صراط: میگوید چهرهای صنعتی و اقتصادی است اما جامعه ورزش او را ورزشی میداند و سیاسیون، او را سیاسی مینامند. محسن مهرعلیزاده به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی فعالیت میکرد و هم اکنون نیز رئیس فدراسیون بینالمللی زورخانهای است.
در ماجرای از دست رفتن کرسی ایران در کمیته بینالمللی المپیک و طرح جامع ورزش ایران همواره نام مهرعلیزاده به میان میآید. موضوع اول البته خیلی بیشتر مطرح و گفته شد او در از دست رفتن کرسی ایران در IOC نقشی اصلی را داشته است. مهرعلیزاده در این مدت در این باره حرفی نزده و سکوت کرده بود اما این بار سکوتش را در این باره شکست.
گفتوگوی رئیس پیشین سازمان تربیت بدنی و رئیس کنونی فدراسیون بینالمللی زورخانهای را میخوانید.
شما سالها در رأس مدیریت ورزش کشور به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی حضور داشتید. شرایط ورزش ایران را پس از حدود 3 سال از تشکیل وزارت ورزش و جوانان چگونه ارزیابی میکنید؟ تشکیل وزارت ورزش مفید بود و آیا پیشنهاد تفکیک ورزش و امور جوانان از یکدیگر، اقدام درستی است؟
وقتی دستگاهی به اندازه قابل توجهی مثل سایر دستگاهها از نظر مجلس قابلیت کنترل پیدا میکند به رشد آن دستگاه کمک خواهد شد. وقتی وزارتخانهای احساس کند که از جهات مختلف کنترل میشود و باید پاسخگو باشد باعث رشد سیستم آن میشود ولی جنس ورزش، فرادستگاهی است. ما وقتی روی نظام جامع ورزش کار میکردیم به این نتیجه رسیدیم که هر دستگاهی وظیفه تخصصی خودش را دارد و ورزش هم یک امر کاملاً تخصصی است اما تخصیص به یک دستگاه، عده یا گروه خاص ندارد. ورزش در کنار و هم اندازه بهداشت از حتی پیش از تولد برای انسانها اهمیت دارد و حیاتی است و باید تابع نظام خاصی باشد. بنابراین اگر بگوییم که ورزش سن نمیشناسد، اغراق نکردهایم و برای هر فردی اعم از زن و مرد با هر موقعیت اجتماعی، صنفی و سیاسی یک امر ضروری است.
تمام دستگاهها و وزارتخانهها حتی وزرات نفت یا وزارت کار چون با نیروی انسانی سر و کار دارند به نوعی با ورزش (عمومی یا قهرمانی) درگیر هستند. بنابراین برنامهریزی ورزش باید شامل اکثر دستگاههای موجود در کشور شود. وزارت ورزش در حال حاضر و معاون رئیس جمهور در زمانی که سازمان تربیت بدنی وجود داشت، جایگاه ویژهای داشته و دارند. این جایگاه ممکن است در مقاطع مختلف، آنچنان که باید و شاید شناخته نشده باشد.
آن زمان که شما رئیس سازمان تربیت بدنی بودید اختیار عمل بیشتری داشتید؟
زمانی که من رئیس سازمان بودم چون از جایگاه معاون رئیس جمهور با قضایا برخورد میکردیم، احساس میکردم دستمان بازتر است و متکی به جایگاه رئیس جهور بودیم. در حال حاضر که سازمان به وزارت تبدیل شده، کار برای وزیر سختتر است چون از پتانسیلهای یک دستگاه استفاده میکند و از طرفی باید پاسخگو باشد. پاسخگو بودن از جهتی که یک دستگاه را تکمیل میکند، مثبت است ولی از طرفی ممکن است در پاسخگو بودن کمی دستش بسته باشد و محدودیتهایی ایجاد کند.
در شرایط عادی، ورزش و جوانان میتوانند در کنار هم باشند. در بسیاری از کشورهای دنیا امور ورزش و جوانان با هم یکی است. در عمل ممکن نیست برای هر زمینهای یک وزارتخانه تأسیس کرد. برای مثال تعداد وزارتخانههای کشور ژاپن با این پیشرفت و جایگاه جهانی حدود 10 است اما وزارتخانههای کشورهای اروپای شرقی مثل شوروی سابق و هم پیمانانش حدود 30 وزارتخانه بود. در این گونه کشورها، عمده کارها بر عهده دولت و در نظامهایی مثل ژاپن کارها بر عهده مردم است و دولت وظیفه نظارتی دارد. از نظر فکری و عقلی، سیاستهای کشور ژاپن، منطقیتر است ولی اگر نمیتوانیم تعداد وزراتخانهها را به 10 برسانیم نباید آنها را زیاد کنیم.
در حال حاضر، ورزش مختص جوانان نیست و مشکل جوانان نیز فقط ورزش نیست. با توجه به اینکه تعداد جمعیت جوان ما در کشور زیاد است و نباید از جوانان غافل شویم و نگاه ویژهای به آنها داشته باشیم بهتر است به جوانان به عنوان مسئله جداگانهای رسیدگی شود و زیر نظر مستقیم رئیس جمهور قرار بگیرد. با این حال تأکید میکنم که اینها صرفاً نظرات کارشناسی است و باید در عمل اعداد و ارقام را کنار هم قرار داد تا به نتیجه درستی رسید.
طرح جامع ورزش که از آن یاد کردید کجا خاک میخورد؟!
در 8 سال قبل از ریاست جمهوری آقای روحانی، به فکر و طرح که یکی از آنها نظام جامع ورزش بود، خیلی بیمهری شد. با توجه به اینکه در هر شرایطی احتمال میدادم در هر مقطعی ممکن است تفکر یا فرد دیگری بر مجموعه حاکم شود و اجرای آن به حاشیه برود، در خود طرح، مکانیسمهایی گنجانده شده بود که در بدترین شرایطِ بیاعتقادی به کار با برنامه هم آسیبی به طرح وارد نشود.
اگر اولین گامهای طرح به اجرا میرسید، سایر قسمتها هم به صورت اتوماتیکوار پیش میرفت و طرح دیگر متوقف نمیشد و عدم اعتقاد به طرح، تنها اجرای آن را کُند میکرد. طرح به گونهای بود که در ابتدای شروع اجرای آن، سازمانهایی تشکیل میشد که تضمین اجرای طرح بودند. برای مثال سازمان توسعه و مدیریت ورزش کشور یکی از آنها بود. کسی که مسئول اجرای این طرح بود به عنوان قائم مقام رئیس سازمان تربیت بدنی منصوب میشد. به این ترتیب شخصی که ذهنش صرفاً معطوف اجرای این طرح است از نظر مرتبه سازمانی بلافاصله بعد از رئیس سازمان قرار میگرفت و سایر معاونتها زیر نظر او قرار میگرفتند. بنابراین، ایده و طرحهای این شخص در بدنه اجرایی و معاونتهای سازمان، جاری و ساری میشد.
مزیت دیگری هم داشت؟
در درجه دوم، سازمانی که ما ایجاد کردیم تبدیل به یکی از سازمانهای اصلی و یکی از معاونتهای سازمان میشد. کار این سازمان در وهله اول، تربیت مدیر برای اجرای طرحهای مختلف این طرح و در وهله دوم پایش طرح در هر لحظه و به روز کردن آن بود تا هر لحظه طرح را تصحیح کند و به جلو برود. علاوه بر این ما طرح را در یکی از بندهای برنامه چهارم توسعه کل کشور گنجانده بودیم تا فراموش نشود و تنها در سازمان تربیت بدنی باقی نماند و در چارچوب برنامه ریزی کل کشور دیده شود.
