جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۲

سزای سران فتنه تنها حصر نیست باید اعدام شوند

پدر اولین شهید فتنه ۸۸ گفت: سران فتنه باید به مجازات اعمال خود برسند. حصر تا زمانی که آنها به مجازات عمل خود برسند، باید ادامه داشته باشد.
کد خبر : ۲۱۴۸۶۷
صراط:  "این 5 سال برای من مثل 50 سال گذشت." این جمله پدر شهید غلام کبیری است، وقتی از داغ فرزندش می‌گوید. شاهد حرف‌ها هم چهره شکسته‌اش بود. شاید برای عده‌ای پدر شهید بعد از 5 سال حرف تازه‌ای نداشته باشد، اما وقتی پدر کنایه‌وار قول  آزاد شدن سران فتنه را از سوی عده‌ای می‌شنود، داغ این 5 سال برایش تازه می‌شود، داغ روزهایی که بی‌حسین گذشت. پدر و مادر شهید کبیری که می‌گویند حرف برای گفتن زیاد دارند و می‌گویند ای کاش گوش‌هایی هم برای شنیدن این حرف‌ها بود.
 
پدر شهید غلام کبیری از دیداری که با رهبر معظم انقلاب داشت، می‌گوید که برایش آرامش بود. او گفت "بنده به حضرت آقا گفتم، فرزندم در فتنه شهید شده است. ایشان فرمودند، مقام شهید شما از شهدای جنگ‌تحمیلی‌ بالاتر است. به ایشان گفتم در دانشگاه هم قبول شده بود که مقام معظم رهبری فرمودند، فرزند شما در دانشگاه امام علی(ع) قبول شده است. دلداری ایشان به ما خیلی آرامش داد. این در حالی بود که تعدادی از مسئولان حتی برای تسلیت به خانه ما نیامدند."
 
وی در مورد روزگار سخت بدون فرزندش هم گفت: این 5 سال شاید باورتان نشود برای من 50 سال گذشت. از 25 خرداد سال 88 تا به امروز لحظه‌ای نبوده که از یاد فرزندم غافل باشم. در خلوتم با حسین حرف می‌زنم و گریه می‌کنم، اما وقتی فرزندانم می‌آیند برای اینکه ناراحت نشوند چیزی نمی‌گویم. پنجشنبه صبح‌ها طاقتم طاق می‌شود. از صبح به مزارش می‌روم، نماز و ادعیه برای حسین می‌خوانم و تا غروب کنار مزارش می‌مانم.
 
پدر شهید فتنه 88 از مسئولان خواست که به هیچ عنوان نباید به فعالان فتنه جایگاه دولتی بدهند. ما برای جوان‌های‌مان زحمت کشیدیم. اشخاصی به راحتی آمدند و این دسته گل‌های‌مان را از ما گرفتند.
 
آنها که ادعای پیرو قرآن هستند، چرا این فتنه را شروع کردند؟ انتخابات برگزار شد و یک نفر منتخب مردم شد، حال چند سال بعد شخص دیگری انتخاب می‌شد، این موضوع که آشوب ایجاد کردن، ندارد. مگر اینکه از قبل، نقشه‌های شومی در سر داشته باشند. آیا می‌توانند جواب خون فرزند مرا بدهند؟
 
مادر شهید نیز از چشم به راهی خود می‌گوید. چشم به راه است تا سران فتنه به مجازات عمل خود برسند. او می‌گوید "هنوز هم چشم به راه هستم تا دولت و مسئولان کاری کنند که اینها به سزای اعمال خود برسند، چون تنها حسین من نبود، بسیاری جوان‌های دیگر هم بودند. باید برای آنها عبرت شود. با شهادت امثال حسین مملکت امن شد. من هرگز از اینها راضی نیستم، اینها باید مجازات شوند."
 
وی در مورد گزارش احمد شهید در مورد خانواده شهید غلام کبیری، گفت: احمد شهید گفته که خانواده شهید کبیری خیلی ناراحت هستند و باید از سران دولت خود بخواهند و طلبکار شوند، اما او اشتباه فهمیده، ما مجازات سران فتنه را خواسته‌ایم که به سزای عمل خود برسند. آنها جوان 18 ساله من را کشتند، جواب خون حسین من را کسی نداده است. این‌طور نیست که هر کس هر کاری دلش خواست بکند و مجازات نشود. زمان جنگ ماهی چندین شهید در همین محل ما می‌آوردند، اما الان جواب خون حسین ما را کسی نداده است.
 
