صراط: غلامعلی حداد عادل در مصاحبه ای مطرح کرده است:
*بازار در پیروزی انقلاب هم در این 36 سال پس از پیروزی، پشتیبان انقلاب اسلامی بود. اما حقیقت این است که بازار نقش محوری خود را در مقایسه با دهههای 20 و 30 تا حدودی از دست داده، یعنی فضای اقتصادی 60 سال پیش خیلی بیشتر از امروز متمرکز در بازار بود ولی امروز آن تمرکز کم شده است.
*در سال 1376 یعنی از آغاز دوران اصلاحات، عدهای سعی کردند تا با انحراف جنبش دانشجویی از پیگیری اهداف ملی، دانشجویان را سرگرم بازیهای جناحی و منازعات بیثمر داخلی کنند. در واقع این عده به جای اینکه فریاد اعتراض دانشجوی ایرانی علیه استکبار جهانی را خواستار شوند، سعی کردند فریاد اعتراض دانشجویان را متوجه مخالفان خودشان در داخل کشور نموده و به این طریق نیروهای انقلاب را رودرروی یکدیگر قرار دهند.
*بنده در همان سالها به این نکته توجه کرده و انذار داده بودم که آمریکا و انگلیس برای مقابله با نظام اسلامی در فکر نوعی شبیهسازی با دوران طاغوت هستند. آنها با آگاهی کامل از اعتبار و وجهه دانشگاهیان و دانشجویان نزد مردم، سعی داشتند تا با سازماندهی حرکتهایی اعتراضی به صورت مخالفت با نظام اسلامی در دانشگاهها، اینگونه به مردم القا نمایند که دانشجویان امروزی نیز همچون دانشجویان قبل از انقلاب، دل خوشی از حاکمیت نداشته و با این ترفند، رژیم شاه معدوم را با نظام جمهوری اسلامی مشابهسازی کرده و همسنگ جلوه دهند!
این یک نقشه از پیش طراحی شده بود که سعی میشد در داخل کشور پیاده شود و متاسفانه در این میان یک عده هم آگاهانه یا ناآگاهانه، آب به آسیاب دشمن میریختند ولی خوشبختانه این فکر در دانشگاهها ریشه پیدا نکرد.
*در سالیان پس از پیروزی اصلاح طلبان، یک جناح سیاسی سعی میکرد دانشگاه را حیاط خلوت خودش کرده و در واقع آن روحیه استکبارستیزی دانشجو را در یک مسیر دیگری بیندازد؛ اما از همان سالهای بعداز 18 تیر 78، بخش وسیعی از دانشجویان به خوبی متوجه آن توطئه شدند و خصوصاً روشنگریهای مقام معظم رهبری در دیداریهای متعددی که با دانشجویان داشتند، خیلی مفید و موثر بود.
دانشجویان توانستند با بصیرت و با تشکیلات مناسب از انعقاد این نطفه شوم در دانشگاه جلوگیری کنند. ایشان با تشکیل انجمنهای واقعاً اسلامی - برخلاف برخی از انجمنهای اسلامی که از اسلام فقط نام آن را یدک میکشیدند! – پیشگام مبارزه با جریانهای انحرافی و عمدتاً غربزده در دانشگاهها شدند.
از این مهمتر، شکل گرفتن بسیج در دانشگاهها بود. بسیج به مثابه یک ظرفیت بیبدیل، توانست در دانشگاه از اشاعه این حرکت مرموز جلوگیری کند. کما اینکه امروز هم عموماً انجمنهای اسلامی و بسیج دانشجویی با دقت مراقب هستند که دشمن از طریق دانشگاه راه نفوذی برای ضربه زدن به انقلاب پیدا نکند.
*ما اگر در دانشگاه بحث سیاسی نکنیم، پس کجا بکنیم؟! اگر دانشجوی ما آگاهی سیاسی پیدا نکند و نتواند درک درستی از فعل و انفعالات سیاسی درباره موضوعات داخلی و خارجی داشته باشد، مدیران آینده سیاسی در کجا باید درک و فهم سیاسی لازم را پیدا کنند؟
*منتهی آن چیزی که دشمنان انقلاب از دانشجو میخواستند، داشتن درک و فهم سیاسی نبود بلکه یک حرکاتی بود که حتی نام سیاسی هم نمیشد بر آن گذاشت!