این مکانیسمها در همان مدت زمان کوتاهی که طرح در زمان ریاست من فعال بود باعث شد برای آن ساختار ایجاد شود. شورایی بودن 4 بخش اصلی ورزش نیز به نوعی در حال اجرایی شدن بود. این شورا متشکل از نمایندگان دستگاههای مختلف کشور مثل وزارت آموزش و پرورش، وزارت بهداشت و ارگانهایی که با نیروی انسانی سر و کار دارند، بود. برای سازمان تربیت بدنی در سال 1384 که نخستین سال اجرای برنامه چهارم توسعه بود، به پاس اجرای این طرح، بودجهای قابل توجه و بسیار متفاوت از سالهای قبل در نظر گرفته شد. در سال 80 که من مسئولیت سازمان تربیت بدنی را فبول کردم، بودجه عمرانی 20 میلیارد و بودجه جاری نیز 20 میلیارد و در مجموع 40 میلیارد بود. این رقم در سال 83 به 110 میلیارد رسید اما در بودجه سال 1384 به خاطر اجرای نظام جامع ورزش ناگهان به 800 میلیارد رسید. هیچ دولتی با چنین افزایش بودجهای موافقت نمیکند اما دولت به راحتی زیر بار رفت چون احساس میکرد بر اساس عدد و رقم و محاسبات کارشناسی آمده است.
این طرح چقدر وقت گرفت؟
اگر درست بگویم حدود 45000 نفر ساعت وقت گرفت.
پیش بینی میکردید که رئیس بعدی سازمان به هر دلیلی این طرح را ادامه ندهد؟
من با رئیس بعدی سازمان تربیت بدنی امکان صحبت کردن نداشتم. به طور معمول میشد تا حدودی تصور کرد که تیم بعدی معتقد به برنامه و برنامهریزی نباشد و به همین خاطر ما آن را طوری طراحی کردیم که به صورت اتوماتیک پیش برود اما کمی بیش از حد معمول در حق این طرح کم لطفی شد.
بابت اجرایی نشدن آن حسرت نمیخورید؟
من خیلی از اجرا نشدن طرح ناراحتم اما با این حال و با وجود این طرح هر زمانی که هر شخصی تصمیم بگیرد برای ورزش کشور کاری انجام دهد یک الگو و منبع جامع در اختیار خواهد داشت.
چرا در دولت فعلی که به تفکرات شما نزدیک است باز هم به این طرح بیتوجهی میشود؟
خوشبختانه یک فرد دانشگاهی در رأس هدایت ورزش کشور قرار دارد و خمیره افراد دانشگاهی با طرح و برنامه ریزی و آینده نگری است. شنیدهام که گروهی در حال کار کردن روی طرحی هستند که لزوما نظام جامع ما نیست اما همین که با طرح و ایده کار میکنند بسیار خوب و جای امیدواری است.
میتوان گفت که اگر طرح نظام جامع ورزش به مرحله اجرا میرسید، وضعیت ورزش کشور از چیزی که الان هست خیلی بهتر بود؟
مطمئناً همین طور است چون از زمان آغاز این طرح حدود 12 سال میگذرد. طرح هر چقدر هم که کُند باشد شاید در سالهای اول و دوم خودش را نشان ندهد اما از سال سوم و چهارم به بعد میتوان اثرات آن را دید. خیلیها مدافع این طرح بودند. حدود 700 نفر با اَشکال مختلف در این طرح درگیر بودند. تا جایی که یادم است این 700 نفر از برگزیدگان کشور در رشتهها و زمینههای مختلف در قالب 16 کارگروه برای نهایی شدن این طرح فعالیت میکردند.
بگذریم. در اوایل دولت یازدهم از شما به عنوان یکی از گزینههای تصدی پست وزارت ورزش یاد میشد. با شما صحبتی شده بود؟
صحبتی با من نشد و فقط عموم مردم از من به عنوان یک گزینه یاد میکردند.
عملکرد وزارت ورزش در دوران فعلی تاکنون چطور بوده است؟
به نظر من راضی کننده بوده است. خوشبختانه وزرات ورزش به نظم و برنامهریزی اعتقاد دارد. مدیران این وزراتخانه به دور از حاشیه، ورزش را در مسیر خودش پیش میبرند. همین آرامش باعث میشود تا از پتانسیلهای موجود، حداکثر استفاده شود. وزیر ورزش، چارچوبهایی دارد. اگر این عزم برای تلاش و مبارزه با برخی موارد وجود نداشت چه بسا به نقطهای میرسیدیم که دیگر قابل جبران نبود.
خصوصیسازی به صورت جدی در زمان ریاست شما بر سازمان تربیت بدنی مطرح شد و همه از آن زمان با این قضیه و واگذاری دو باشگاه استقلال و پرسپولیس درگیر هستند. در آن زمان عزمی برای خصوصی سازی و واگذاری این دو باشگاه وجود داشت و آیا در حال حاضر امیدی به تحقق آن میبینید؟
خصوصی سازی فرآیندی است که چارهای جز اجرای نداریم؛ چه الان چه چند سال دیگر. ورزش دیگر یک تفریح نیست و به یک صنعت تبدیل شده است. دیگر نمیتوان به ورزش به چشم بازی نگاه کرد. ما راهی جز حرکت در مسیر ورزش حرفهای جهان نداریم و تجلی ورزش حرفهای جهان فوتبال است. نماد واقعی خصوصی سازی نیز در باشگاههاست.
در ایران 2 باشگاه قدیمی و پرطرفدار پرسپولیس و استقلال وجود دارند که ما یا باید از واگذاری آنها به طور جدی چشم پوشی میکردیم که البته قابل چشم پوشی نبود یا اینکه به واگذاری آنها به صورت جدی میپرداختیم. بخش خصوصی باید مسئولیت این دو باشگاه را به عهده میگرفت که بتواند امکانات و تجهیزات مورد نیاز این دو باشگاه پر طرفدار را فراهم کند. خریداران، نوع و تعداد آنها باید کاملاً مشخص شود تا تیم را در مسیر رشد قرار دهد.
یعنی در زمان شما، ارادهای برای خصوصی سازی وجود داشت؟
صددرصد وجود داشت. در عمل هم با خیلی پیش رفتیم ولی نشد. دلیل آن شاید اتمام دوره ریاست من و تفکری بود که بعد از ما بر سازمان تربیت بدنی حاکم شد و نظام جامع را کنار گذاشت. برای رشد چارهای جز حرکت در مسیر حرفهای ورزش نداریم. من به عنوان طرفدار این ایده گفتم که اول باید ورزش حرفهای را از قهرمانی جدا کنیم. دولت در ورزش قهرمانی هزینه نمیکند تا ورزشکاران افتخار آفرینی کنند. بخشی از این قهرمانان در قالب چند باشگاه در ورزش حرفهای حرکت میکنند. همین حرکت برای باشگاه پولسازی میکند. این پولسازی به سرمایه گذاری و در نهایتاً به رشد باشگاه منجر میشود. این موضوع از نظر اقتصادی به راحتی قابل تحلیل است.