مشروح گفت‌وگوی پدر و مادر شهید غلام کبیری را در زیر می‌خوانید:
 
بعد از آنکه جریانی بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری 88 سعی در بلوا و آشوب کشور داشت، خیلی از مردم و جوان‌ها در مقابل آنها ایستادند و آقا حسین اولین هزینه مردم مؤمن برای مقابله با جریان بود. نحوه شهادت حسین آقا چطور بود؟ حسین آقا چه ویژگی‌های اخلاقی داشت که به درجه رفیع شهادت نائل شد؟
 
پدر شهید کبیری: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. بنده پدر شهید حسین غلام‌کبیری هستم. شهیدی که در 25 خرداد 1388 به دست اغتشاش‌گران به شهادت رسید. از ویژگی‌های فرزندم اگر بخواهم بگویم، به شهادت علاقه‌ وافری داشت. پیرو ولایت فقیه بود و در کل علاقمند به نظام اسلامی بود.
 
حسین در دوران مدرسه مسئول برگزاری زیارت عاشورا بود. بچه‌های مدرسه را جمع می‌کرد و در مدرسه زیارت عاشورا می‌خواندند. بعدها عضو پایگاه بسیج محل شد و بعد از مدرسه در آنجا فعالیت می‌کرد. حسین  از 12 سالگی تا لحظه شهادت عضو بسیج بود.
 
در رابطه با نحوه شهادت حسین؛ بعد از ظهر روز 24 خرداد به مسجد محل رفت. ساعت 9 شب به خانه آمد و مقداری غذا خورد و رفت. موقع رفتن به راهروی خانه که رسید، از مادرش پرسید،کلاه موتور نیست، هوا سرد است، من کلاه بپوشم بهتر است. بعد هم بیرون رفت و دیگر با پای خودش به خانه نیامد. محل کار من در خیابان مطهری است، دخترم پیش من آمد و گفت، بابا به خانه برویم. گفتم من کار دارم، نمی‌توانم بیایم. دخترم گفت، باید بیایید. من هم گفتم حتما اتفاقی رخ داده که دخترم به این شکل می‌گوید. به او گفتم تا حقیقت را نگویی جایی نمی‌روم.
 
دخترم گفت که حسین همراه دیگر بسیجی‌ها در سعادت‌آباد بود و اتفاقی برای او پیش آمده است. از قرار معلوم یک سواری با سرعت زیاد در شلوغی‌ها به حسین و چند بسیجی دیگر می‌زند و علاوه بر حسین، چند نفر دیگر را نیز مجروح می‌کند؛ البته در ایست بازرسی بعدی این شخص را گرفتند، اما فردای آن روز آزاد شد.
 
دخترم گفت که حسین را به بیمارستان مدرس منتقل کردند. وقتی این حرف را شنیدم دیگر متوجه نشدم چه‌ طور به بیمارستان رسیدم. آنجا حسین را دیدم که روی تخت نشسته است. تا من را دید، بلند شد و شروع به گریه کرد و دست من را گرفت که هنوز بعد از 5 سال گرمی دستش را حس می‌کنم. نمی‌دانم برای خداخافظی بود یا موضوع دیگر، اما دست من را نگه می‌داشت و فشار می‌داد.
 
به دلیل اینکه اکسیژن به حسین وصل کرده بودند، قادر به حرف زدن نبود، اما مثل ابر بهار گریه می‌کرد. بعد از چند دقیقه‌ای که پیش حسین بودم، پرستار من را بیرون کرد. آنجا به من گفتند، فرزندتان از ناحیه پا و پهلو شکستگی دارد و جدای از اینها، طحال حسین هم دچار پارگی شده و قرار است فردا ساعت 5 صبح عمل شود.
 
از بیمارستان به ما گفتند به خانه بروید و ساعت 5 صبح فردا دوباره به بیمارستان بیایید. من به درب خانه که رسیدم، دلم طاقت نیاورد و دوباره به سمت بیمارستان رفتم. وقتی به خیابان شهید نواب‌صفوی که رسیدم، داماد بزرگ من  زنگ زد و گفت برگردید. آنجا بود‌‌‌ که فهمیدم پسرم شهید شد و به عمل ساعت 5 صبح دیگر نرسید.(همراه با گریه)
 
