صراط: بسیاری از مورخان و اندیشمندان عرصهی سیاست، سالهای بین 1320 تا 1332 را دوران دموکراسی ناقص در ایران نامگذاری کردهاند، دلیل آن هم وجود و فعالیت احزاب مختلف در عرصهی سیاسی و تأثیرگذاری آنها در روند سیاست کشور بوده است. اما این دوران زیاد به درازا نکشید و پس از کودتای 28 مرداد 1332 که شاه با کمک انگلیس و آمریکا به انجام آن موفق شد، دوران جدیدی در حکومت پهلوی آغاز گردید.
پس از کودتای 28 مرداد و قدرتگیری نظامیان وابسته به محمدرضاشاه در ایران، وی با کمک آمریکا توانست تقریباً بر اوضاع داخلی ایران مسلط شود و از این طریق، تمامی احزاب فعال در کشور را یا کاملاً سرکوب کرده و یا منزوی کند.
این شرایط تا اواخر دههی سی و اوایل دههی چهل در ایران ادامه پیدا کرد تا اینکه بهتدریج شاه برای فریب مردم و برای نشان دادن جامعهی باز نزد جوامع بینالمللی، با فعالیت برخی از احزاب که مستقیم و یا غیرمستقیم تحت نظر وی بودند، موافقت کرد. این شرایط ادامه پیدا کرد تا اینکه نظر شاه دربارهی دموکراسی نمایشی تغییر یافت و در 11 اسفند 1353 به دستور محمدرضاشاه حزب رستاخیز ایران تأسیس شد.
پس از آغاز به کار این حزب، تمامی احزاب و سندیکاهای موجود در ایران از جمله حزب ایران نوین، حزب مردم، حزب پانایرانیست و حزب ایرانیان در آن ادغام شدند. در ادامه و به دستور شخص محمدرضاشاه، تمامی کارکنان دولتی مجبور به عضویت در این حزب شدند. این کار تا جایی ادامه پیدا کرد که شاه علناً اعلام کرد هر شخصی که تمایل پیوستن به حزب فراگیر رستاخیز را ندارد، بهتر است یا از کشور خارج شود یا اینکه عملاً اعلام کند به هیچ جریان و گروهی وابسته نیست و تنها در این صورت میتواند در ایران زندگی کند.
حزب رستاخیز دارای یک ساختار سهوجهی بود که عبارت بود از: نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت. مهمترین هدف شاه از تشکیل این حزب، تحکیم موقعیت شخص خود و در ادامهی آن، سلسلهی پهلوی بود که از این طریق بتواند مانع گسترش مخالفتها در کشور شود و مخالفان را به کنترل خود درآورد.
هدف اصلی حزب این بود که بهصورت یک جریان فراگیر در کشور درآید و تمامی مردم ایران به عضویت آن درآیند تا هم کوچکترین مخالفتی از درون کشور با رژیم پهلوی صورت نگیرد، هم اینکه جریانهای سیاسی بهصورت یکپارچه مطیع اوامر محمدرضاشاه باشند. به همین دلیل، در طی مدت سه سال و اندی که حزب رستاخیز در ایران فعالیت میکرد، همزمان با افزایش قیمت نفت و درآمدهای حاصل از آن و در همین راستا، حزب رستاخیز تشکیلات و سازمانهای اداری و اجرایی گستردهای در سطح کشور به وجود آورد و هزینهی هنگفتی صرف تشکیل، گسترش و فعالیتهای این حزب شد.
بهطور کلی، اقدامات حزب رستاخیز در یک جمله خلاصه میشد و آن هم اجرای دستورات شاهنشاه پهلوی بود. به همین دلیل، عملاً این حزب بهنوعی طراحی شده بود که هیچ نقشی در تصمیمگیریهای کشور نمیتوانست داشته باشد و اعضای آن موظف به اجرای دستورات محمدرضا شاه بودند. طبیعی به نظر میرسد که حوزهی فعالیتهای این حزب تمامی کشور را در بر بگیرد، زیرا شاه پهلوی تمام کشور را ملک خود میدانست و در تمامی مسائل دخلوتصرف میکرد.