وقتی روی هر کدام از شاخههای مختلف ورزش (حرفهای، قهرمانی، همگانی و تربیتی) سرمایه گذاری مستقل انجام شد، باشگاهها نیز باید خصوصی شوند و با هم رقابت کنند تا از ورزش جهان عقب نمانیم. ما در حال حرکت در این مسیر بودیم. من 2 سال با جدیت روی این قضیه کار کردم و دیدم که قدم اول، مرتب کردن اوضاع دو باشگاه پرسپولیس و استقلال است. من به آنها زمین و توپ داده و شاکله حقوقی آنها را نظم دادم. اگر چه پرسپولیس دولتی بود اما به شکلی غیر متعارف و غیر اصولی توسط بخش خصوصی اداره میشد و به چند نفر تعلق پیدا کرده بود. من نمیخواهم قضیه را بیشتر از این باز کنم ولی حدود یک سال طول کشید تا ما حکم گرفته و این باشگاه را در اختیار گرفتیم. شورای عالی بورس در نهایت قبول کرد که به خاطر تنوع محصولاتش، پرسپولیس را وارد بورس کند. قیمت آن مشخص و حتی آگهی مشترک آن که توسط سازمان تربیت بدنی و خصوصی سازی تهیه شده بود، آماده شد. حتی نسبت خریداران آن با دقت مشخص شد.
تا چه حدی پیش رفتید؟
تمام کارهای قیمت گذاری و آگهی روزنامه انجام شده بود و آماده ارسال به مطبوعات بود که انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 فرا رسید و چون من هم کاندیدای ریاست جمهوری بودم، همکارانم گفتند این کار ممکن است به عنوان یک ابزار تبلیغاتی در نظر گرفته شود. در حالی که من در زمانی که روی این پروژه کار میکردیم اصلاً به فکر ریاست جمهوری نبودم. انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و من رأی نیاوردم. در فاصلهای که دولت جدید میخواست روی کار بیاید میخواستیم کار را استارت بزنیم که از طرف دولت جدید به ما پیغام دادند که دست نگه داریم چون اعتقادی به آن ندارند و اگر هم اجرا شود جلوی آن را خواهند گرفت. خیلیها به من گفتند که کار را شروع کن ولی من میدانستم اگر کار شروع شود در 2 ماهی که زمان دارم عملاً جز بالا رفتن توقع مردم و در نهایت فروش تعدادی سهام نمیتوان کاری از پیش برد و اگر کار متوقف شود با هزینه همراه خواهد بود.
قیمت پیشنهادی را به خاطر ندارید؟
نه.
پس با این شرایط شایداگر میماندید و کاندیدای ریاست جمهوری نمیشدید، واگذاری پرسپولیس تمام شده بود.
این اشتباهی بود که مرتکب شدم (با خنده).
سؤال بعدیمان درباره مقوله فساد است، مقام معظم رهبری در جمع قهرمانان بازیهای آسیایی اینچئون فرمودند که قهرمان بودن یک شخص نباید باعث چشمپوشی از تخلفات او شود و برخورد قاطع با مفسدان را در هر جایی که باشد، خواستار شدند. نظر شما در مورد برخورد با مفسدان چیست؟
نوع برخورد باید طوری طراحی شود که تمام کننده باشد و مبارزه با فساد طولانی نشود. باید با عوامل شناخته شده فساد در ورزش برخورد قاطع شده تا به طور کلی ریشهکن شود. شعار دادن و برخوردهای مقطعی، اعتمادها را نسبت به ورزش و مدیران کشور کم و چهره نهادهای ورزشی را لکهدار میکند. مجراهای ورود فساد به ورزش بینهایت نیست. بریدن این جریانهای فساد کافی است تا فساد را ریشهکن کند. برخورد با جریان غلط باعث تقویت جریان صحیح میشود. باید از دیدگاههای خوب و به جای آقای گودرزی تقدیر کنم که در این موارد با تدبیر با مسائل برخورد میکنند. اینکه خود ایشان به لزوم برخورد با این موارد رسیدهاند جای تشکر دارد.
به فدراسیون تحت مدیریت شما برسیم، یکی از کارهای بزرگ سالهای اخیر، پایه ریزی یک فدراسیون بین المللی جدید با محوریت و مدیریت ایران است. آنطور که دیده و شنیده میشود ورزش زورخانهای در قارههای مختلف اشاعه پیدا کرده و حتی مرشدهای خارجی نام حضرت علی (ع) را به زبان میآورند و شعرهای حماسی ایران را میخوانند. با وجودی که مقام معظم رهبری بر اشاعه و ترویج این ورزش تأکید داشتند اما همیشه حاشیههایی همراه این فدراسیون بوده که سد راه حرکت آن شده است. حاشیههایی که همیشه وجود داشته است...
زمانی که من برای تشریح برنامههای خودم به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی وقت، خدمت مقام معظم رهبری رسیدم یکی از برنامههایی که خدمت ایشان عرض کردم، توسعه و بین المللی کردن یکی از ورزشهای ملی ایران (زورخانهای) بود. مقام معظم رهبری تأکید کردند که این کار، کار درستی است و همین موضوع سرلوحه برنامههای ما قرار گرفت. علاوه بر انجام وظایفم به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی تا جایی که بلد بودم، رسیدگی و توسعه ورزش باستانی ره به صورت ویژه دنبال میکردم. گروهی که مسئول این کار شد در مدت حدود 2 سال، برنامهای را برای فرا ملی کردن این رشته طراحی کرد. تدوین اساسنامه و مقررات، گنجاندن امتیاز، جلوههای مسابقاتی و جنبه رقابتی در این رشته برای جذب و رقابت جوانان و منطبق کردن حرکات با آنچه سلیقه روز است بدون آنکه اصالت آن از بین برود از کارهای ما بود.
در سال 1383 با حضور نماینده 22 کشور و شرکت در مجمع هیئت موسس، فدراسیون بین المللی ورزشهای زورخانهای تأسیس شد. ما فکر کردیم که چطور 70 سال پیش یک کرهای با نیت اشاعه فرهنگ کشورش به رشته تکواندو پرداخته و در هر حال فرهنگ کرهای را میتوان در این رشته مشاهده کرد. ما از نظر فرهنگی خیلی غنیتر از کشورهای دیگر هستیم. اینکه به جهانیان ثابت کنیم 2000 سال پیش که فقط غذا و جای خواب برای انسانها ارزش داشت، ایرانیها در فکر ورزش و تقویت قوای جسمانی و روحی خود بودند برای ما ارزش زیادی داشت. این برای یک ملت افتخار است.
اکنون چند کشور دنیا ورزش زورخانهای را انجام میدهند؟
تاکنون این ورزش را به 84 کشور جهان بردهایم و شاهد برگزاری مرتب مسابقات قارهای و جهانی این رشته در هستیم. اگر بودجه بیشتری در اختیار میداشتیم و قدرت مدیریت بیشتری به خرج میدادیم الان بیشتر رشد کرده بودیم. با این حال فکر میکنم رساندن پیام خود به بیش از 80 کشور در مدت 10 سال کار بزرگی بوده است. دیدن یک مرشد مغول که به زبان فارسی اشعاری را در مدح حضرت علی (ع) میخواند باعث افتخار ماست اما به این حد اکتفا نمیکنیم و پیش خواهیم رفت. در این بین بروز اختلافات هم طبیعی است.
البته این مشکلات کمی بیشتر از«طبیعی» بود و دامنه اختلافات به رسانه ملی هم کشیده شد. شما با دبیرکل وقت خود مشکلات زیادی داشتید، الان با فدراسیون ملی رابطه خوبی ندارید و محمدرضا یزدانی خرم هم فدراسیون را ترک کرد. اگر مرکزیت فدراسیون جهانی در ایران نبود، شاید این تنشها کمتر بود.
