صراط: چند روز پس از اعتراف روزنامه آمریکایی واشگتنپست روزنامه کویتی «الرأی» در شماره سهشنبه (14 بهمن) خود در گزارشی اقدام به انتشار روایت کامل ترور شهید حاج «عماد مغنیه» کرد که عینا در ذیل میآید.
«الرای» نوشت: روز 12 فوریه 2008 میلادی (23 بهمن 1386) «عماد فایز مغنیه»، معاون دبیرکل حزب لبنان در کمیته جهادی حزب الله به منطقه «کفر سوسه» در دمشق میرسد و وارد آپارتمانی میشود که برخی از رهبران فلسطینی و مسئول یکی از بخشهای جهادی حزبالله و تعدادی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران در آن حضور داشتند تا درباره آموزشهای نظامی و هماهنگیهای نظامی بحث و تبادل نظر کنند.
پیش از پایان نشست شهید مغنیه نشست را ترک میکند و از حاضران میخواهد، بحث و گفتوگوها و هماهنگیها را ادامه دهند. دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید. تمام کسانیکه در نشست شرکت داشتند، بر این باور بودند که هدف قرار گرفتهاند، اما داد و فریاد مردم در حیاط جلوی ساختمان و حضور دستگاهها و نیروهای امنیتی سوری در محل، تعدادی از آنها را از خانه بیرون کشید تا ببینند، چه اتفاقی افتاده است که عماد مغنیه را یافتند که 8 گوی آهنین به بدن وی اصابت کرده است.
یکی از گویهای آهنین به چشمش اصابت کرده و از پشت سرش بیرون آمده بود. او بلافاصله جان خود را از دست داده بود. دوستانش پیکرش را به داخل ماشین برده و مستقیما راهی لبنان شدند.
مسئول نظامی حزبالله که همراه شهید مغنیه در نشست حضور داشت، با سید «حسن نصرالله»، دبیرکل حزب الله لبنان تماس میگیرد تا خبر شهادت مغنیه را به او بدهد و پیکرش را به بیمارستان منتقل کند تا در آنجا «سید» حضور یابد و آخرین دیدار و نگاه را به رفیق راهش داشته باشد و او را در پرچم بارگاه امام «حسین» (ع) بپیچد که آن را از کربلای معلی دریافت کرده بود و خبر شهادت مغنیه را به خانوادهاش و دوستانش بدهد.
در واقع شهید مغنیه برخلاف آنچه در این اواخر شایع کردند، نه از رستوران خارج شده بود و نه با همسرش در سوریه دیدار کرده بود، بلکه وی برای حضور در نشستی به دمشق رفته بود که داخل یک مرکز برگزار شد و معروف بود که این مرکز سالهاست که وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در دمشق است.
همچنین مغنیه از لبنان وارد سوریه شده بود و مانند همیشه از محافظانش خواسته بود، به یک مرکز نزدیک منطقه «زینبیه» (سلاماللهعلیها) در جنوب دمشق بروند تا او به جایی برود که میبایست بتنهایی و بدون هیچ یک از محافظان امنیتیاش در آن حضور مییافت، چون وی اولین و آخرین نفری بود که میتوانست از خود محافظت و مراقبت کند و با کسی درباره رفت و آمدها و برنامههایش سخن نمیگفت و در خفا و پنهانی انجام دادن کارها تکیه میکرد، به ویژه آنکه چهره وی چندان معروف نبود، اما نمیدانست که رژیم صهیونیستی برنامههای کاری و نقشه رفت و آمدهایش را از بیش از 6 ماه قبل از ترور تهیه کرده و از آن آگاه بود، به گونهای که دستگاه اطلاعات و جاسوسی که وی را در خفا و سکوت تعقیب میکرد، میتوانست مغنیه را در و پیش از تاریخ عملیات تروریستی کفرسوسه ترور کند، آن هم کسی خود در رفت و آمدهایش «شبح» خوانده میشد.
اما زمان عملیات ترور مغنیه – آنگونه که کارشناسان امور حزب الله اعتقاد دارند – به نحوی انتخاب شد تا مصادف با ماه و روز ترور «رفیق الحریری»، نخست وزیر اسبق لبنان باشد که حزب الله متهم به دست داشتن در آن شده است و این تاریخ در واقع هدیهای از سوی دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی که شهید مغنیه را ترور کردند، به گروه 14 مارس عنوان شد، به خصوص آنکه در آن زمان «جرج بوش»، رئیس جمهوری وقت آمریکا مسئولیت «قلم کردن دست حزب الله» را با مشارکتش با «موساد» در عملیات ترور برعهده گرفته بود و از این اصل معروف تبعیت میکرد که میگفت: «اگر نمیتوانی دشمنت را در میدان جنگ شکست دهی، پس به وسیله عملیات امنیتی پیچیده به قتل برسان» و این همان چیزی است که «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی پس از عملیات اخیر «قنیطره» سوریه بر زبان آورد و سید حسن نصرالله نیز پاسخ داد که به این عملیات تروریستی جواب خواهد داد، در حالیکه هر دو به خوبی از زبانی که در قبال یکدیگر به کار میبردند، آگاه بودند.
