صراط: حادثه حمله چند فرد مسلح به دفتر نشریه شارلیاِبدو در پاریس و به دنبال آن، گروگانگیری چند شهروند در یک فروشگاه این شهر، در حال تبدیل به یک مناقشه است.
رسانههای غربی در حال تلاش برای اِلقای این مسئله هستند که این رخداد، کار چند عضو وابسته به القاعده یا داعش بوده است که به انتشار کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر گرامی اسلامی در نشریه مذکور معترض بوده و برای همین به آن حمله کردهاند.
گفته میشود القاعده یمن! مسئولیت این حوادث را بر عهده گرفته است.
پس از حوادث مذکور همچنین موجی از اسلامهراسی و جنبش «من شارلی هستم» در فرانسه به راه افتاده و حتی چندین مسجد در این کشور به آتش کشیده شده است!
*پس از حادثه شارلی ابدو، موجی از اسلامی ستیزی در شهرهای مختلف اروپا و آمریکا در قالب تجمعات و اعتراضات خیابانی به راه افتاده است.
بر طبق آمارها، فرانسه یکی از کشورهایی بود که روند گرایش به اسلام در آن موج فزایندهای را طی میکرد و با روند کنونی، فرانسه تا 40 سال آینده به یک کشور کاملاً مسلمان بدل خواهد شد.
حادثه شارلیاِبدو علاوه بر نکات اشاره شده و با وجود آنکه طی آن هتّاکان به ساحت نبی مکرم اسلام(ص) به درک واصل شدند اما از چند جهت دیگر نیز محل تأمل است بویژه اینکه نکاتی وجود دارد که فرضیه مورد ادعای فرانسه مبنی بر حضور القاعده و داعش در پشت آن حمله و آن گروگانگیری را مورد مناقشه بیشتری قرار میدهد.
یکم: از جمله مواردی که حوادث پاریس را بیش از پیش مشکوک کرده، نحوه شناسایی عوامل ادعایی این حادثه است.
ساعاتی پس از آنکه «شارلی ابدو» هدف حمله قرار گرفت، رسانههای فرانسوی گزارش دادند که مظنونین این حادثه دو برادر به نامهای «سعید و شریف کواشی» هستند.
به گفته پلیس فرانسه، این افراد پس از آن شناسایی شدهاند که نیروهای امنیتی کارت شناسایی آنها را که در خودروی مسروقه جا مانده بود، پیدا کردهاند!
مشخص نیست چطور افرادی که به گفته فرانسه و آمریکا «کاملا آموزشدیده» و «حرفهای» بودند، در یک عملیات از پیش برنامهریزی شده، با خود کارت شناسایی به همراه داشته و ضمنا آن را در خودرویی مسروقه جا گذاشتهاند؟! این خبر بصورت مشخصی، احتمال صحیح بودن هویت حملهکنندگان را از بین میبرد.
دوم: کمیسر پلیسی که عهدهدار تحقیق در مورد حمله به هفته نامه شارلی ابدو بوده، ساعاتی پس از بازدید از محل حادثه خودکشی کرده است!
رسانههای فرانسوی اینطور میگویند که کمیسر «هرلک فریدو» 45 ساله بر اثر فشار کار! خودکشی کرده است که صد البته این امر بیشتر یک بهانه به نظر میرسد تا یک خبر واقعی، زیرا اولاً یک کمیسر 45 ساله از تجربه زیادی برخوردار است و بیان بهانه فشار کاری! نمیتواند علت خوبی برای خودکشی وی باشد و ثانیاً چگونه است که این فشار کاری درست ساعاتی پس از بازدید وی از محل حادثه شارلی ابدو و تلاشهای او برای جمعآوری اطلاعات بیشتر بر وی عارض شده است؟!
این خبر، احتمالی مهم را تقویت میکند مبنی بر اینکه شاید کمیسر فریدو به اطلاعاتی که نباید! دست پیدا کرده است.
سوم: دیدن تصاویر حمله مهاجمان به شارلی ابدو برای کسی که با فضای عملیاتهای پلیسی و نظامی آشنا باشد، بیشتر یادآور فیلمهای هالیوودی است تا یک حمله مسلحانه به قصد انتقامگیری مذهبی!
