صراط: عبدالرضا مصری نماینده فعلی مردم کرمانشاه در مجلس و وزیر رفاه دولت نهم، در گفتگو با نامه، روایت جالبی از جلسه هیات دولت بعد از نامه رهبر معظم انقلاب در خصوص اسفندیار رحیم مشایی ارائه کرده است.
بخشی از گفتگوی مذکور را که در خصوص این جلسه است می خوانیم:
*ما با چندین تن از وزرای آقای احمدی نژاد گفت وگوی تفصیلی داشتیم، برخی معتقد بودند که یک گروهی در دولت مثل آقای ثمره هاشمی، مشایی و ... نفرات درجه اول هستند و آنها کارها را پیش می بردند و تصمیم گیری میکردند و ما در درجه دوم بودیم...
این تصورات برای بسیاری به وجود میآمد اما شخصا برای من اهداف بسیار مهم بود و نه اشخاص. من درباره اهدافی که ترسیم کرده بودم به ویژه درباره بیمه، شاهد بالاترین همراهی و همکاری از طرف آقای احمدی نژاد بودم. در آن دوره، قانون نظام هماهنگ بازنشسته ها را اجرا کردیم که بسیار سنگین بود، چرا که یک مرتبه افزایش تا 40 درصدی حقوق بازنشته ها را داشتیم و بعد از مصاحبه ای که من با صدا و سیما داشتم و این موضوع را اعلام کردم و گفتم که تا یک ماه دیگر، حقوق بازنشسته گان تا 40 درصد افزایش پیدا خواهد کرد، خاطرم هست که مجری از من پرسید ما یک ماه دیگر به سر اغ شما خواهیم آمد.
یک روز پیش از موعد یک ماهه، احکام آن صادر و ابلاغ شد و برای بیش از یک میلیون و 700 هزار نفر حکم افزایش حقوق صادر شد و صدور حکم این موضوع به تنهایی اقدام سنگینی بود و صندوق بازنشستگی شبانه روزی این مهم را انجام داد. خداروشکر تیم بسیار قدرتمندی در وزارت خانه نصیب ما شده بود تا به اهدافمان برسیم.
*شما فرد موفقی بودید و کارهای بزرگی هم در زمان حضور در وزارت خانه انجام دادید، چه شد که در دولت باقی نماندید؟
در امور اجرایی اختلافی با دولت و آقای رئیس جمهور نداشتیم. آقای احمدی نژاد هم به محرومین و اقشار کم درآمد علاقه داشتند، ما برای اولین بار مکان های ویژه ای ساختیم مثلا در پارک ها خانه ی مهر ساختیم برای بازنشستگان عزیز. که زمستان ها هنگام برف روی نیمکت ننشینند و به این مکان بروند و از اینترنت و رستوران و روزنامه استفاده کنند. و آقای احمدی نژاد هیچ وقت به من نه نگفتند.
اینکه عنوان داشتید عده ای به آقای احمدی نژاد نزدیک تر بودند و در تصمیم گیری ها موثر بودند هم باید بگویم که من دو مرتبه در این باره با آقای احمدی نژاد صحبت کردم. به آقای احمدی نژاد گفتم که من فقط یک رئیس جمهور می شناسم و اگر کارهای من پیش نرود و انجام نگیرد دلیل این است که من دیگران را رئیس جمهور نمی دانم و به حرفشان گوش نمیدهم.
*منظورتان چه کسانی بود؟
منظورم کلی بود، شخص خاصی مد نظرم نبود. اما خودشان می دانست و برداشت خودشان را می کردند. چون در حوزه ای هرکسی اظهار نظر می کرد و دخالت می کرد و ما قبول نمی کردیم.
* مثل آقای سعید لو و مشایی؟
نه آقای سعید لو بیشترین کمک را به ما کردند و من ذره ای از آقای مشایی مستقیم و یا غیرمستقیم دخالت در وزارت خانه رفاه ندیدم.آقای مشایی هیچ وقت چه مستقیم و چه غیرمستقیم، چه به خود من و چه به همکاران من حتی یک بار دخالت، توصیه و یا تاکید نکرد. درست است که آقای احمدی نژاد تحت تاثیر آقای مشایی بود اما هیچ وقت از طرف آقای مشایی در حوزه وزارت خانه رفاه دخالتی به هر طریقی صورت نگرفت.
