بولتن: وجود اختلافات قومي و مرزي براي هر دشمن و بیگانه پرستی غنيمت است. دشمنان هميشه سعي ميكنند چنين اختلافاتي را بهعنوان يك اهرم فشار در آستين روابط خارجي خود نگاه دارند. در جريان جنگ ايران و عراق شاهد بهرهبرداري کشورهای متجاوز از احزاب و گروهک های كرد ضدانقلاب، عليه جمهوري اسلامي بودیم.
مهمترين اين موارد، تحريك سرکردگان گروهک تروریستی کومله به سرکردگی عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده ميباشد كه در بهمن سال 1357 و به تبع برهمخوردن ثبات سياسي ايران، بهعنوان سران کومله به تشکیل سازمان و تقويت آن پرداخت. البته کومله از حزبهای باسابقه ايران نبود ، اما در فضاي سياسي سال های 58 الی 60 بهوجود آمد و با فراز و فرودهايي تداوم پيدا كرد. اما تقويت و تاثير سياسي مهم آن، بيشتر بهدوران پس از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و نقش آنها در حركتهاي جداييطلبانه و همكاري با رژيم صدام در جنگ عليه ايران مربوط ميشود. اتحاد اين گروه با گروهک اتحاد مبارزان کمونیست نيز که منجر به تشکیل حزب کمونیست ایران در دوازدهم شهریور ماه سال 1362 گردید، يكي از نكتههاي مهم درباره آن است.
اما نکته ای که بسیار حائز اهمیت است این است که این حزب در طول سال های دفاع مقدس با همکاری صدام با انسداد جاده ها، تهدید و آدم ربایی، مین گذاری و اعزام تیم های ترور و حمله به بسیجیان، حمله به مراکز دولتی و عمومی ، حمله به شهرها از جمله دیواندره و مریوان و سقز و کامیاران و به شهادت رساندن بسیاری از هموطنان کرد نقش زیادی در کمک به رژیم بعث عراق داشت .
وضعيت كردستان در آستانه انقلاب اسلامي
همزمان با اوجگيري مبارزات انقلابي مردم مسلمان ايران در سال1357، سه جريان سياسي كردي در مناطق كردنشين ايران فعال بودند:
نخستين تظاهرات در هجدهم خردادماه سال1357، در مهاباد و در جريان تشييع جنازه عزيز يوسفي (از زندانيان سياسي كه در زندان درگذشته بود)، رخ داد كه به دستگيري عدهاي توسط ساواك منجر شد. در سنندج نيز، نخستين تظاهرات در روز پانزدهم مردادماه سال 1357 براي پشتيباني از اعتصاب غذاي بيستوچهار روزه زندانيان سياسي به راه افتاد. بعد از اين وقايع، موج راهپيمايي و تحصن سراسر منطقه را فرا گرفت و اهالي كردستان، مانند مردم سراسر كشور در مبارزه عليه رژيم شاه و به طرفداری از حضرت امام خمینی (ره)، شركت كردند و در روز بيستودوم بهمنماه، مردم مناطق كردنشين به مراكز نظامي ــ مانند شهربانيها، ژاندارمريها و... ــ هجوم آوردند و اين مراكز را به تصرف خود درآوردند.
اوضاع سياسي كردستان پس از پيروزي انقلاب اسلامی
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به دليل فروپاشي اقتدار دولت مركزي، در كردستان نيز همانند برخي ديگر از نقاط كشور وضعيت پيچيدهاي حاكم شد. نيروهاي سياسي مختلف در كردستان درصدد جمعآوري نيرو و تقويت خط سياسي خود برآمدند.
در اين دوره، جريانهاي طرفدار نظام ــ نظير حزب جمهوري اسلامي ــ و دركل ، ديگر احزاب در كردستان ضعيف بودند و تنها در مريوان و سنندج پايگاه داشتند كه آنها هم، بهرغم كوشش فراوان، در مقابل فعاليت جريانهاي مزبور (چپها و عوامل وابسته)، از قدرت بسيج كمتري برخوردار بودند.