آقای کبیری حسین شما چه ویژگی‌هایی داشت که به درجه رفیع شهادت رسید؟

 
پدر شهید تکبیری: حسین خیلی با ایمان بود. یادم هست به برنامه روایت فتح ‌خیلی علاقه داشت. وقتی تصاویر رزمندگان را می‌دید، با گریه می‌گفت: چه جوان‌هایی برای این انقلاب به شهادت رسیدند. بعد با حسرت می‌گفت، ای‌کاش من هم به شهادت برسم. یک بار دیگر هم به دوستانش گفته بود، اگر من از این دنیا رفتم، روی سنگ مزارم این شعر را بنویسید:
 
من حسینم که شهید ره جانان شده‌ام/من فدایی ره مکتب و قرآن شده‌ام
 
دلم آرزوی کربلا بود ولیک/آرزو بر دل و مهمان شهیدان شده‌ام
 
بالای دفترچه یادداشت‌هایش این دو بیت را نوشته بود و به این دو بیت خیلی علاقه‌ داشت. من وقتی به کربلا رفتم به من گفت بابا خوش به حالت که فرزند زهرا(س) را زیارت کردی، اما متاسفانه خودش نتوانست به زیارت حرم امام حسین(ع) برود. یادم می‌آید برای دیدار مقام معظم رهبری نیز خیلی بی‌تاب بود. همیشه گلایه می‌کرد، چرا از طرف مدرسه، ما را به دیدار حضرت آقا نمی‌برند.
 
پیگیری شما برای قاتل حسین به کجا رسید؟
 
پدر شهید کبیری: وکیل گرفتیم، اما حرف وکیل ما را گوش نکردند. متأسفانه متهم در دادگاه هم تبرئه شد. در صورتی که که مأموران آگاهی به من گفتند صد در صد قاتل فرزندتان همین شخص است. قاتل در بازجویی‌های اولیه هم اعتراف کرد که برخوردی داشته، اما مرتبه سوم گفت من کسی را در آن لحظه ندیدم و تنها با موتورها تصادف کردم. هر قدر هم که پیگیر شدیم نتیجه‌ای نداشت و قاتل در دادگاه تبرئه شد.
 
بعد از شهادت حسین با مقام معظم رهبری دیداری داشتید؟
 
پدر شهید کبیری: بله، بنده به حضرت آقا گفتم، فرزندم در فتنه شهید شده است. ایشان فرمودند، مقام شهید شما از شهدای جنگ‌تحمیلی‌ بالاتر است. به ایشان گفتم در دانشگاه هم قبول شده بود که مقام معظم رهبری فرمودند، فرزند شما در دانشگاه امام علی(ع) قبول شده است، دلداری ایشان به ما خیلی آرامش داد. این در حالی بود که تعدادی از مسئولان حتی برای تسلیت، به خانه ما نیامدند.
 
قاتل حسین بدون هیچ‌گونه مجازات آزاد می‌شود. برخی می‌گویند گناهکاران اصلی سران داخلی فتنه هستند که با اقدامات خود فضای فتنه در کشور را به وجود آوردند تا خون حسین و امثال حسین ریخته شود. از خون حسین می‌گذرید؟
 
پدر شهید کبیری: من به هیچ عنوان از خون فرزندم نمی‌گذرم. اگر سران فتنه به سزای عمل خود نرسیدند، شرایط را به سامان نخواهد شد. این اشخاص باید به مجازات اعمال خود برسند. عده‌ای در این کشور فتنه ایجاد کردند، آشوب کردند و باعث به ناحق ریخته شدن خون جوانانی مثل فرزند من شدند. حال باید از حصر خارج شوند؟ سزای جرم سران فتنه تنها حصر شدن نیست، آنها باید اعدام شوند.
 
آقای موسوی و آقای کروبی مگر جزوی از این مملکت اسلامی نبودند؟ چرا باید فتنه‌انگیزی کنند؟ به نظر من حصر تا زمانی که آنها به مجازات عمل خود برسند، باید ادامه داشته باشد. آقای کروبی که عبای حضرت پیغمبر را بر دوش خود می‌اندازد، چه طور می‌تواند در مقابل انقلاب اسلامی بایستد؟ واقعا خجالت‌آور نیست که پیشرو کسانی باشد که مسجد را آتش می‌زنند.
 
