صراط: دیپلماسی پاریس شدیدا پریشان و تابع سیاستهای آمریکاست. نشریه لوموند دیپلماتیک این تحلیل را در نقد سیاست خارجی دولت فرانسه عنوان کرد و نوشت: به نظر میرسد دیپلماسی فرانسه در چنگال ایران، سوریه، روسیه و غزه تابعی از نومحافظهکاران آمریکایی شده و به شکل کلی، آشفته و پریشان است؛ چرا که مستقل نیست. فرانسه شاخ و شانه میکشد اما حرفی برای گفتن ندارد. فرانسه دچار تردید است زیرا خود را ناتوان حس میکند.
این نشریه فرانسوی افزود: خارج شدن از واکنش پاولوفی قابل پیشبینی و کوتهنظرانه، مستلزم داشتن روش و اصولی است، احترام به قانون بینالمللی حتی اگر مایوسکننده باشد، استفاده از زور به عنوان آخرین راهکار، اولویت در مسئولیت بخشی به کنشگران منطقهای. کلید این امر دادن اولویت به سیاست و لازمه آن پرداختن به گفتوگو، حتی با کسانی که مورد تاییدمان نیستند.
لوموند دیپلماتیک درباره مذاکرات هستهای 5+1 با ایران خاطرنشان کرد: توقف مذاکرات خطری بزرگ است زیرا برای تعادل منطقه ایران کشوری غیرقابل صرفنظر کردن است... در سرنوشت کشورها و ملتها چیزی نگرانکنندهتر از این نیست که ندانیم چه باید بکنیم. باید بر تردید فائق آمد.
این نشریه در پایان نوشت: به نقشه سالهای اخیر نگاه کنیم. «برآشفتگان»، «جنبش اشغال»، «بهارها» در سراسر دنیا روییدهاند و زیر فشار مشترک طبقههای متوسط و ترمز بحرانهای اقتصادی قرار داشته اما جز در دایرهای مشخص به سقوط دولتها و رژیمهایی در همسایگی اروپا نیانجامیدهاند. این امر نه برحسب تصادف بلکه بر اثر نفوذ، حتی غیرارادی، و نشانه ناتوانی اروپاییان در همراهی و جهت بخشی به تغییرات دموکراتیک در پشت درهایشان است.
این نشریه فرانسوی افزود: خارج شدن از واکنش پاولوفی قابل پیشبینی و کوتهنظرانه، مستلزم داشتن روش و اصولی است، احترام به قانون بینالمللی حتی اگر مایوسکننده باشد، استفاده از زور به عنوان آخرین راهکار، اولویت در مسئولیت بخشی به کنشگران منطقهای. کلید این امر دادن اولویت به سیاست و لازمه آن پرداختن به گفتوگو، حتی با کسانی که مورد تاییدمان نیستند.
لوموند دیپلماتیک درباره مذاکرات هستهای 5+1 با ایران خاطرنشان کرد: توقف مذاکرات خطری بزرگ است زیرا برای تعادل منطقه ایران کشوری غیرقابل صرفنظر کردن است... در سرنوشت کشورها و ملتها چیزی نگرانکنندهتر از این نیست که ندانیم چه باید بکنیم. باید بر تردید فائق آمد.
این نشریه در پایان نوشت: به نقشه سالهای اخیر نگاه کنیم. «برآشفتگان»، «جنبش اشغال»، «بهارها» در سراسر دنیا روییدهاند و زیر فشار مشترک طبقههای متوسط و ترمز بحرانهای اقتصادی قرار داشته اما جز در دایرهای مشخص به سقوط دولتها و رژیمهایی در همسایگی اروپا نیانجامیدهاند. این امر نه برحسب تصادف بلکه بر اثر نفوذ، حتی غیرارادی، و نشانه ناتوانی اروپاییان در همراهی و جهت بخشی به تغییرات دموکراتیک در پشت درهایشان است.