حزب رستاخیز و مقابله با مخالفان
با شدت گرفتن مخالفتها و اعتراضات برضد رژیم پهلوی در اوایل دههی پنجاه، بهجز ساواک که بهعنوان نیروی سرکوبگر رژیم عمل میکرد، حزب رستاخیز نیز پا به عرصهی میدان گذاشت و تلاش کرد تا با نفوذ در قسمتهای مختلف جامعه، هم از اعتراضات بکاهد و هم اینکه مردم را درگیر مسائلی کند که مجالی برای اعتراض نداشته باشند. از آنجایی که از دیرباز رابطهی بسیار خوب و نزدیکی میان روحانیون و بازار برقرار بود و همواره بازار بهعنوان یکی از مهمترین گروههایی که نقش پررنگی در اعتراضات مردمی برضد پادشاهان مستبد داخلی و حتی استعمارگران داشت مطرح بود، لذا این حزب تلاش کرد تا با نفوذ در بدنه و ساختار بازار و بر هم زدن تعادل در سطح قیمت اجناس، هم رابطهی روحانیون و مردم را با بازاریون تیره کند و هم اینکه اتحاد موجود در میان بازاریان را بر هم زند.
بهانهی ورود حزب رستاخیز به بازار زمانی صورت گرفت که اقتصاد کشور پس از یک دوره رشد مبتنی بر افزایش قیمت نفت، دچار گرانی و تورم در کالاهای اساسی مردم شد. دولت بهجای حل ریشهای ماجرا، درصدد برآمد تا با استفاده از این واقعه، یکی از طبقات مخالف خود را مورد حمله قرار دهد.
در همین راستا، حزب با گشایش شعبههای مختلفی در بازار، تلاش کرد تا بر قیمتها نظارت داشته باشد و از این طریق، قیمت خریدوفروش اجناس را نیز تعیین کند. حزب رستاخیز که عملاً دستورات شاه را به اجرا درمیآورد، تلاش کرد با واردات بیش از اندازهی گوشت، گندم، شکر و قند، هم تولیدکنندههای داخلی را با مشکلات عدیده مواجه کند و هم اینکه از این طریق، دست واسطههای موجود در بازار را، که آن زمان نقش تعادلبخشی در قیمتها داشتند، قطع کند.
حزب رستاخیز با این اقدام، عملاً با بازاریان اعلام جنگ کرد؛ اقدامی که هیچیک از دولتها و حکومتهای قبلی نتوانستند انجام دهند یا در انجام آن ناموفق بودند. این اقدامات حزب رستاخیز چند پیامد به همراه داشت: اول اینکه قیمت اجناس ضروری مردم افزایش پیدا کرد و قدرت خرید ایشان بهشدت کاهش یافت. دوم اینکه مردم این مسئله را از چشم بازاریان میدیدند و طبیعتاً این مسئله موجب تیرگی روابط میان مردم و بازاریان میشد.
در ادامهی این فعالیتها، حزب رستاخیز با تشکیل شوراهای صنفی، تعداد بسیاری از بازاریان را جریمه، تبعید و محکوم به زندان کرد. همراه با این اقدامات حزب، روزنامههای منتسب به دولت اقدام به چاپ اخباری از جمله تأکید بر لزوم ریشهکن کردن بازار و نابود کردن حجرههای پوسیدهی بازاریان و جایگزین کردن سوپرمارکتهای کارآمد با افرادی مجرب در مقابل نظام سنتی بازار نمودند.