مهاجمان با تکتیر اقدام به شلیک میکنند که یک امر عجیب است زیرا مهاجمی که قصد وارد آوردن خسارت جانی دارد، دلیلی وجود ندارد که خود را در معرض خطاهای شلیک تکگلولهای و یا هدفگیریهای نامطمئن در حالت تکتیرِ سلاح قرار دهد.
با این فرض به نظر میرسد انتخاب حالت تکتیر برای سلاحهای مهاجمین در جهت القای فضای ترس و علم به این مسئله بوده است که فیلم این عملیات منتشر خواهد شد.
چهارم: رفتارهای مهاجمان در حمله به دفتر شارلی ابدو واقعی به نظر نمیرسند و تلاش مزمنی دیده میشود تا همهچیز به رفتارهای مشابه عناصر القاعده و داعش ربط پیدا کند.
اصرار مهاجمان بر فریاد اللهاکبر (بعنوان نماد!)، استفاده آنها از لباس سیاه و نقاب و همچنین انتخاب سلاح کلاشنیکف برای عملیات مذکور همگی اگرچه تلاش دارند، بگویند این عملیات با القاعده و داعش در ارتباط است اما کسانی که با عملیاتهای نظامی و پلیسی و همچنین با شگردهای رسانهای آشنا باشند به روشنی تشخیص میدهند که فیلم حمله مذکور به یک تئاتر بیشتر شبیه است تا به یک انتقامگیری واقعی.
پنجم: تری میسان، تحلیلگر مشهور فرانسوی در مقالهای در همین زمینه به یک نکته قابل تأمل اشاره میکند.
او میگوید: بر اساس ایدئولوژیهای گروههایی مثل القاعده؛ میبایست مهاجمان در هنگام ورود به دفتر شارلی ابدو؛ جدای از کشتن اعضای نشریه نسبت به آتش زدن و یا نوعی ایجاد خسارت نسبت به آرشیو نشریه نیز اقدام میکردند.
میسان معتقد است «به عقیده جهادیستها، مهمترین وظیفه آنان نابود کردن اشیایی است که به عقیده آنان به خداوند توهین میکند» و این اتفاقی است که در ماجرای حمله به دفتر نشریه موهن شارلی ابدو هرگز رخ نداده است.
فرض وی درباره روشهای جهادیستهای تکفیری کاملاً صحیح است و این گمان را که این عملیات کار گروههایی مثل القاعده یا داعش نبوده است تقویت میکند.
ششم: مسئلهای که برای تحلیل حمله به دفتر نشریه موهن شارلی ابدو باید به آن توجه کرد این است که اساساً گروههای تکفیری و جریاناتی که با منشأ تفکر وهابی بوجود آمدهاند؛ با سرویسهای جاسوسی آمریکا، اسرائیل و اروپا دوستیهای دیرینه و سَر و سرّهای ناگسستنی و عمیقی دارند.
لذا این نکته که آنها در نقطهای از جهان فرامکان خود دست به عملیاتی پیچیده مسلحانه بزنند و سرویسهای غربی در جریان این عملیات نباشند؛ امری غیر ممکن است.
کما اینکه در ماجرای حمله به برجهای دوقلوی آمریکا نیز اسناد بسیاری وجود دارد که دست داشتن هیئت حاکمه آمریکا در این حملات را افشا میکند و جالب آنکه عمده تحقیقکنندگان درباره حادثه 11 سپتامبر نیز هریک به دلیلی ظاهراً معمولی! جان خود را از دست دادهاند.
سرگذشت مشترک آمریکا و فرانسه با گروههای تروریست حاضر در سوریه و عراق و حضور گسترده اتباع فرانسوی در میان تکفیریهای حاضر در سوریه نیز از عوامل مقوّم این فرضیه هستند.
هفتم: قبول مسئولیت حادثه شارلی ابدو توسط گروهی موسوم به القاعده یمن، بر عمق تشکیکهای پیرامون این قضیه میافزاید.
