جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۱:۰۴

ماجرای سوء قصد به جان امام (ره)

حمیدرضا نقاشیان گفت: زمانی که ساختار حفاظتی منسجم برای جلوگیری از تهدیدات احتمالی شکل نگرفته بود، چند بار حوادثی از قبیل حملات فردی به امام(ره) انجام شد اما کارساز نبود.
کد خبر : ۲۲۵۸۲۵
صراط: حمیدرضا نقاشیان، محافظ امام خمینی(ره) در خصوص نحوه آشنایی خود با رهبر کبیر انقلاب اسلامی، گفت: آشنایی من با امام(ره) از 8 سالگی بوده اما اینکه چه زمانی با ایشان از نزدیک آشنا شدم به زمانی برمی گردد که ما از دست رژیم شاه فراری شدیم و سفری به عراق داشتیم. در این سفر بود که توفیق حاصل شد و خدمت امام(ره) رسیدم و همین دیدار زمینه ارتباطات بعدی من با ایشان شد. در طول سال های قبل از انقلاب همواره دیدگاه های ایشان را مطالعه می کردم و رفته رفته از همان سال های ابتدایی نوجوانی نیز با افکار، دیدگاه ها، سلایق، نظرات و پسند امام عجین شدم و ایشان را برای خود یک الگو قرار دادم. در طول این سال ها نیز همیشه احساس می کردم که این شخصیت، می تواند نمادی از عظمت و بزرگواری اولیای خدا باشد.

محافظ امام خمینی (ره) در سال های ابتدایی انقلاب اسلامی، اظهار داشت: حضرت امام(ره) که به تهران تشریف آوردند، بحثی بین شهید مطهری و شهید بهشتی واقع شد که ایشان کجا باید اقامت کنند. ابتدا مدرسه رفاه برای این اقامت انتخاب شد و برای حفاظت کلی و محیطی این مجموعه، شهید بهشتی تیمی از بچه های جنبش مجاهدین را انتخاب کرده بود تا به نوعی بتواند آنها را از گروهک رجوی جدا کند. این انتخاب محل اعتراض شهید مطهری و آقای منتظری واقع شد و همین مسئله موجب شد تا محل اقامت امام(ره) تغییر کند. چند روز بعد، شهید بهشتی به خاطر تکدری که درونشان ایجاد شده بود نزد شهید بروجردی رفته و از ایشان خواستند گروه "صف" حفاظت داخلی از امام(ره) را بر عهده بگیرند. من هم چون در مجموعه صف از قد و قامت درشت تری برخوردار بودم، قرعه به نام من ثبت شد تا وظیفه حفاظت از ایشان را بر عهده بگیرم.

وی در ادامه خاطر نشان کرد: گروه "صف" مجموعه ای با گرایش مسلحانه بود که از چند گروه انتشاراتی جدا شده و منتخبین آن جمع شده بودند تا برای تضعیف رژیم شاه و ایجاد روحیه سیاسی اجتماعی در مردم، عملیات هایی انجام دهند. ما قبل از انقلاب از سال 55 مجموعه های انتشاراتی متعددی داشتیم. ابتدا با انتشارات "ندای اسلام" کار می کردیم و اعلامیه های امام(ره) را توسط همین انتشارات در سراسر کشور توزیع می کردیم. بعد از آن ظرفیت دیگری با مدیریت شهید داود کریمی با عنوان "فجر اسلام" تشکیل شد و ما نیز در چاپ و توزیع اعلامیه های امام(ره) به کمک فجر اسلام آمدیم. بعد از فعالیت های موفقیت آمیز، مسئولیت تدارک چند عملیات در گروه صف به من واگذار شد.

