صراط: ساعت یک بعدازظهر چهارم بهمن ماه مأموران کلانتری 152 خانیآباد در جریان دستگیری یک زورگیر از سوی اهالی خیابان ماهان در جنوب تهران قرار گرفتند.
وقتی تبهکار 25 ساله از سوی مردم خشمگین در اختیار پلیس قرار گرفت بازپرس شعبه 5 دادسرای ناحیه 34 تهران دستور داد تیمی از پایگاه 5 پلیس آگاهی تهران همدستان فراری وی را بازداشت کنند و پرده از اقدامات مجرمانه اعضای این باند مخوف بردارند.مأموران از آخرین طعمه این باند که زن 56 سالهای بود تحقیق کردند، وی به افسر بازجو گفت: با شوهرم در حال بردن یک فرش به داخل ساختمان بودیم که سه جوان موتورسوار به بهانه کمک کردن برای بالا بردن فرش، وارد حیاط خانه شدند، ناگهان آنها با تهدید چاقو به سمت من و شوهرم حملهور شده و اقدام به سرقت طلا و جواهر من کردند، در حالی که شوهرم با آنها درگیر شده بود، آنها بشدت او را زیر مشت و لگد گرفتند و من نیز برای نجات جان شوهرم فریادزنان از همسایهها کمک خواستم که آنها به کمک ما آمدند و با فرار دو جوان خشن، یکی از آنها گرفتار شد.
وقتی مشخص شد که دزد خشن چگونه دستگیر شده است وی تحت بازجویی گرفته شد و گفت: دو ماه پیش از زندان آزاد شدهام و از همان روز نخست با دو دوستم به نامهای «جواد» و «امید» این باند سرقت را تشکیل دادیم.
وی افزود: در خانیآباد از کوچهای میگذشتیم که متوجه شدیم یک زن و شوهرش برای بردن فرش به پشتبام خانهشان از جوانان محل کمک خواستهاند، همزمان النگوهای زن را دیدیم و تصمیم گرفتیم به بهانه کمک وارد حیاط خانه شده و النگوها را سرقت کنیم. در حالی که این زن و شوهرش تصور میکردند ما از بچههای همان محله هستیم، به بهانه بالا بردن فرش به پشتبام وارد حیاط خانه آنها شده و بلافاصله من دهان پیرزن و جواد نیز دهان پیرمرد را گرفت و امید با قیچی النگوهای پیرزن را قیچی کرد.هنگام فرار و با فریادهای زن صاحبخانه، همسایهها با ما درگیر شدند؛ امید و جواد توانستند فرار کنند اما یکی از همسایگان با قاپیدن سوئیچ موتور مانع روشن شدن موتورسیکلت شد و در حالی که تنها مانده بودم، دستگیر شدم.
باتوجه به شگرد محمود و دوستانش در دزدیها، پلیس به زورگیریهای مشابه در جنوب و جنوب غرب تهران برخورد تا اینکه یکی از مالباختهها با دیدن دزد جوان وی را شناسایی کرد و گفت: برای بیرون انداختن زباله سرکوچه رفته بودم که به رفتار مرموز سه جوان موتورسوار برخوردم؛ به همین خاطر سریع به خانه برگشتم که دیدم موتور در ابتدای کوچه ایستاده است. با عجله در خانه را باز کردم که ناگهان یکی از آنها که پشت خودرویی مخفی شده بود خودش را به من رساند و با گذاشتن دست روی دهانم سعی کرد مرا به زور وارد خانه کند که با مقاومت و فریادهای من، همسایهها به کمک من آمده و آنها فرار کردند.
کارآگاهان که پی برده بودند جواد 28 ساله پسرعموی محمود است به تحقیق از دزد جوان پرداخته و دریافتند جواد و امید در خانهای مجردی در شهرک واوان زندگی میکنند.بلافاصله مخفیگاه اعضای این باند در شهرک واوان ردیابی شد و کارآگاهان دیدند آنها آنجا را ترک کردهاند و زندگی پنهانیای دارند.در شرایطی که تصور میشد هیچ سرنخی از دزدان فراری بهدست نیاید کارآگاهان در اقدامات اطلاعاتی موفق به شناسایی مخفیگاه جدید آنان در شهرک شاهد واقع در شهر جدید اندیشه کردند.
جواد و امید که تصور نمیکردند پلیس به پشت در خانه پنهان آنها رسیده است در حال استراحت بودند که کارآگاهان خود را به بالای سر آنها رسانده و بدون آنکه دو دزد فراری موفق به کوچکترین اقدامی برای مقاومت یا اقدام به فرار شوند، هر دوی آنها را دستگیر کردند.
سه تبهکار به اعترافهای مختلفی دست زدند، جواد گفت: اگر طعمهمان در پیادهرو بود، یکی از ما پیاده میشد و پس از چنگ زدن گردنبند بسرعت روی موتور که چند متر جلوتر ایستاده بود میپرید و از محل دور میشدیم؛ اگر طعمهمان را داخل خودرو شناسایی میکردیم، ابتدا از پشت سر اقدام به ایجاد تصادف ساختگی میکردیم تا طعمه برای بررسی تصادف از خودرو پیاده شود که در این زمان و با استفاده از غفلت راننده، اقدام به سرقت گردنبند راننده کرده و در مسیر خلاف جهت حرکت خودروها از محل فرار میکردیم.