* در مجلس ششم و در یکی از سالگردهای 18 تیر 78، دانشجویان چند شبی را اطراف خیابانهای دانشگاه تظاهرات میکردند. در همین زمان بود که نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم، آقای قالیباف که در آن سالها فرمانده ناجا بود را برای ارائه توضیحات درباره تجمع دانشجویان به جلسه غیرعلنی فراخواندند. در آن جلسه از آقای قالیباف سوال شد که چرا نیروی انتظامی دخالت کرد و وارد صحنه شد؟ آنجا بود که آقای قالیباف پاسخ داد: بنده از نمایندگان محترم میپرسم که به نظر شما اگر کسی کپسول بزرگ گاز را جلوی خوابگاه دختران بگذارد و کبریت بکشد که آن گاز آتش بگیرد و بعد بگوید که من دارم کار سیاسی میکنم[!] آیا نیروی انتظامی مسئولیت ندارد که فرد عامل را دستگیر کند؟!
*به خاطر دارم در اواخر حاکمیت اصلاحات، یکی از روسای اصلاحطلبان، صراحتاً اعتراف کرد که من مبهوتم که چگونه انجمن اسلامی دانشجویان، رسماً نامه میدهد که باید دین را از سیاست جدا کنید! همان فرد در ادامه روایت میکند که من شفاهی پیغام دادم که شما اگر چنین عقیدهای دارید، لااقل اسلام را از این عنوان انجمن بر میداشتید!
امروز بعینه شاهد هستیم کسانی که در آن روزها عضو، سرپرست یا رئيس این انجمنهای به اصطلاح اسلامی بودند، بیشترشان یا دارند در آغوش BBC استراحت میکنند، یا در کاخ سفید مشغول انجام وظیفه هستند!
* مسئله هستهای نه فقط برای دانشجویان و دانشگاهیان نگرانی به شمار میرود بلکه برای نمایندگان مجلس نیز دغدغه است. من اینجا صراحتاً اعلام مینمایم که اطلاعات نمایندگان مجلس از مذاکرات هستهای بیشتر از دانشجوها نیست.
ما یک اعتماد کلی به تیم مذاکرهکننده داریم که این اعتماد کلی ناشی از اعتماد مقام معظم رهبری است. در عین حال مذاکرهکنندگان هنوز در حال گفتوگو هستند و مباحثات هنوز تمام نشده است ولی این نگرانی و دغدغه هم در نمایندگان هست، هم در دانشجویان هست و هم در بسیاری از مردم. در واقع همه ملت ایران دوست دارند دولت آقای روحانی در اثبات حقانیت نظام موفق باشند و ایضاً نگرانند که مبادا در این مذاکرات استقلال کشور مخدوش شود. به هر حال طبیعت مذاکرات هستهای تاکنون اینگونه بوده که از محتوای مذاکرات اطلاع چندانی در اختیار مردم گذاشته نشود و مردم تنها با یک اعتماد کلی چشم به نتیجه مذاکرات دوختهاند.
*نباید فراموش کرد که سن و سال و موقعیت اجتماعی دانشجویان، روحیهای ایجاد میکند که به طور طبیعی آرمان گرایی در این قشر قویتر است و چون دانشجو هنوز وارد زندگی اجتماعی، کار و فعالیت نشده، خیلی تجربه عینی از واقعیتها ندارد.
به بیانی ملموس تر، وضعیت ترازوی میان دو مفهوم آرمان طلبی و واقع بینی به گونهای است که کفه آرمان گرایی بر واقع گرایی غلبه دارد و این لازمه طبیعی این سن و سال است. با گذشت زمان این توازن میتواند به وجود آید. اگرچه بعضیها با گذشت زمان، نه تنها آرمان گرایی را فراموش میکنند بلکه از فرط واقع بینی بیش از حد، واقع پرست میشوند.
عیب اینجاست که دانشجو تا هنگامی که در دانشگاه است، شعار بدهد و فریاد بزند و از جنبش دانشجویی حرف برند و آرمانگرا باشد ولی وقتی از دانشگاه بیرون میآید، قدرتطلب و ثروتطلب بشود و دنبال آسایش برود و همه حرفهایی را که در دوران دانشجویی میزد را فراموش کند. آفتی است که دانشجویان باید مراقب باشند همین نکته است.