حزب رستاخیز برای نظارت دقیق بر بازاریان، اقدام به ایجاد تیمهایی از دانشآموزان و دانشجویان نمود که ملقب به «تیمهای بازرسی» بودند. این گروهها وظیفه داشتند با نظارت دقیق بر فعالیتهای بازاریان، در ابتدا مانع اتحاد و یکپارچگی ایشان شوند و در وهلهی دوم، بر نوع خریدوفروش ایشان نظارت داشته باشند. این اقدامات حزب رستاخیز نه در راستای کمک به قشر پایین جامعه و افزایش قدرت خرید ایشان و نیز نه در راستای بهروز کردن سیستم سنتی بازار در ایران بود، بلکه فقط یک هدف را دنبال میکرد و آن هم فاصله انداختن میان بازاریان و مردم و گروه همراه ایشان یعنی روحانیون بود.
شاه که متوجه افزایش حرکتهای اعتراضی مردمی در میان تمامی صنوف شده بود، تلاش کرد با ایجاد اختلاف میان اقشار مختلف مردم و نیز انفکاک بین دو جریانی که از دیرباز رابطهی بسیار نزدیکی با هم داشتند (یعنی بازاریون و روحانیان) و نقش بسیار پررنگی در تمامی رویدادهای چندصدسالهی اخیر ایران (از دورهی صفویه گرفته تا انقلاب مشروطه) ایفا کردهاند، از شدت اعتراضات داخلی بکاهد و مجالی برای آرام کردن اوضاع و تسلط بر آن داشته باشد.
بازاریان که از طرفی با اعتراضهای مردمی مواجه شده بودند و از طرفی نیاز فشار روزافزون از جانب حزب رستاخیز را متحمل میشدند، تنها راه چاره را در کمک گرفتن از یاران دیرین خود یعنی روحانیون میدیدند و تلاش کردند تا با برقراری ارتباط بیشتر و همفکری با این قشر جامعه، بر مشکلات فائق آیند. بازاریان برای مقابله با اقدامات حزب رستاخیز، همزمان با دیگر گروهها که اقدام به تأسیس انجمنهای متحد نمودند، انجمن «تجار، بازرگانان و پیشهوران» را تأسیس کردند تا با این کار بتوانند دست حزب را از فعالیتهای در حال انجام در بازار کوتاه کنند. همزمان با این اقدام بازاریان، بسیاری از مجتهدان برجسته علیه حزب رستاخیز و فعالیتهای آن در بازار فتوا صادر کردند و این اقدامات را خلاف قوانین، مصلحت کشور و اصول اسلامی دانستند.
اقدامات حزب رستاخیز در بازار ایران موجب ایجاد تورم قابل توجهی بین سالهای 1353 تا 1355 شد. این تورم در حالی به وجود آمد که در این برهه، به دلیل افزایش قیمت نفت، پولهای زیادی که عموماً حاصل از فروش نفت بود، به کشور سرازیر شده بود. بازاریان با ایجاد انجمنهایی عملاً با اقدامات حزب مخالفت میکردند و توانستند تا اندازهی زیادی با خرابکاریهای حزب مقابله کنند؛ اگرچه در نهایت بدون کمک جامعهی روحانیت این اتفاق حاصل نمیشد. گسترش استبداد شاه، از جمله بهوسیلهی حزب رستاخیز، باعث اتحاد میان همهی مردم و از جمله بازاریان زیر لوای روحانیت شد و کاخ ستمشاهی را نابود کرد.
وحدت شکلگرفته میان بازاریان و روحانیون، مانع از فعالیتهای مخرب حزب رستاخیز شد. این وحدت تا روزهای منتهی به انقلاب ادامه داشت تا اینکه با اعتصاب گستردهی بازاریان در اواخر پاییز و اوایل زمستان سال 57 به ثمر نشست. اعتصابات گستردهی بازاریان در ماههای منتهی به 22 بهمن 1357، که تقریباً تمامی ایران را فراگرفته بود، موجب شد مردم به خیابانها بریزند و اعتراضات گستردهای علیه رژیم پهلوی شکل دهند. این بدان معناست که اگرچه شاه در سالهای 53 و 54 خواست بهوسیلهی حزب رستاخیز میان مردم، روحانیت و بازاریان تفرقه بیندازد و انفکاک ایجاد کند، ولی نه تنها در این امر موفق نشد، بلکه با یکپارچگی بیشتر این گروهها مواجه گردید و در نهایت، در بهمنماه 1357، سقوط حکومت خود را از مصر نظارهگر شد.