یک بار از آقای مشایی امر غیراخلاقی ندیدم. اما اینکه می فرمایید از کجا شروع شد، آقای مشایی به عنوان معاون اول رئیس جمهوری انتخاب شد و ما متوجه شده بودیم که نظر مقام معظم رهبری مغایر با این موضوع است. آن هم به خاطر مصلحت کشور، ما که زاویه ای با ایشان نداشتیم چرا که دخالتی از طرف ایشان ندیده بودیم.
تا اینکه آقای احمدی نژاد به همراه آقای مشایی به دولت آمدند و همانطور که می دانید معمولا معاون اول جلسه دولت را برگزار می کند. در این هنگام بود که دوستان به صورت گروه گروه شروع به بحث کردند که اگر جلسه به ریاست آقای احمدی نژاد شروع شود و ادامه آن به آقای مشایی محول شود با توجه به نظر رهبری، چاره کار ما چیست؟
برای اولین بار در میانه جلسه یک وقفه اعلام شد و آقای احمدی نژاد به همراه آقای مشایی از جلسه خارج شدند و به اتاق مجاور رفتند. در این بین، اعضای دولت در حال صحبت با هم بودند، برخی که نزدیکتر به آقای احمدی نژاد بودند، گفتند که آقا در نظر خود تجدیدنظر کرده است و برخی هم گفتند که یک مساله میان رهبر و رئیس جمهوری است و خودشان حل می کنند و برخی هم می گفتند که حکم و نظر رهبری باید اجرا شود و آن جلسه تا ساعت 11 به بحث گذشت. آقای احمدی نژاد و مشایی هم به جلسه هیئت دولت بازنگشتند و اعضای دولت جلسه را ترک کردند.
همان روز من به دوستان گفتم چرا روزه شک دار بگیریم؟ بریم و این موضوع را از خود مقام معظم رهبری سوال کنیم. دوستان نپذیرفتند. من برای اینکه تکلیف خودم را بدانم، به آقای وحید زنگ زدم و گفتم که می خواهم خدمت آقا برسم. ایشان گفتند که اگر در این باره باشد شاید لازم نباشد و من تاکید کردم که میخواهم تکلیف خودم را بدانم.
آقای وحید گفتند اگر مثلا تا فلان ساعت برسید دیدار محقق خواهد شد و من هم به سرعت خود را به دفتر مقام معظم رهبری رساندم.
بعد از اینکه توفیق شد به محضر مقام معظم رهبری برسم و توفیق حاصل شد و عرض ادب کردم، سوال خودم را در این باره پرسیدم و گفتم که در حاشیه دولت برخی از دوستان از تجدیدنظر جنابعالی در این خصوص گفتند آیا صحت دارد یا نه که رهبری اعلام داشتند نه نظر بنده همان است که بود.
در ادامه گفتم که اگر این موضوع اینگونه باشد ما مشروعیتی برای دولت قائل نخواهیم بود، چرا که اگر ولی فقیه حکمی دهد و در دولت اجرا نشود، مشروعیت دولت زیر سوال میرود که آقا گفتند که خودتان می دانید.
هنگام برگشت هم دیدم که وزرا تماس میگیرند و از موضوع می پرسند و قرار شد که شب در دفتر آقای اژه ای جلسه ای برگزار شود و دوستان جمع شوند.
*در این جلسه چه کسانی بودند؟
آقایان صفار، اژهای، نوذری وزیر نفت، زاهدی علوم، سعیدی کیا، جهرمی، لنکرانی و خانوم جوادی تشریف داشتند و بحثهای مختلفی مطرح شد و من هم موضوع را تعریف کردم. بعد متنی 3 صفحه ای علیه آقای مشایی تدوین شد اما ما پیشنهاد دادیم و گفتیم که موضوع ما فرد نیست و ما مشکلی با آقای مشایی نداریم و موضوع مهم مد نظر ما حکم رهبری است.
