صراط: حسین شریعتمداری در یادداشتی با عنوان "بی او چه سود...؟" نوشت:
هشت سال قبل در سالروز میلاد رسول خدا(ص) و در صدر یکی از یادداشتهای کیهان به خاطرهای اشاره کرده بودیم که تکرار آن اگرچه «حدیث مکرر» است ولی برخلاف بسیاری از «تکرارها»، ملالآور نیست، چرا که آن خاطره تلخ از واقعیت شیرینی حکایت دارد. در یادداشت مورد اشاره آورده بودیم؛
«آن شب اولین شب موشکباران تهران بود. اولین موشک ساعتی به غروب مانده در خیابان شیخهادی فرود آمده و بیمارستانی را ویران کردهبود. مردم هنوز نمیدانستند که آن غرشها و انفجارهای مهیب پی در پی ناشی از موشکپرانی عراق است. تصور میکردند بمباران هوایی است، مثل دفعات قبل و در تعجب بودند که چرا مثل همیشه قبل از بمباران آژیر قرمز کشیده نمیشود. ما در سپاه میدانستیم که موشکهای عراقی - بخوانید تولید مشترک شوروی سابق، آمریکا و انگلیس- است که با افزایش برد به تهران رسیده است. خیابانهای تهران خلوت بود و موشکها هر از چندگاه با غرشی بلند به آسمان تهران میرسید و چند ثانیه بعد، صدای انفجاری مهیب در فضا میپیچید... آخر شب بود که موشک دیگری از راه رسید، خط آتش آن نشان میداد که به سمت کوههای شمال تهران میرود و بعد... انفجاری مهیب در همان حوالی... دوستی که در کنارم بود با رنگ پریده پرسید؛ جماران؟!... هر دو به دلشوره افتادیم... با برادران سپاه در جماران تماس گرفتیم... خبری نبود. راستی اگر آن شب یکی از موشکها به جماران و خانه محقر و بدون پناهگاه امام اصابت میکرد چه میشد؟ تصور فاجعه نیز هولناک بود... اگر امام میرفت؟... آن شب این سوال در ذهن نگارنده با نگرانی چرخید و چرخید تا به اینجا رسید که اگر موهبتی به نام خمینی نبود چه میشد؟... ما میماندیم و دنیای پر از پلشتیها و آدمها و مکتبهای بدرد نخوری که بودند و هستند، ریگان و آمریکا با لیبرال دموکراسی خفن و سردمداران بیشخصیت و عفن، مارکسیسم انسانیتسوز، انگلیس و نوادگان دزدان دریایی که در آن به حکومت رسیده بودند... دنیایی با این رنگ و بو و مکتبهایی با این سمت و سو به چه دردی میخورد؟... کمکم به پاسخ آن سوال نزدیک شده بودم... اگر رسولخدا(ص) نبود و محمد مصطفی(ص) به پیامبری مبعوث نشده بود بودن در دنیا با کدام بهانهای توجیهپذیر بود؟... و خلقت مردمان و آفرینش زمین و آسمان را چه سود؟!... هیچ!... و این پاسخ و توضیح خالی از ابهامی برای آن کلام نورانی بود که خدا خطاب به رسول گرامی اسلام فرموده بود... «لولاک لما خلقت الافلاک... اگر تو نبودی، جهان را نمیآفریدم...»
امیر مومنان علیهالسلام در وصف این برترین خلق خدا و «بهانه خلقت» میفرمود؛ «طبیبی است که با طب خود به این سوی و آن سوی میرود، داروی او، بیماران را بهترین درمان است و داغ او سوزان. آن را به هنگام نیاز بر دلهایی مینهد که حق را نمیبینند، گوشهایی که ناشنوایند و زبانهایی که ناگویا هستند... با داروی خود دلهایی را میجوید که در غفلت افتادهاند و یا از هجوم شبههها در حیرتاند...»
چشم از جهان که فرو بست، زخمهای کهنه اشرافی که اشرافیت از دست داده بودند، سر باز کرد، کینههای فرو خورده از سینهها بیرون ریخت و میان «قرآن و عترت» که پیوند جدانشدنی آن دو، آخرین و حیاتآفرین سفارش حضرتش بود جدایی افکندند «من از میان شما میروم و دو یادگار گرانبها در میانتان باقی میگذارم، قرآن و عترت، که هرگز از هم جداشدنی نیستند. به این دو درآویزید تا از لغزش و فرو غلتیدن به گمراهی در امان باشید.»
