سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۵

کلینتون: با عنان در سفر تهران در ارتباط بودم

در پشت صحنه، سخن زیادی از قاچاق سلاح بصورت زیرزمینی از طریق تونس به مخالفین اسد برای مقابله با ارتش او و حامیان روسی و ایرانی‌اش بود. شرکای ما در کشورهای حاشیه خلیج (فارس) مخالفین و شهروندان سنی مذهب را می‌دیدند که در پخش زنده تلویزیون الجزیره قلع و قمع می‌شدند.
کد خبر : ۲۲۵۹۵۴
صراط: در پشت صحنه، سخن زیادی از قاچاق سلاح بصورت زیرزمینی از طریق تونس به مخالفین اسد برای مقابله با ارتش او و حامیان روسی و ایرانی‌اش بود. شرکای ما در کشورهای حاشیه خلیج (فارس) مخالفین و شهروندان سنی مذهب را می‌دیدند که در پخش زنده تلویزیون الجزیره قلع و قمع می‌شدند.
 
خاطرات هیلاری کلینتون - سوریه قسمت دوم"هیلاری رودهام کلینتون" وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و همسر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیس‌جمهور آمریکا است. کلینتون که نتوانست در سال 2008 میلادی نامزدی حزب دموکرات را برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری به دست آورد، به عنوان یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات سال 2016 میلادی در نظر گرفته می‌شود. کلینتون در سال 2016 میلادی، 69 ساله خواهد شد و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد در صورتی که بخواهد وارد عرصه انتخابات شود و به عنوان نخستین رئیس‌جمهور زن آمریکا انتخاب شود، از حمایت قابل‌توجهی در میان دموکرات‌ها برخوردار خواهد بود.
 
هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخاب‌های سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بن‌لادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلاب‌های عربی، سیاست‌های مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با متحدان آمریکا می‌پردازد.
 
فهرست کتاب انتخاب‌های سخت به شرح زیر است:
 
یادداشت نویسنده
 
بخش اول: شروع تازه
 
بخش دوم: آن‌سوی اقیانوس آرام
 
بخش سوم: جنگ و صلح
 
بخش چهارم: در میانه امید و تاریخ
 
بخش پنجم: تحول
 
خاورمیانه: راه پرنشیب و فراز صلح
 
بهار عربی: انقلاب
 
لیبی: همه اقدامات لازم
 
بنغازی: زیر آتش حمله
 
ایران: تحریم‌ها و رازها
 
سوریه: عارضه نابکار (غده چرکین)
 
غزه: تشریح آتش‌بس
 
بخش ششم: آینده مورد انتظار ما

 
 
فصل نوزدهم در بخش پنجم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع بحران سوریه می‌پردازد که این فصل، "سوریه: غده چرکین" نام دارد.

فصل سوریه: غده چرکین
 
وقتی عازم کنفرانس امنیتی مونیخ بودم، در هواپیما با "سرگئی لاوروف" –وزیر امور خارجه روسیه- بصورت تلفنی صحبت و در آنجا هم با او دیدار کردم. به او گفتم که نیازمند دریافت پیام اتحاد و یکدلی از جامعه بین‌المللی هستیم. مسکو به دنبال قطعنامه‌ای بود که فشار بر مخالفان اسد وارد شود نه بر شخص او. لاوروف با تشریح اینکه متعاقب رد درخواست از سوی اسد چه پیش خواهد آمد، مرا تحت فشار قرار داد. در پاسخ به این سوال وی که "آیا به دنبال پیاده کردن مدل لیبی هستید؟" گفتم: "نه". در واقع، قصد داشتیم تا با اعمال این قطعنامه، اسد را مجبور به مذاکره کنیم. به او گفتم: "وقتی که شورای امنیت سازمان ملل با یک صدای مشترک او را خطاب قرار دهد، آن وقت پیام مورد نظر را دریافت خواهد کرد. خیلی تلاش کرده‌ایم تا اثبات کنیم که نمی‌خواهیم سناریوی لیبی را در سوریه پیاده کنیم، و به هیچ وجه قصد دخالت و استفاده از گزینه نظامی در این کشور را نداریم".
 
لفاظی و دلسوزی روسیه در مورد حفظ حاکمیت سوریه و عدم دخالت بیگانه‌گان، با توجه به صبغه این کشور، پوچ و نمایشی بود. کما اینکه از این دست می‌توان به دخالت سال 2008 پوتین در امور گرجستان و سال 2014 در امور اوکراین با اعزام نیرو –فقط به خاطر این که ضد منافع وی حرکت کردند- اشاره کرد.
 