منابع نزدیک به شهید مغنیه میگویند که «اشتباه مغنیه آن بود که به مرور زمان رفت و آمدهایش در مناطقی که محل تردد وی بود و به خاطر مسئولیتهایی که بر عهده داشت، متعدد بودند، عادی شد، در حالیکه توجه نداشت، وی فرد شماره یک تحت پیگرد در عرصه بین المللی همانند "اسامه بن لادن"، رهبر سابق گروه تروریستی "القاعده" بود».
به گفته این منابع اشتباه دیگر شهید مغنیه آن بود که سوریه را حیات خلوت به شمار آورد که میتواند، در آن به زندگی عادی خود همانند یک فرد عادی ادامه دهد و این دلیل ترور شدن وی در محلی بود که عملیات به اجرا گذاشته شد، در حالیکه رهبران سوریه به وی لزوم حفظ جانب احتیاط و هوشیاری را هشدار داده بودند.
به این ترتیب وی در سوریه خانهای برای خود تهیه کرد که همواره به آن تردد داشت، آرایشگری ثابت داشت که همواره نزد وی میرفت و همچنین محل نشست و گردهمایی که از آن سپاه پاسداران بود و او در آنجا با مسئولان جنبشهای مقاومت فلسطینی و عراقی و غیره دیدار میکرد.
بر همین منوال بود که شهید مغنیه روز 12 فوریه (23 بهمن) از ساختمان خارج شد تا به سمت خودرو «پاژیرو»اش که 25 متر آن طرفتر در پارکینگ روباز ساختمان پارک شده بود، به حرکت درآید که یکباره بمبی منفجر شود که درون گنجهای که در حیاط آن ساختمان گذاشته بود، جاسازی شده بود و با انفجار آن به دلیل وجود ماده «سی 4»، گویهای آهنینی با سرعت 8 هزار و 400 متر در ثانیه به سمت وی پرتاب شود و به وی که در شعاع انفجار تدارک دیده شده برایش قرار داشت، اصابت کند.
منابع مذکور تاکید میکنند که 3 تیم در محل ترور حضور داشتند، تیم رصد و پیگیری، تیم اجراکننده عملیات و تیم بیرون بردن و خارج کردن عوامل از محل. همه این تیمها در نزدیکی محل ترور و در آپارتمانی رو به روی مرکز وابسته به سپاه حضور داشتند.
همچنین در محل ترور هواپیمای بدون سرنشین مدل «هارون» مشاهده شد که از نوع هواپیماهای رادار گریز است و رادارهای سوری توان کشف و شناسایی آن را نداشتند. وظیفه این هواپیما پوشش تیمهای مجری عملیات تروریستی کفرسوسه بود.
غیر از آن دستگاه شنود 8200 ساخت رژیم صهیونیستی برای تحت نظر داشتن و ضبط تمام تماسهای ثابت و همراه و اطلاعات لازم از تمام نیروهای امنیتی و غیر امنیتی در محل حادثه کار گذاشته بود تا حمایت لازم از تیمها را به عمل آورد و بر موفقیت عملیات بیفزاید.
به گفته این منابع رژیم صهیونیستی در شب ترور اقدام به انجام رزمایشی تحریک آمیز مقابل سواحل لبنان و به ویژه مقابل منطقه «صخره الروشه» با قایقهای مجهز به موشکانداز کرد. همچنین یک زیر دریایی صهیونیستی از نوع «دلفین» نیز در آبهای منطقه «خلده» مشاهده و رصد شد، تا حزبالله را مشغول و نگاه آن را از آنچه در سوریه برای آن تدارک دیده شد، منحرف کند و اینکه تمام این تحرکات و اقدامات تنشی در حزب به وجود آوردند که دلیل این اقدامات عجیب رژیم صهیونیستی چیست و همین موجب شد تا به ذهن حزبالله خطور نکند که عملیاتی تروریستی برایش، آن هم از این نوع تدارک دیده شده است.
منابع مذکور تاکید میکنند که این امکان فراهم نشد که دریابیم، چگونه تیمها از محل حادثه خارج شدند، ممکن است، بالگردهایی برای خروج آنها تدارک دیده شده بود که پس از بر زمین نشستن تیمها را جمع کرده و با خود برد، ممکن هم هست که تسهیلات لازم برای خارج کردن تیمها از طریق مرزهای سوریه و اردن به آنها داده شده باشد، اما هرچه هست آنکه با وجود تحقیقات و پیگیریهای انجام شده، با این حال تاکنون کسی از این موضوع اطلاع حاصل نکرده و به آن پی نبرده است.