توصیه رسول خدا(ص) اما، در پی رحلت حضرتش به فراموشی سپرده شد و این دلشوره به دلها نشست که از آن پس چه خواهد شد؟
... افق پیش روی تیره مینمود، چرا که میان قرآن و عترت جدانشدنی، جدایی افتاده بود، خلافت میرفت که به سلطنت تبدیل شود و بعدها شد. این بار نیز، باز هم امیر مومنان علیهالسلام بود که خورشید پنهان در پس ابرهای تیره آن روز را میدید و به آیندهای اشاره میفرمود که تیره و تار نبود و از راه خواهد رسید. «هر رفتهای را باز آمدنی است، پس حق را از عالم ربانی و خداجوی خود بشنوید و دلهاتان را آماده کنید تا هنگامی که شما را فرا میخواند، آماده باشید و...». آن روز، اما کی از راه میرسید؟... گردونه روزگار چرخید و چرخید تا به «عصر خمینی» رسید. فرزندی از سلاله پاک رسول خدا(ص)، عیسیگونه ندا سر داد که «من انصاری الیالله» و مردم در دیار «سلمان» که این ندا را در دل خود آشنا یافته بودند؛ از ژرفای دل به پاسخ ایستادند که «نحن انصارالله» و لبیکگویان به سوی او شتافتند، دل سپردند و جان باختند و در رکاب حضرت روحالله که به احیای اسلام ناب محمدی(ص) برخاسته بود به پا خاستند، پنجه در پنجه نظام سلطه جهانی انداختند، فلک را سقف شکافتند و طرحی نو درانداختند. وعده امیر مومنان به حقیقت پیوسته بود. خمینی(ره) همان بود که او از آمدنش خبر داده بود «هر رفتهای را باز آمدنی است، پس حق را از عالم ربانی و خداجوی خود بشنوید و دلهاتان را آماده کنید تا هنگامی که شما را فرا میخواند، آماده باشید.» و امت آماده بود.
سالروز میلاد رسول خدا(ص) بود. آذرماه 1364. حضرت روحالله در حسینیه جماران و در جمع دلدادگان به سخن نشسته بود. «در ولادت حضرت رسول(ص) قضایایی واقع شده است. قضایای نادری به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسی بشود که چیست؟ از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسری و فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشکدههای فارس و ریختن بتها به زمین... این که چهارده کنگره از کنگرههای قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمیآید که یعنی در قرن چهاردهم این کار میشود، یا چهارده قرن بعد این کار میشود؟... پیش ما این طور است که خیلی راه دور است که هزار سال طول میکشد، دو هزار سال طول میکشد، نهخیر، اینها قریب است، نزدیک است و میشود. بتها شکسته خواهد شد انشاءالله.»
صحیفه حضرت امام ج 19 ص 432 و 436
محمدحسنین هیکل روزنامهنگار و نویسنده بلندآوازه مصری دو بار به دیدار حضرت امام(ره) آمد. اولین بار در پاریس و بار دوم، اوایل سال 1359 -دوسال بعد از پیروزی انقلاب- در ایران. او در بازگشت به مصر، خاطره دیدارش با امام راحل(ره) را در کتاب کمحجمی به چاپ رسانده است. در بخشی از این کتاب آمده است؛ «یکی از صحابه خاص رسول خدا(ص) را دیدم که گویی با عبور از کانال زمان به قرن چهاردهم رسیده است. او آمده است تا سپاهیان علی(ع) را که بعد از شهادت او بیفرمانده مانده بودند، فرماندهی کند... و من شایستگی این فرماندهی را در او میبینم.»
گفتهاند- و حکیمانه گفتهاند- «بهتر آن باشد که سرّ دلبران، گفته آید در حدیث دیگران- الفضل ما شهدت به الاعداء».
در گرماگرم پیروزی انقلاب اسلامی، روزنامه انگلیسی «تایمز» در گزارشی از ایران آن روزها نوشت؛ «خبر انقلاب اسلامی در ایران، به سرعت سراسر جهان را درنوردید و در پاییز 1978 بود که دنیای غرب بار دیگر اسلام را کشف کرد. اسلامی که پس از دهها قرن دوباره در اوج استقبال مردمی به میدان آمده بود.» و میشل جانسون استراتژیست برجسته در نشریه ژئوپولیتیک تاکید میکند که «انقلاب اسلامی در ایران، تجدید حیات دوباره اسلام است. در این انقلاب هیچ یک از ایسمهای متداول نظیر ناسیونالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم و سوسیالیسم کمترین نقشی نداشته است، دنیای غرب با اسلامی روبروست که قرنها در میان مسلمانان فراموش شده بود...»
