صراط: آقای داریوش قنبری، عضو ادوار مجلس و از چهرههای اصلاحطلب، اخیراً در بخشی از یادداشت خود با عنوان «فراز و فرودهای جنبش دانشجویی» در روزنامه آرمان نوشته است: جنبش دانشجویی در حال حاضر یکی از پایگاههای اصلی اصلاحطلبان است. بهرغم وضعیت دوران احمدینژاد، جنبش دانشجویی همچنان در کشور فعال است.
*اینکه جنبش دانشجویی پایگاه اصلاحطلبان است بیشتر به یک گزاره برداشتی و نظر شخصی شباهت دارد تا یک واقعیت.
البته جریان اصلاحات و چهرههای آن در طول تمام سالهای پس از دوم خرداد نیز تلاش وافری به خرج دادهاند که به نحوی غیر مستند و بدون ذکر هیچ دلیل قابل فهمی، خود را از جنبش دانشجویی و جنبش دانشجویی را از خود معرفی کنند (و در این کار تا آنجا پیش رفتند که برخی دبیران تشکلهای دانشجویی چپ در دوران اصلاحات خود را با افتخار، بازوی دولت در دانشگاه! مینامیدند)
اما مؤکداً باید گفت که هیچگاه هیچ دلیل قابل اثباتی در این زمینه به دست نیامد و تأکید جریان مذکور برای مصادره به مطلوب جنبش دانشجویی در حالی صورت میگیرد که این رفتار بیشتر به نوعی بهرهکشی و سوء استفاده شباهت دارد.
در اینجا باید اشاره کرد که جریان اصلاحات علیرغم مدعای خود هیچگاه غیر از تشکّل دگردیسی شدهی دفتر تحکیم وحدت در اوان دوران اصلاحات، بخشهایی از دفاتر انجمنهای اسلامی و یک دو تشکل گمنام دیگر، پایگاهی در میان جنبش دانشجویی نداشت و این در حالی است که همین تشکّلها نیز بعدها به دلیل عملکردهای ضعیف خود منشعب شدند و جز بقایایی از آنها؛ شاخههای جدید نیز هیچ انقیادی نسبت به تفکر اصلاحطلبی و لیدرهای این جریان نشان ندادند.
در این میان تشکلهای انقلابی و دارای رویکردهای اصولگرا همچون جامعه اسلامی دانشجویان، اتحادیه انجمنهای اسلامی مستقل، جنبش عدالتخواه، بسیج دانشجویی و البته بخشهایی از انشعابات جدید تشکلهای اصلاحطلب که از گذشته سازمانی خود تبرّی جستند، محکم و پیوسته به مسیر خود ادامه داده و پرچم جنبش اصیل دانشجویی را (اگرچه در مقاطعی با ضعف یا قوّت) بر دوش کشیدند.
این واقعیت اما در میان فعالان اصلاحطلب با تهمتهایی مثل چراغ سبز نظام به ایجاد و تشکیل تشکلهای دانشجویی اصولگرا! مهیا نبودن فضای فعالیت برای تشکلهای اصلاحطلب و وجود فضای امنیتی، تعبیر شده و تا آنجا پیش رفته است که همانند اشاره آقای قنبری؛ بدون هیچ دلیل و سندی این صحبت بیان میشود که جنبش دانشجویی پایگاه اصلاحطلبان است!
باید دانست که بر اساس سه مدعای بزرگ جریان سیاسی مذکور مبنی بر در «اکثریت بودن گفتمان اصلاحات در سطح جامعه» و «پایگاه بودن بودن جنبش دانشجویی برای اصلاحطلبان» و اینکه «جنبش دانشجویی حرف مردم را میزند و به قول آقای هادی خانیکی، میزانالحراره فضای عمومی است» (دلیل سوم کلمهی حقّی است که عدهای از آن اراده باطل دارند) میتوان این سؤال را مطرح کرد که با تمام این اوصاف چرا جریان اصلاحات طی 13 سال گذشته نه تنها در هیچ انتخاباتی نتوانسته است رأی اکثریت را به دست بیاورد بلکه در هیچ فراخوانی (مثل تحریم انتخابات مجلس نهم) و رسیدن به هیچ هدفی (مثل زوایایی از بلوای سال 88، فکّ حصر فتنهگران و صاحب رأی بودن آقای عارف در انتخابات ریاست جمهوری) موفق نبوده است؟!