نهایتا این نامه حذف شد و نامه جدیدی تدوین شد که بر اساس آن گفته شد که اگر حکم ولی وفقیه انجام نشود ما مخالف هستیم و کناره گیری میکنیم و هشت نفر از وزرا آن را امضا کردند.
*کسی بود که در آن جلسه حضور داشته باشد اما آن نامه را امضا نکرده باشد؟
حضور خاطر ندارم اما خب هرکسی که در آن جلسه حضور یافته بود از محتوای بحثی که قرار است در آن مطرح شود نیز با خبر بود و بنابراین کسانی که نیامده بودند نمیخواستند وارد این موضوع شوند، در حالی که تلفنی موضوع را از من جویا شده بودند. موضوع مد نظر ما این بود که در تاریخ ثبت شود که حکم مقام معظم رهبری لازم الاجرا است ولو اینکه مخالف نظر ما باشد. این نامه تقدیم رهبری شد.
قبل از اینکه این جلسه تشکیل شود، اما من با دفتر آقای احمدی نژاد تماس گرفتم تا با ایشان صحبت کنم و آقای احمدی نژاد را در جریان نظر رهبری قرار دهم، چندین بار تماس گرفتم که ایشان نبودند، در نهایت ساعت 10 شب تماس گرفتم گفتند مشغول دیدار با یک هیئت خارجی هستند و در نهایت وقتی آخر شب تماس گرفتم گفتند که آقای احمدی نژاد بسیار خسته بودند و به منزل رفتند و قرار است فرداصبح ساعت 7 و نیم به فرودگاه و به مازندران بروند.
فردا صبح به فرودگاه رفتم و در همان جای همیشگی هنگام سفرهای استانی نشستم که دیدم خبری نیست، خبر دادند که آقای احمدی نژاد از یک در دیگر رفته اند و وارد هواپیما شده اند. به سرعت خود را به هواپیما رساندم و وارد شدم و به آقای احمدی نژاد گفتم که نظر رهبر در این باره تغییر نکرده است و من خدمت حضرت آقا رسیدم، در همین هنگام در هواپیما بسته شد و برخی از وزرا گفتند که ما را در این سفر همراهی کن و به مازندران برویم که گفتم من چند قرار مهم کاری دارم و کارها از قبل برنامه ریزی شده است. به سمت در رفتم و از هواپیما خارج شدم.
بخشی از گفتگوی مذکور را که در خصوص این جلسه است می خوانیم:
*ما با چندین تن از وزرای آقای احمدی نژاد گفت وگوی تفصیلی داشتیم، برخی معتقد بودند که یک گروهی در دولت مثل آقای ثمره هاشمی، مشایی و ... نفرات درجه اول هستند و آنها کارها را پیش می بردند و تصمیم گیری میکردند و ما در درجه دوم بودیم...
این تصورات برای بسیاری به وجود میآمد اما شخصا برای من اهداف بسیار مهم بود و نه اشخاص. من درباره اهدافی که ترسیم کرده بودم به ویژه درباره بیمه، شاهد بالاترین همراهی و همکاری از طرف آقای احمدی نژاد بودم. در آن دوره، قانون نظام هماهنگ بازنشسته ها را اجرا کردیم که بسیار سنگین بود، چرا که یک مرتبه افزایش تا 40 درصدی حقوق بازنشته ها را داشتیم و بعد از مصاحبه ای که من با صدا و سیما داشتم و این موضوع را اعلام کردم و گفتم که تا یک ماه دیگر، حقوق بازنشسته گان تا 40 درصد افزایش پیدا خواهد کرد، خاطرم هست که مجری از من پرسید ما یک ماه دیگر به سر اغ شما خواهیم آمد.
یک روز پیش از موعد یک ماهه، احکام آن صادر و ابلاغ شد و برای بیش از یک میلیون و 700 هزار نفر حکم افزایش حقوق صادر شد و صدور حکم این موضوع به تنهایی اقدام سنگینی بود و صندوق بازنشستگی شبانه روزی این مهم را انجام داد. خداروشکر تیم بسیار قدرتمندی در وزارت خانه نصیب ما شده بود تا به اهدافمان برسیم.