*بازار در پیروزی انقلاب هم در این 36 سال پس از پیروزی، پشتیبان انقلاب اسلامی بود. اما حقیقت این است که بازار نقش محوری خود را در مقایسه با دهههای 20 و 30 تا حدودی از دست داده، یعنی فضای اقتصادی 60 سال پیش خیلی بیشتر از امروز متمرکز در بازار بود ولی امروز آن تمرکز کم شده است.
*در سال 1376 یعنی از آغاز دوران اصلاحات، عدهای سعی کردند تا با انحراف جنبش دانشجویی از پیگیری اهداف ملی، دانشجویان را سرگرم بازیهای جناحی و منازعات بیثمر داخلی کنند. در واقع این عده به جای اینکه فریاد اعتراض دانشجوی ایرانی علیه استکبار جهانی را خواستار شوند، سعی کردند فریاد اعتراض دانشجویان را متوجه مخالفان خودشان در داخل کشور نموده و به این طریق نیروهای انقلاب را رودرروی یکدیگر قرار دهند.
*بنده در همان سالها به این نکته توجه کرده و انذار داده بودم که آمریکا و انگلیس برای مقابله با نظام اسلامی در فکر نوعی شبیهسازی با دوران طاغوت هستند. آنها با آگاهی کامل از اعتبار و وجهه دانشگاهیان و دانشجویان نزد مردم، سعی داشتند تا با سازماندهی حرکتهایی اعتراضی به صورت مخالفت با نظام اسلامی در دانشگاهها، اینگونه به مردم القا نمایند که دانشجویان امروزی نیز همچون دانشجویان قبل از انقلاب، دل خوشی از حاکمیت نداشته و با این ترفند، رژیم شاه معدوم را با نظام جمهوری اسلامی مشابهسازی کرده و همسنگ جلوه دهند!
این یک نقشه از پیش طراحی شده بود که سعی میشد در داخل کشور پیاده شود و متاسفانه در این میان یک عده هم آگاهانه یا ناآگاهانه، آب به آسیاب دشمن میریختند ولی خوشبختانه این فکر در دانشگاهها ریشه پیدا نکرد.
*در سالیان پس از پیروزی اصلاح طلبان، یک جناح سیاسی سعی میکرد دانشگاه را حیاط خلوت خودش کرده و در واقع آن روحیه استکبارستیزی دانشجو را در یک مسیر دیگری بیندازد؛ اما از همان سالهای بعداز 18 تیر 78، بخش وسیعی از دانشجویان به خوبی متوجه آن توطئه شدند و خصوصاً روشنگریهای مقام معظم رهبری در دیداریهای متعددی که با دانشجویان داشتند، خیلی مفید و موثر بود.
دانشجویان توانستند با بصیرت و با تشکیلات مناسب از انعقاد این نطفه شوم در دانشگاه جلوگیری کنند. ایشان با تشکیل انجمنهای واقعاً اسلامی - برخلاف برخی از انجمنهای اسلامی که از اسلام فقط نام آن را یدک میکشیدند! – پیشگام مبارزه با جریانهای انحرافی و عمدتاً غربزده در دانشگاهها شدند.
از این مهمتر، شکل گرفتن بسیج در دانشگاهها بود. بسیج به مثابه یک ظرفیت بیبدیل، توانست در دانشگاه از اشاعه این حرکت مرموز جلوگیری کند. کما اینکه امروز هم عموماً انجمنهای اسلامی و بسیج دانشجویی با دقت مراقب هستند که دشمن از طریق دانشگاه راه نفوذی برای ضربه زدن به انقلاب پیدا نکند.
*ما اگر در دانشگاه بحث سیاسی نکنیم، پس کجا بکنیم؟! اگر دانشجوی ما آگاهی سیاسی پیدا نکند و نتواند درک درستی از فعل و انفعالات سیاسی درباره موضوعات داخلی و خارجی داشته باشد، مدیران آینده سیاسی در کجا باید درک و فهم سیاسی لازم را پیدا کنند؟
*منتهی آن چیزی که دشمنان انقلاب از دانشجو میخواستند، داشتن درک و فهم سیاسی نبود بلکه یک حرکاتی بود که حتی نام سیاسی هم نمیشد بر آن گذاشت!
