صراط: پایگاه خبری لبنانی «النشره» در مقالهای به قلم «جرج عبید» به بررسی نقش آینده عربستان سعودی در مبارزه با تروریسم در منطقه پرداخت و این در حالی است که عربستان سعودی شاهد تغییر و تحولات ریشهای در قدرت شده و یکی از مهمترین قطبهای حمایت از تروریسم در منطقه شمرده میشود.
النشره در این خصوص مینویسد: نگاه ناظران و کارشناسان به بازتابهای سفر رئیس جمهوری آمریکا به عربستان سعودی و دیدار باراک اوباما با «سلمان بن عبد العزیز»، پادشاه جدید سعودی دوخته شده است، به ویژه آنکه پروندههای مهمی مانند بحران سوریه، یمن و بحرین و مهمتر از همه پرونده هستهای ایران و مذاکرات ایران و گروه 1+5 مطرح است.
روابط ریاض – واشنگتن در این اواخر از رابطه همکاری استوار بر منافع مشترک به رابطه سرد و حتی متشنج و بحرانزده سوق پیدا کرده بود و برکسی پوشیده نیست که سفر «باراک اوباما»، رئیس جمهوری آمریکا با هیأت همراهش به عربستان سعودی تنها برای عرض تسلیت نبوده، بلکه همه میدانند که چنین سفری اهداف دیگری را دنبال میکند، به ویژه آنکه معادلات بسیاری که زمانی حاکم بیچون و چرای عرصه بین المللی بود، هم اکنون تغییر کرده است و از جمله این معادلات حمایت بیقید و شرط غرب و آمریکا از تروریسم منطقهای است که هم اکنون بازتابهای منفی چنین حمایتهایی دامنگیر خود غرب شده و آمریکا به خوبی به این تبعات پی برده است.
در واقع رئیس جمهوری آمریکا هنگامیکه با درخواست عربستان سعودی مبنی بر حمله به سوریه و موشکباران دمشق با موشکهای «توماهوک» مخالفت کرده و از حمایت بیش از پیش گروههای مسلح تروریستی در سوریه سرباز زده و سپس اقدام به برقراری رابطه با ایران کرده بود، پی به نادرست بودن سیاستهای منطقهایش برده و همین خشم سعودیها را به شدت برانگیخته بود.
واشنگتن هم اکنون بر خطا بودن سیاستهای منطقهایش را با حمایت از گروههای تروریستی تکفیری در مییابد و در حالیکه زمانی تلاش داشت، با حمایت از این گروهها عراق و سوریه را به آتش بکشد و از آنجا نقشه منطقه را دگرگون کند، هم اکنون مشاهده میکند که جوانان آمریکایی و کشورهای غربی در دام توطئهای گرفتار آمدهاند که حکومتهایشان آن را تدارک دیده بودند.
به همین دلیل ادامه حمایت عربستان سعودی از جریان تکفیری که هم اکنون در منطقه ریشه دوانیده و مناطقی را تحت تصرف خود درآورده و در آینده ممکن است، منتهی به براندازی برخی از نظامهای منطقهای شود، امری غیر ممکن است.
به همین منظور و با مرگ ملک عبدالله و صدور فرمانهای جدید عزل و نصب توسط شاه جدید سعودی، واشنگتن به تکاپو افتاد تا این تغییرات ساختاری و بنیادی براساس خواستهها و اهداف آتیاش در منطقه صورت گیرد، به همین منظور برکناری شخصی چون «بندر بن سلطان»، رئیس سابق دستگاه اطلاعات عربستان سعودی و کسی که ید طولایی در پرونده تروریسم منطقهای دارد، در دستور کار قرار گرفت.
پس از آن و به تبع این برکناری، اصطلاح «مبارزه با تروریسم» ابداع شد. به این جهت به این اصطلاح ابداع گفته شد، چون در بطن خود همچنان خواستار براندازی نظام در سوریه بود و تلاش و ایستادگی 4 ساله دمشق در برابر گروههای تروریستی را نادیده میگرفت تا بخشی از خواستهها و اهداف منطقهای سعودیها محقق شود.
اما قضیه مبارزه با تروریسم منطقهای به اینجا ختم نمیشود، چون سعودیها امروز از جمله طرفهای منطقهای هستند که با بیم و نگرانی بازتابهای دو بحران سوریه و عراق بر کشور خود را دنبال میکنند، چون هم اکنون این جریان کمتر کشوری در جهان عرب و اسلام را تحت تاثیر خود قرار نداده و در آن نفوذ نکرده است.