من باید با استفاده توان مدیریتی خود و همکارانم این تنشها را به حداقل برسانم. البته تنشی در کار نیست و شاید بتوان گفت که همکاریها در حد رضایت بخش نبوده است. از قدیم ورزشی به عنوان باستانی در ایران وجود داشته که پیشکسوت، مربی و مدعی داشته است. حالا ما فدراسیونی تحت عنوان فدراسیون بین المللی ورزشهای زورخانهای تأسیس کردیم که هماهنگیها، تفکیک وظایف و جلوگیری از تداخلها و دخالتها در آن مدتی طول میکشد. اعضای فدراسیون بین المللی باید یاد بگیرند که در کار فدراسیونهای هر کشور دخالت نکنند و فدراسیون ملی هر کشور نیز باید یاد بگیرد که نسبت آن با فدراسیون جهانی مثل فدراسیون فوتبال به فیفاست. کسانی که در رأس این دو فدراسیون هستند باید افرادی باشند که ظرفیت بالا و سعه صدر زیادی داشته باشند.
بدیهی است که اختلاف نظرها در این بین طبیعی است. در اساسنامه این موضوع را لحاظ کردهایم که رئیس فدراسیون، رئیس کمیته فنی و دبیرکل فدراسیون جهانی ورزشهای زورخانهای یک ایرانی باشد. مقر آن همیشه در ایران باشد. همین مسائل ممکن است باعث بروز اختلافات شود درست مثل تکواندو که حتی در سیامین سال تأسیس فدراسیون جهانی آن با مشکلاتی همراه بود. هنر ما هم این خواهد بود که با برنامه ریزی دقیق و افزایش ظرفیت مدیران، تنشها را به حداقل برسانیم.
* برنامههای توسعهای فدراسیون بین المللی ورزشهای زورخانهای شامل چند کشور دیگر خواهد شد؟
امیدوارم برای 2 دوره 8 ساله 120 کشور و 70 فدراسیون عضو داشته باشیم چون شرط کمیته بین المللی المپیک برای قرار گرفتن یک رشته برای ورود به ورزشهای المپیکی داشتن 70 فدراسیون عضو است.
از کمیته بین المللی المپیک صحبت کردید. گفته میشود عضویت نماینده ایران در کمیته بین المللی المپیک توسط شما و در زمان ریاست شما بر سازمان تربیت بدنی از ایران گرفته شد.
دوست ندارم نبش قبر کنم و درباره «IOC ممبر» حرف بزنم. داستان این قضیه خیلی مفصل است و نمیخواهم در مورد آن حرف بزنم. با این حال باید بگویم اگر عضویت در کمیته بین المللی المپیک را زمانی که حق ایران بود برای یکی از قهرمانان ورزشی خود - چیزی که در همه جای دنیا معمول است - میگرفتیم، شاید تداوم و حفظ آن سادهتر بود. عضویت در IOC دو حالت داشت. یکی اینکه وابسته به پست ریاست کمیته ملی المپیک باشد که البته نمیشد ریاست این کمیته را مادام العمر به خاطر عضویت در IOC به یک نفر داد، یکی دیگر اینکه به فرد داده شود. دادن عضویت IOC به ایران در قبال توافقی بود که فقط کسانی که در جریان کار بودند از آن اطلاع داشتند و من اصلاً نمیخواهم آن را باز کنم.
یعنی یک بده و بستان سیاسی بود؟
چیزی شبیه به این.
داخلی بود یا خارجی؟
بین ایران و یک کشور خارجی. من میخواهم بگویم اگر ما عضویت در IOC را برای یکی از قهرمانان ملی خود گرفته بودیم مثل کاری که مصریها برای شناگر محجبه خود انجام دادند، الان هم این کرسی را داشتیم. اگر هم عضویت در IOC را به رئیس کمیته ملی المپیک داده بودند پس گرفتن این سهمیه ربطی به رئیس سازمان تربیت بدنی ندارد. انتخابات کمیته ملی المپیک را رئیس این کمیته برگزار میکند و رئیس سازمان فقط یک رأی در این مراسم دارد. اگر IOC سهمیه خود را به پست رئیس کمیته ملی ایران داده بود، نباید با پایان دوران ریاست او سهمیه از بین میرفت پس عضویت در IOC مربوط به پست و جایگاه حقوقی رئیس کمیته ملی المپیک نبوده و یک سمت فردی بوده است. این فرد یا قابلیت ادامه کار را داشته و ربطی به ریاست او در کمیته المپیک ندارد یا به هر دلیل نتوانسته آن کار را ادامه دهد. در این مورد نباید فرافکنی شود.
با این شرایط آیا میارزید که یک کرسی ارزشمند را از هاشمیطبا بگیریم؟
کسی این کرسی را از هاشمیطبا نگرفت. آقایان مدعی هستند که چون من رئیس کمیته ملی المپیک نشدم این پست را از هاشمیطبا گرفتم. چه کسی انتخابات را برگزار کرده؟ چه کسی به او رأی نداده؟ در این بین من چه نقشی داشتم؟! این یک نوع فرافکنی است. من برای نفس انتخاب و حق انتخاب شدن افراد، اهمیت خاصی قائلم و به هیچ دلیلی حتی برای پدرم در هیچ انتخاباتی دخالت نمیکنم. من نمیتوانم حق انتخاب شدن هیچکس را از او بگیرم.
اگر از تک تک روسای فدراسیونهای زمان من در مورد انتخابات بپرسید به شما میگویند که من هیچگاه دخالتی در انتخابات هیچ فدراسیونی نکردهام. من معتقدم اگر نتیجه یک انتخابات فردی ناصحیح هم باشد باید به آن احترام گذاشت. من به هیچ قیمتی در انتخابات تقلب نمیکنم. در درجه اول، این شخص انتخاب نشده است پس نتوانسته رئیس کمیته ملی المپیک بشود. در درجه بعدی، وقتی میگویند سمت عضویت IOC ربطی به ریاست کمیته ملی المپیک نداشته، باید به کارشان ادامه میدادند، بنابراین چه ربطی به انتخابات کمیته ملی المپیک داشت؟! این یک مغلطه است که از عدم شفافیت اطلاعات در جامعه استفاده میشود.
رابطه شما با دادکان چطور بود؟
خوب. او هم کارشناس خوبی بود و اصول مدیریتی را خوب رعایت میکرد و هم انسانی متدین. من برای این روحیات دادکان خیلی ارزش قائلم.
دادکان همیشه معتقد بود که استقلال فدراسیون باید حفظ شود ولی در قضیه برانکو ایوانکوویچ، شما و کفاشیان، نقش زیادی در ماندن او داشتید و دادکان هم قبول نمیکرد.
این طور نبود. ما کمک کردیم به دادکان که برانکو را نگه دارد. نقش سازمان تربیت بدنی در آن زمان برای هدایت مسائل ورزش از جمله فوتبال خیلی پررنگ بود و برانکو هم خوب این موضوع را میفهمید. او حمایت ما را میخواست.
درست است که دادکان به توصیه شما و کفاشیان، برانکو را نگه داشت؟
نه، به توصیه من نبود. او با ما هم فکر بود و میخواست به او کمک کنیم تا برانکو را نگه دارد.
رابطه شما با کفاشیان چطور بود؟
با کفاشیان هم رابطه خوبی داشتم. ایشان مدیر باارزشی است و در اجرای برنامههای منظم با تمام توان تلاش میکند. او با حوصله، هوشیار و خوش برخورد است. من به چنین آدمی در ابتدای کارم نیاز داشتم و به من خیلی کمک کرد.
آیا کفاشیان به درد فوتبال میخورد؟
باید از فوتبالیها پرسید. ایشان برای حضور در فوتبال از من چیزی نپرسید و من هم توصیهای به ایشان نکردم.
شما سیاسی هستید یا ورزشی؟
گزینه سوم! من فوق لیسانس مهندسی مکانیک دارم و خمیرهام صنعتی و اقتصادی است. زمینه کاری من سیاستهای تولید و کارخانهداری، بنگاههای کلان و امور ستادی از جمله توسعه مناطق آزاد است. جنس من اصولاً اقتصادی است ولی وارد سیاست و ورزش هم شدم.