 سران فتنه می‌توانند جواب خون حسین من را بدهند؟
 
شما به عنوان پدر شهید فتنه چه درخواستی از مسئولان دارید؟
 
پدر شهید کبیری: از مسئولان می‌خواهم جایگاهی برای فعالان فتنه در نظر نگیریند. آیا باید به کسانی که نیت آشوب و نابودی کشور ما را داشتند، مسئولیت داد؟ به هیچ عنوان نباید به فعالان فتنه جایگاه دولتی بدهند. ما برای جوان‌های‌مان زحمت کشیدیم، اشخاصی به راحتی آمدند و این دسته گل‌های‌مان را از ما گرفتند. آنها که ادعای پیرو قرآن هستند، چرا این فتنه را شروع کردند. انتخابات برگزار شد و یک نفر منتخب مردم شد، حال چند سال بعد شخص دیگری انتخاب می‌شد، این موضوع که آشوب ایجاد کردن، ندارد. مگر اینکه از قبل، نقشه‌های شومی در سر داشته باشند. آیا می‌توانند جواب خون فرزند مرا بدهند؟
 
 5 سال بعد از شهادت حسین، 50 سال گذشت
 
 5 سال از شهادت حسین آقا می‌گذرد. روزگار بدون حسین برای شما چطور بود؟ همه می‌گویند داغ جوان خیلی سخت است. در مورد حال و هوای بعد از شهادت حسین بگویید؟
 
پدر شهید کبیری: این 5 سال شاید باورتان نشود برای من 50 سال گذشت. از 25 خرداد سال 88 تا به امروز لحظه‌ای نبوده که از یاد فرزندم غافل باشم. در خلوتم با حسین حرف می‌زنم و گریه می‌کنم، اما وقتی فرزندانم می‌آیند، برای اینکه ناراحت نشوند، چیزی نمی‌گویم. پنجشنبه صبح‌ها طاقتم طاق می‌شود، از صبح به مزارش می‌روم، نماز و ادعیه برای حسین می‌خوانم و تا غروب کنار مزارش می‌مانم.
 
البته دوست و دشمن می‌گویند خون امثال حسین شهید شما درخت انقلاب را رشد داد...

 
پدر شهید کبیری: مطمئن باشید، همین طور است. دشمنان به یاری خدا از بین خواهند رفت و شجره طیبه انقلاب پربار و تنومند باقی می‌ماند و  تا لحظه‌ای که خون جوانان ما می‌جوشد، دشمنان نمی‌توانند کاری کنند. خدانگهدار حضرت آقا باشد. وقتی ایشان را دیدم، ناخودآگاه یاد حضرت امام‌خمینی(ره) افتادم. مانند حضرت امام(ره) نورانی و استوار هستند و شما اطمینان داشته باشید دشمنان نمی‌توانند خدشه‌ای به این نظام وارد کنند.
 
در ادمه نیز  با مادر شهید غلام کبیری به گفت‌وگو نشستیم و وی روایتی از نحوه شهادت فرزندش را با اشک و آه گفت.
 
 حاج خانوم ممنونم که وقتی برای گفت‌وگو در نظر گرفتید. می‌دانیم که کسالت داشتید. در مورد حسین بگویید. زمانی که خبر شهادت آقا حسین را شنیدید چه احساسی داشتید؟
 
مادر شهید کبیری: لحظه‌ای خوشحال و لحظه‌ای ناراحت شدم. هر پدر و مادری از شهادت بچه‌اش ناراحت می‌شود. من باور نمی‌کردم که حسین به شهادت برسد. حسین خیلی شجاع بود و لیاقت داشت و همیشه دوست داشت شهید شود. چند روز قبل از شهادت خود گفته بود من دوست دارم شهید شوم. من گفتم جنگی وجود ندارد که شهید شوی، وقتی شهید شد حرف‌های او یادم آمد. 5 سال است که از شهادت حسین می‌گذرد، اما هنوز هم خیلی برای ما سخت است.
 
 چطور شما خبر شهادت حسین را شنیدید؟
 
مادر شهید کبیری: او از 5 بعدازظهر با بسیجی‌ها رفت. به خواهرش گفت من می‌روم، اما به مادر نگو. ساعت گذشت و 12 شد و من نگران شدم که چرا حسین نیامد و خیلی دیر کرد. پیگیر شدم ولی کسی چیزی به من نگفت. صبح خواهر حسین می‌خواست سر کار برود، اما دیدم برگشت، گفتم چرا برگشتی که گفت چیزی یادم رفته است. به هر حال پیگیری کردم تا اینکه ساعت یک و نیم بود که به من گفتند حسین در درگیری‌ها مجروح شده است. با هم به بیمارستان رفتیم و دیدم پدرش و اقوام همه دارند گریه می‌کنند و حسین تا من را دید گریه کرد و دستان مرا فشار داد و دیگر او را ندیدم.
 