* در مجلس ششم و در یکی از سالگردهای 18 تیر 78، دانشجویان چند شبی را اطراف خیابانهای دانشگاه تظاهرات میکردند. در همین زمان بود که نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم، آقای قالیباف که در آن سالها فرمانده ناجا بود را برای ارائه توضیحات درباره تجمع دانشجویان به جلسه غیرعلنی فراخواندند. در آن جلسه از آقای قالیباف سوال شد که چرا نیروی انتظامی دخالت کرد و وارد صحنه شد؟ آنجا بود که آقای قالیباف پاسخ داد: بنده از نمایندگان محترم میپرسم که به نظر شما اگر کسی کپسول بزرگ گاز را جلوی خوابگاه دختران بگذارد و کبریت بکشد که آن گاز آتش بگیرد و بعد بگوید که من دارم کار سیاسی میکنم[!] آیا نیروی انتظامی مسئولیت ندارد که فرد عامل را دستگیر کند؟!
*به خاطر دارم در اواخر حاکمیت اصلاحات، یکی از روسای اصلاحطلبان، صراحتاً اعتراف کرد که من مبهوتم که چگونه انجمن اسلامی دانشجویان، رسماً نامه میدهد که باید دین را از سیاست جدا کنید! همان فرد در ادامه روایت میکند که من شفاهی پیغام دادم که شما اگر چنین عقیدهای دارید، لااقل اسلام را از این عنوان انجمن بر میداشتید!
امروز بعینه شاهد هستیم کسانی که در آن روزها عضو، سرپرست یا رئيس این انجمنهای به اصطلاح اسلامی بودند، بیشترشان یا دارند در آغوش BBC استراحت میکنند، یا در کاخ سفید مشغول انجام وظیفه هستند!
* مسئله هستهای نه فقط برای دانشجویان و دانشگاهیان نگرانی به شمار میرود بلکه برای نمایندگان مجلس نیز دغدغه است. من اینجا صراحتاً اعلام مینمایم که اطلاعات نمایندگان مجلس از مذاکرات هستهای بیشتر از دانشجوها نیست.
ما یک اعتماد کلی به تیم مذاکرهکننده داریم که این اعتماد کلی ناشی از اعتماد مقام معظم رهبری است. در عین حال مذاکرهکنندگان هنوز در حال گفتوگو هستند و مباحثات هنوز تمام نشده است ولی این نگرانی و دغدغه هم در نمایندگان هست، هم در دانشجویان هست و هم در بسیاری از مردم. در واقع همه ملت ایران دوست دارند دولت آقای روحانی در اثبات حقانیت نظام موفق باشند و ایضاً نگرانند که مبادا در این مذاکرات استقلال کشور مخدوش شود. به هر حال طبیعت مذاکرات هستهای تاکنون اینگونه بوده که از محتوای مذاکرات اطلاع چندانی در اختیار مردم گذاشته نشود و مردم تنها با یک اعتماد کلی چشم به نتیجه مذاکرات دوختهاند.
*نباید فراموش کرد که سن و سال و موقعیت اجتماعی دانشجویان، روحیهای ایجاد میکند که به طور طبیعی آرمان گرایی در این قشر قویتر است و چون دانشجو هنوز وارد زندگی اجتماعی، کار و فعالیت نشده، خیلی تجربه عینی از واقعیتها ندارد.
به بیانی ملموس تر، وضعیت ترازوی میان دو مفهوم آرمان طلبی و واقع بینی به گونهای است که کفه آرمان گرایی بر واقع گرایی غلبه دارد و این لازمه طبیعی این سن و سال است. با گذشت زمان این توازن میتواند به وجود آید. اگرچه بعضیها با گذشت زمان، نه تنها آرمان گرایی را فراموش میکنند بلکه از فرط واقع بینی بیش از حد، واقع پرست میشوند.
عیب اینجاست که دانشجو تا هنگامی که در دانشگاه است، شعار بدهد و فریاد بزند و از جنبش دانشجویی حرف برند و آرمانگرا باشد ولی وقتی از دانشگاه بیرون میآید، قدرتطلب و ثروتطلب بشود و دنبال آسایش برود و همه حرفهایی را که در دوران دانشجویی میزد را فراموش کند. آفتی است که دانشجویان باید مراقب باشند همین نکته است.