صراط: علی فتحاللهزاده مدیر عامل پیشین باشگاه استقلال، خاطرهای از ناصر حجازی اسطوره فقید این باشگاه نقل کرد که آن را در زیر میخوانید:
" در سه مرحله از دوران مدیریتم در استقلال از وجود ناصر حجازی در تیم پرافتخار آسیا بهره بردم، دورانی که هر لحظه آن برایم تداعیگر خاطرات بسیاری است اما در اینجا قصد دارم تا خاطرهای از اسطوره آبیها بیان کنم که تا به حال مطرح نشده است.
امارات، یکی دو ساعت مانده به بازی با العین، در لابی نشسته بودم که دیدم دکتر نوروزی به سرعت در حال دویدن است. دکتر را صدا کردم که کجا با این عجله؟. دکتر در حالی که به من نگاه میکرد، به یکباره با شیشهای که مقابلش بود، برخورد کرد و سریع از روبرویی خود عذرخواهی کرد.
با تعجب از ایشان پرسیدم: از کی عذر میخواهی، روبرو که شیشه است؟ و دکتر هاج واج مانده بود زیرا شیشه روبرویی خود را ادامه مسیر تصور کرده و با برخورد به آن با تصور آنکه به فرد خاصی خورده استف آن عذرخواهی انجام داده بود. پس از خنده من و دکتر، از او پرسیدم: حالا با این عجله کجا میرفتی؟ که گفت: ناصرخان آیه قرآنی را که همواره بر بازوی خود میبندد، در اطاق جا گذاشته است. میروم آن را بیاورم تا تحویل ایشان بدهم.
وقتی دکتر این را گفت، پیش خود گفتم برخی برای تخریب ناصر حجازی چه صحبتهایی که مطرح نمیکنند، غافل از آنکه این مرد بزرگ بیتفاوت به این حرف و حدیثها، بدون نمایش، آنچه در دل دارد را برای خودش حفظ میکند و برایش رضایت پروردگار از هر صحبت و حرفی مهمتر است.
امروز که این خاطره را نقل کردم، از افرادی که خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا از روی ناآگاهی، اینچنین پیرامون اعتقادات شخصی این مرد بزرگ صحبت کردهاند، میخواهم تا حتما بر مزارش بروند و از او طلب مغفرت کنند تا شاید خدا نیز از سر تقصیرات آنها بگذرد."
" در سه مرحله از دوران مدیریتم در استقلال از وجود ناصر حجازی در تیم پرافتخار آسیا بهره بردم، دورانی که هر لحظه آن برایم تداعیگر خاطرات بسیاری است اما در اینجا قصد دارم تا خاطرهای از اسطوره آبیها بیان کنم که تا به حال مطرح نشده است.
امارات، یکی دو ساعت مانده به بازی با العین، در لابی نشسته بودم که دیدم دکتر نوروزی به سرعت در حال دویدن است. دکتر را صدا کردم که کجا با این عجله؟. دکتر در حالی که به من نگاه میکرد، به یکباره با شیشهای که مقابلش بود، برخورد کرد و سریع از روبرویی خود عذرخواهی کرد.
با تعجب از ایشان پرسیدم: از کی عذر میخواهی، روبرو که شیشه است؟ و دکتر هاج واج مانده بود زیرا شیشه روبرویی خود را ادامه مسیر تصور کرده و با برخورد به آن با تصور آنکه به فرد خاصی خورده استف آن عذرخواهی انجام داده بود. پس از خنده من و دکتر، از او پرسیدم: حالا با این عجله کجا میرفتی؟ که گفت: ناصرخان آیه قرآنی را که همواره بر بازوی خود میبندد، در اطاق جا گذاشته است. میروم آن را بیاورم تا تحویل ایشان بدهم.
وقتی دکتر این را گفت، پیش خود گفتم برخی برای تخریب ناصر حجازی چه صحبتهایی که مطرح نمیکنند، غافل از آنکه این مرد بزرگ بیتفاوت به این حرف و حدیثها، بدون نمایش، آنچه در دل دارد را برای خودش حفظ میکند و برایش رضایت پروردگار از هر صحبت و حرفی مهمتر است.
امروز که این خاطره را نقل کردم، از افرادی که خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا از روی ناآگاهی، اینچنین پیرامون اعتقادات شخصی این مرد بزرگ صحبت کردهاند، میخواهم تا حتما بر مزارش بروند و از او طلب مغفرت کنند تا شاید خدا نیز از سر تقصیرات آنها بگذرد."