در ماجرای از دست رفتن کرسی ایران در کمیته بینالمللی المپیک و طرح جامع ورزش ایران همواره نام مهرعلیزاده به میان میآید. موضوع اول البته خیلی بیشتر مطرح و گفته شد او در از دست رفتن کرسی ایران در IOC نقشی اصلی را داشته است. مهرعلیزاده در این مدت در این باره حرفی نزده و سکوت کرده بود اما این بار سکوتش را در این باره شکست.
گفتوگوی رئیس پیشین سازمان تربیت بدنی و رئیس کنونی فدراسیون بینالمللی زورخانهای را میخوانید.
شما سالها در رأس مدیریت ورزش کشور به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی حضور داشتید. شرایط ورزش ایران را پس از حدود 3 سال از تشکیل وزارت ورزش و جوانان چگونه ارزیابی میکنید؟ تشکیل وزارت ورزش مفید بود و آیا پیشنهاد تفکیک ورزش و امور جوانان از یکدیگر، اقدام درستی است؟
وقتی دستگاهی به اندازه قابل توجهی مثل سایر دستگاهها از نظر مجلس قابلیت کنترل پیدا میکند به رشد آن دستگاه کمک خواهد شد. وقتی وزارتخانهای احساس کند که از جهات مختلف کنترل میشود و باید پاسخگو باشد باعث رشد سیستم آن میشود ولی جنس ورزش، فرادستگاهی است. ما وقتی روی نظام جامع ورزش کار میکردیم به این نتیجه رسیدیم که هر دستگاهی وظیفه تخصصی خودش را دارد و ورزش هم یک امر کاملاً تخصصی است اما تخصیص به یک دستگاه، عده یا گروه خاص ندارد. ورزش در کنار و هم اندازه بهداشت از حتی پیش از تولد برای انسانها اهمیت دارد و حیاتی است و باید تابع نظام خاصی باشد. بنابراین اگر بگوییم که ورزش سن نمیشناسد، اغراق نکردهایم و برای هر فردی اعم از زن و مرد با هر موقعیت اجتماعی، صنفی و سیاسی یک امر ضروری است.
تمام دستگاهها و وزارتخانهها حتی وزرات نفت یا وزارت کار چون با نیروی انسانی سر و کار دارند به نوعی با ورزش (عمومی یا قهرمانی) درگیر هستند. بنابراین برنامهریزی ورزش باید شامل اکثر دستگاههای موجود در کشور شود. وزارت ورزش در حال حاضر و معاون رئیس جمهور در زمانی که سازمان تربیت بدنی وجود داشت، جایگاه ویژهای داشته و دارند. این جایگاه ممکن است در مقاطع مختلف، آنچنان که باید و شاید شناخته نشده باشد.
آن زمان که شما رئیس سازمان تربیت بدنی بودید اختیار عمل بیشتری داشتید؟
زمانی که من رئیس سازمان بودم چون از جایگاه معاون رئیس جمهور با قضایا برخورد میکردیم، احساس میکردم دستمان بازتر است و متکی به جایگاه رئیس جهور بودیم. در حال حاضر که سازمان به وزارت تبدیل شده، کار برای وزیر سختتر است چون از پتانسیلهای یک دستگاه استفاده میکند و از طرفی باید پاسخگو باشد. پاسخگو بودن از جهتی که یک دستگاه را تکمیل میکند، مثبت است ولی از طرفی ممکن است در پاسخگو بودن کمی دستش بسته باشد و محدودیتهایی ایجاد کند.
در شرایط عادی، ورزش و جوانان میتوانند در کنار هم باشند. در بسیاری از کشورهای دنیا امور ورزش و جوانان با هم یکی است. در عمل ممکن نیست برای هر زمینهای یک وزارتخانه تأسیس کرد. برای مثال تعداد وزارتخانههای کشور ژاپن با این پیشرفت و جایگاه جهانی حدود 10 است اما وزارتخانههای کشورهای اروپای شرقی مثل شوروی سابق و هم پیمانانش حدود 30 وزارتخانه بود. در این گونه کشورها، عمده کارها بر عهده دولت و در نظامهایی مثل ژاپن کارها بر عهده مردم است و دولت وظیفه نظارتی دارد. از نظر فکری و عقلی، سیاستهای کشور ژاپن، منطقیتر است ولی اگر نمیتوانیم تعداد وزراتخانهها را به 10 برسانیم نباید آنها را زیاد کنیم.
در حال حاضر، ورزش مختص جوانان نیست و مشکل جوانان نیز فقط ورزش نیست. با توجه به اینکه تعداد جمعیت جوان ما در کشور زیاد است و نباید از جوانان غافل شویم و نگاه ویژهای به آنها داشته باشیم بهتر است به جوانان به عنوان مسئله جداگانهای رسیدگی شود و زیر نظر مستقیم رئیس جمهور قرار بگیرد. با این حال تأکید میکنم که اینها صرفاً نظرات کارشناسی است و باید در عمل اعداد و ارقام را کنار هم قرار داد تا به نتیجه درستی رسید.
طرح جامع ورزش که از آن یاد کردید کجا خاک میخورد؟!
در 8 سال قبل از ریاست جمهوری آقای روحانی، به فکر و طرح که یکی از آنها نظام جامع ورزش بود، خیلی بیمهری شد. با توجه به اینکه در هر شرایطی احتمال میدادم در هر مقطعی ممکن است تفکر یا فرد دیگری بر مجموعه حاکم شود و اجرای آن به حاشیه برود، در خود طرح، مکانیسمهایی گنجانده شده بود که در بدترین شرایطِ بیاعتقادی به کار با برنامه هم آسیبی به طرح وارد نشود.
اگر اولین گامهای طرح به اجرا میرسید، سایر قسمتها هم به صورت اتوماتیکوار پیش میرفت و طرح دیگر متوقف نمیشد و عدم اعتقاد به طرح، تنها اجرای آن را کُند میکرد. طرح به گونهای بود که در ابتدای شروع اجرای آن، سازمانهایی تشکیل میشد که تضمین اجرای طرح بودند. برای مثال سازمان توسعه و مدیریت ورزش کشور یکی از آنها بود. کسی که مسئول اجرای این طرح بود به عنوان قائم مقام رئیس سازمان تربیت بدنی منصوب میشد. به این ترتیب شخصی که ذهنش صرفاً معطوف اجرای این طرح است از نظر مرتبه سازمانی بلافاصله بعد از رئیس سازمان قرار میگرفت و سایر معاونتها زیر نظر او قرار میگرفتند. بنابراین، ایده و طرحهای این شخص در بدنه اجرایی و معاونتهای سازمان، جاری و ساری میشد.
مزیت دیگری هم داشت؟
در درجه دوم، سازمانی که ما ایجاد کردیم تبدیل به یکی از سازمانهای اصلی و یکی از معاونتهای سازمان میشد. کار این سازمان در وهله اول، تربیت مدیر برای اجرای طرحهای مختلف این طرح و در وهله دوم پایش طرح در هر لحظه و به روز کردن آن بود تا هر لحظه طرح را تصحیح کند و به جلو برود. علاوه بر این ما طرح را در یکی از بندهای برنامه چهارم توسعه کل کشور گنجانده بودیم تا فراموش نشود و تنها در سازمان تربیت بدنی باقی نماند و در چارچوب برنامه ریزی کل کشور دیده شود.