پس از کودتای 28 مرداد و قدرتگیری نظامیان وابسته به محمدرضاشاه در ایران، وی با کمک آمریکا توانست تقریباً بر اوضاع داخلی ایران مسلط شود و از این طریق، تمامی احزاب فعال در کشور را یا کاملاً سرکوب کرده و یا منزوی کند.
این شرایط تا اواخر دههی سی و اوایل دههی چهل در ایران ادامه پیدا کرد تا اینکه بهتدریج شاه برای فریب مردم و برای نشان دادن جامعهی باز نزد جوامع بینالمللی، با فعالیت برخی از احزاب که مستقیم و یا غیرمستقیم تحت نظر وی بودند، موافقت کرد. این شرایط ادامه پیدا کرد تا اینکه نظر شاه دربارهی دموکراسی نمایشی تغییر یافت و در 11 اسفند 1353 به دستور محمدرضاشاه حزب رستاخیز ایران تأسیس شد.
پس از آغاز به کار این حزب، تمامی احزاب و سندیکاهای موجود در ایران از جمله حزب ایران نوین، حزب مردم، حزب پانایرانیست و حزب ایرانیان در آن ادغام شدند. در ادامه و به دستور شخص محمدرضاشاه، تمامی کارکنان دولتی مجبور به عضویت در این حزب شدند. این کار تا جایی ادامه پیدا کرد که شاه علناً اعلام کرد هر شخصی که تمایل پیوستن به حزب فراگیر رستاخیز را ندارد، بهتر است یا از کشور خارج شود یا اینکه عملاً اعلام کند به هیچ جریان و گروهی وابسته نیست و تنها در این صورت میتواند در ایران زندگی کند.
حزب رستاخیز دارای یک ساختار سهوجهی بود که عبارت بود از: نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت. مهمترین هدف شاه از تشکیل این حزب، تحکیم موقعیت شخص خود و در ادامهی آن، سلسلهی پهلوی بود که از این طریق بتواند مانع گسترش مخالفتها در کشور شود و مخالفان را به کنترل خود درآورد.
هدف اصلی حزب این بود که بهصورت یک جریان فراگیر در کشور درآید و تمامی مردم ایران به عضویت آن درآیند تا هم کوچکترین مخالفتی از درون کشور با رژیم پهلوی صورت نگیرد، هم اینکه جریانهای سیاسی بهصورت یکپارچه مطیع اوامر محمدرضاشاه باشند. به همین دلیل، در طی مدت سه سال و اندی که حزب رستاخیز در ایران فعالیت میکرد، همزمان با افزایش قیمت نفت و درآمدهای حاصل از آن و در همین راستا، حزب رستاخیز تشکیلات و سازمانهای اداری و اجرایی گستردهای در سطح کشور به وجود آورد و هزینهی هنگفتی صرف تشکیل، گسترش و فعالیتهای این حزب شد.
بهطور کلی، اقدامات حزب رستاخیز در یک جمله خلاصه میشد و آن هم اجرای دستورات شاهنشاه پهلوی بود. به همین دلیل، عملاً این حزب بهنوعی طراحی شده بود که هیچ نقشی در تصمیمگیریهای کشور نمیتوانست داشته باشد و اعضای آن موظف به اجرای دستورات محمدرضا شاه بودند. طبیعی به نظر میرسد که حوزهی فعالیتهای این حزب تمامی کشور را در بر بگیرد، زیرا شاه پهلوی تمام کشور را ملک خود میدانست و در تمامی مسائل دخلوتصرف میکرد.