*اینکه جنبش دانشجویی پایگاه اصلاحطلبان است بیشتر به یک گزاره برداشتی و نظر شخصی شباهت دارد تا یک واقعیت.
البته جریان اصلاحات و چهرههای آن در طول تمام سالهای پس از دوم خرداد نیز تلاش وافری به خرج دادهاند که به نحوی غیر مستند و بدون ذکر هیچ دلیل قابل فهمی، خود را از جنبش دانشجویی و جنبش دانشجویی را از خود معرفی کنند (و در این کار تا آنجا پیش رفتند که برخی دبیران تشکلهای دانشجویی چپ در دوران اصلاحات خود را با افتخار، بازوی دولت در دانشگاه! مینامیدند)
اما مؤکداً باید گفت که هیچگاه هیچ دلیل قابل اثباتی در این زمینه به دست نیامد و تأکید جریان مذکور برای مصادره به مطلوب جنبش دانشجویی در حالی صورت میگیرد که این رفتار بیشتر به نوعی بهرهکشی و سوء استفاده شباهت دارد.
در اینجا باید اشاره کرد که جریان اصلاحات علیرغم مدعای خود هیچگاه غیر از تشکّل دگردیسی شدهی دفتر تحکیم وحدت در اوان دوران اصلاحات، بخشهایی از دفاتر انجمنهای اسلامی و یک دو تشکل گمنام دیگر، پایگاهی در میان جنبش دانشجویی نداشت و این در حالی است که همین تشکّلها نیز بعدها به دلیل عملکردهای ضعیف خود منشعب شدند و جز بقایایی از آنها؛ شاخههای جدید نیز هیچ انقیادی نسبت به تفکر اصلاحطلبی و لیدرهای این جریان نشان ندادند.
در این میان تشکلهای انقلابی و دارای رویکردهای اصولگرا همچون جامعه اسلامی دانشجویان، اتحادیه انجمنهای اسلامی مستقل، جنبش عدالتخواه، بسیج دانشجویی و البته بخشهایی از انشعابات جدید تشکلهای اصلاحطلب که از گذشته سازمانی خود تبرّی جستند، محکم و پیوسته به مسیر خود ادامه داده و پرچم جنبش اصیل دانشجویی را (اگرچه در مقاطعی با ضعف یا قوّت) بر دوش کشیدند.
این واقعیت اما در میان فعالان اصلاحطلب با تهمتهایی مثل چراغ سبز نظام به ایجاد و تشکیل تشکلهای دانشجویی اصولگرا! مهیا نبودن فضای فعالیت برای تشکلهای اصلاحطلب و وجود فضای امنیتی، تعبیر شده و تا آنجا پیش رفته است که همانند اشاره آقای قنبری؛ بدون هیچ دلیل و سندی این صحبت بیان میشود که جنبش دانشجویی پایگاه اصلاحطلبان است!
باید دانست که بر اساس سه مدعای بزرگ جریان سیاسی مذکور مبنی بر در «اکثریت بودن گفتمان اصلاحات در سطح جامعه» و «پایگاه بودن بودن جنبش دانشجویی برای اصلاحطلبان» و اینکه «جنبش دانشجویی حرف مردم را میزند و به قول آقای هادی خانیکی، میزانالحراره فضای عمومی است» (دلیل سوم کلمهی حقّی است که عدهای از آن اراده باطل دارند) میتوان این سؤال را مطرح کرد که با تمام این اوصاف چرا جریان اصلاحات طی 13 سال گذشته نه تنها در هیچ انتخاباتی نتوانسته است رأی اکثریت را به دست بیاورد بلکه در هیچ فراخوانی (مثل تحریم انتخابات مجلس نهم) و رسیدن به هیچ هدفی (مثل زوایایی از بلوای سال 88، فکّ حصر فتنهگران و صاحب رأی بودن آقای عارف در انتخابات ریاست جمهوری) موفق نبوده است؟!