نقاشیان به ماجرای نحوه حفاظت از امام راحل(ره) در ایام ورود ایشان به کشور اشاره کرد و افزود: دوره 10 روزه اقامت حضرت امام(ره) در تهران، از 12 تا 22 بهمن در مدرسه رفاه و علوی به طول انجامید و این دوره 10 روزه هر لحظه تهدید برای امام وجود داشت. در روزهای 13 و 14 بهمن تهدیدهای متعددی توسط رژیم شکل گرفت و هر لحظه تهدیدهای جدیدی مطرح می کردند. گاهی می گفتند که رژیم می خواهد مکان حفاظت از امام(ره) را ممکن است بمباران کند، گاهی اینگونه مطرح می شد که ممکن است برای دستگیری امام وارد مدرسه شوند، برخی نیز بر این باور بودند که ممکن است دولت گروهی کماندویی را برای ترور امام اعزام کند. با توجه به اینکه رژیم بختیار همچنان زمام امور را در دست داشت گاهی این اخبار با واقعیت نیز روبرو می شد اما تا شب 21 بهمن اغلب این اخبار به جنگ روانی شباهت پیدا می کرد. اما شب 21 بهمن فضا جدی تر شد و ارتش از خیابان ایران وارد منطقه شد و با تانک و نفربر، فضای محاصره را تنگ تر کرد. در همان برهه این تلقی به وجود آمد که ممکن است نیاز باشد که ما باید از محل کوچ کنیم. اما حضور مردم و همراهی سربازان رژیم با ما کمک کرد که ارتشی ها در همان خیابان ایران زمین گیر شوند. همین حضور زمینه اعلام حکومت نظامی و بیانیه حضرت امام در زمینه عدم تمکین از حکومت نظامی را در پی داشت و سرانجام موجب پیروزی انقلاب در 22 بهمن شد.

نقاشیان تصریح کرد: بعد از 22 بهمن ماه هنوز ساختار حفاظتی منسجم برای جلوگیری از تهدیدات احتمالی شکل نگرفته بود و به همین دلیل بعضا اقدامات فردی جان امام (ره) را تهدید می کرد. چند بار نیز حضور افراد مسلح در مدرسه و عبور از گارد حفاظتی تعریف شده موجب شد تا نگرانی هایی به وجود آید. چند بار نیز حوادثی از قبیل حملات فردی به امام (ره) انجام شد اما کارساز نبود و ما نیز در فضای خبری آن روزگار صلاح نمی دانستیم که این مسائل به بیرون درز کند.

وی همچنین به بیان خاطره ای ناگفته از زمان حضور امام(ره) در قم پرداخت و گفت: زمانی که به اتفاق حضرت امام(ره) به قم رفته بودیم، مراسمی در مدرسه حکیم نظامی این شهر گرفته شد. برای رسیدن به این مدرسه نیز باید از کوچه پسکوچه ها عبور می کردیم و من هم که وظیفه سرتیمی حفاظت از امام(ره) را بر عهده داشتم، صبح همان روز ابتدا مسیر حرکت خودرو تا مدرسه را بررسی کردم. ابتدا بنا داشتیم بی خبر به سمت مدرسه حرکت کنیم، اما همین که به مدرسه نزدیک شدیم، مرد متوجه حضور امام در خودرو شدند و فضا برای عبور تنگ شد. من و شیخ حسن صانعی نیز تنها همراهان امام بودیم و تنها کاری که از دستمان برمی آمد این بود که از ماشین بیرون آمده و از مردم خواستیم راهرویی برای عبور خودرو ایجاد کنیم. بالاخره خودرو به مدرسه رسید و نگرانی جدید این بود که چگونه حضرت امام را از خودرو پیاده کرده و از میان سیل جمعیت به مدرسه برسانیم. وقتی امام (ره) از خودرو پیاده شدند، مردم هجمه سنگینی ایجاد کردند و امام زیر دست و پا ماندند. من هم مجبور به پرخاشگری در آن صحنه شدم و به سختی امام را از میان جمعیت بیرون کشیده و از درب کوچکی که منتهی به یک راهرو می شد، وارد مدرسه کرده و خودم بیرون درب ماندم. جمعیت هم دائم فشار می آوردند و می خواستند که همراه با امام وارد مدرسه شوند که من اجازه این اقدام را به آنها نمی دادم. بالاخره هجمه های ایجاد شده موجب شد تا دست من همان جا شکسته شود. بالاخره درب را بستیم و مردم وقتی شرایط را دیدند به سمت جنوبی مدرسه حکیم نظامی رفتند تا از درب اصلی وارد مدرسه شوند. چند دقیقه ای گذشت و وقتی مردم محل را ترک کردند، درب زدم تا یک نفر در را باز کرده و من هم وارد مدرسه شدم. اما وقتی درب باز شد دیدم که امام (ره) پشت درب ایستاده و منتظر بودند تا من هم وارد شوم. در آن صحنه خیلی شرمنده شدم و وقتی دست شکسته من را دیدند، دستمال خود را درآورده و به دست من بستند. بالاخره وارد مدرسه شدیم و سخنرانی نیز برگزار شد.