حزب رستاخیز و مقابله با مخالفان
با شدت گرفتن مخالفتها و اعتراضات برضد رژیم پهلوی در اوایل دههی پنجاه، بهجز ساواک که بهعنوان نیروی سرکوبگر رژیم عمل میکرد، حزب رستاخیز نیز پا به عرصهی میدان گذاشت و تلاش کرد تا با نفوذ در قسمتهای مختلف جامعه، هم از اعتراضات بکاهد و هم اینکه مردم را درگیر مسائلی کند که مجالی برای اعتراض نداشته باشند. از آنجایی که از دیرباز رابطهی بسیار خوب و نزدیکی میان روحانیون و بازار برقرار بود و همواره بازار بهعنوان یکی از مهمترین گروههایی که نقش پررنگی در اعتراضات مردمی برضد پادشاهان مستبد داخلی و حتی استعمارگران داشت مطرح بود، لذا این حزب تلاش کرد تا با نفوذ در بدنه و ساختار بازار و بر هم زدن تعادل در سطح قیمت اجناس، هم رابطهی روحانیون و مردم را با بازاریون تیره کند و هم اینکه اتحاد موجود در میان بازاریان را بر هم زند.
بهانهی ورود حزب رستاخیز به بازار زمانی صورت گرفت که اقتصاد کشور پس از یک دوره رشد مبتنی بر افزایش قیمت نفت، دچار گرانی و تورم در کالاهای اساسی مردم شد. دولت بهجای حل ریشهای ماجرا، درصدد برآمد تا با استفاده از این واقعه، یکی از طبقات مخالف خود را مورد حمله قرار دهد.
در همین راستا، حزب با گشایش شعبههای مختلفی در بازار، تلاش کرد تا بر قیمتها نظارت داشته باشد و از این طریق، قیمت خریدوفروش اجناس را نیز تعیین کند. حزب رستاخیز که عملاً دستورات شاه را به اجرا درمیآورد، تلاش کرد با واردات بیش از اندازهی گوشت، گندم، شکر و قند، هم تولیدکنندههای داخلی را با مشکلات عدیده مواجه کند و هم اینکه از این طریق، دست واسطههای موجود در بازار را، که آن زمان نقش تعادلبخشی در قیمتها داشتند، قطع کند.
حزب رستاخیز با این اقدام، عملاً با بازاریان اعلام جنگ کرد؛ اقدامی که هیچیک از دولتها و حکومتهای قبلی نتوانستند انجام دهند یا در انجام آن ناموفق بودند. این اقدامات حزب رستاخیز چند پیامد به همراه داشت: اول اینکه قیمت اجناس ضروری مردم افزایش پیدا کرد و قدرت خرید ایشان بهشدت کاهش یافت. دوم اینکه مردم این مسئله را از چشم بازاریان میدیدند و طبیعتاً این مسئله موجب تیرگی روابط میان مردم و بازاریان میشد.
در ادامهی این فعالیتها، حزب رستاخیز با تشکیل شوراهای صنفی، تعداد بسیاری از بازاریان را جریمه، تبعید و محکوم به زندان کرد. همراه با این اقدامات حزب، روزنامههای منتسب به دولت اقدام به چاپ اخباری از جمله تأکید بر لزوم ریشهکن کردن بازار و نابود کردن حجرههای پوسیدهی بازاریان و جایگزین کردن سوپرمارکتهای کارآمد با افرادی مجرب در مقابل نظام سنتی بازار نمودند.
حزب رستاخیز برای نظارت دقیق بر بازاریان، اقدام به ایجاد تیمهایی از دانشآموزان و دانشجویان نمود که ملقب به «تیمهای بازرسی» بودند. این گروهها وظیفه داشتند با نظارت دقیق بر فعالیتهای بازاریان، در ابتدا مانع اتحاد و یکپارچگی ایشان شوند و در وهلهی دوم، بر نوع خریدوفروش ایشان نظارت داشته باشند. این اقدامات حزب رستاخیز نه در راستای کمک به قشر پایین جامعه و افزایش قدرت خرید ایشان و نیز نه در راستای بهروز کردن سیستم سنتی بازار در ایران بود، بلکه فقط یک هدف را دنبال میکرد و آن هم فاصله انداختن میان بازاریان و مردم و گروه همراه ایشان یعنی روحانیون بود.
