شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۶
محبیان:

رفسنجانی به‌ناگزير، نوعی قرارداد اعلام‌نشده با اصلاح‌طلبان دارد

در مورد هاشمي‌رفسنجاني، من ايشان را فعال منعطف سياسي مي‌دانم كه مي‌كوشد جريانات را در مسير اهداف خود قرار دهد و نه آنكه در خدمت اين جريان‌ها قرار گيرد، البته فعلا نوعي تعامل يا حتي قرارداد اعلام نشده با اصلاح‌طلبان شايد به ناگزير دارند كه اصلاح‌طلبان به هاشمي به عنوان تنها حلقه موجود هر چند تضعيف شده با حاكميت نگاه مي‌كنند
کد خبر : ۲۱۴۴۸۳
امیر محبیان
صراط: امیر محبیان به روزنامه اعتماد گفت:

*فعلا سه جريان فرعي درون جريان كلي اصلاح‌طلبي وجود دارد:
نخست گرايش راديكال كه تحت عنوان جريان سبز مشهور شده است، اينان با عنوان اعتراض به نتيجه انتخابات راديكاليزه شده و فعلا نخستين درخواستش رفع حصر از سران اين جريان است، طبعا به دليل چالش جدي آنها و نظام با يكديگر امكان فعاليت سامانمند آنها وجود نداشته و حساسيت‌هاي سياسي و امنيتي نسبت به آنها بالاست.
دوم گرايش اصلاح‌طلبي با نمايندگي حجت‌الاسلام خاتمي رييس‌جمهور اسبق است كه هرچند سعي مي‌كند درگير فضاي راديكال جريان سبز نشود ولي هنوز نتوانسته رابطه خود را با نظام بهبود بخشيده زيرا با جريان سبز هم صف‌بندي روشني نكرده است، اينها تقريبا فعالند ولي سعي مي‌كنند كه پشت سر دولت روحاني حركت كنند به اميد آنكه به مرور فضا تغيير كند.
گرايش ديگر، آن گروه از اصلاح‌طلباني هستند كه مايلند با حاكميت رابطه حسنه‌يي را تعريف كنند زيرا معتقدند كه چالش با حاكميت نتيجه‌يي نداشته يا به دليل قدرت‌طلبي و مقام‌جويي يا به دليل تجربه گرفتن از سرنوشت جريان‌هاي راديكال و واقعگرايي، سعي دارد هم جزو اصلاح‌طلبان تلقي شود و هم كنار نظام.
 
 
* نظام از موقعيت تفكر اصلاح‌طلبي در جامعه آگاه است و در راس حتي با اصل اصلاح‌طلبي هم مشكلي نيست ولي مايل هم نيست اصلاح‌طلبي به فرصتي براي نفوذ دشمن و به معضل يا بحران امنيتي تبديل شود. لذا تفكر و گرايش اصلاح‌طلبي معتدل و غيرمخرب را رد نمي‌كند و حتي وجودش را لازم مي‌داند، اما در مورد تعامل با گروه اخير دو ديدگاه وجود دارد؛ نخست تاسيس و هدايت جريان اصلاح‌طلبي مقبول توسط عناصر مطمئن درون نظام كه ريسك را به حداقل كاهش مي‌دهد، ديگر ايجاد فضايي كه فقط طيف‌هاي غيرراديكال امكان تحرك داشته باشند.
 
 
* در مورد هاشمي‌رفسنجاني، من ايشان را فعال منعطف سياسي مي‌دانم كه مي‌كوشد جريانات را در مسير اهداف خود قرار دهد و نه آنكه در خدمت اين جريان‌ها قرار گيرد، البته فعلا نوعي تعامل يا حتي قرارداد اعلام نشده با اصلاح‌طلبان شايد به ناگزير دارند كه اصلاح‌طلبان به هاشمي به عنوان تنها حلقه موجود هر چند تضعيف شده با حاكميت نگاه مي‌كنند و هاشمي هم به آنها به عنوان طيفي با بدنه اجتماعي كه به تغيير تصوير هاشمي در افكار عمومي ياري مي‌رسانند، ضمنا فاكتور قابل اعتنايي در بازي سياسي هم هستند، البته هاشمي با هوشمندي خط نزديك به خود را كه روحاني را دور از آن نمي‌دانم در خلأ اصلاح‌طلبان در حكومت به پيش برد.
 
*در مورد آقاي عارف معتقدم كه او مي‌كوشد كه ضلع قابل تحمل اصلاح‌طلبان براي حكومت باشد و رقيب او تشكيلات ندا خواهد بود كه شايد ضلع مطمئن نظام درون اصلاح‌طلبان است.
 
*آقاي ناطق نوري را هر چند داراي شخصيت و منش اصلاح‌طلبانه يعني واجد انعطاف سياسي درقبال آنها مي‌دانم ولي از لحاظ تشكيلاتي او را در زمره اصلاح‌طلبان قرار نمي‌دهم و معتقدم اصولگرايان بايد در راستاي احياي سياسي اصولگرايانه او بكوشند.
 
* اصلاح‌طلبان چه در دوران حاكميت و چه در سال ٨٨ خود را به عنوان عنصر مخل امنيت و فاكتور بحران ساز براي نظام نشان دادند، براي همين حاكميت هميشه به آنها به عنوان مورد امنيتي نگاه مي‌كند، اول بايد به نحوي اين نگراني رفع شود. دوم اينكه هر حكومتي به عناصري كه مشروعيتش را زير سوال مي‌برند، نگاه دوستانه ندارد، اصلاح‌طلبان بعضا مشروعيت نظام را زير سوال برده‌اند. از طرف ديگر، معمولا هر نظامي از مقبوليت احزاب و جريان‌ها زماني دفاع مي‌كند كه آن مقبوليت ذيل حكومت و در حمايت از آن تعبير شود؛ نه در برابر حكومت! اينها معمولا دغدغه‌هاي حكومت‌هاست كه اگر جرياني آنها را رعايت كرد آن را خودي مي‌دانند و الا غيرخودي.
 
* پس از بست نشيني اصلاح‌طلبان در مجلس ششم و وقايع پس از انتخابات ٨٨، نظام به اصلاح‌طلبان بدبين شده است، صرف ارسال سيگنال‌هاي ضعيف از نظر حكومت يا نقدتندروي در جلسات خصوصي ظاهرا اين اعتماد را بازسازي نخواهد كرد؛ مشخص است كه نظام صحبت‌هاي شفاف ترو صف‌بندي در عمل را مي‌طلبد. آقاي خاتمي كوشيده است تا حدودي اعتماد‌سازي كند ولي به گمانم موضع‌گيري شفاف‌تر در كلام و عمل لازم است، ضمن آنكه معمولا ترميم روابط از ايجاد رابطه سخت‌تر است.