*شما فرد موفقی بودید و کارهای بزرگی هم در زمان حضور در وزارت خانه انجام دادید، چه شد که در دولت باقی نماندید؟
در امور اجرایی اختلافی با دولت و آقای رئیس جمهور نداشتیم. آقای احمدی نژاد هم به محرومین و اقشار کم درآمد علاقه داشتند، ما برای اولین بار مکان های ویژه ای ساختیم مثلا در پارک ها خانه ی مهر ساختیم برای بازنشستگان عزیز. که زمستان ها هنگام برف روی نیمکت ننشینند و به این مکان بروند و از اینترنت و رستوران و روزنامه استفاده کنند. و آقای احمدی نژاد هیچ وقت به من نه نگفتند.
اینکه عنوان داشتید عده ای به آقای احمدی نژاد نزدیک تر بودند و در تصمیم گیری ها موثر بودند هم باید بگویم که من دو مرتبه در این باره با آقای احمدی نژاد صحبت کردم. به آقای احمدی نژاد گفتم که من فقط یک رئیس جمهور می شناسم و اگر کارهای من پیش نرود و انجام نگیرد دلیل این است که من دیگران را رئیس جمهور نمی دانم و به حرفشان گوش نمیدهم.
*منظورتان چه کسانی بود؟
منظورم کلی بود، شخص خاصی مد نظرم نبود. اما خودشان می دانست و برداشت خودشان را می کردند. چون در حوزه ای هرکسی اظهار نظر می کرد و دخالت می کرد و ما قبول نمی کردیم.
* مثل آقای سعید لو و مشایی؟
نه آقای سعید لو بیشترین کمک را به ما کردند و من ذره ای از آقای مشایی مستقیم و یا غیرمستقیم دخالت در وزارت خانه رفاه ندیدم.آقای مشایی هیچ وقت چه مستقیم و چه غیرمستقیم، چه به خود من و چه به همکاران من حتی یک بار دخالت، توصیه و یا تاکید نکرد. درست است که آقای احمدی نژاد تحت تاثیر آقای مشایی بود اما هیچ وقت از طرف آقای مشایی در حوزه وزارت خانه رفاه دخالتی به هر طریقی صورت نگرفت.
یک بار از آقای مشایی امر غیراخلاقی ندیدم. اما اینکه می فرمایید از کجا شروع شد، آقای مشایی به عنوان معاون اول رئیس جمهوری انتخاب شد و ما متوجه شده بودیم که نظر مقام معظم رهبری مغایر با این موضوع است. آن هم به خاطر مصلحت کشور، ما که زاویه ای با ایشان نداشتیم چرا که دخالتی از طرف ایشان ندیده بودیم.
تا اینکه آقای احمدی نژاد به همراه آقای مشایی به دولت آمدند و همانطور که می دانید معمولا معاون اول جلسه دولت را برگزار می کند. در این هنگام بود که دوستان به صورت گروه گروه شروع به بحث کردند که اگر جلسه به ریاست آقای احمدی نژاد شروع شود و ادامه آن به آقای مشایی محول شود با توجه به نظر رهبری، چاره کار ما چیست؟
برای اولین بار در میانه جلسه یک وقفه اعلام شد و آقای احمدی نژاد به همراه آقای مشایی از جلسه خارج شدند و به اتاق مجاور رفتند. در این بین، اعضای دولت در حال صحبت با هم بودند، برخی که نزدیکتر به آقای احمدی نژاد بودند، گفتند که آقا در نظر خود تجدیدنظر کرده است و برخی هم گفتند که یک مساله میان رهبر و رئیس جمهوری است و خودشان حل می کنند و برخی هم می گفتند که حکم و نظر رهبری باید اجرا شود و آن جلسه تا ساعت 11 به بحث گذشت. آقای احمدی نژاد و مشایی هم به جلسه هیئت دولت بازنگشتند و اعضای دولت جلسه را ترک کردند.
همان روز من به دوستان گفتم چرا روزه شک دار بگیریم؟ بریم و این موضوع را از خود مقام معظم رهبری سوال کنیم. دوستان نپذیرفتند. من برای اینکه تکلیف خودم را بدانم، به آقای وحید زنگ زدم و گفتم که می خواهم خدمت آقا برسم. ایشان گفتند که اگر در این باره باشد شاید لازم نباشد و من تاکید کردم که میخواهم تکلیف خودم را بدانم.
