صراط: همکار سابق نشریات اصلاحطلب میگوید معنای سخنان اخیر روحانی، راه نیامدن غرب و دعوت به باج دادن است.
داریوش سجادی مشاور سابق کروبی در وبلاگ خود با اشاره به سخنانی نظیر «با انزوا نمیتوان رشد کرد» و «اصول را نباید به سانتریفیوژ وصل کرد» و پیشنهاد رفراندوم مینویسد: دکتر روحانی میفرمایند والله بالله نمیشه با سیاست خارجی منقبض به توسعه اقتصادی رسید! بسیار خوب. قبول- نمیشه! اما این چه ربطی به همهپرسی از مردم دارد!؟
سجادی ادامه میدهد: آقای روحانی!
شما سال گذشته با اکثریت آرا پیروز انتخابات ریاستجمهوری شدید و بر کرسی تلاش جهت تحقق وعدههای خود نشستید.
با نشستن بر کرسی ریاست جمهوری فرمودید، «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» و ما کار بلدان آمدیم و باید با دنیا تعامل کنیم و سیاست خارجی بلدی میخواهد که آن هم کار ماست!
آقای ظریف با بشارت «آنکس که میگفت هولوکاست افسانه است رفته» آمد و ملتی را شیفته و چشم انتظار تبحر دیپلماتیک خود جهت تعامل جهانی و برون رفت از انزوا کرد.
رهبری نظام نیز تمام قد از رویکرد و مواضع شما در سیاست خارجی با لوگوی «نرمش قهرمانانه» حمایت کردند و خودتان نیز فرمودید در مذاکرات هستهای برخوردار از اختیار تام هستید.
سجادی با این مقدمات میپرسد: اکنون چه اتفاقی افتاده که به شکوه «والله قسم بالله قسم نمیشه» افتادهاید!؟ اگر علیرغم همه حسننیتها و مساعی جمیلهتان در تعامل با دنیا و کدخدایش، ناکام از تعامل برد-برد با ایشان شدهاید، چرا چوب آن را بر تن ملت میزنید!؟ اگر برخلاف تصورتان، نتیجه یک سال و نیم مذاکرات با ادبیات فاخر و دیپلماسی لبخند با «کدخدا» منجر به هیچ گشایشی نشده. حالا میخواهید با رفراندوم از مردم ایران به چه گشایشی برسید!؟ با خارجی نتوانستید به توافق برسید، در داخل مردم با رفراندوم باید پاسخگویتان شوند!؟
وی میافزاید: اساسا در چنان رفراندوم مفروضی مایلید چه چیزی را به همهپرسی بگذارید!؟ اینکه؛ ملت عزیز ایران- علیرغم تلاش صادقانه ما در تعامل با دنیا (کدخدا) و برخورداری از حمایت رهبر و اختیار تام داشتن، لیکن طرف غربی با ما راه نیامد و نمیآید لذا اکنون شما بفرمائید به ایشان باج بدهیم تا والله قسم بالله قسم «بشه»!؟
وی تصریح میکند: جناب روحانی اگر «والله قسم بالله قسم نمیشه!» دلیل این «نشدن» در طرح غلط صورت مسئله است. از ابتدا سادهاندیشانه و غیرواقعبینانه به مسئله ورود کردید. پیشتر و به سهم و بضاعت مزجات خود آن ورود سادهاندیشانه را در مقام یک شهروند عادی خدمتتان معروض داشته بودم. اما ظاهرا مایل نیستید واقعیات دنیای سیاست را به رسمیت بشناسید.
داریوش سجادی مشاور سابق کروبی در وبلاگ خود با اشاره به سخنانی نظیر «با انزوا نمیتوان رشد کرد» و «اصول را نباید به سانتریفیوژ وصل کرد» و پیشنهاد رفراندوم مینویسد: دکتر روحانی میفرمایند والله بالله نمیشه با سیاست خارجی منقبض به توسعه اقتصادی رسید! بسیار خوب. قبول- نمیشه! اما این چه ربطی به همهپرسی از مردم دارد!؟
سجادی ادامه میدهد: آقای روحانی!
شما سال گذشته با اکثریت آرا پیروز انتخابات ریاستجمهوری شدید و بر کرسی تلاش جهت تحقق وعدههای خود نشستید.
با نشستن بر کرسی ریاست جمهوری فرمودید، «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» و ما کار بلدان آمدیم و باید با دنیا تعامل کنیم و سیاست خارجی بلدی میخواهد که آن هم کار ماست!
آقای ظریف با بشارت «آنکس که میگفت هولوکاست افسانه است رفته» آمد و ملتی را شیفته و چشم انتظار تبحر دیپلماتیک خود جهت تعامل جهانی و برون رفت از انزوا کرد.
رهبری نظام نیز تمام قد از رویکرد و مواضع شما در سیاست خارجی با لوگوی «نرمش قهرمانانه» حمایت کردند و خودتان نیز فرمودید در مذاکرات هستهای برخوردار از اختیار تام هستید.
سجادی با این مقدمات میپرسد: اکنون چه اتفاقی افتاده که به شکوه «والله قسم بالله قسم نمیشه» افتادهاید!؟ اگر علیرغم همه حسننیتها و مساعی جمیلهتان در تعامل با دنیا و کدخدایش، ناکام از تعامل برد-برد با ایشان شدهاید، چرا چوب آن را بر تن ملت میزنید!؟ اگر برخلاف تصورتان، نتیجه یک سال و نیم مذاکرات با ادبیات فاخر و دیپلماسی لبخند با «کدخدا» منجر به هیچ گشایشی نشده. حالا میخواهید با رفراندوم از مردم ایران به چه گشایشی برسید!؟ با خارجی نتوانستید به توافق برسید، در داخل مردم با رفراندوم باید پاسخگویتان شوند!؟
وی میافزاید: اساسا در چنان رفراندوم مفروضی مایلید چه چیزی را به همهپرسی بگذارید!؟ اینکه؛ ملت عزیز ایران- علیرغم تلاش صادقانه ما در تعامل با دنیا (کدخدا) و برخورداری از حمایت رهبر و اختیار تام داشتن، لیکن طرف غربی با ما راه نیامد و نمیآید لذا اکنون شما بفرمائید به ایشان باج بدهیم تا والله قسم بالله قسم «بشه»!؟
وی تصریح میکند: جناب روحانی اگر «والله قسم بالله قسم نمیشه!» دلیل این «نشدن» در طرح غلط صورت مسئله است. از ابتدا سادهاندیشانه و غیرواقعبینانه به مسئله ورود کردید. پیشتر و به سهم و بضاعت مزجات خود آن ورود سادهاندیشانه را در مقام یک شهروند عادی خدمتتان معروض داشته بودم. اما ظاهرا مایل نیستید واقعیات دنیای سیاست را به رسمیت بشناسید.