«الرای» نوشت: روز 12 فوریه 2008 میلادی (23 بهمن 1386) «عماد فایز مغنیه»، معاون دبیرکل حزب لبنان در کمیته جهادی حزب الله به منطقه «کفر سوسه» در دمشق میرسد و وارد آپارتمانی میشود که برخی از رهبران فلسطینی و مسئول یکی از بخشهای جهادی حزبالله و تعدادی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران در آن حضور داشتند تا درباره آموزشهای نظامی و هماهنگیهای نظامی بحث و تبادل نظر کنند.
پیش از پایان نشست شهید مغنیه نشست را ترک میکند و از حاضران میخواهد، بحث و گفتوگوها و هماهنگیها را ادامه دهند. دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید. تمام کسانیکه در نشست شرکت داشتند، بر این باور بودند که هدف قرار گرفتهاند، اما داد و فریاد مردم در حیاط جلوی ساختمان و حضور دستگاهها و نیروهای امنیتی سوری در محل، تعدادی از آنها را از خانه بیرون کشید تا ببینند، چه اتفاقی افتاده است که عماد مغنیه را یافتند که 8 گوی آهنین به بدن وی اصابت کرده است.
یکی از گویهای آهنین به چشمش اصابت کرده و از پشت سرش بیرون آمده بود. او بلافاصله جان خود را از دست داده بود. دوستانش پیکرش را به داخل ماشین برده و مستقیما راهی لبنان شدند.
مسئول نظامی حزبالله که همراه شهید مغنیه در نشست حضور داشت، با سید «حسن نصرالله»، دبیرکل حزب الله لبنان تماس میگیرد تا خبر شهادت مغنیه را به او بدهد و پیکرش را به بیمارستان منتقل کند تا در آنجا «سید» حضور یابد و آخرین دیدار و نگاه را به رفیق راهش داشته باشد و او را در پرچم بارگاه امام «حسین» (ع) بپیچد که آن را از کربلای معلی دریافت کرده بود و خبر شهادت مغنیه را به خانوادهاش و دوستانش بدهد.
در واقع شهید مغنیه برخلاف آنچه در این اواخر شایع کردند، نه از رستوران خارج شده بود و نه با همسرش در سوریه دیدار کرده بود، بلکه وی برای حضور در نشستی به دمشق رفته بود که داخل یک مرکز برگزار شد و معروف بود که این مرکز سالهاست که وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در دمشق است.
همچنین مغنیه از لبنان وارد سوریه شده بود و مانند همیشه از محافظانش خواسته بود، به یک مرکز نزدیک منطقه «زینبیه» (سلاماللهعلیها) در جنوب دمشق بروند تا او به جایی برود که میبایست بتنهایی و بدون هیچ یک از محافظان امنیتیاش در آن حضور مییافت، چون وی اولین و آخرین نفری بود که میتوانست از خود محافظت و مراقبت کند و با کسی درباره رفت و آمدها و برنامههایش سخن نمیگفت و در خفا و پنهانی انجام دادن کارها تکیه میکرد، به ویژه آنکه چهره وی چندان معروف نبود، اما نمیدانست که رژیم صهیونیستی برنامههای کاری و نقشه رفت و آمدهایش را از بیش از 6 ماه قبل از ترور تهیه کرده و از آن آگاه بود، به گونهای که دستگاه اطلاعات و جاسوسی که وی را در خفا و سکوت تعقیب میکرد، میتوانست مغنیه را در و پیش از تاریخ عملیات تروریستی کفرسوسه ترور کند، آن هم کسی خود در رفت و آمدهایش «شبح» خوانده میشد.
اما زمان عملیات ترور مغنیه – آنگونه که کارشناسان امور حزب الله اعتقاد دارند – به نحوی انتخاب شد تا مصادف با ماه و روز ترور «رفیق الحریری»، نخست وزیر اسبق لبنان باشد که حزب الله متهم به دست داشتن در آن شده است و این تاریخ در واقع هدیهای از سوی دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی که شهید مغنیه را ترور کردند، به گروه 14 مارس عنوان شد، به خصوص آنکه در آن زمان «جرج بوش»، رئیس جمهوری وقت آمریکا مسئولیت «قلم کردن دست حزب الله» را با مشارکتش با «موساد» در عملیات ترور برعهده گرفته بود و از این اصل معروف تبعیت میکرد که میگفت: «اگر نمیتوانی دشمنت را در میدان جنگ شکست دهی، پس به وسیله عملیات امنیتی پیچیده به قتل برسان» و این همان چیزی است که «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی پس از عملیات اخیر «قنیطره» سوریه بر زبان آورد و سید حسن نصرالله نیز پاسخ داد که به این عملیات تروریستی جواب خواهد داد، در حالیکه هر دو به خوبی از زبانی که در قبال یکدیگر به کار میبردند، آگاه بودند.