در اين زمان، در بيشتر مناطق كردنشين، بازار خريدوفروش اسلحه بهشدت رونق گرفت. در چنين جو هرجومرجي، از نيروهاي سياسي گرفته تا بسياري از مردم عادي، همه در فكر مسلحشدن بودند. بهطوركلي، در دوره پس از پيروزي انقلاب اسلامي، كه نظام هنوز در پي تدارك استقرار نهادهاي انقلابي خود براي تحقق آمال مردم بود، در كردستان گروههايي مانند كمونيستها، ليبرالها، مليگراها و سلطنتطلبان هريك درصدد تقويت قدرت خود و مقابله با استقرار نهادهاي انقلابي جمهوري اسلامي در اين منطقه بودند.
در این زمان ، داریوش فروهر ابتدا با شيخ عزالدين حسيني ملاقات كرد و وي بلافاصله نمايندگان شوراي شهرهاي كردستان را براي مذاكره با نماينده دولت موقت فراخواند. در بيستونهم بهمنماه، جلسهاي با شركت نمايندگان دو طرف تشكيل شد كه از طرف كردها شيخعزالدين حسيني و شيخ جلال حسيني ، تعدادي از روحانيون منطقه، عبدالرحمن قاسملو، غني بلوريان و تعدادي از فعالان حزب دمکرات، نمايندگان سازمان چريكهاي فدايي خلق و افراد متفرقه ديگر حضور داشتند. در روز سيام بهمنماه، اين نمايندگان طرح هشتمادهاي خود را به فروهر تحويل دادند و او پاسخ به اين طرح را در صلاحيت دولت موقت دانست.
بهطوركلي، حركتهاي مسلحانه گروهکهاي كرد پس از پيروزي انقلاب را ميتوان به چهار مقطع زماني تقسيم كرد:
«مقطع نخست، وقايع سال1358 را شامل ميشود كه عمدهترين آنها سقوط پادگان و هنگ ژاندارمري مهاباد و پاسگاههاي ژاندارمري، درگیری نقده، فرمان امام(ره) در شكستن محاصره پاوه و سپس آزادسازي شهرهايي مانند بانه، سردشت، مريوان و... بود.
مقطع دوم وقايع سالهاي 1359 و 1360 را دربرميگيرد كه با تجاوز ارتش عراق و همزمانباآن تشديد اقدامات نيروهاي حزب دمکرات و حزب كومله همراه بود. اين احزاب كوشيدند تا جبهه كردستان را فعال نگهدارند و بدينترتيب، بخشي از نيروهايي را كه بايد براي مقابله با ارتش عراق به كار گرفته ميشد، در اين منطقه مشغول كنند.
مقطع سوم وقايع سالهاي 1362 تا 1364 را شامل ميشود. طي اين سالها، قرارگاه سيدالشهدا(ع)، متشكل از نيروهاي سپاه ، ارتش و ژاندارمري شكل گرفت و با استقرار در منطقه توانست امنيت را در شهرها، روستاها، جادههاي اصلي و مرزهاي كردستان ايران با عراق تامين كند و با پاكسازي پايگاههاي نيروهاي كرد آنها را از كردستان ايران به كردستان عراق براند.»
مقطع چهارم از سال1364 تا پايان جنگ را دربرميگيرد. پس از سال1364 و فعالشدن قرارگاه رمضان در كردستان عراق، بهويژه با تغيير استراتژي عملياتي ايران در تغيير جبهه از جنوب به شمال، دامنه فعاليتهاي نظامي گروهک کومله كاهش يافت و گرايش به همكاري با جمهوري اسلامي ايران و حلوفصل اختلافات از طريق سياسي رشد بيشتري يافت. البته، دراينميان، همكاري نزديك ايران با حزب دمکرات كردستان عراق و اتحاديه ميهني نيز در رويكرد جديد گروهک کومله موثر بود.