شاه که متوجه افزایش حرکتهای اعتراضی مردمی در میان تمامی صنوف شده بود، تلاش کرد با ایجاد اختلاف میان اقشار مختلف مردم و نیز انفکاک بین دو جریانی که از دیرباز رابطهی بسیار نزدیکی با هم داشتند (یعنی بازاریون و روحانیان) و نقش بسیار پررنگی در تمامی رویدادهای چندصدسالهی اخیر ایران (از دورهی صفویه گرفته تا انقلاب مشروطه) ایفا کردهاند، از شدت اعتراضات داخلی بکاهد و مجالی برای آرام کردن اوضاع و تسلط بر آن داشته باشد.
بازاریان که از طرفی با اعتراضهای مردمی مواجه شده بودند و از طرفی نیاز فشار روزافزون از جانب حزب رستاخیز را متحمل میشدند، تنها راه چاره را در کمک گرفتن از یاران دیرین خود یعنی روحانیون میدیدند و تلاش کردند تا با برقراری ارتباط بیشتر و همفکری با این قشر جامعه، بر مشکلات فائق آیند. بازاریان برای مقابله با اقدامات حزب رستاخیز، همزمان با دیگر گروهها که اقدام به تأسیس انجمنهای متحد نمودند، انجمن «تجار، بازرگانان و پیشهوران» را تأسیس کردند تا با این کار بتوانند دست حزب را از فعالیتهای در حال انجام در بازار کوتاه کنند. همزمان با این اقدام بازاریان، بسیاری از مجتهدان برجسته علیه حزب رستاخیز و فعالیتهای آن در بازار فتوا صادر کردند و این اقدامات را خلاف قوانین، مصلحت کشور و اصول اسلامی دانستند.
اقدامات حزب رستاخیز در بازار ایران موجب ایجاد تورم قابل توجهی بین سالهای 1353 تا 1355 شد. این تورم در حالی به وجود آمد که در این برهه، به دلیل افزایش قیمت نفت، پولهای زیادی که عموماً حاصل از فروش نفت بود، به کشور سرازیر شده بود. بازاریان با ایجاد انجمنهایی عملاً با اقدامات حزب مخالفت میکردند و توانستند تا اندازهی زیادی با خرابکاریهای حزب مقابله کنند؛ اگرچه در نهایت بدون کمک جامعهی روحانیت این اتفاق حاصل نمیشد. گسترش استبداد شاه، از جمله بهوسیلهی حزب رستاخیز، باعث اتحاد میان همهی مردم و از جمله بازاریان زیر لوای روحانیت شد و کاخ ستمشاهی را نابود کرد.
وحدت شکلگرفته میان بازاریان و روحانیون، مانع از فعالیتهای مخرب حزب رستاخیز شد. این وحدت تا روزهای منتهی به انقلاب ادامه داشت تا اینکه با اعتصاب گستردهی بازاریان در اواخر پاییز و اوایل زمستان سال 57 به ثمر نشست. اعتصابات گستردهی بازاریان در ماههای منتهی به 22 بهمن 1357، که تقریباً تمامی ایران را فراگرفته بود، موجب شد مردم به خیابانها بریزند و اعتراضات گستردهای علیه رژیم پهلوی شکل دهند. این بدان معناست که اگرچه شاه در سالهای 53 و 54 خواست بهوسیلهی حزب رستاخیز میان مردم، روحانیت و بازاریان تفرقه بیندازد و انفکاک ایجاد کند، ولی نه تنها در این امر موفق نشد، بلکه با یکپارچگی بیشتر این گروهها مواجه گردید و در نهایت، در بهمنماه 1357، سقوط حکومت خود را از مصر نظارهگر شد.