در همان زمانی که من و لاوروف در حال مذاکره بودیم، در سوریه حمام خون به راه افتاده بود. نیروهای اسد، به "حمص" –سومین شهر بزرگ سوریه- که مهد مخالفان بود، حمله کرده و صدها نفر را زیر آماج گلوله قرار داده بودند. از آن روز، می‌توان به عنوان خونین‌ترین روز بحران سوریه یاد کرد.
 
به لاوروف گفتم که بر روی هر کلمه این قطعنامه در سازمان ملل بحث شده است. در حالی که امید اندکی به پایان خشونت در سوریه و آغاز انتقال قدرت داشتیم، اما تا این لحظه امتیازاتی به هم داده بودیم. حالا دیگر زمان رای‌گیری بود. باید تکلیف قطعنامه در همان روز مشخص می‌شد.
 
لاوروف خطاب به من گفت: "آخر بازی را برایم بگو". من در آنجا –مونیخ- نشسته بر کرسی مذاکره چگونه می‌توانستم مراحل بعدی این بحران را پیش‌بینی کنم؟ می‌دانستم که کوچک شمردن پیامدهای بعد از اسد برای مردم سوریه، اشتباه است. اما یک چیز را هم بسیار خوب می‌دانستم: اگر روند مذاکرات صلح را آغاز نمی‌کردیم، باید منتظر پایانی بسیار تلخ می‌بودیم. باید شاهد حمام خون بیشتر، مبارزه‌‌طلبی‌ بیشتر از سوی آنان که خانواده‌هایشان کشته و خانه‌هایشان ویران شد، و به احتمال بسیار فراوان یک جنگ داخلی تمام‌عیار می‌بودیم که افراط‌گرایان و جهادیون را به سمت سوریه بکشاند؛ و نهایتا اینکه رژیم اسد سقوط می‌کرد و هر بخش از کشور به دست یک گروهک تروریستی و افراطی می‌افتاد. هر روز دیگر از خشونت و سرکوب، سوریه‌ای‌ها را از وحدت و بازسازی کشور دور می‌کرد و خطر انتقال بی‌ثباتی و مناقشه فرقه‌ای از سوریه به منطقه را افزایش می‌داد.
 
چند ساعت پس از دیدار با لاوروف، اعضای شورای امنیت جهت دریافت آراء گرد هم آمدند. پس از گفتگو با لاوروف، به جمع خبرنگاران رفته و اینگونه گفتم: "آیا ما برای صلح و امنیت و آینده‌ای دموکراتیک اینجا حاضر هستیم یا قرار است به تداوم خشونت و راه‌اندازی حمام خون کمک کنیم؟ موضع دولت آمریکا روشن است، و در آینده‌ای نزدیک همه خواهیم فهمید که دیگر اعضای شورای امنیت در کجا ایستاده و چه موضعی اتخاذ کرده‌اند". روسیه و چین، آن روز خونین را دیدند و باز در شورای امنیت از حق وتوی خود برای عدم تایید قطعنامه جهانی که خشونت را محکوم می‌نمود، استفاده کردند. عدم تایید این قطعنامه، یعنی خلق مسئولیت در قبال وجود تروریسم بر روی کره زمین. همان‌طور که بعدها هم گفتم، این عمل قبیح و پست بود.
 
همان‌گونه که انتظار می‌رفت، اوضاع وخیم‌تر شد. اواخر فوریه، سازمان ملل و اتحادیه عرب، کوفی عنان را به عنوان نماینده ویژه مشترک‌شان رهسپار سوریه کردند. ماموریت او، قانع کردن اسد، مخالفان او، و حامیان هر دو طرف جهت توافق بر یک راه حل سیاسی برای پایان بخشیدن به مناقشه و بحران بود.
 
وقتی با توجه به کارشکنی علیه قطعنامه سازمان ملل، نتیجه‌ای حاصل نشد، از این روش دیپلماتیک بهره گرفته و نمایندگان کشورهای دغدغه‌دار درباره این بحران را جهت نشستی سازنده دعوت کردم تا با بررسی راه‌های دیگر، فشار بیشتری بر اسد وارد سازیم و کمک‌های بشردوستانه را به مردم بی‌گناه سوریه برسانیم.
 
راه دیپلماسی را برگزیدیم اما به انتظار هم ننشستیم. فهرست آنان که دغدغه صلح داشتند را آماده کردیم و تا پایان فوریه، 60 کشور که نام "دوستان مردم سوریه" را به خود گرفتند، در لیبی گرد هم آمدند. ما یک گروه کاری مخصوص تحریم تشکیل دادیم تا بدین وسیله دسترسی اسد به منابع مالی قطع شود (اگرچه روس‌ها و ایرانی‌ها دوباره خزانه اسد را پر ‌کردند) و خواهان ارسال فوری کمک‌های بشردوستانه به آوارگان سوری فراری از خشونت و آموزش رهبران مخالف اسد شدیم.
 