اگرچه همه میدانند تفکر القاعده در یمن نیز طرفدارانی دارد و 4 سال قبل بود که فردی به نام «العولقی» به عنوان سرکرده این گروه در یمن توسط پهپادهای آمریکایی کشته شد! اما از سوی دیگر، تصور قدرتمندی این گروه کوچک و اساساً بیسابقه که جز به لطف رسانههای آمریکایی در ماجرای مرگ العولقی، هیچ بروز دیگر ندارد! سخت مینماید.
فیالواقع شاید بهتر بود تحلیلگران در همان هنگام کشته شدن العولقی به این تحلیل میرسیدند که شاید قرار است روزی به نام «القاعده یمن»! نیز عملیاتهایی تروریستی در برخی نقاط جهان انجام شود!
و هشتم: نکته حائز اهمیت دیگر، اعتراف رسمی دفتر نخستوزیری رژیم صهیونیستی مبنی بر حضور تیمی از نیروهای ویژه اسرائیلی در عملیات نجات افرادی است که در یک فروشگاه در پاریس و دو روز بعد از حادثه شارلی ابدو به گروگان گرفته شدند.
این مسئله ماجرای مرگ قذافی را یادآوری میکند که علیرغم تلاش دستگیرکنندگان وی برای زنده ماندنش، اما قذافی توسط فرد یا افرادی که هیچگاه شناسایی نشدند؛ لحظاتی پس از دستگیری به قتل رسید.
اهمیت نکته هشتم در آنجاست که نگاهی گذرا به نکات اشاره شده مؤید آن است که رخدادهای پاریس، نه تنها شباهت چندانی به رفتارهای القاعده و داعش ندارند بلکه اتفاقاً ردّ پای موساد و سرویسهای امنیتی همپیمان با وی یعنی سرویسهای اروپا و آمریکا در این رخدادها پررنگتر به نظر میرسد.
اکنون سؤال اینجاست که اگر حادثه حمله به دفتر نشریه شارلی ابدو و گروگانگیری در یک فروشگاه در شهر پاریس کار سرویسهای امنیتی غرب و اسرائیل بوده است؛ آنها چه انگیزهای از این کار داشتهاند؟!
آیا مبارزه با موج عظیم اسلامخواهی در اروپا یکی از این اهداف بوده است؟!
این سؤالی است که پاسخ آن، منفصل از نکات هشتگانه فوق به نظر میرسد و کارشناسان امر باید درباره آن اظهار نظر کنند.
رسانههای غربی در حال تلاش برای اِلقای این مسئله هستند که این رخداد، کار چند عضو وابسته به القاعده یا داعش بوده است که به انتشار کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر گرامی اسلامی در نشریه مذکور معترض بوده و برای همین به آن حمله کردهاند.
گفته میشود القاعده یمن! مسئولیت این حوادث را بر عهده گرفته است.
پس از حوادث مذکور همچنین موجی از اسلامهراسی و جنبش «من شارلی هستم» در فرانسه به راه افتاده و حتی چندین مسجد در این کشور به آتش کشیده شده است!
*پس از حادثه شارلی ابدو، موجی از اسلامی ستیزی در شهرهای مختلف اروپا و آمریکا در قالب تجمعات و اعتراضات خیابانی به راه افتاده است.
بر طبق آمارها، فرانسه یکی از کشورهایی بود که روند گرایش به اسلام در آن موج فزایندهای را طی میکرد و با روند کنونی، فرانسه تا 40 سال آینده به یک کشور کاملاً مسلمان بدل خواهد شد.
حادثه شارلیاِبدو علاوه بر نکات اشاره شده و با وجود آنکه طی آن هتّاکان به ساحت نبی مکرم اسلام(ص) به درک واصل شدند اما از چند جهت دیگر نیز محل تأمل است بویژه اینکه نکاتی وجود دارد که فرضیه مورد ادعای فرانسه مبنی بر حضور القاعده و داعش در پشت آن حمله و آن گروگانگیری را مورد مناقشه بیشتری قرار میدهد.
یکم: از جمله مواردی که حوادث پاریس را بیش از پیش مشکوک کرده، نحوه شناسایی عوامل ادعایی این حادثه است.
ساعاتی پس از آنکه «شارلی ابدو» هدف حمله قرار گرفت، رسانههای فرانسوی گزارش دادند که مظنونین این حادثه دو برادر به نامهای «سعید و شریف کواشی» هستند.