میشل جانسون در ادامه همین گزارش مینویسد؛ «الله اکبر، یعنی خدا بزرگ است. این همان شعار مسلمانان در آغاز ظهور پیامبر اسلام است. خمینی تکرار اوست.»
امروز، فقط نیمنگاهی گذرا به رخدادهایی که در جای جای جهان جریان دارد کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که «عصر خمینی» بازگشت دوباره به «عصر رسول خدا(ص)» است و پیشبینی امام راحل ما که اسلام سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد، در حال وقوع است؛ عراق، لبنان، فلسطین، افغانستان، مصر، تونس، لیبی و امروزه عربستان و...
همینجا، یادآوری سخنان نتانیاهو در کنگره آمریکا- 26 می 2011/ 5 خرداد 90- خواندنی است، او با عصبانیت آمیخته به اضطراب و لحنی توأم با عتاب خطاب به اعضای کنگره آمریکا میگوید:
« دفعه قبل که پشت این تریبون ایستادم درباره ایران هستهای هشدار دادم. اکنون زمان گذشته و لولا و محور تاریخ ممکن است به زودی چرخش پیدا کند - بیانات حضرت آقا را به خاطر آورید که پیش از آن از پیچ بزرگ تاریخ خبر داده بودند - امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبلالطارق در مراکش، تحول و دگرگونی عظیمی در حال وقوع است. این نوسانات که به زلزله شبیه است، کشورهای منطقه را متلاطم و دولتها را متلاشی کرده است و همه ما همچنان شاهد ادامه این نوسانات هستیم... باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی به رهبری ایران وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما مخالف است. کسانی که ایران و خطر آن را نادیده میگیرند، سر خود را در شن فرو کردهاند».
همین دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار پرشور مردم قم با ایشان، بر این واقعیت که به وضوح قابل دیدن است- و شاید در پاسخ کسانی که به آرمانهای بلند انقلاب توجه کمتری دارند- تاکید فرمودند که؛ «به فضل الهی راه پرافتخار تحقق آرمانها ادامه مییابد و جوانان کشور روزی را خواهند دید که دشمنان گردنکش و ظالم در مقابل آنها مجبور به خضوع شوند».
و این قصه سر دراز دارد. میلاد رسول خدا(ص) و صادق آل محمد(ع) مبارک باد.
هشت سال قبل در سالروز میلاد رسول خدا(ص) و در صدر یکی از یادداشتهای کیهان به خاطرهای اشاره کرده بودیم که تکرار آن اگرچه «حدیث مکرر» است ولی برخلاف بسیاری از «تکرارها»، ملالآور نیست، چرا که آن خاطره تلخ از واقعیت شیرینی حکایت دارد. در یادداشت مورد اشاره آورده بودیم؛
«آن شب اولین شب موشکباران تهران بود. اولین موشک ساعتی به غروب مانده در خیابان شیخهادی فرود آمده و بیمارستانی را ویران کردهبود. مردم هنوز نمیدانستند که آن غرشها و انفجارهای مهیب پی در پی ناشی از موشکپرانی عراق است. تصور میکردند بمباران هوایی است، مثل دفعات قبل و در تعجب بودند که چرا مثل همیشه قبل از بمباران آژیر قرمز کشیده نمیشود. ما در سپاه میدانستیم که موشکهای عراقی - بخوانید تولید مشترک شوروی سابق، آمریکا و انگلیس- است که با افزایش برد به تهران رسیده است. خیابانهای تهران خلوت بود و موشکها هر از چندگاه با غرشی بلند به آسمان تهران میرسید و چند ثانیه بعد، صدای انفجاری مهیب در فضا میپیچید... آخر شب بود که موشک دیگری از راه رسید، خط آتش آن نشان میداد که به سمت کوههای شمال تهران میرود و بعد... انفجاری مهیب در همان حوالی... دوستی که در کنارم بود با رنگ پریده پرسید؛ جماران؟!... هر دو به دلشوره افتادیم... با برادران سپاه در جماران تماس گرفتیم... خبری نبود. راستی اگر آن شب یکی از موشکها به جماران و خانه محقر و بدون پناهگاه امام اصابت میکرد چه میشد؟ تصور فاجعه نیز هولناک بود... اگر امام میرفت؟... آن شب این سوال در ذهن نگارنده با نگرانی چرخید و چرخید تا به اینجا رسید که اگر موهبتی به نام خمینی نبود چه میشد؟... ما میماندیم و دنیای پر از پلشتیها و آدمها و مکتبهای بدرد نخوری که بودند و هستند، ریگان و آمریکا با لیبرال دموکراسی خفن و سردمداران بیشخصیت و عفن، مارکسیسم انسانیتسوز، انگلیس و نوادگان دزدان دریایی که در آن به حکومت رسیده بودند... دنیایی با این رنگ و بو و مکتبهایی با این سمت و سو به چه دردی میخورد؟... کمکم به پاسخ آن سوال نزدیک شده بودم... اگر رسولخدا(ص) نبود و محمد مصطفی(ص) به پیامبری مبعوث نشده بود بودن در دنیا با کدام بهانهای توجیهپذیر بود؟... و خلقت مردمان و آفرینش زمین و آسمان را چه سود؟!... هیچ!... و این پاسخ و توضیح خالی از ابهامی برای آن کلام نورانی بود که خدا خطاب به رسول گرامی اسلام فرموده بود... «لولاک لما خلقت الافلاک... اگر تو نبودی، جهان را نمیآفریدم...»