مسئول پروژه جمع آوری گروهک فرقان درباره نحوه مقابله با منافقین در سال های ابتدایی انقلاب، اظهار داشت: حوادث بعد از انقلاب حوادث عجیبی است و قبل از پیروزی انقلاب هر جریان و گروهی این توقع را داشت که جایگاهی برای خود در انقلاب ایجاد کند تا بتواند بعد از انقلاب نیز نقش جدی داشته باشد. یکی از این گروه ها سازمان مجاهدین خلق ایران یا همان منافقین بودند که با دگر دیسی های مختلفی در آن دوران مواجه بود. این سازمان ابتدا با دیدگاه و نظر تعدادی بچه های مسلمان و متدین راه اندازی شد اما دیدگاه های آنها به گونه ای بود که خدشه به آنها وارد بود. اعتقاد آنها نیز به این نحو بود که می گفتند وقتی اسلام همه چیز دارد اما مثلا اقتصاد ندارد، باید از بهترین اقتصاد در کنار اسلام بهره برد یا اگر مثلا اسلام همه چیز دارد و مبارزه ندارد، باید از تفکر مبارزه مارکسیستی کنار اسلام استفاده کرد. همین برداشت غلط این جریان را متهم به تفکر التقاطی می کرد. یعنی به نوعی یک تلقی دیگری از اسلام ناب را برداشت می کردند و با تلقیات کمونیستی مخلوط کرده و آن را به عنوان اسلام عرضه می کردند. مبارزات ما با مجاهدین خلق نیز از اواسط سال 53 آغاز شد و وقتی مواضع آنها رسما اعلام شد، دیگر ما این سازمان را تحت عنوان یک سازمان اسلامی قبول نداشتیم. در این باره البته من مقاله ای هم نوشتم و معتقدم هستم که سازمان مجاهدین خلق از ابتدا انگلیسی طراحی شد، حمایت از این سازمان هم انگلیسی بود و بعد از پیروزی انقلاب نیز منویات انگلستان را پیش برد. نمونه بارز آن نیز ترورهایی بود که این گروه بر طبق دستورات انگلیس در سال های بعد از انقلاب انجام دادند. کار این گروه تا جایی پیش رفت که در 30 خرداد 1360 رودرو با مردم ایستادند و نظام هم طبیعتا برای دفاع از مردم مقابل آنها ایستادگی کرد.

وی در ادامه افزود: اما رودرو شدن من با منافقین از زمانی آغاز شد که ماموریت یافتم تا گروه فرقان را جمع آوری کنم. گروه فرقان نیز از گروه هایی بود که قبل از انقلاب در تهران فعال بود و احکام و دیدگاه ها و آیات قرآن را تفسیر می کردند. در این تفاسیر نیز مقداری تلقیات مسلحانه داشتند و مدعی بودند تفاسیر آنها تفسیر به رای است. مباحث این گروه بیشتر التفاطی بود اما بهترین تفسیر درباره این گروه را شهید استاد مطهری داشت که آنها را ماتریالیسم خواند و معتقد بود که این جریان حتی خدا و توحید را نمی شناسند. امروز که حدود 37 سال از آن روزها می گذرد، هنوز هم یک جمله ماندگار است و هیچ شک و شبهه ای درباره این جمله نمی توان داشت.

