خاتمی حکایت دارد و سکوت آنان نیز نشانهی بر رضایت این افراد است؟
اصلاح طلبان در موقعیتی پارادوکس گونه قرار گرفتهاند و باید برای آن چارهای بیندیشند. تداوم این برزخ ایجاد شده نه تنها برای این جریان ممکن نخواهد بود، بلکه در نهایت به اضمحلال و طرد کامل ایشان توسط ملت خواهد انجامید. پرونده گروهکهای فراموش شده اول انقلاب نیز درس عبرتی بر این جریان است که میتوانند آینده خود را در آیینه آن (در صورت تداوم این روند) مشاهده نمایند.