طي اين دورهها، نيروهاي گروهک کومله از روشهاي مختلفي براي مبارزه با نيروهاي جمهوري اسلامي استفاده ميكردند.
در مقطع نخست و در سالهاي آغازين بحران كردستان، اين نيروها كوشيدند با حمله به پايگاهها ــ بهعنوانمثال: محاصره پادگان سنندج در سال1358 ــ اين مراكز نظامي را از فعاليت ساقط كنند.
در مقطع دوم، پس از گسترشيافتن نيروهاي نظامي ارتش و سپاه پاسداران، پیشمرگان کومله بيشتر روشهايي مانند كمين، مينگذاري جادهها، ترور، ارعاب افراد بومي و غيربومي در كردستان (كه با جمهوري اسلامي ارتباط داشتند) و حمله و مصادره و بهآتشكشيدن امكانات دولتي را بهكاربستند و پسازآنكه به داخل كردستان عراق رانده شدند، با عبور مخفيانه از مرز و انجام اقدامات ايضایي عليه نيروهاي جمهوري اسلامي دوباره به عراق باز ميگشتند.
تشريح برخي از تحولات و وقايع مهم كردستان ميتواند عملكرد و نحوه رويارويي اين گروهک کومله با دولت جمهوري اسلامي ايران را آشكارتر كند.
اوضاع سنندج در فروردينماه سال1358
پس از پيروزي انقلاب، دو كميته در شهر سنندج تشكيل شد. مسئول يكي از اين كميتهها را صفدري (يك روحاني مبارز) عهدهدار بود كه بيش از يكسال، سرپرستي حسينيه سنندج را برعهده داشت و در جريان انقلاب نقش موثري ايفا كرد. وي همزمان با سرپرستي كميته مزبور، سرپرستي ستاد لشكر سنندج را نيز برعهده داشت.
كميته ديگري نيز در محل استانداري ايجاد شده بود كه احمد مفتيزاده، رئيس جمعيت جوانان مسلمان كرد، مسئول آن بود. از همان آغاز، وي با اعلام مخالفت با صفدري، خود را تنها رهبر مذهبي ــ سياسي كردستان دانست و در سفرهايي كه به تهران داشت، مرتبا از مقامات درخواست ميكرد صفدري از سنندج اخراج گردد و كميته او اداره شهر را برعهده داشته باشد و معاونش (خسروي) نيز بهعنوان استاندار استان كردستان انتخاب شود.
از روز بيستوهشتم اسفندماه، تمامي گروههاي كرد نظیر: (حزب دمکرات، كومله و فداييان)، نيروهايشان را از تمام مناطق كردستان جمعآوري نموده و به سمت سنندج حركت كردند و بدينترتيب، شهر به حالت نظامي درآمد.
در نخستين روز فروردينماه سال1358، هياتي از تهران براي ازبينبردن جو تشنج و پاياندادن به جنگ به سنندج وارد شد. اين هيات که : (متشكل از آيتالله طالقاني، شهيد بهشتي، هاشميرفسنجاني، بنيصدر و صدر حاجسيدجوادي) با مفتيزاده، شيخ عزالدين، قاسملو، غني بلوريان، و نمايندگان كومله و چريكهاي فدايي به مذاكره پرداختند.
در جريان مذاكرات شوراي موقت با آيتالله طالقاني و هيات اعزامي از تهران، جو تشنج تاحدودي از بين رفت و قرار شد مراكز تصرفشده تخليه شوند، براي تاسيس شوراي شهر، انتخابات انجام گيرد و شوراي موقت نيز منحل شود.