وقتی تبهکار 25 ساله از سوی مردم خشمگین در اختیار پلیس قرار گرفت بازپرس شعبه 5 دادسرای ناحیه 34 تهران دستور داد تیمی از پایگاه 5 پلیس آگاهی تهران همدستان فراری وی را بازداشت کنند و پرده از اقدامات مجرمانه اعضای این باند مخوف بردارند.مأموران از آخرین طعمه این باند که زن 56 سالهای بود تحقیق کردند، وی به افسر بازجو گفت: با شوهرم در حال بردن یک فرش به داخل ساختمان بودیم که سه جوان موتورسوار به بهانه کمک کردن برای بالا بردن فرش، وارد حیاط خانه شدند، ناگهان آنها با تهدید چاقو به سمت من و شوهرم حملهور شده و اقدام به سرقت طلا و جواهر من کردند، در حالی که شوهرم با آنها درگیر شده بود، آنها بشدت او را زیر مشت و لگد گرفتند و من نیز برای نجات جان شوهرم فریادزنان از همسایهها کمک خواستم که آنها به کمک ما آمدند و با فرار دو جوان خشن، یکی از آنها گرفتار شد.
وقتی مشخص شد که دزد خشن چگونه دستگیر شده است وی تحت بازجویی گرفته شد و گفت: دو ماه پیش از زندان آزاد شدهام و از همان روز نخست با دو دوستم به نامهای «جواد» و «امید» این باند سرقت را تشکیل دادیم.
وی افزود: در خانیآباد از کوچهای میگذشتیم که متوجه شدیم یک زن و شوهرش برای بردن فرش به پشتبام خانهشان از جوانان محل کمک خواستهاند، همزمان النگوهای زن را دیدیم و تصمیم گرفتیم به بهانه کمک وارد حیاط خانه شده و النگوها را سرقت کنیم. در حالی که این زن و شوهرش تصور میکردند ما از بچههای همان محله هستیم، به بهانه بالا بردن فرش به پشتبام وارد حیاط خانه آنها شده و بلافاصله من دهان پیرزن و جواد نیز دهان پیرمرد را گرفت و امید با قیچی النگوهای پیرزن را قیچی کرد.هنگام فرار و با فریادهای زن صاحبخانه، همسایهها با ما درگیر شدند؛ امید و جواد توانستند فرار کنند اما یکی از همسایگان با قاپیدن سوئیچ موتور مانع روشن شدن موتورسیکلت شد و در حالی که تنها مانده بودم، دستگیر شدم.
باتوجه به شگرد محمود و دوستانش در دزدیها، پلیس به زورگیریهای مشابه در جنوب و جنوب غرب تهران برخورد تا اینکه یکی از مالباختهها با دیدن دزد جوان وی را شناسایی کرد و گفت: برای بیرون انداختن زباله سرکوچه رفته بودم که به رفتار مرموز سه جوان موتورسوار برخوردم؛ به همین خاطر سریع به خانه برگشتم که دیدم موتور در ابتدای کوچه ایستاده است. با عجله در خانه را باز کردم که ناگهان یکی از آنها که پشت خودرویی مخفی شده بود خودش را به من رساند و با گذاشتن دست روی دهانم سعی کرد مرا به زور وارد خانه کند که با مقاومت و فریادهای من، همسایهها به کمک من آمده و آنها فرار کردند.
کارآگاهان که پی برده بودند جواد 28 ساله پسرعموی محمود است به تحقیق از دزد جوان پرداخته و دریافتند جواد و امید در خانهای مجردی در شهرک واوان زندگی میکنند.بلافاصله مخفیگاه اعضای این باند در شهرک واوان ردیابی شد و کارآگاهان دیدند آنها آنجا را ترک کردهاند و زندگی پنهانیای دارند.در شرایطی که تصور میشد هیچ سرنخی از دزدان فراری بهدست نیاید کارآگاهان در اقدامات اطلاعاتی موفق به شناسایی مخفیگاه جدید آنان در شهرک شاهد واقع در شهر جدید اندیشه کردند.
جواد و امید که تصور نمیکردند پلیس به پشت در خانه پنهان آنها رسیده است در حال استراحت بودند که کارآگاهان خود را به بالای سر آنها رسانده و بدون آنکه دو دزد فراری موفق به کوچکترین اقدامی برای مقاومت یا اقدام به فرار شوند، هر دوی آنها را دستگیر کردند.
سه تبهکار به اعترافهای مختلفی دست زدند، جواد گفت: اگر طعمهمان در پیادهرو بود، یکی از ما پیاده میشد و پس از چنگ زدن گردنبند بسرعت روی موتور که چند متر جلوتر ایستاده بود میپرید و از محل دور میشدیم؛ اگر طعمهمان را داخل خودرو شناسایی میکردیم، ابتدا از پشت سر اقدام به ایجاد تصادف ساختگی میکردیم تا طعمه برای بررسی تصادف از خودرو پیاده شود که در این زمان و با استفاده از غفلت راننده، اقدام به سرقت گردنبند راننده کرده و در مسیر خلاف جهت حرکت خودروها از محل فرار میکردیم.