بنابراین کارشناسان تاکید میکنند، حضور رئیس جمهوری آمریکا در ریاض و دیدار وی با پادشاه سعودی در واقع بیانگر تعجیل و تسریع واشنگتن جهت دربرگرفتن این خطر و محدود کردن دامنه نفوذ آن با در دست گرفتن اداره امور در ریاض است و در این بین رابطه با ایران بزرگترین محرکی است که سعودیها را وادار میکند، تا برای حفظ مهمترین هم پیمان بین المللی خویش تن به خواستههای آن دهند.
از سوی دیگر برای واشنگتن که بر این باور است، توافق هستهای با ایران آخرین مراحل خود را سپری میکند، امکان ورود به دو بحران توامان منطقهای نیست. چون آمریکاییها به خوبی میدانند که دستیابی به هرگونه توافقی با تهران با مخالفت توامان ریاض و تلآویو مواجه خواهد شد، در این میان واشنگتن باید که افسار یکی از این بحرانها را در دست داشته باشد و آن آل سعود است.
البته این بدین معنی نیست که سفر رئیس جمهوری آمریکا به ریاض چنین تحولات ریشهای، سریع و مثبتی را به همراه داشته است، چون آمریکاییها و سعودیها همچنان برسر برخی پروندههای منطقهای مانند سوریه اختلاف نظر دارند و در حالیکه واشنگتن به این باور رسیده که امکان براندازی نظام در سوریه وجود ندارد و باید به بقای آن رضایت دهد، سعودیها همچنان بر سرنگونی این نظام پافشاری میکنند.
در واقع در حالیکه آمریکاییها به این باور رسیدهاند که برای تامین منافع خویش مجبور هستند، ایران را در کنار خود و نه در مقابل خود داشته باشند، ریاض همچنان بر رویارویی با تهران پافشاری میکند و به همین دلیل است که همچنان براندازی نظام در سوریه را هدف اول خود در این کشور بیان میکند.
با این حال ناظران تاکید میکنند، با وجود تمام پافشاریهای عربستان سعودی بر سیاستهای گذشته خود از جمله حمایت از تروریسم، مسئولان جدید این کشور مجبور هستند، دید و نگرشی جدید به تحولات منطقهای و بین المللی داشته باشند که از جمله آنها دستیابی به توافق هستهای بین ایران و غرب، حضور وزیر خارجه ایران در مراسم تدفین ملک عبد الله، پیام تسلیت رئیس جمهوری ایران به شاه جدید عربستان به خاطر مرگ شاه پیشین و سفر رئیس جمهوری آمریکا به ریاض است.
همانگونه که سعودیها مجبورند، در تجدید نظرهای خود نگرش جدید و دقیقی به خطر داعش به عنوان جریانی زاییده اندیشه و مکتب وهابی، هم داشته باشند که هم اکنون به صورت مستقیم عربستان را هدف گرفته است.
در حالیکه آن حاکمان ریاض هم اکنون نمیتوانند، خطر حوثیها در یمن را بر خود نادیده بگیرند، جماعتی که ریاض آنها را به جانبداری از ایران میکند و آنها را ایادی ایران در یمن به شمار میآورد، به این ترتیب ریاض خود را در منگنه دو خطر مشاهده میکند، یکی داعش و دیگری حوثیها که میتوانند، همچون آتش به خرمن بحرین و مناطق شرقی عربستان که اغلب ساکنان آن را شیعیان تشکیل میدهند، نفوذ کنند و این مناطق را به اتش بکشند.
از سویی وضعیت عربستان سعودی در دیگر کشورهای منطقه مانند لبنان نیز در راستای قدرت گرفتن بیش از پیش حزب الله و مقاومت چندان خوشایند نشان نمیدهد و این ریاض را وامیدارد تا محاسبات دقیقتری در سیاستها و اهداف خارجیاش انجام دهد و انعطاف پذیری بیشتری در برخی عرصههای منطقهای از خود نشان دهد، بیشک گشوده شدن دربهای گفتوگو و مذاکره بین حزب الله و جریان المستقبل یکی از این انعطافها در عرصه سیاسی لبنان است که با سعی و تلاش آمریکاییها صورت گرفت.
سفر رئیس جمهوری آمریکا به عربستان سعودی بیتردید در عرصه سیاسی یمن نیز موجب تحولاتی خواهد شد، تحولاتی که از مذاکرات و گفتوگوهای ایرانی – آمریکای نشات میگیرد و نتیجه آن اتخاذ ترتیبات جدید برای منطقه است که اولین بازتاب و نمود آن بازگشت سعد الحریری به لبنان است، گزینه مشترکی که به نظر میرسد، هم آمریکاییها و ایرانیها بر آن اتفاق نظر داشته باشند. اولین بازتاب بازگشت حریری به قدرت در لبنان برقراری ثبات و استقرار داخلی در این کشور است که تقویت ارتش را به دنبال دارد و تقویت ارتش آن را در مبارزهاش با گروههای تروریستی در مرزهای مشترک این کشور با سوریه توانمند میکند.