این مکانیسمها در همان مدت زمان کوتاهی که طرح در زمان ریاست من فعال بود باعث شد برای آن ساختار ایجاد شود. شورایی بودن 4 بخش اصلی ورزش نیز به نوعی در حال اجرایی شدن بود. این شورا متشکل از نمایندگان دستگاههای مختلف کشور مثل وزارت آموزش و پرورش، وزارت بهداشت و ارگانهایی که با نیروی انسانی سر و کار دارند، بود. برای سازمان تربیت بدنی در سال 1384 که نخستین سال اجرای برنامه چهارم توسعه بود، به پاس اجرای این طرح، بودجهای قابل توجه و بسیار متفاوت از سالهای قبل در نظر گرفته شد. در سال 80 که من مسئولیت سازمان تربیت بدنی را فبول کردم، بودجه عمرانی 20 میلیارد و بودجه جاری نیز 20 میلیارد و در مجموع 40 میلیارد بود. این رقم در سال 83 به 110 میلیارد رسید اما در بودجه سال 1384 به خاطر اجرای نظام جامع ورزش ناگهان به 800 میلیارد رسید. هیچ دولتی با چنین افزایش بودجهای موافقت نمیکند اما دولت به راحتی زیر بار رفت چون احساس میکرد بر اساس عدد و رقم و محاسبات کارشناسی آمده است.
این طرح چقدر وقت گرفت؟
اگر درست بگویم حدود 45000 نفر ساعت وقت گرفت.
پیش بینی میکردید که رئیس بعدی سازمان به هر دلیلی این طرح را ادامه ندهد؟
من با رئیس بعدی سازمان تربیت بدنی امکان صحبت کردن نداشتم. به طور معمول میشد تا حدودی تصور کرد که تیم بعدی معتقد به برنامه و برنامهریزی نباشد و به همین خاطر ما آن را طوری طراحی کردیم که به صورت اتوماتیک پیش برود اما کمی بیش از حد معمول در حق این طرح کم لطفی شد.
بابت اجرایی نشدن آن حسرت نمیخورید؟
من خیلی از اجرا نشدن طرح ناراحتم اما با این حال و با وجود این طرح هر زمانی که هر شخصی تصمیم بگیرد برای ورزش کشور کاری انجام دهد یک الگو و منبع جامع در اختیار خواهد داشت.
چرا در دولت فعلی که به تفکرات شما نزدیک است باز هم به این طرح بیتوجهی میشود؟
خوشبختانه یک فرد دانشگاهی در رأس هدایت ورزش کشور قرار دارد و خمیره افراد دانشگاهی با طرح و برنامه ریزی و آینده نگری است. شنیدهام که گروهی در حال کار کردن روی طرحی هستند که لزوما نظام جامع ما نیست اما همین که با طرح و ایده کار میکنند بسیار خوب و جای امیدواری است.
میتوان گفت که اگر طرح نظام جامع ورزش به مرحله اجرا میرسید، وضعیت ورزش کشور از چیزی که الان هست خیلی بهتر بود؟
مطمئناً همین طور است چون از زمان آغاز این طرح حدود 12 سال میگذرد. طرح هر چقدر هم که کُند باشد شاید در سالهای اول و دوم خودش را نشان ندهد اما از سال سوم و چهارم به بعد میتوان اثرات آن را دید. خیلیها مدافع این طرح بودند. حدود 700 نفر با اَشکال مختلف در این طرح درگیر بودند. تا جایی که یادم است این 700 نفر از برگزیدگان کشور در رشتهها و زمینههای مختلف در قالب 16 کارگروه برای نهایی شدن این طرح فعالیت میکردند.
بگذریم. در اوایل دولت یازدهم از شما به عنوان یکی از گزینههای تصدی پست وزارت ورزش یاد میشد. با شما صحبتی شده بود؟
صحبتی با من نشد و فقط عموم مردم از من به عنوان یک گزینه یاد میکردند.
عملکرد وزارت ورزش در دوران فعلی تاکنون چطور بوده است؟
به نظر من راضی کننده بوده است. خوشبختانه وزرات ورزش به نظم و برنامهریزی اعتقاد دارد. مدیران این وزراتخانه به دور از حاشیه، ورزش را در مسیر خودش پیش میبرند. همین آرامش باعث میشود تا از پتانسیلهای موجود، حداکثر استفاده شود. وزیر ورزش، چارچوبهایی دارد. اگر این عزم برای تلاش و مبارزه با برخی موارد وجود نداشت چه بسا به نقطهای میرسیدیم که دیگر قابل جبران نبود.
خصوصیسازی به صورت جدی در زمان ریاست شما بر سازمان تربیت بدنی مطرح شد و همه از آن زمان با این قضیه و واگذاری دو باشگاه استقلال و پرسپولیس درگیر هستند. در آن زمان عزمی برای خصوصی سازی و واگذاری این دو باشگاه وجود داشت و آیا در حال حاضر امیدی به تحقق آن میبینید؟
خصوصی سازی فرآیندی است که چارهای جز اجرای نداریم؛ چه الان چه چند سال دیگر. ورزش دیگر یک تفریح نیست و به یک صنعت تبدیل شده است. دیگر نمیتوان به ورزش به چشم بازی نگاه کرد. ما راهی جز حرکت در مسیر ورزش حرفهای جهان نداریم و تجلی ورزش حرفهای جهان فوتبال است. نماد واقعی خصوصی سازی نیز در باشگاههاست.
در ایران 2 باشگاه قدیمی و پرطرفدار پرسپولیس و استقلال وجود دارند که ما یا باید از واگذاری آنها به طور جدی چشم پوشی میکردیم که البته قابل چشم پوشی نبود یا اینکه به واگذاری آنها به صورت جدی میپرداختیم. بخش خصوصی باید مسئولیت این دو باشگاه را به عهده میگرفت که بتواند امکانات و تجهیزات مورد نیاز این دو باشگاه پر طرفدار را فراهم کند. خریداران، نوع و تعداد آنها باید کاملاً مشخص شود تا تیم را در مسیر رشد قرار دهد.
یعنی در زمان شما، ارادهای برای خصوصی سازی وجود داشت؟
صددرصد وجود داشت. در عمل هم با خیلی پیش رفتیم ولی نشد. دلیل آن شاید اتمام دوره ریاست من و تفکری بود که بعد از ما بر سازمان تربیت بدنی حاکم شد و نظام جامع را کنار گذاشت. برای رشد چارهای جز حرکت در مسیر حرفهای ورزش نداریم. من به عنوان طرفدار این ایده گفتم که اول باید ورزش حرفهای را از قهرمانی جدا کنیم. دولت در ورزش قهرمانی هزینه نمیکند تا ورزشکاران افتخار آفرینی کنند. بخشی از این قهرمانان در قالب چند باشگاه در ورزش حرفهای حرکت میکنند. همین حرکت برای باشگاه پولسازی میکند. این پولسازی به سرمایه گذاری و در نهایتاً به رشد باشگاه منجر میشود. این موضوع از نظر اقتصادی به راحتی قابل تحلیل است.
وقتی روی هر کدام از شاخههای مختلف ورزش (حرفهای، قهرمانی، همگانی و تربیتی) سرمایه گذاری مستقل انجام شد، باشگاهها نیز باید خصوصی شوند و با هم رقابت کنند تا از ورزش جهان عقب نمانیم. ما در حال حرکت در این مسیر بودیم. من 2 سال با جدیت روی این قضیه کار کردم و دیدم که قدم اول، مرتب کردن اوضاع دو باشگاه پرسپولیس و استقلال است. من به آنها زمین و توپ داده و شاکله حقوقی آنها را نظم دادم. اگر چه پرسپولیس دولتی بود اما به شکلی غیر متعارف و غیر اصولی توسط بخش خصوصی اداره میشد و به چند نفر تعلق پیدا کرده بود. من نمیخواهم قضیه را بیشتر از این باز کنم ولی حدود یک سال طول کشید تا ما حکم گرفته و این باشگاه را در اختیار گرفتیم. شورای عالی بورس در نهایت قبول کرد که به خاطر تنوع محصولاتش، پرسپولیس را وارد بورس کند. قیمت آن مشخص و حتی آگهی مشترک آن که توسط سازمان تربیت بدنی و خصوصی سازی تهیه شده بود، آماده شد. حتی نسبت خریداران آن با دقت مشخص شد.