منابع نزدیک به شهید مغنیه میگویند که «اشتباه مغنیه آن بود که به مرور زمان رفت و آمدهایش در مناطقی که محل تردد وی بود و به خاطر مسئولیتهایی که بر عهده داشت، متعدد بودند، عادی شد، در حالیکه توجه نداشت، وی فرد شماره یک تحت پیگرد در عرصه بین المللی همانند "اسامه بن لادن"، رهبر سابق گروه تروریستی "القاعده" بود».
به گفته این منابع اشتباه دیگر شهید مغنیه آن بود که سوریه را حیات خلوت به شمار آورد که میتواند، در آن به زندگی عادی خود همانند یک فرد عادی ادامه دهد و این دلیل ترور شدن وی در محلی بود که عملیات به اجرا گذاشته شد، در حالیکه رهبران سوریه به وی لزوم حفظ جانب احتیاط و هوشیاری را هشدار داده بودند.
به این ترتیب وی در سوریه خانهای برای خود تهیه کرد که همواره به آن تردد داشت، آرایشگری ثابت داشت که همواره نزد وی میرفت و همچنین محل نشست و گردهمایی که از آن سپاه پاسداران بود و او در آنجا با مسئولان جنبشهای مقاومت فلسطینی و عراقی و غیره دیدار میکرد.
بر همین منوال بود که شهید مغنیه روز 12 فوریه (23 بهمن) از ساختمان خارج شد تا به سمت خودرو «پاژیرو»اش که 25 متر آن طرفتر در پارکینگ روباز ساختمان پارک شده بود، به حرکت درآید که یکباره بمبی منفجر شود که درون گنجهای که در حیاط آن ساختمان گذاشته بود، جاسازی شده بود و با انفجار آن به دلیل وجود ماده «سی 4»، گویهای آهنینی با سرعت 8 هزار و 400 متر در ثانیه به سمت وی پرتاب شود و به وی که در شعاع انفجار تدارک دیده شده برایش قرار داشت، اصابت کند.
منابع مذکور تاکید میکنند که 3 تیم در محل ترور حضور داشتند، تیم رصد و پیگیری، تیم اجراکننده عملیات و تیم بیرون بردن و خارج کردن عوامل از محل. همه این تیمها در نزدیکی محل ترور و در آپارتمانی رو به روی مرکز وابسته به سپاه حضور داشتند.
همچنین در محل ترور هواپیمای بدون سرنشین مدل «هارون» مشاهده شد که از نوع هواپیماهای رادار گریز است و رادارهای سوری توان کشف و شناسایی آن را نداشتند. وظیفه این هواپیما پوشش تیمهای مجری عملیات تروریستی کفرسوسه بود.
غیر از آن دستگاه شنود 8200 ساخت رژیم صهیونیستی برای تحت نظر داشتن و ضبط تمام تماسهای ثابت و همراه و اطلاعات لازم از تمام نیروهای امنیتی و غیر امنیتی در محل حادثه کار گذاشته بود تا حمایت لازم از تیمها را به عمل آورد و بر موفقیت عملیات بیفزاید.
به گفته این منابع رژیم صهیونیستی در شب ترور اقدام به انجام رزمایشی تحریک آمیز مقابل سواحل لبنان و به ویژه مقابل منطقه «صخره الروشه» با قایقهای مجهز به موشکانداز کرد. همچنین یک زیر دریایی صهیونیستی از نوع «دلفین» نیز در آبهای منطقه «خلده» مشاهده و رصد شد، تا حزبالله را مشغول و نگاه آن را از آنچه در سوریه برای آن تدارک دیده شد، منحرف کند و اینکه تمام این تحرکات و اقدامات تنشی در حزب به وجود آوردند که دلیل این اقدامات عجیب رژیم صهیونیستی چیست و همین موجب شد تا به ذهن حزبالله خطور نکند که عملیاتی تروریستی برایش، آن هم از این نوع تدارک دیده شده است.
منابع مذکور تاکید میکنند که این امکان فراهم نشد که دریابیم، چگونه تیمها از محل حادثه خارج شدند، ممکن است، بالگردهایی برای خروج آنها تدارک دیده شده بود که پس از بر زمین نشستن تیمها را جمع کرده و با خود برد، ممکن هم هست که تسهیلات لازم برای خارج کردن تیمها از طریق مرزهای سوریه و اردن به آنها داده شده باشد، اما هرچه هست آنکه با وجود تحقیقات و پیگیریهای انجام شده، با این حال تاکنون کسی از این موضوع اطلاع حاصل نکرده و به آن پی نبرده است.