به گفته پلیس فرانسه، این افراد پس از آن شناسایی شدهاند که نیروهای امنیتی کارت شناسایی آنها را که در خودروی مسروقه جا مانده بود، پیدا کردهاند!
مشخص نیست چطور افرادی که به گفته فرانسه و آمریکا «کاملا آموزشدیده» و «حرفهای» بودند، در یک عملیات از پیش برنامهریزی شده، با خود کارت شناسایی به همراه داشته و ضمنا آن را در خودرویی مسروقه جا گذاشتهاند؟! این خبر بصورت مشخصی، احتمال صحیح بودن هویت حملهکنندگان را از بین میبرد.
دوم: کمیسر پلیسی که عهدهدار تحقیق در مورد حمله به هفته نامه شارلی ابدو بوده، ساعاتی پس از بازدید از محل حادثه خودکشی کرده است!
رسانههای فرانسوی اینطور میگویند که کمیسر «هرلک فریدو» 45 ساله بر اثر فشار کار! خودکشی کرده است که صد البته این امر بیشتر یک بهانه به نظر میرسد تا یک خبر واقعی، زیرا اولاً یک کمیسر 45 ساله از تجربه زیادی برخوردار است و بیان بهانه فشار کاری! نمیتواند علت خوبی برای خودکشی وی باشد و ثانیاً چگونه است که این فشار کاری درست ساعاتی پس از بازدید وی از محل حادثه شارلی ابدو و تلاشهای او برای جمعآوری اطلاعات بیشتر بر وی عارض شده است؟!
این خبر، احتمالی مهم را تقویت میکند مبنی بر اینکه شاید کمیسر فریدو به اطلاعاتی که نباید! دست پیدا کرده است.
سوم: دیدن تصاویر حمله مهاجمان به شارلی ابدو برای کسی که با فضای عملیاتهای پلیسی و نظامی آشنا باشد، بیشتر یادآور فیلمهای هالیوودی است تا یک حمله مسلحانه به قصد انتقامگیری مذهبی!
مهاجمان با تکتیر اقدام به شلیک میکنند که یک امر عجیب است زیرا مهاجمی که قصد وارد آوردن خسارت جانی دارد، دلیلی وجود ندارد که خود را در معرض خطاهای شلیک تکگلولهای و یا هدفگیریهای نامطمئن در حالت تکتیرِ سلاح قرار دهد.
با این فرض به نظر میرسد انتخاب حالت تکتیر برای سلاحهای مهاجمین در جهت القای فضای ترس و علم به این مسئله بوده است که فیلم این عملیات منتشر خواهد شد.
چهارم: رفتارهای مهاجمان در حمله به دفتر شارلی ابدو واقعی به نظر نمیرسند و تلاش مزمنی دیده میشود تا همهچیز به رفتارهای مشابه عناصر القاعده و داعش ربط پیدا کند.
اصرار مهاجمان بر فریاد اللهاکبر (بعنوان نماد!)، استفاده آنها از لباس سیاه و نقاب و همچنین انتخاب سلاح کلاشنیکف برای عملیات مذکور همگی اگرچه تلاش دارند، بگویند این عملیات با القاعده و داعش در ارتباط است اما کسانی که با عملیاتهای نظامی و پلیسی و همچنین با شگردهای رسانهای آشنا باشند به روشنی تشخیص میدهند که فیلم حمله مذکور به یک تئاتر بیشتر شبیه است تا به یک انتقامگیری واقعی.
پنجم: تری میسان، تحلیلگر مشهور فرانسوی در مقالهای در همین زمینه به یک نکته قابل تأمل اشاره میکند.
او میگوید: بر اساس ایدئولوژیهای گروههایی مثل القاعده؛ میبایست مهاجمان در هنگام ورود به دفتر شارلی ابدو؛ جدای از کشتن اعضای نشریه نسبت به آتش زدن و یا نوعی ایجاد خسارت نسبت به آرشیو نشریه نیز اقدام میکردند.
میسان معتقد است «به عقیده جهادیستها، مهمترین وظیفه آنان نابود کردن اشیایی است که به عقیده آنان به خداوند توهین میکند» و این اتفاقی است که در ماجرای حمله به دفتر نشریه موهن شارلی ابدو هرگز رخ نداده است.