تا چه حدی پیش رفتید؟
تمام کارهای قیمت گذاری و آگهی روزنامه انجام شده بود و آماده ارسال به مطبوعات بود که انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 فرا رسید و چون من هم کاندیدای ریاست جمهوری بودم، همکارانم گفتند این کار ممکن است به عنوان یک ابزار تبلیغاتی در نظر گرفته شود. در حالی که من در زمانی که روی این پروژه کار میکردیم اصلاً به فکر ریاست جمهوری نبودم. انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و من رأی نیاوردم. در فاصلهای که دولت جدید میخواست روی کار بیاید میخواستیم کار را استارت بزنیم که از طرف دولت جدید به ما پیغام دادند که دست نگه داریم چون اعتقادی به آن ندارند و اگر هم اجرا شود جلوی آن را خواهند گرفت. خیلیها به من گفتند که کار را شروع کن ولی من میدانستم اگر کار شروع شود در 2 ماهی که زمان دارم عملاً جز بالا رفتن توقع مردم و در نهایت فروش تعدادی سهام نمیتوان کاری از پیش برد و اگر کار متوقف شود با هزینه همراه خواهد بود.
قیمت پیشنهادی را به خاطر ندارید؟
نه.
پس با این شرایط شایداگر میماندید و کاندیدای ریاست جمهوری نمیشدید، واگذاری پرسپولیس تمام شده بود.
این اشتباهی بود که مرتکب شدم (با خنده).
سؤال بعدیمان درباره مقوله فساد است، مقام معظم رهبری در جمع قهرمانان بازیهای آسیایی اینچئون فرمودند که قهرمان بودن یک شخص نباید باعث چشمپوشی از تخلفات او شود و برخورد قاطع با مفسدان را در هر جایی که باشد، خواستار شدند. نظر شما در مورد برخورد با مفسدان چیست؟
نوع برخورد باید طوری طراحی شود که تمام کننده باشد و مبارزه با فساد طولانی نشود. باید با عوامل شناخته شده فساد در ورزش برخورد قاطع شده تا به طور کلی ریشهکن شود. شعار دادن و برخوردهای مقطعی، اعتمادها را نسبت به ورزش و مدیران کشور کم و چهره نهادهای ورزشی را لکهدار میکند. مجراهای ورود فساد به ورزش بینهایت نیست. بریدن این جریانهای فساد کافی است تا فساد را ریشهکن کند. برخورد با جریان غلط باعث تقویت جریان صحیح میشود. باید از دیدگاههای خوب و به جای آقای گودرزی تقدیر کنم که در این موارد با تدبیر با مسائل برخورد میکنند. اینکه خود ایشان به لزوم برخورد با این موارد رسیدهاند جای تشکر دارد.
به فدراسیون تحت مدیریت شما برسیم، یکی از کارهای بزرگ سالهای اخیر، پایه ریزی یک فدراسیون بین المللی جدید با محوریت و مدیریت ایران است. آنطور که دیده و شنیده میشود ورزش زورخانهای در قارههای مختلف اشاعه پیدا کرده و حتی مرشدهای خارجی نام حضرت علی (ع) را به زبان میآورند و شعرهای حماسی ایران را میخوانند. با وجودی که مقام معظم رهبری بر اشاعه و ترویج این ورزش تأکید داشتند اما همیشه حاشیههایی همراه این فدراسیون بوده که سد راه حرکت آن شده است. حاشیههایی که همیشه وجود داشته است...
زمانی که من برای تشریح برنامههای خودم به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی وقت، خدمت مقام معظم رهبری رسیدم یکی از برنامههایی که خدمت ایشان عرض کردم، توسعه و بین المللی کردن یکی از ورزشهای ملی ایران (زورخانهای) بود. مقام معظم رهبری تأکید کردند که این کار، کار درستی است و همین موضوع سرلوحه برنامههای ما قرار گرفت. علاوه بر انجام وظایفم به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی تا جایی که بلد بودم، رسیدگی و توسعه ورزش باستانی ره به صورت ویژه دنبال میکردم. گروهی که مسئول این کار شد در مدت حدود 2 سال، برنامهای را برای فرا ملی کردن این رشته طراحی کرد. تدوین اساسنامه و مقررات، گنجاندن امتیاز، جلوههای مسابقاتی و جنبه رقابتی در این رشته برای جذب و رقابت جوانان و منطبق کردن حرکات با آنچه سلیقه روز است بدون آنکه اصالت آن از بین برود از کارهای ما بود.
در سال 1383 با حضور نماینده 22 کشور و شرکت در مجمع هیئت موسس، فدراسیون بین المللی ورزشهای زورخانهای تأسیس شد. ما فکر کردیم که چطور 70 سال پیش یک کرهای با نیت اشاعه فرهنگ کشورش به رشته تکواندو پرداخته و در هر حال فرهنگ کرهای را میتوان در این رشته مشاهده کرد. ما از نظر فرهنگی خیلی غنیتر از کشورهای دیگر هستیم. اینکه به جهانیان ثابت کنیم 2000 سال پیش که فقط غذا و جای خواب برای انسانها ارزش داشت، ایرانیها در فکر ورزش و تقویت قوای جسمانی و روحی خود بودند برای ما ارزش زیادی داشت. این برای یک ملت افتخار است.
اکنون چند کشور دنیا ورزش زورخانهای را انجام میدهند؟
تاکنون این ورزش را به 84 کشور جهان بردهایم و شاهد برگزاری مرتب مسابقات قارهای و جهانی این رشته در هستیم. اگر بودجه بیشتری در اختیار میداشتیم و قدرت مدیریت بیشتری به خرج میدادیم الان بیشتر رشد کرده بودیم. با این حال فکر میکنم رساندن پیام خود به بیش از 80 کشور در مدت 10 سال کار بزرگی بوده است. دیدن یک مرشد مغول که به زبان فارسی اشعاری را در مدح حضرت علی (ع) میخواند باعث افتخار ماست اما به این حد اکتفا نمیکنیم و پیش خواهیم رفت. در این بین بروز اختلافات هم طبیعی است.
البته این مشکلات کمی بیشتر از«طبیعی» بود و دامنه اختلافات به رسانه ملی هم کشیده شد. شما با دبیرکل وقت خود مشکلات زیادی داشتید، الان با فدراسیون ملی رابطه خوبی ندارید و محمدرضا یزدانی خرم هم فدراسیون را ترک کرد. اگر مرکزیت فدراسیون جهانی در ایران نبود، شاید این تنشها کمتر بود.
من باید با استفاده توان مدیریتی خود و همکارانم این تنشها را به حداقل برسانم. البته تنشی در کار نیست و شاید بتوان گفت که همکاریها در حد رضایت بخش نبوده است. از قدیم ورزشی به عنوان باستانی در ایران وجود داشته که پیشکسوت، مربی و مدعی داشته است. حالا ما فدراسیونی تحت عنوان فدراسیون بین المللی ورزشهای زورخانهای تأسیس کردیم که هماهنگیها، تفکیک وظایف و جلوگیری از تداخلها و دخالتها در آن مدتی طول میکشد. اعضای فدراسیون بین المللی باید یاد بگیرند که در کار فدراسیونهای هر کشور دخالت نکنند و فدراسیون ملی هر کشور نیز باید یاد بگیرد که نسبت آن با فدراسیون جهانی مثل فدراسیون فوتبال به فیفاست. کسانی که در رأس این دو فدراسیون هستند باید افرادی باشند که ظرفیت بالا و سعه صدر زیادی داشته باشند.