 
مادری که کوهی از احساسات است از فراغ جوانش برای ما بگوید. 5 سالی که حسین نبود، شما چه حال و هوایی داشتید؟
 
مادر شهید کبیری: من نمی‌دانم خداوند چه استقامتی به ما داد. من اگر حسین 5 دقیقه از مدرسه دیر می‌کرد دم در می‌ایستادم. خیلی سخت است، خیلی...واقعا نمی‌دانستم آن‌قدر سخت است.
 
چشم به راه هستم تا دولت و مسئولان سران فتنه را به سزای عمل خود برسانند
 
کسانی که شرایطی را در سال 88 ایجاد کردند تا فضای غبارآلودی شکل بگیرد و حوادث بعد از انتخابات رخ دهد چه مجازاتی دارند؟ برخی می‌گویند سران داخلی فتنه باید از حصر بیرون بیایند. شما به عنوان مادر شهید فتنه نظرتان در مورد این خواسته‌ها چیست؟ حاضر هستید کسانی که باعث شهادت حسین آقای شما شدند رفع حصر شوند؟
 
مادر شهید کبیری: هرگز، اصلا؛ تازه هنوز هم چشم به راه هستم تا دولت و مسئولان کاری کنند که اینها به سزای اعمال خود برسند، چون تنها حسین من نبود، بسیاری جوان‌های دیگر هم بودند. باید برای آنها عبرت شود. با شهادت امثال حسین مملکت امن شد. من هرگز از اینها راضی نیستم، اینها باید مجازات شوند.
 
پیام شهادت حسین به مسئولان برای همیشه تاریخ انقلاب اسلامی چیست؟ شما به عنوان مادر شهید چه انتظاری دارید؟
 
مادر شهید کبیری: به عنوان مادر شهید می‌گویم فتنه‌گران در ارگان‌های اداری و دولتی مملکت اسلامی نباید جایی داشته باشند. جوان‌های ما باید این افراد را بیرون کنند. فعالان فتنه نباید در ارگان‌های دولتی فعالیت کنند. من خوشحال می‌شوم سران فتنه مجازات شوند. تازه ناراحت هم هستم که چرا تا الان پیگیری نکردند، جواب خون حسین من را چه کسی می‌دهد؟ جواب خون این شهید که مثل پهلوان بود چه کسی می‌دهد؟ من هنوز انتظار دارم سران فتنه که این آشوب را بر پا کردند به سزای خود برسند.
 
احمد شهید گفته که خانواده شهید کبیری خیلی ناراحت هستند و باید از سران دولت خود بخواهند و طلب‌کار شوند، اما او اشتباه فهمیده، ما مجازات سران فتنه را خواسته‌ایم که به سزای عمل خود برسند. آنها جوان 18 ساله من را کشتند. جواب خون حسین من را کسی نداده است. این‌طور نیست که هر کس هر کاری دلش خواست بکند و مجازات نشود. زمان جنگ ماهی چندین شهید در همین محل ما می‌آوردند، اما الان جواب خون حسین ما را کسی نداده است.
 
با توجه به اینکه شما با آقا حسین بیشتر در ارتباط بودید از ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی آقاحسین بگویید...
 
مادر شهید کبیری: حسین یک پهلوان بود. حسین 12 سال درس خواند، نه تجدیدی آورد نه انضباطش پایین بود و من هم مانند یک بچه 5 سال دنبال حسین راه می‌رفتم. یک روز رفتم مدرسه تا وضعیت انضباطی و اخلاقی حسین را بپرسم. حسین من را در مدرسه دید و گفت چرا مدرسه آمده‌ای؟ گفتم آمده‌ام تا وضعیت انضباطی و درس تو را بپرسم. همه معلم‌های حسین گفتند که 300 شاگرد یک طرف، کبیری از اخلاق، انضباط و درس یک طرف.
 
حسین یا بسیج بود یا مسجد یا مدرسه. الان سر مزار حسین که می‌روم، بعضی اوقات کسانی می‌آیند که با تعجب می‌پرسم شما دوست حسین بودید؟ می‌گویند حاج‌ خانوم به ما نمی‌خورد که دوست حسین باشیم؟ وقتی حسین شهید شد ما نیز تغییر عقیده دادیم. می‌گفتند حسین آن‌قدر معرفت داشت که وقتی ما جایی ایستاده بودیم، به ما سلام می‌کرد و ما خجالت می‌کشیدیم.
 
