صراط: جمشید پژویان امروز در میزگردی با عنوان تدبیر اقتصادی و عملکرد اقتصادی دولت یازدهم اظهار داشت: یک سال فرصت کمی است که ارزیابی از فعالیتها و سیاستگذاری هر دولتی انجام شود، غیر از اینکه دولت در شرایطی انتقال را تحویل گرفت که از نظر اقتصادی شرایط متعادل و آرام و بستر مناسب اقتصادی وجود نداشت، و نکته مهم این است که دولت با چه نقشه راه و برنامهای جلو آمده است.
وی ادامه داد: یک شوک به نام تحریم وارد اقتصاد شده و اثر خود را در کاهش تولید و صادرات نفت به یک سوم رسانده و به دنبال آن حملونقل دریایی نیز متأثر از این موضوع بوده است، در نتیجه کاهش رشد اقتصادی و تورم و افزایش قیمتها از سمت عرضه وجود داشت.
این اقتصاددان در مورد سیاستگذاری اقتصادی دولت طی یکسال گذشته گفت: من چیزی از دولت برای سیاستگذاری ندیدم، شاهد سیاستگذاری طی 40 سال گذشته نیستیم و آنچه انجام میشود، معضل اقتصاد را حل نمیکند، آنچه شواهد نشان میدهد، سیاست دولت در درجه اول این بوده که اجازه شوک جدید به اقتصاد ندهد. به همین دلیل دور مذاکرات را با غرب آغاز کرد و نتیجه این بود که در شرایط شوک اول باقی ماندیم و آنچه برنامه قبل برای افزایش فشارها بود ادامه نیافت و در نتیجه فشار جدید صورت نگرفت، خود به خود قطعی این بوده که تورم جدیدی اضافه نشده و رکود شدت بیشتری صورت ندهد.
پژویان با اشاره به اینکه عمدتاً سیاست دولت در نتیجه مذاکرات بوده است، تصریح کرد: یک سری سیاستها در زمینه پولی وجود داشت و بانک مرکزی عملکرد مناسبی داشته و اگر شاهد افزایش پایه پولی بودیم، باید بدانیم در اقتصاد برخی مباحث اجتنابناپذیر است و در شوک اقتصادی مجبوریم، از آن عبور کنیم.
وی در مورد قیمت نفت و آینده بازار آن بیان داشت: بدون شک آنجه در بازار نفت رخ داده، ناشی از فشارهای اقتصادی است و اصلاً چیز عجیبی نبوده و نیز قابل پیشبینی بود طبق روند 50سال گذشته به دلایلی که از سمت تقاضا در جهان فشار وجود داشت، افزایش قیمت تجربه شد و افزایش رشد اقتصاد نیز وجود داشته است، اما نکاتی پشت پرده ظاهری وجود داشته و آنچه بیشتر در رسانهها صدا میکند که از دید بسیاری اقتصاددانان امکان نبوده اولین موضوع نفت شیل و استخراج آن برمیگردد که بسته اجرایی آن دست زمینشناسان بوده و از نظر اقتصادی توجیه نداشت و در طول این مدت به خصوص دو دهه گذشته سعی بسیاری برای جایگزین کردن انرژی فسیلی صورت گرفته است و شاهدیم بر اثر فشارها قیمت نفت افزایش یافته تا بینند میتوانند از ذرت انرژی بگیرند یا خیر.
به گفته این استاد دانشگاه از سمت تقاضا در سه دهه گذشته شاهد آن بودیم و به خصوص در بحث حملونقل بزرگترین مصرفکننده بوده و استفاده از انرژی دوگانه و چندگانه مطرح شده و در 2 سال گذشته این تکنولوژی وارد بخش تجاری شده است. به دلیل جایگزینی که برای نفت پیدا شده عربستان و روسیه احساس نگرانی کرده که نفت زیر زمین باقی بماند و به همین دلیل نه تنها تولید را کاهش نداده، بلکه فشار بیشتری وارد کردند، مقابله با کاهش نفت هیچ راهکاری ندارد.
وی ادامه داد: 70 سال است که اقتصاد ما در مسیر غلط حرکت میکند و در هیچ دورهای سیاستگذاری در جهت ساختار اقتصادی وجود نداشته و مشکل اصلی ناکارآمدی اقتصاد است. مهمترین موضوع در اقتصاد علایم آن برای عملکرد اقتصاد است که مهمترین آنها قیمتها بوده و باید قیمت پول و سود رسمی بانکها و بیرون و نیز نرخ بازده سرمایهگذاری مورد توجه قرار گیرد، اکنون در بخش صنعت بازده سرمایهگذاری 7 درصد است و ساختمان و تجارت به 200 تا 300 درصد میرسد و چه انتظاری وجود دارد که سرمایه به این بخشها نرود، چرا بانکها به سمت خرید دارایی میروند چون طبیعی و اقتصادی به نظر میرسد. وقتی بانک میداند وامگیرنده سود کلان از این بخش میبرد، به همین علت خود بانک دست به کار شده و این کار را انجام میدهد و مسیر عقلانی و منطقی اقتصاد را همه بانکها دنبال کردند، اما سؤال اینجا است، چرا باید درون ساختار اقتصاد این گونه باشد و بهرهوری پایینی وجود داشته باشد.