در پشت صحنه، سخن زیادی از قاچاق سلاح بصورت زیرزمینی از طریق تونس به مخالفین اسد برای مقابله با ارتش او و حامیان روسی و ایرانی‌اش بود. شرکای ما در کشورهای حاشیه خلیج (فارس) مخالفین و شهروندان سنی مذهب را می‌دیدند که در پخش زنده تلویزیون الجزیره قلع و قمع می‌شدند. نظر "سعود الفیصل" –وزیر امور خارجه عربستان- بر این بود که ارسال سلاح برای مخالفین بهترین گزینه است. می‌توانستم خستگی و اضطراب او از آنچه در وقوع است و آرزوی سنگینی کفه نظامی مخالفان را در او احساس کنم. اما به دلایلی از نظامی‌شدن موقعیت و تسریع فرایند تبدیل جنگ نسبی به جنگ داخلی تمام‌عیار نگران بودم. البته حامیان اسد، چنین نگرانی‌هایی نداشتند.
 
نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و واحد شبه‌نظامیان نخبه آن، سپاه قدس، جهت کمک به اسد در سوریه حضور داشتند. نقش ایرانیان در مشاوره به اسد بسیار پر رنگ بود. آنها نیروهای اسد را تا جبهه جنگ همراهی کرده و کمک بسیاری به او جهت سازماندهی نیروهای شبه‌نظامی خود کردند. سازمان حزب‌الله که نماینده ایران در لبنان است، به جانبداری از سوریه به ارتش این کشور پیوست. حضور مشترک ایران-حزب‌الله برای باقی ماندن اسد در قدرت بسیار حیاتی بود.
 
از سعود الفیصل پرسیدم که آیا توان متقاعد کردن روس‌ها جهت راضی کردن اسد به پایان خشونت و انتقال قدرت را دارد؟ پاسخ او منفی بود، چرا که اعتقاد داشت خانواده اسد به او اجازه چنین کاری را نخواهند داد. او تحت فشار بسیار زیاد خانواده –به رهبری مادرش- می‌بایست شیوه خونین پدر جهت سرکوب هر گونه مخالفت را در راستای حفظ خانواده دنبال می‌کرد. اشاره من به نابودی شهر حماء در سال 1982 در اقدامی تلافی‌جویانه نسبت به مخالفت‌ها از سوی حافظ اسد است.
 
اواخر ماه مارس بود که در ریاض با شاهزاده سعود و ملک عبداله دیدار کردم. آنجا در اولین جلسه همکاری استراتژیک بین آمریکا و 6 کشور خلیج (فارس) شرکت کردم. بیشترین تمرکز بر روی تهدید از سوی ایران بود. اما در مورد نیاز به حمایت بیشتر از مخالفین اسد نیز بحث شد. آخر همان شب، با هواپیما به سمت استانبول رفتم. در آنجا، با نمایندگانی از ترکیه، عربستان سعودی، امارات متحده، و قطر دیدار کردم. نظر آنها هم بر ارسال سلاح به مخالفین بود.
 
در موقعیت سختی قرار داشتم. از یک طرف، آمریکا آمادگی پیوستن به ائتلاف مسلح ساختن مخالفین را نداشت، اما از طرف دیگر نمی‌خواستیم که ائتلاف ضد اسد را به حال خود واگذاشته و یا روابط‌مان با شرکای عرب را دچار مخاطره کنیم. در ریاض هم گفته بودم: "اگر ما در مورد همکاری در این باب حرف می‌زنیم، منظورمان سطح وسیعی از همکاری است که در آن برخی کشورها کارهای اصلی را انجام می‌دهند و برخی دیگر امور جانبی را". شرایط به قدری برای من محسوس شده بود که عمل انجام شده را رسما این‌گونه اعلام کردم: "چند کشور رده اول همکاری، وظیفه ارسال سلاح را بر عهده خواهند داشت و مابقی ارسال کمک‌های بشردوستانه (از آوریل 2014، آمریکا بیش از 1.7 میلیارد دلار برای همکاری با ائتلاف ضد اسد را تضمین کرده که بالاترین کمک مالی برای آوارگان سوری تا این لحظه می‌باشد).
 