امیر مومنان علیهالسلام در وصف این برترین خلق خدا و «بهانه خلقت» میفرمود؛ «طبیبی است که با طب خود به این سوی و آن سوی میرود، داروی او، بیماران را بهترین درمان است و داغ او سوزان. آن را به هنگام نیاز بر دلهایی مینهد که حق را نمیبینند، گوشهایی که ناشنوایند و زبانهایی که ناگویا هستند... با داروی خود دلهایی را میجوید که در غفلت افتادهاند و یا از هجوم شبههها در حیرتاند...»
چشم از جهان که فرو بست، زخمهای کهنه اشرافی که اشرافیت از دست داده بودند، سر باز کرد، کینههای فرو خورده از سینهها بیرون ریخت و میان «قرآن و عترت» که پیوند جدانشدنی آن دو، آخرین و حیاتآفرین سفارش حضرتش بود جدایی افکندند «من از میان شما میروم و دو یادگار گرانبها در میانتان باقی میگذارم، قرآن و عترت، که هرگز از هم جداشدنی نیستند. به این دو درآویزید تا از لغزش و فرو غلتیدن به گمراهی در امان باشید.»
توصیه رسول خدا(ص) اما، در پی رحلت حضرتش به فراموشی سپرده شد و این دلشوره به دلها نشست که از آن پس چه خواهد شد؟
... افق پیش روی تیره مینمود، چرا که میان قرآن و عترت جدانشدنی، جدایی افتاده بود، خلافت میرفت که به سلطنت تبدیل شود و بعدها شد. این بار نیز، باز هم امیر مومنان علیهالسلام بود که خورشید پنهان در پس ابرهای تیره آن روز را میدید و به آیندهای اشاره میفرمود که تیره و تار نبود و از راه خواهد رسید. «هر رفتهای را باز آمدنی است، پس حق را از عالم ربانی و خداجوی خود بشنوید و دلهاتان را آماده کنید تا هنگامی که شما را فرا میخواند، آماده باشید و...». آن روز، اما کی از راه میرسید؟... گردونه روزگار چرخید و چرخید تا به «عصر خمینی» رسید. فرزندی از سلاله پاک رسول خدا(ص)، عیسیگونه ندا سر داد که «من انصاری الیالله» و مردم در دیار «سلمان» که این ندا را در دل خود آشنا یافته بودند؛ از ژرفای دل به پاسخ ایستادند که «نحن انصارالله» و لبیکگویان به سوی او شتافتند، دل سپردند و جان باختند و در رکاب حضرت روحالله که به احیای اسلام ناب محمدی(ص) برخاسته بود به پا خاستند، پنجه در پنجه نظام سلطه جهانی انداختند، فلک را سقف شکافتند و طرحی نو درانداختند. وعده امیر مومنان به حقیقت پیوسته بود. خمینی(ره) همان بود که او از آمدنش خبر داده بود «هر رفتهای را باز آمدنی است، پس حق را از عالم ربانی و خداجوی خود بشنوید و دلهاتان را آماده کنید تا هنگامی که شما را فرا میخواند، آماده باشید.» و امت آماده بود.
سالروز میلاد رسول خدا(ص) بود. آذرماه 1364. حضرت روحالله در حسینیه جماران و در جمع دلدادگان به سخن نشسته بود. «در ولادت حضرت رسول(ص) قضایایی واقع شده است. قضایای نادری به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسی بشود که چیست؟ از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسری و فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشکدههای فارس و ریختن بتها به زمین... این که چهارده کنگره از کنگرههای قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمیآید که یعنی در قرن چهاردهم این کار میشود، یا چهارده قرن بعد این کار میشود؟... پیش ما این طور است که خیلی راه دور است که هزار سال طول میکشد، دو هزار سال طول میکشد، نهخیر، اینها قریب است، نزدیک است و میشود. بتها شکسته خواهد شد انشاءالله.»