بدينترتيب، ابراهيم يونسي نيز از طرف وزير كشور بهعنوان استاندار کردستان انتخاب و غائله بهطورموقت پايان يافت، اما گروهکها بهشدت از آن استفاده تبليغاتي كردند و در شهرهاي بانه و سقز، تظاهراتي با شعار «ارتش ضدخلقي نابود بايد شود»، به راه افتاد.
در اين هنگام، ديگر مناطق كردستان نيز وضعيت متشنجي داشتند. در مردادماه سال1358، نيروهاي اصيل انقلاب به بيرون راندن گروهكهاي ضدانقلاب به خصوص حزب دمکرات و گروهک کومله از مناطق كردستان معتقد بودند؛ چراكه هر روز اين گروهکها جنگ تازهاي را در گوشهاي از كردستان به نيروهاي بومی، طرفدارانقلاب اسلامی تحميل ميكردند.
سرانجام، در جنگ پاوه، رهبر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) به دخالت مستقيم در اين امر مجبور شدند و فرمان پاكسازي تمام مناطق از نيروهاي ضدانقلاب را صادر كردند.ايشان با بيان اين مطلب كه حساب مردم كرد از توطئهگران جدا است، استراتژي نيروهاي نظامي را در برخورد با مساله كردستان مشخص كردند.
در آن زمان، شهيد دكتر چمران فرماندهي نيروهاي نظامي را در شهر پاوه برعهده داشت. بدينترتيب، نيروهاي ارتش و سپاه طي عملياتهاي پيدرپي توانستند ضمن آزادسازي شهر پاوه، بهتدريج، ديگر نواحي كردستان را از لوث وجود گروهکها، به خصوص کومله آزاد كنند.
در بيستوهشتم مردادماه، گروهكها ــ كه هنوز آمادگي درگيري در تمام جبههها را نداشتند ــ با نشاندادن مقاومت اندكي در سقز و مهاباد، تمامي شهرهاي كردنشين آذربايجان غربي را تخليه و به نقاط دوردست كوهستاني و مرزي فرار كردند. بعد از آن، سرکردگان گروهک کومله به عراق رفتند و در آنجا، زير چتر حمايت رژيم بعث قرار گرفتند.
گروهک کومله كه نتوانست در مقابل حمله نيروهاي سپاه و ارتش/ مقاومت كنند، جنگ چريكي را در منطقه آغازكردند، ازاينرو ــ به لحاظ نامنظمي و عدم تمركز اينگونه جنگها ــ پاكسازي گروهكهاي مذكور عملا دشوار گرديد.
آغاز مجدد درگیری ها در كردستان
در بهار سال1359، پس از بهبنبسترسيدن كامل مذاكرات هيات نمايندگي كرد با هيات حسننيت، از شمال و جنوب كردستان، جنگ مجددي به جمهوري اسلامي تحميل شد. در شمال، حزب دمکرات ، به نيروهاي ارتش و سپاه حمله كرد و جنگ سختي در گرفت. در جنوب کردستان ، نيز گروهك کومله راه را بر ستون نظامي بزرگي كه از مسير كامياران آمده بود و قصد ورود به پادگان سنندج را داشت، سد كردند.
توجيه سرکردگان گروهک کومله اين بود كه ستون مزبور براي اشغال شهر آمده است. هرچند طي مذاكراتي قرار شد اين نيروها از راهي فرعي به پادگان دسترسي يابند، اما در بين راه، عوامل گروهكها به نيروهاي ارتش حمله و عدهاي را كشته و زخمي كردند. بااينحال، اين نيروها خود را به پادگان رساندند.
همزمان، در بانه و مريوان نيز جنگ آغاز شد و گروهک کومله و دمکرات، دو پايگاه را در نزديكي سردشت خلع سلاح كردند. ازآنجا كه گروهكها فكر ميكردند توان مقاومت در شهرها را دارند، بهويژه در سنندج همه مناطق را سنگربندي كردند و بدينترتيب، جنگ سختي آغاز گرديد كه بيستوچهار روز طول كشيد و طي آن، عده زيادي از غیر نظامیان كشته و مجروح شدند.