نقاشیان در پاسخ به این سوال که آیا خود را سیلی خورده انقلاب می دانید یا خیر، اظهار داشت: یک عده انقلاب را یک ارث می دانند و معتقدند که وارث انقلاب هستند. این در حالی است که اگر بخواهیم یک تشریح جامع از انقلاب داشته باشیم باید بگوییم انقلاب یک میدان امتحان است. اگر کسی از یک امتحان دانشگاهی می تواند برداشت ارث کند، بنابراین انقلاب را هم می توان ارث خود بداند. اما انقلاب یک میدان انتظار است و اگر با این دیدگاه به انقلاب نگاه کنیم، کسی اگر خودش را طلب کار و سیلی خورده انقلاب قلمداد کند و برای خود جایگاهی در این انقلاب تعریف کند، بدون شک به خودش ظلم کرده است. همه بزرگی و شرافت انسان در این است که در انقلاب نقشی ایفا کند که شامل رضای خدا باشد. رضای خدا نیز در این است که انسان خودش را نبیند. در دفاع مقدس هم افرادی را می بینیم که ذره ای برای خودشان جایگاه تعریف نکردند. بنابراین من هم نه تنها خود را سیلی خورده نمی دانم، بلکه همیشه مدیون انقلاب هستم و مدیون آن خواهم ماند.

وی در ادامه افزود: حضرت امام(ره) خودشان، مجموعه خانواده، عمر شریف و دانش خود را وقف علوم دینی و اسلام کردند. ایشان انقلاب، جمهوری اسلامی و رهبری خود را در قالب این وظیفه اصلی و کلان می دیدند. خط امام، راه امام، دیدگاه ها و اظهارات ایشان همه نشان می دهند که ایشان به دنبال اعتلای نام اسلام ناب بودند. در این بین ممکن است عده ای هم این ادعا را داشته باشند که راه امام (ره) را می روند اما اگر کسی از بحث دینی انقلاب خودش را جدا کرد و با هر جریان دیگری عجین شد تا به قدرت برسد، طبیعتا راه امام را نرفته است. در مجموع باید گفت مشی مقام معظم رهبری امروز تنها راهی است که خط امام (ره) را طی می کند.

سرتیم حفاظت از امام خمینی(ره) در سال های ابتدایی انقلاب اسلامی در بخش دیگری از اظهارات خود درباره پیام رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی عنوان کرد: برای تحلیل دیدگاه مقام معظم رهبری در زمینه پردازش و نگارش نامه به جوانان غربی باید به چند موضوع توجه داشته باشیم. اول فضای سیاسی تبلیغاتی که در دنیا ایجاد شده بود و جدای از این مسئله، ما با شرایطی مواجه هستیم که همه ارکان کفر جهانی با هم جمع شده اند تا محور مقاومت را زمین بزنند. اما ما در ایران تصمیم گرفتیم که مقاومت باید بماند و با همان ابزار محدود خود کاری کردیم که مقاومت با قدرت بماند و این مسئله ضعف دشمن را نشان می دهد. امروز دشمن دستپاچه شده است و این اتفاقات و پیروزی ها در نهاد خودآگاه مردم دنیا تاثیر جدی گذاشته است. بنابراین تفکر صهیونیستی به این نتیجه رسید که با انواع حیله دست به اسلام هراسی ها بزند.

نقاشیان در پایان خاطر نشان کرد: در شرایطی که فضای ذهنی مردم امروز دنیا مخصوصا در اروپا و آمریکای شمالی معطوف به مسائل دینی شده است، حضرت آقا دست به ابتکار بسیاری جالبی زدند و جنگ نرم دشمن را با یک حمله خیلی لطیف پاسخ دادند. این نامه برای یک دوره یک ماهه، دو ماهه و چند ماهه نیست. این نامه یک تصمیم در جوانان غربی می سازد. همین قدر که این نامه در فضای مجازی منتشر شد و جملات و پردازشی که نامه داشت بین مردم توزیع شد، آثار ماندگار خود را در آینده خواهد داشت. بنابراین می توان گفت اثر این نامه به اندازه یک فتح لبنان، فتح سوریه و فتح یمن ارزش داشت.


منبع: دانا