حسین در منزل به من کمک می‌کرد. اکثر اوقات من و حسین بعدازظهرها تنها بودیم. روضه و سینه‌زنی گوش می‌داد. تقریباً یک هفته قبل از شهادتش، فیلمی از مادر شهید گذاشته بود و به من گفت مادر ببینید مادر شهید چقدر پیر هست، اما سر مزار شهیدش می‌رود، گفت اگر شهید شدم، مادر شما هم به مزار من بیا، گفتم جنگ نیست که تو این‌طوری حرف می‌زنی، اما نمی‌دانستم بعد از یک هفته شهید می‌شود.
 
حسین خیلی به پدر و مادرش احترام می‌گذاشت و اصلاً بلند با ما حرف نزد. من بچه دارم، اما بیش از حد حسین را دوست داشتم. نمی‌دانم چون می‌خواست زود برود آن‌قدر به حسین وابسته بودم. الان هم خیلی خانه ما خالی است.
 
یک روز از بیرون آمد و یک تندیس "یا علی" خریده بود. به من گفت مادر این تندیس "یا علی" را یادگاری برای شما خریدم. تن و بدنم همین‌طوری لرزید و پرسیدم حسین بگو هدیه خریدم، چرا می‌گی یادگاری؟
 
خودش از شهادتش آگاه شده بود؟
 
مادر شهید کبیری: روز مادر بود که از بیرون آمد و چند بار به من گفت مادر صدقه انداختی؟ گفتم چقدر می‌گویی که صدقه انداختی؟! گفت مادر خوابی دیدم، هر کاری کردیم خواب را برای ما تعریف نکرد. ظهر وقتی همه برای ناهار دور سفره نشسته بودیم، همان روزی بود که شب رفت و شهید شد، به من، خواهر و زن برادرش تک تک گفت روزتان مبارک. گفتیم حسین چرا این‌طوری می‌کنی و تک تک اسم ما را می‌بری؟ گفت همین‌جوری. بعد بعداظهر رفت و شب هم شهید شد.
 
بعد از گذشت 5 سال هنوز وسایل و لباس‌های حسین را برنداشتم. بچه‌ها و فامیل به من می‌گویند وسایل حسین را بردارم، اما من گفتم تا زمانی که زنده هستم به وسایل حسین دست نمی‌زنم و باید همین‌طوری بماند.
 
چه گلایه‌ای از مسئولان دارید؟ گویا کسی که آقا حسین را شهید کرد، تبرئه شده بود. درخواست شما از مسئولان چیست؟
 
مادر شهید کبیری: قاتل حسین دو سال و نیم زندان بود، اما بعد از دو سال و نیم پرونده برگشت و تبرئه شد و آزادش کردند. حسین من راه شهادت را دوست داشت و برای همین رفت. حسین اولین شهید فتنه است. انتظار دلداری و دلجویی از مسئولان داشتیم. ما بارها نامه نوشتیم و به مسئولان دادیم که قاتل حسین را بگیرید و مجازات کنید تا عبرتی برای بقیه شود. حسین می‌توانست نرود، اما رفت و شهید شد، بعد هم رهبر معظم انقلاب پیام داد و فتنه خوابید. همیشه خون شهید است که فتنه‌ها را خاموش می‌کند.
 
انتظاری ندارم فقط می‌خواهم به خاطر خون شهید من کاری کنند که سال‌های آینده نیز از این اتفاقات نیفتد. حسین یک نفر نیست، بلکه صدها جوان دیگر پشت سر حسین هستند و اگر دوباره اتفاقی بیفتد قطعاً جوان‌ها دوباره در صحنه حاضر خواهند شد. خون شهید جوان‌ها را به جوش می‌آورد. فتنه‌گران هر جا که هستند رسوا می‌شوند.
 
می‌خواستند در مورد حسین کتاب چاپ کنند، اما اجازه ندادند. قرار بود چند کتاب دبیرستان عکس حسین را چاپ کنند، اما باز هم جلوی این کار را گرفتند و مجوز ندادند. سن حسین برای ادامه تحصیل نرسید وگرنه حسین من هم قطعاً جزو دانشمندان هسته‌ای بود که شهید می‌شد.
 
من به عنوان مادر شهید کبیری به هیچ عنوان از سران فتنه نمی‌گذرم تا زمانی که به مجازات برسند. هزارن شهید مثل حسین من برای حفظ این انقلاب شهید شدند، اما حسین من خیلی مظلوم بود.
 
منبع: تسنیم
برچسب ها: فتنه شهدا کروبی حصر