النشره در این خصوص مینویسد: نگاه ناظران و کارشناسان به بازتابهای سفر رئیس جمهوری آمریکا به عربستان سعودی و دیدار باراک اوباما با «سلمان بن عبد العزیز»، پادشاه جدید سعودی دوخته شده است، به ویژه آنکه پروندههای مهمی مانند بحران سوریه، یمن و بحرین و مهمتر از همه پرونده هستهای ایران و مذاکرات ایران و گروه 1+5 مطرح است.
روابط ریاض – واشنگتن در این اواخر از رابطه همکاری استوار بر منافع مشترک به رابطه سرد و حتی متشنج و بحرانزده سوق پیدا کرده بود و برکسی پوشیده نیست که سفر «باراک اوباما»، رئیس جمهوری آمریکا با هیأت همراهش به عربستان سعودی تنها برای عرض تسلیت نبوده، بلکه همه میدانند که چنین سفری اهداف دیگری را دنبال میکند، به ویژه آنکه معادلات بسیاری که زمانی حاکم بیچون و چرای عرصه بین المللی بود، هم اکنون تغییر کرده است و از جمله این معادلات حمایت بیقید و شرط غرب و آمریکا از تروریسم منطقهای است که هم اکنون بازتابهای منفی چنین حمایتهایی دامنگیر خود غرب شده و آمریکا به خوبی به این تبعات پی برده است.
در واقع رئیس جمهوری آمریکا هنگامیکه با درخواست عربستان سعودی مبنی بر حمله به سوریه و موشکباران دمشق با موشکهای «توماهوک» مخالفت کرده و از حمایت بیش از پیش گروههای مسلح تروریستی در سوریه سرباز زده و سپس اقدام به برقراری رابطه با ایران کرده بود، پی به نادرست بودن سیاستهای منطقهایش برده و همین خشم سعودیها را به شدت برانگیخته بود.
واشنگتن هم اکنون بر خطا بودن سیاستهای منطقهایش را با حمایت از گروههای تروریستی تکفیری در مییابد و در حالیکه زمانی تلاش داشت، با حمایت از این گروهها عراق و سوریه را به آتش بکشد و از آنجا نقشه منطقه را دگرگون کند، هم اکنون مشاهده میکند که جوانان آمریکایی و کشورهای غربی در دام توطئهای گرفتار آمدهاند که حکومتهایشان آن را تدارک دیده بودند.
به همین دلیل ادامه حمایت عربستان سعودی از جریان تکفیری که هم اکنون در منطقه ریشه دوانیده و مناطقی را تحت تصرف خود درآورده و در آینده ممکن است، منتهی به براندازی برخی از نظامهای منطقهای شود، امری غیر ممکن است.
به همین منظور و با مرگ ملک عبدالله و صدور فرمانهای جدید عزل و نصب توسط شاه جدید سعودی، واشنگتن به تکاپو افتاد تا این تغییرات ساختاری و بنیادی براساس خواستهها و اهداف آتیاش در منطقه صورت گیرد، به همین منظور برکناری شخصی چون «بندر بن سلطان»، رئیس سابق دستگاه اطلاعات عربستان سعودی و کسی که ید طولایی در پرونده تروریسم منطقهای دارد، در دستور کار قرار گرفت.
پس از آن و به تبع این برکناری، اصطلاح «مبارزه با تروریسم» ابداع شد. به این جهت به این اصطلاح ابداع گفته شد، چون در بطن خود همچنان خواستار براندازی نظام در سوریه بود و تلاش و ایستادگی 4 ساله دمشق در برابر گروههای تروریستی را نادیده میگرفت تا بخشی از خواستهها و اهداف منطقهای سعودیها محقق شود.
اما قضیه مبارزه با تروریسم منطقهای به اینجا ختم نمیشود، چون سعودیها امروز از جمله طرفهای منطقهای هستند که با بیم و نگرانی بازتابهای دو بحران سوریه و عراق بر کشور خود را دنبال میکنند، چون هم اکنون این جریان کمتر کشوری در جهان عرب و اسلام را تحت تاثیر خود قرار نداده و در آن نفوذ نکرده است.
بنابراین کارشناسان تاکید میکنند، حضور رئیس جمهوری آمریکا در ریاض و دیدار وی با پادشاه سعودی در واقع بیانگر تعجیل و تسریع واشنگتن جهت دربرگرفتن این خطر و محدود کردن دامنه نفوذ آن با در دست گرفتن اداره امور در ریاض است و در این بین رابطه با ایران بزرگترین محرکی است که سعودیها را وادار میکند، تا برای حفظ مهمترین هم پیمان بین المللی خویش تن به خواستههای آن دهند.