صحیفه حضرت امام ج 19 ص 432 و 436
محمدحسنین هیکل روزنامهنگار و نویسنده بلندآوازه مصری دو بار به دیدار حضرت امام(ره) آمد. اولین بار در پاریس و بار دوم، اوایل سال 1359 -دوسال بعد از پیروزی انقلاب- در ایران. او در بازگشت به مصر، خاطره دیدارش با امام راحل(ره) را در کتاب کمحجمی به چاپ رسانده است. در بخشی از این کتاب آمده است؛ «یکی از صحابه خاص رسول خدا(ص) را دیدم که گویی با عبور از کانال زمان به قرن چهاردهم رسیده است. او آمده است تا سپاهیان علی(ع) را که بعد از شهادت او بیفرمانده مانده بودند، فرماندهی کند... و من شایستگی این فرماندهی را در او میبینم.»
گفتهاند- و حکیمانه گفتهاند- «بهتر آن باشد که سرّ دلبران، گفته آید در حدیث دیگران- الفضل ما شهدت به الاعداء».
در گرماگرم پیروزی انقلاب اسلامی، روزنامه انگلیسی «تایمز» در گزارشی از ایران آن روزها نوشت؛ «خبر انقلاب اسلامی در ایران، به سرعت سراسر جهان را درنوردید و در پاییز 1978 بود که دنیای غرب بار دیگر اسلام را کشف کرد. اسلامی که پس از دهها قرن دوباره در اوج استقبال مردمی به میدان آمده بود.» و میشل جانسون استراتژیست برجسته در نشریه ژئوپولیتیک تاکید میکند که «انقلاب اسلامی در ایران، تجدید حیات دوباره اسلام است. در این انقلاب هیچ یک از ایسمهای متداول نظیر ناسیونالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم و سوسیالیسم کمترین نقشی نداشته است، دنیای غرب با اسلامی روبروست که قرنها در میان مسلمانان فراموش شده بود...»
میشل جانسون در ادامه همین گزارش مینویسد؛ «الله اکبر، یعنی خدا بزرگ است. این همان شعار مسلمانان در آغاز ظهور پیامبر اسلام است. خمینی تکرار اوست.»
امروز، فقط نیمنگاهی گذرا به رخدادهایی که در جای جای جهان جریان دارد کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که «عصر خمینی» بازگشت دوباره به «عصر رسول خدا(ص)» است و پیشبینی امام راحل ما که اسلام سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد، در حال وقوع است؛ عراق، لبنان، فلسطین، افغانستان، مصر، تونس، لیبی و امروزه عربستان و...
همینجا، یادآوری سخنان نتانیاهو در کنگره آمریکا- 26 می 2011/ 5 خرداد 90- خواندنی است، او با عصبانیت آمیخته به اضطراب و لحنی توأم با عتاب خطاب به اعضای کنگره آمریکا میگوید:
« دفعه قبل که پشت این تریبون ایستادم درباره ایران هستهای هشدار دادم. اکنون زمان گذشته و لولا و محور تاریخ ممکن است به زودی چرخش پیدا کند - بیانات حضرت آقا را به خاطر آورید که پیش از آن از پیچ بزرگ تاریخ خبر داده بودند - امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبلالطارق در مراکش، تحول و دگرگونی عظیمی در حال وقوع است. این نوسانات که به زلزله شبیه است، کشورهای منطقه را متلاطم و دولتها را متلاشی کرده است و همه ما همچنان شاهد ادامه این نوسانات هستیم... باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی به رهبری ایران وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما مخالف است. کسانی که ایران و خطر آن را نادیده میگیرند، سر خود را در شن فرو کردهاند».
همین دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار پرشور مردم قم با ایشان، بر این واقعیت که به وضوح قابل دیدن است- و شاید در پاسخ کسانی که به آرمانهای بلند انقلاب توجه کمتری دارند- تاکید فرمودند که؛ «به فضل الهی راه پرافتخار تحقق آرمانها ادامه مییابد و جوانان کشور روزی را خواهند دید که دشمنان گردنکش و ظالم در مقابل آنها مجبور به خضوع شوند».
و این قصه سر دراز دارد. میلاد رسول خدا(ص) و صادق آل محمد(ع) مبارک باد.