بههرترتيب، پس از يكماه، شهرهاي سنندج، مريوان، بانه، سقز و سردشت آزاد شدند.
در شهريورماه سال1359، ستوني از نيروهاي ارتش، با هدف/ رفتن به مناطق مرزي براي جلوگيري از اشغال منطقه توسط ارتش عراق، از بانه به سمت سردشت حركت كرد، اما در تمام طول مسير، همزمان با حمله نيروهاي متجاوز عراق به خاك ميهن و اشغال بخشهايي از آن، افراد حزب دمکرات و گروهک کومله به اين نيروها حمله كردند.
در پاييز سال1359، مهاباد نيز پس از يكسال، طي نبرد سنگيني از اشغال گروهکهاي ضدانقلاب بيرون آمد.
چند روز بعد، درحالي كه ارتش بعث عراق از طريق مرزهاي پيرانشهر ميكوشيد اين منطقه را اشغال كند، چته های حزب دمکرات و گروهک کومله ، در هماهنگي با آنها، به پادگانهاي پيرانشهر و پاوه حمله كردند تا اين مراكز را خلع سلاح كنند اما بر اثر مقاومت رزمندگان ارتش و سپاه، سرانجام شكست خورده در نتیجه از پيرانشهر و پاوه خارج شدند.
فاجعه زندان دولتو
بمباران زندان دولتو، يكي از فاجعههايي بود كه رژيم بغداد با همكاري حزب دمکرات و گروهک کومله انجام داد. در ارديبهشتماه سال1360، جليل گاداني، فتاح كاوياني و ايرج سلطاني (يك خلبان فراري)، به نمايندگي از طرف حزب دمکرات و عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده از طرف گروهک کومله با سرهنگ عيار عبدالرضا و رشيد صالح (از افسران حزب بعث عراق مستقر در اداره استخبارات كركوك) ملاقات كردند.
در اين ملاقات، بر سر بمباران زندان دولتو توافق شد كه عدهاي از نيروهاي سپاه پاسداران، كميته، ارتش و جهادسازندگي، و تعدادی از نیروهای بومی طرفدار جمهوری اسلامی در آن محبوس بودند. براساس اين توافق، هفدهم ارديبهشتماه سال1360، زندانيان برخلاف هر روز كه به بيگاري برده ميشدند، در حياط زندان نگه داشته شدند و نگهبانان زندان نيز از پنجاه نفر به دوازده نفر كاهش يافتند.
صبح آن روز، هواپيماهاي عراق، با هدايت حزب دمکرات و گروهک کومله ، ساختمان زندان را بشدت بمباران كردند. طبق گفته بازماندگان فاجعه، نيروهاي حزب دمکرات و گروهک کومله ، نجاتيافتگان را از ارتفاعات هدف قرار ميدادند و در مجموع، صدوسي نفر را شهيد و مجروح كردند.
حزب دمکرات و گروهک کومله در مقابل واكنشهاي مختلف ، در مورد اين جنايت، همكاري خود را با رژيم بعث عراق انكار كردند و عبدالرحمن قاسملو و عبدالله مهتدی بهرغم همكاري گسترده حزب و گروهک کومله با رژيم عراق، جنگ ايران با عراق را بهانهاي براي سركوب كردها می دانستند و به همین بهانه در آغاز جنگ عراق با ایران، حزب دمکرات كردستان و گروهک کومله/ آمادگي پیشمرگان خود را براي همكاري با ارتش عراق اعلام كردند.
بههرحال، سرانجام اينگونه دسيسههاي عناصر ضدانقلاب نيز نتيجهاي نداد. در سال1361، نيروهاي جمهوري اسلامي در كردستان به پيروزيهاي چشمگيری دست يافتند. در اين سال، جاده استراتژيك پيرانشهر به سردشت آزاد شد و بخشهاي مهمي از محور مهاباد به سردشت و دیگر شهرهای کردستان و روستاهاي اطراف پاكسازي گرديد.