وی ادامه داد: یک شوک به نام تحریم وارد اقتصاد شده و اثر خود را در کاهش تولید و صادرات نفت به یک سوم رسانده و به دنبال آن حملونقل دریایی نیز متأثر از این موضوع بوده است، در نتیجه کاهش رشد اقتصادی و تورم و افزایش قیمتها از سمت عرضه وجود داشت.
این اقتصاددان در مورد سیاستگذاری اقتصادی دولت طی یکسال گذشته گفت: من چیزی از دولت برای سیاستگذاری ندیدم، شاهد سیاستگذاری طی 40 سال گذشته نیستیم و آنچه انجام میشود، معضل اقتصاد را حل نمیکند، آنچه شواهد نشان میدهد، سیاست دولت در درجه اول این بوده که اجازه شوک جدید به اقتصاد ندهد. به همین دلیل دور مذاکرات را با غرب آغاز کرد و نتیجه این بود که در شرایط شوک اول باقی ماندیم و آنچه برنامه قبل برای افزایش فشارها بود ادامه نیافت و در نتیجه فشار جدید صورت نگرفت، خود به خود قطعی این بوده که تورم جدیدی اضافه نشده و رکود شدت بیشتری صورت ندهد.
پژویان با اشاره به اینکه عمدتاً سیاست دولت در نتیجه مذاکرات بوده است، تصریح کرد: یک سری سیاستها در زمینه پولی وجود داشت و بانک مرکزی عملکرد مناسبی داشته و اگر شاهد افزایش پایه پولی بودیم، باید بدانیم در اقتصاد برخی مباحث اجتنابناپذیر است و در شوک اقتصادی مجبوریم، از آن عبور کنیم.
وی در مورد قیمت نفت و آینده بازار آن بیان داشت: بدون شک آنجه در بازار نفت رخ داده، ناشی از فشارهای اقتصادی است و اصلاً چیز عجیبی نبوده و نیز قابل پیشبینی بود طبق روند 50سال گذشته به دلایلی که از سمت تقاضا در جهان فشار وجود داشت، افزایش قیمت تجربه شد و افزایش رشد اقتصاد نیز وجود داشته است، اما نکاتی پشت پرده ظاهری وجود داشته و آنچه بیشتر در رسانهها صدا میکند که از دید بسیاری اقتصاددانان امکان نبوده اولین موضوع نفت شیل و استخراج آن برمیگردد که بسته اجرایی آن دست زمینشناسان بوده و از نظر اقتصادی توجیه نداشت و در طول این مدت به خصوص دو دهه گذشته سعی بسیاری برای جایگزین کردن انرژی فسیلی صورت گرفته است و شاهدیم بر اثر فشارها قیمت نفت افزایش یافته تا بینند میتوانند از ذرت انرژی بگیرند یا خیر.
به گفته این استاد دانشگاه از سمت تقاضا در سه دهه گذشته شاهد آن بودیم و به خصوص در بحث حملونقل بزرگترین مصرفکننده بوده و استفاده از انرژی دوگانه و چندگانه مطرح شده و در 2 سال گذشته این تکنولوژی وارد بخش تجاری شده است. به دلیل جایگزینی که برای نفت پیدا شده عربستان و روسیه احساس نگرانی کرده که نفت زیر زمین باقی بماند و به همین دلیل نه تنها تولید را کاهش نداده، بلکه فشار بیشتری وارد کردند، مقابله با کاهش نفت هیچ راهکاری ندارد.
وی ادامه داد: 70 سال است که اقتصاد ما در مسیر غلط حرکت میکند و در هیچ دورهای سیاستگذاری در جهت ساختار اقتصادی وجود نداشته و مشکل اصلی ناکارآمدی اقتصاد است. مهمترین موضوع در اقتصاد علایم آن برای عملکرد اقتصاد است که مهمترین آنها قیمتها بوده و باید قیمت پول و سود رسمی بانکها و بیرون و نیز نرخ بازده سرمایهگذاری مورد توجه قرار گیرد، اکنون در بخش صنعت بازده سرمایهگذاری 7 درصد است و ساختمان و تجارت به 200 تا 300 درصد میرسد و چه انتظاری وجود دارد که سرمایه به این بخشها نرود، چرا بانکها به سمت خرید دارایی میروند چون طبیعی و اقتصادی به نظر میرسد. وقتی بانک میداند وامگیرنده سود کلان از این بخش میبرد، به همین علت خود بانک دست به کار شده و این کار را انجام میدهد و مسیر عقلانی و منطقی اقتصاد را همه بانکها دنبال کردند، اما سؤال اینجا است، چرا باید درون ساختار اقتصاد این گونه باشد و بهرهوری پایینی وجود داشته باشد.