آقای وحید گفتند اگر مثلا تا فلان ساعت برسید دیدار محقق خواهد شد و من هم به سرعت خود را به دفتر مقام معظم رهبری رساندم.
بعد از اینکه توفیق شد به محضر مقام معظم رهبری برسم و توفیق حاصل شد و عرض ادب کردم، سوال خودم را در این باره پرسیدم و گفتم که در حاشیه دولت برخی از دوستان از تجدیدنظر جنابعالی در این خصوص گفتند آیا صحت دارد یا نه که رهبری اعلام داشتند نه نظر بنده همان است که بود.
در ادامه گفتم که اگر این موضوع اینگونه باشد ما مشروعیتی برای دولت قائل نخواهیم بود، چرا که اگر ولی فقیه حکمی دهد و در دولت اجرا نشود، مشروعیت دولت زیر سوال میرود که آقا گفتند که خودتان می دانید.
هنگام برگشت هم دیدم که وزرا تماس میگیرند و از موضوع می پرسند و قرار شد که شب در دفتر آقای اژه ای جلسه ای برگزار شود و دوستان جمع شوند.
*در این جلسه چه کسانی بودند؟
آقایان صفار، اژهای، نوذری وزیر نفت، زاهدی علوم، سعیدی کیا، جهرمی، لنکرانی و خانوم جوادی تشریف داشتند و بحثهای مختلفی مطرح شد و من هم موضوع را تعریف کردم. بعد متنی 3 صفحه ای علیه آقای مشایی تدوین شد اما ما پیشنهاد دادیم و گفتیم که موضوع ما فرد نیست و ما مشکلی با آقای مشایی نداریم و موضوع مهم مد نظر ما حکم رهبری است.
نهایتا این نامه حذف شد و نامه جدیدی تدوین شد که بر اساس آن گفته شد که اگر حکم ولی وفقیه انجام نشود ما مخالف هستیم و کناره گیری میکنیم و هشت نفر از وزرا آن را امضا کردند.
*کسی بود که در آن جلسه حضور داشته باشد اما آن نامه را امضا نکرده باشد؟
حضور خاطر ندارم اما خب هرکسی که در آن جلسه حضور یافته بود از محتوای بحثی که قرار است در آن مطرح شود نیز با خبر بود و بنابراین کسانی که نیامده بودند نمیخواستند وارد این موضوع شوند، در حالی که تلفنی موضوع را از من جویا شده بودند. موضوع مد نظر ما این بود که در تاریخ ثبت شود که حکم مقام معظم رهبری لازم الاجرا است ولو اینکه مخالف نظر ما باشد. این نامه تقدیم رهبری شد.
قبل از اینکه این جلسه تشکیل شود، اما من با دفتر آقای احمدی نژاد تماس گرفتم تا با ایشان صحبت کنم و آقای احمدی نژاد را در جریان نظر رهبری قرار دهم، چندین بار تماس گرفتم که ایشان نبودند، در نهایت ساعت 10 شب تماس گرفتم گفتند مشغول دیدار با یک هیئت خارجی هستند و در نهایت وقتی آخر شب تماس گرفتم گفتند که آقای احمدی نژاد بسیار خسته بودند و به منزل رفتند و قرار است فرداصبح ساعت 7 و نیم به فرودگاه و به مازندران بروند.
فردا صبح به فرودگاه رفتم و در همان جای همیشگی هنگام سفرهای استانی نشستم که دیدم خبری نیست، خبر دادند که آقای احمدی نژاد از یک در دیگر رفته اند و وارد هواپیما شده اند. به سرعت خود را به هواپیما رساندم و وارد شدم و به آقای احمدی نژاد گفتم که نظر رهبر در این باره تغییر نکرده است و من خدمت حضرت آقا رسیدم، در همین هنگام در هواپیما بسته شد و برخی از وزرا گفتند که ما را در این سفر همراهی کن و به مازندران برویم که گفتم من چند قرار مهم کاری دارم و کارها از قبل برنامه ریزی شده است. به سمت در رفتم و از هواپیما خارج شدم.