گروهک کومله و حزب منحله دمکرات ، در پي راندهشدن به كردستان عراق، در آن كشور نيز در مواردي به تلافی جنایتهایشان، هدف حمله گروههاي كرد عراقي قرار گرفتند .به تدريج نفوذ و فعاليت حزب دمکرات و گروهک کومله، در كردستان ايران كاهش يافت و به تلاشهاي سياسي براي جلبنظر مسئولین جمهوري اسلامي ايران بيشازپيش توجه شد.
نتيجهگيري
روند شكلگيري و فعاليت حزب دمکرات و گروهک کومله ، نشاندهنده بهرهگيري اين گروهک ها از سه عامل مهم زير است:
1ــ بهرهگيري از ويژگيها و مطالبات قومي مردم كردستان
2ــ نزديكي به دولتهاي بيگانه براي تامين سلاح و پشتيباني سياسي
3ــ استفاده از ضعف دولت مركزي در ايران.
در هر برهه از تاريخ، كه سه عامل مزبور از نظر اهداف، سياست و روند تحولات با هم و در سمتوسوي واحدي قرار گرفتهاند، فعاليتهاي ضد انقلاب به خصوص حزب دمکرات و گروهک کومله افزايش يافته و هدفهاي آن در سيري صعودي قرار گرفته و بزرگتر شدهاند.
هرچند اين گروهک ها از احساسات قومي مردم كردستان بهره ميگيرند، اما تلاشهاي آنها بدون وجود بحران، در مرزها و كشورهاي همسايه و حمايت دولتهاي بيگانه به جايي نميرسد. ازسويديگر در صورت آشكارشدن وابستگی حزب دمکرات و گروهک کومله به دولتهاي بيگانه، با بحران مشروعيت و پايگاه اجتماعي روبرو ميشوند و از درون، جايگاه خود را از دست ميدهند.
در سالهاي نخست پس از پيروزي انقلاب اسلامي، دولت بعثي عراق و حزب دمکرات ، گروهک کومله و ديگر گروهكها، هدف سياسي مشتركي مبني بر سرنگوني نظام نوپاي جمهوري اسلامي داشتند؛ موضوعي كه به همكاري گسترده و فراگير رژيم صدام ازيكسو و حزب دمکرات، گروهک کومله و گروهكهاي ديگر ازسويديگر انجاميد. درنتيجه، رژيم عراق امكانات فراواني را در اختيار اين گروهكها گذاشت.
در وهله نخست،افزونبراين، رژیم جنایتکار صدام حسین ، امكانات تبليغاتي در شمال اين كشور را در اختيار حزب دمکرات ، کومله و گروهكهاي ديگر قرار داد كه ازآنجمله ميتوان به فراهمكردن فرستندههاي راديويي براي انجام تبليغات عليه انقلاب اسلامي و تشويق كردهاي ايران، به شورش عليه دولت مركزي اشاره كرد. همچنین در ادامه خدمات رژیم عراق سرکردگان و عناصر حزب دمکرات ، گروهک کومله و ديگر گروهكها ، از امكانات فرودگاهي عراق براي سفر به ديگر نقاط جهان نيز استفاده ميكردند.
نتیجه اینکه با توجه به تمام فعالیتهای نظامی و تروریستی و کمکهای بی شائبه رژیم بعث عراق ، گروهک ملحد و مزدور کومله و حزب منحله دمکرات هرگز نتوانستند به اهداف ، سیاستها و برنامه های از پیش تعیین شده و دیکته شده بیگانگان دست یابند.و در ادامه سازمان و تشکیلاتشان هر روز دچار اختلاف و انشعاب گردید و هم اکنون از وزن قابل توجه ای در میان اپوزیسیون برخوردار نیستند