فرض وی درباره روشهای جهادیستهای تکفیری کاملاً صحیح است و این گمان را که این عملیات کار گروههایی مثل القاعده یا داعش نبوده است تقویت میکند.
ششم: مسئلهای که برای تحلیل حمله به دفتر نشریه موهن شارلی ابدو باید به آن توجه کرد این است که اساساً گروههای تکفیری و جریاناتی که با منشأ تفکر وهابی بوجود آمدهاند؛ با سرویسهای جاسوسی آمریکا، اسرائیل و اروپا دوستیهای دیرینه و سَر و سرّهای ناگسستنی و عمیقی دارند.
لذا این نکته که آنها در نقطهای از جهان فرامکان خود دست به عملیاتی پیچیده مسلحانه بزنند و سرویسهای غربی در جریان این عملیات نباشند؛ امری غیر ممکن است.
کما اینکه در ماجرای حمله به برجهای دوقلوی آمریکا نیز اسناد بسیاری وجود دارد که دست داشتن هیئت حاکمه آمریکا در این حملات را افشا میکند و جالب آنکه عمده تحقیقکنندگان درباره حادثه 11 سپتامبر نیز هریک به دلیلی ظاهراً معمولی! جان خود را از دست دادهاند.
سرگذشت مشترک آمریکا و فرانسه با گروههای تروریست حاضر در سوریه و عراق و حضور گسترده اتباع فرانسوی در میان تکفیریهای حاضر در سوریه نیز از عوامل مقوّم این فرضیه هستند.
هفتم: قبول مسئولیت حادثه شارلی ابدو توسط گروهی موسوم به القاعده یمن، بر عمق تشکیکهای پیرامون این قضیه میافزاید.
اگرچه همه میدانند تفکر القاعده در یمن نیز طرفدارانی دارد و 4 سال قبل بود که فردی به نام «العولقی» به عنوان سرکرده این گروه در یمن توسط پهپادهای آمریکایی کشته شد! اما از سوی دیگر، تصور قدرتمندی این گروه کوچک و اساساً بیسابقه که جز به لطف رسانههای آمریکایی در ماجرای مرگ العولقی، هیچ بروز دیگر ندارد! سخت مینماید.
فیالواقع شاید بهتر بود تحلیلگران در همان هنگام کشته شدن العولقی به این تحلیل میرسیدند که شاید قرار است روزی به نام «القاعده یمن»! نیز عملیاتهایی تروریستی در برخی نقاط جهان انجام شود!
و هشتم: نکته حائز اهمیت دیگر، اعتراف رسمی دفتر نخستوزیری رژیم صهیونیستی مبنی بر حضور تیمی از نیروهای ویژه اسرائیلی در عملیات نجات افرادی است که در یک فروشگاه در پاریس و دو روز بعد از حادثه شارلی ابدو به گروگان گرفته شدند.
این مسئله ماجرای مرگ قذافی را یادآوری میکند که علیرغم تلاش دستگیرکنندگان وی برای زنده ماندنش، اما قذافی توسط فرد یا افرادی که هیچگاه شناسایی نشدند؛ لحظاتی پس از دستگیری به قتل رسید.
اهمیت نکته هشتم در آنجاست که نگاهی گذرا به نکات اشاره شده مؤید آن است که رخدادهای پاریس، نه تنها شباهت چندانی به رفتارهای القاعده و داعش ندارند بلکه اتفاقاً ردّ پای موساد و سرویسهای امنیتی همپیمان با وی یعنی سرویسهای اروپا و آمریکا در این رخدادها پررنگتر به نظر میرسد.
اکنون سؤال اینجاست که اگر حادثه حمله به دفتر نشریه شارلی ابدو و گروگانگیری در یک فروشگاه در شهر پاریس کار سرویسهای امنیتی غرب و اسرائیل بوده است؛ آنها چه انگیزهای از این کار داشتهاند؟!
آیا مبارزه با موج عظیم اسلامخواهی در اروپا یکی از این اهداف بوده است؟!
این سؤالی است که پاسخ آن، منفصل از نکات هشتگانه فوق به نظر میرسد و کارشناسان امر باید درباره آن اظهار نظر کنند.