مارس 2012، سالگرد آغاز قیام در سوریه بود و در همین زمان سازمان ملل اعلام کرد که تعداد کشته‌شده‌گان تا بدین لحظه به بیش از 8 هزار نفر رسیده است. کوفی عنان، بصورت اصولی با همه بازیگران ‌مناقشه –اعم از خود اسد- دیدار کرده و تلاش نموده بود که با روش دیپلماتیک خود تکلیف این مناقشه و بحران را قبل از وخیم‌تر شدن اوضاع مشخص کند. اواسط ماه مارس بود که او طرح 6 ماده‌ای خود را آشکار کرد.
 
طرح‌اش به طرح اتحادیه عرب که پیشتر ارائه گردیده بود، شباهت داشت. عنان از اسد خواست بود تا نیروهای خود را عقب بکشد، دیگر از سلاح‌های سنگین استفاده نکند، اجازه تظاهرات مسالمت‌آمیز و ورود فعالان، کمک‌های‌ بشردوستانه و خبرنگاران به سوریه را بدهد، با انتقال قدرت موافقت نماید، و به آرمان‌ها و نگرانی‌های مشروع مردم خود توجه و احترام نشان دهد.
 
از طرف دیگر، روس‌‌ها اسد را مجبور کردند تا از شورای امنیت بخواهد که این قطعنامه کامل را تا حد یک بیانیه تقلیل دهد. چیزی که دوباره به مسکو اطمینان بخشد که بعد از این به عنوان پایگاه مشروع دخالت نظامی تلقی نخواهد شد. قدرت‌های غربی هم مخالفت نکردند، چون حداقل شورای امنیت رسما به حساب می‌آمد. در این بیانیه، شورای امنیت خواستار آتش‌بس شد و عنان را مامور "تسهیل انتقال سیاسی قدرت به یک نظام سیاسی دموکراتیک کرد... که از ممر برقراری گفتمان بین اسد و طیف کلی مخالفان‌اش محقق می‌شد".
 
روسیه که حالا به خواسته خود رسیده بود، از اسد خواست که شروط کوفی عنان را بپذیرد و او هم در اواخر مارس اینچنین کرد. ما می‌دانستیم که او مرد عمل به حرف‌اش نیست؛ بنابراین کسی به پایا بودن آتش‌بس اطمینان نداشت. با اتمام ضرب‌الاجل آتش‌بس در روز 10 آوریل، خشونت دوباره به چرخه خود وارد شد. نیروهای نظامی سوریه حتی ترکیه و لبنان را هم تحت حمله قرار دادند؛ و این احتمال بروز درگیری منطقه‌ای را افزایش می‌داد. اما بعدا موجی از آرامش ایجاد شد. آتش بس سوریه، هرگز بصورت کامل و گسترده انجام نگرفت، اما در عرصه مبارزه شاهد سکون و وقفه بودیم. سازمان ملل نیز -همچون اتحادیه عرب در گذشته- اقدام به اعزام بازرسان جهت بررسی وضعیت کرد.
 
اسد دوباره کارشکنی کرد و برخلاف تعهداتش، به مابقی شروط کوفی عنان عمل نکرد و از طرفی هم آتش‌بس ضعیفی آغاز گشت. حدود یک ماه بعد از گزارش کوفی عنان تحت عنوان "خشونت‌های جدی" –در اواخر ماه می- جنایتی در روستای "حوله" از توابع استان حمص رخ داد که صدها کشته بجای گذاشت. نیمی از آنها کودک بودند. روسیه و چین ضمن وانمود کردن موافقت‌های اولیه جهت تلطیف محکومیت بین‌المللی، همچنان به ایجاد مانع بر سر راه شورای امنیت در انجام طرح 6 ماده‌ای یا پیوست کردن هرگونه ضمیمه‌ مرتبط با خشونت‌ها پرداختند.
 
من عنان را ترغیب کردم تا رویکرد دیگری را بیازماید. شاید باید یک کنفرانس بین‌المللی با موضوع تمرکز بر برنامه‌ریزی انتقال قدرت تشکیل می‌داد. یک آتش‌بس پایا، بدون پیشرفت دیپلماتیک بیشتر، فایده نخواهد داشت و دوباره بر سر خانه اول خواهیم بود. در هفته‌های آغازین ژوئن بود که با عنان در واشنگتن دیدار کردم. وقتی او در این مدت بین مسکو، تهران، دمشق و دیگر پایتخت‌های منطقه در حال سفر بود، بصورت تلفنی با هم گفتگو می‌کردیم. در دیدار واشنگتن، معتقد بود که حالا زمان برداشتن گام‌های بعدی و شروع برنامه‌ریزی برای تشکیل یک نشست در اواخر ژوئن است.
 

منبع: مشرق