از سوی دیگر برای واشنگتن که بر این باور است، توافق هستهای با ایران آخرین مراحل خود را سپری میکند، امکان ورود به دو بحران توامان منطقهای نیست. چون آمریکاییها به خوبی میدانند که دستیابی به هرگونه توافقی با تهران با مخالفت توامان ریاض و تلآویو مواجه خواهد شد، در این میان واشنگتن باید که افسار یکی از این بحرانها را در دست داشته باشد و آن آل سعود است.
البته این بدین معنی نیست که سفر رئیس جمهوری آمریکا به ریاض چنین تحولات ریشهای، سریع و مثبتی را به همراه داشته است، چون آمریکاییها و سعودیها همچنان برسر برخی پروندههای منطقهای مانند سوریه اختلاف نظر دارند و در حالیکه واشنگتن به این باور رسیده که امکان براندازی نظام در سوریه وجود ندارد و باید به بقای آن رضایت دهد، سعودیها همچنان بر سرنگونی این نظام پافشاری میکنند.
در واقع در حالیکه آمریکاییها به این باور رسیدهاند که برای تامین منافع خویش مجبور هستند، ایران را در کنار خود و نه در مقابل خود داشته باشند، ریاض همچنان بر رویارویی با تهران پافشاری میکند و به همین دلیل است که همچنان براندازی نظام در سوریه را هدف اول خود در این کشور بیان میکند.
با این حال ناظران تاکید میکنند، با وجود تمام پافشاریهای عربستان سعودی بر سیاستهای گذشته خود از جمله حمایت از تروریسم، مسئولان جدید این کشور مجبور هستند، دید و نگرشی جدید به تحولات منطقهای و بین المللی داشته باشند که از جمله آنها دستیابی به توافق هستهای بین ایران و غرب، حضور وزیر خارجه ایران در مراسم تدفین ملک عبد الله، پیام تسلیت رئیس جمهوری ایران به شاه جدید عربستان به خاطر مرگ شاه پیشین و سفر رئیس جمهوری آمریکا به ریاض است.
همانگونه که سعودیها مجبورند، در تجدید نظرهای خود نگرش جدید و دقیقی به خطر داعش به عنوان جریانی زاییده اندیشه و مکتب وهابی، هم داشته باشند که هم اکنون به صورت مستقیم عربستان را هدف گرفته است.
در حالیکه آن حاکمان ریاض هم اکنون نمیتوانند، خطر حوثیها در یمن را بر خود نادیده بگیرند، جماعتی که ریاض آنها را به جانبداری از ایران میکند و آنها را ایادی ایران در یمن به شمار میآورد، به این ترتیب ریاض خود را در منگنه دو خطر مشاهده میکند، یکی داعش و دیگری حوثیها که میتوانند، همچون آتش به خرمن بحرین و مناطق شرقی عربستان که اغلب ساکنان آن را شیعیان تشکیل میدهند، نفوذ کنند و این مناطق را به اتش بکشند.
از سویی وضعیت عربستان سعودی در دیگر کشورهای منطقه مانند لبنان نیز در راستای قدرت گرفتن بیش از پیش حزب الله و مقاومت چندان خوشایند نشان نمیدهد و این ریاض را وامیدارد تا محاسبات دقیقتری در سیاستها و اهداف خارجیاش انجام دهد و انعطاف پذیری بیشتری در برخی عرصههای منطقهای از خود نشان دهد، بیشک گشوده شدن دربهای گفتوگو و مذاکره بین حزب الله و جریان المستقبل یکی از این انعطافها در عرصه سیاسی لبنان است که با سعی و تلاش آمریکاییها صورت گرفت.
سفر رئیس جمهوری آمریکا به عربستان سعودی بیتردید در عرصه سیاسی یمن نیز موجب تحولاتی خواهد شد، تحولاتی که از مذاکرات و گفتوگوهای ایرانی – آمریکای نشات میگیرد و نتیجه آن اتخاذ ترتیبات جدید برای منطقه است که اولین بازتاب و نمود آن بازگشت سعد الحریری به لبنان است، گزینه مشترکی که به نظر میرسد، هم آمریکاییها و ایرانیها بر آن اتفاق نظر داشته باشند. اولین بازتاب بازگشت حریری به قدرت در لبنان برقراری ثبات و استقرار داخلی در این کشور است که تقویت ارتش را به دنبال دارد و تقویت ارتش آن را در مبارزهاش با گروههای تروریستی در مرزهای مشترک این کشور با سوریه توانمند میکند.