بدیهی است که اختلاف نظرها در این بین طبیعی است. در اساسنامه این موضوع را لحاظ کردهایم که رئیس فدراسیون، رئیس کمیته فنی و دبیرکل فدراسیون جهانی ورزشهای زورخانهای یک ایرانی باشد. مقر آن همیشه در ایران باشد. همین مسائل ممکن است باعث بروز اختلافات شود درست مثل تکواندو که حتی در سیامین سال تأسیس فدراسیون جهانی آن با مشکلاتی همراه بود. هنر ما هم این خواهد بود که با برنامه ریزی دقیق و افزایش ظرفیت مدیران، تنشها را به حداقل برسانیم.
* برنامههای توسعهای فدراسیون بین المللی ورزشهای زورخانهای شامل چند کشور دیگر خواهد شد؟
امیدوارم برای 2 دوره 8 ساله 120 کشور و 70 فدراسیون عضو داشته باشیم چون شرط کمیته بین المللی المپیک برای قرار گرفتن یک رشته برای ورود به ورزشهای المپیکی داشتن 70 فدراسیون عضو است.
از کمیته بین المللی المپیک صحبت کردید. گفته میشود عضویت نماینده ایران در کمیته بین المللی المپیک توسط شما و در زمان ریاست شما بر سازمان تربیت بدنی از ایران گرفته شد.
دوست ندارم نبش قبر کنم و درباره «IOC ممبر» حرف بزنم. داستان این قضیه خیلی مفصل است و نمیخواهم در مورد آن حرف بزنم. با این حال باید بگویم اگر عضویت در کمیته بین المللی المپیک را زمانی که حق ایران بود برای یکی از قهرمانان ورزشی خود - چیزی که در همه جای دنیا معمول است - میگرفتیم، شاید تداوم و حفظ آن سادهتر بود. عضویت در IOC دو حالت داشت. یکی اینکه وابسته به پست ریاست کمیته ملی المپیک باشد که البته نمیشد ریاست این کمیته را مادام العمر به خاطر عضویت در IOC به یک نفر داد، یکی دیگر اینکه به فرد داده شود. دادن عضویت IOC به ایران در قبال توافقی بود که فقط کسانی که در جریان کار بودند از آن اطلاع داشتند و من اصلاً نمیخواهم آن را باز کنم.
یعنی یک بده و بستان سیاسی بود؟
چیزی شبیه به این.
داخلی بود یا خارجی؟
بین ایران و یک کشور خارجی. من میخواهم بگویم اگر ما عضویت در IOC را برای یکی از قهرمانان ملی خود گرفته بودیم مثل کاری که مصریها برای شناگر محجبه خود انجام دادند، الان هم این کرسی را داشتیم. اگر هم عضویت در IOC را به رئیس کمیته ملی المپیک داده بودند پس گرفتن این سهمیه ربطی به رئیس سازمان تربیت بدنی ندارد. انتخابات کمیته ملی المپیک را رئیس این کمیته برگزار میکند و رئیس سازمان فقط یک رأی در این مراسم دارد. اگر IOC سهمیه خود را به پست رئیس کمیته ملی ایران داده بود، نباید با پایان دوران ریاست او سهمیه از بین میرفت پس عضویت در IOC مربوط به پست و جایگاه حقوقی رئیس کمیته ملی المپیک نبوده و یک سمت فردی بوده است. این فرد یا قابلیت ادامه کار را داشته و ربطی به ریاست او در کمیته المپیک ندارد یا به هر دلیل نتوانسته آن کار را ادامه دهد. در این مورد نباید فرافکنی شود.
با این شرایط آیا میارزید که یک کرسی ارزشمند را از هاشمیطبا بگیریم؟
کسی این کرسی را از هاشمیطبا نگرفت. آقایان مدعی هستند که چون من رئیس کمیته ملی المپیک نشدم این پست را از هاشمیطبا گرفتم. چه کسی انتخابات را برگزار کرده؟ چه کسی به او رأی نداده؟ در این بین من چه نقشی داشتم؟! این یک نوع فرافکنی است. من برای نفس انتخاب و حق انتخاب شدن افراد، اهمیت خاصی قائلم و به هیچ دلیلی حتی برای پدرم در هیچ انتخاباتی دخالت نمیکنم. من نمیتوانم حق انتخاب شدن هیچکس را از او بگیرم.
اگر از تک تک روسای فدراسیونهای زمان من در مورد انتخابات بپرسید به شما میگویند که من هیچگاه دخالتی در انتخابات هیچ فدراسیونی نکردهام. من معتقدم اگر نتیجه یک انتخابات فردی ناصحیح هم باشد باید به آن احترام گذاشت. من به هیچ قیمتی در انتخابات تقلب نمیکنم. در درجه اول، این شخص انتخاب نشده است پس نتوانسته رئیس کمیته ملی المپیک بشود. در درجه بعدی، وقتی میگویند سمت عضویت IOC ربطی به ریاست کمیته ملی المپیک نداشته، باید به کارشان ادامه میدادند، بنابراین چه ربطی به انتخابات کمیته ملی المپیک داشت؟! این یک مغلطه است که از عدم شفافیت اطلاعات در جامعه استفاده میشود.
رابطه شما با دادکان چطور بود؟
خوب. او هم کارشناس خوبی بود و اصول مدیریتی را خوب رعایت میکرد و هم انسانی متدین. من برای این روحیات دادکان خیلی ارزش قائلم.
دادکان همیشه معتقد بود که استقلال فدراسیون باید حفظ شود ولی در قضیه برانکو ایوانکوویچ، شما و کفاشیان، نقش زیادی در ماندن او داشتید و دادکان هم قبول نمیکرد.
این طور نبود. ما کمک کردیم به دادکان که برانکو را نگه دارد. نقش سازمان تربیت بدنی در آن زمان برای هدایت مسائل ورزش از جمله فوتبال خیلی پررنگ بود و برانکو هم خوب این موضوع را میفهمید. او حمایت ما را میخواست.
درست است که دادکان به توصیه شما و کفاشیان، برانکو را نگه داشت؟
نه، به توصیه من نبود. او با ما هم فکر بود و میخواست به او کمک کنیم تا برانکو را نگه دارد.
رابطه شما با کفاشیان چطور بود؟
با کفاشیان هم رابطه خوبی داشتم. ایشان مدیر باارزشی است و در اجرای برنامههای منظم با تمام توان تلاش میکند. او با حوصله، هوشیار و خوش برخورد است. من به چنین آدمی در ابتدای کارم نیاز داشتم و به من خیلی کمک کرد.
آیا کفاشیان به درد فوتبال میخورد؟
باید از فوتبالیها پرسید. ایشان برای حضور در فوتبال از من چیزی نپرسید و من هم توصیهای به ایشان نکردم.
شما سیاسی هستید یا ورزشی؟
گزینه سوم! من فوق لیسانس مهندسی مکانیک دارم و خمیرهام صنعتی و اقتصادی است. زمینه کاری من سیاستهای تولید و کارخانهداری، بنگاههای کلان و امور ستادی از جمله توسعه مناطق آزاد است. جنس من اصولاً اقتصادی است ولی وارد سیاست و ورزش هم شدم.