جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۵

بازار عید ایرانی با اجناس چینی

بافت سنتی بازار تهران ما را به خیابان‌های تهران قدیم می‌رساند اما این روزها و در بازار شب عید با ازدحام کالاهای چینی انگار قرار است با عبور از همین سنگفرش‌ها پای هفت‌سینی بنشینیم که چشم بادامی‌ها برای‌مان چیده‌اند.
کد خبر : ۲۳۱۶۲۲
صراط: این روزها از خیابان ناصرخسرو که به سمت 15 خرداد می‌روی انگار به خیابان‌های تهران قدیم قدم گذاشته‌ای از سنگفرش خیابان، عمارت شمس‌العماره و بناهای قدیمی و معماری سنتی ایرانی با نقش‌های فیروزه‌ای تا درشکه‌های مسافران خسته را به میدان ارک می‌رسانند؛ همه چیز بوی وطنی می‌دهد غیر از اجناسی که می خریم تا سال نو را با آن آغاز کنیم؛ که بوی تند چینی‌شان تمام حال و هوای تهران قدیم را یکباره از سر می‌پراند.
 
پیش از رسیدن به دالان‌های هزار توی بازار قدیمی تهران دستفروش‌ها میران‌ ما هستند،‌ دستفروش‌هایی که ظروف هفت‌سین و بساط چهارشنبه سوری می‌فروشند؛ در بساط یکی از دستفروش‌ها، سبزه عید چینی به چشم می‌خورد، انگار یک جوراب زنانه نازک را از کاه پر کرده‌اند و برایش چشم و ابرو گذاشته‌اند و یک عینک کج و معوج هم با سیم سیاه ساخته و روی چشم عروسک گذاشته‌اند، دستفروش می‌گوید که فیلتر این سبزه را توی آب می‌گذاری تا 10 روز دیگر تخم چمنی که روی سر عروسک ریخته اند سبز می‌شود و این عروسک نه چندان خوش‌ترکیب راه زیادی را از چین طی کرده تا سر سفره‌های هفت‌سین ما بنشیند به خاطر همین در جعبه‌‌ای زیبا نشسته و روی آن نوشته‌:‌«ساخت چین».
 
کمی آن‌ طرف‌تر بساط چهارشنبه سوری پهن است و بالن‌هایی که از کاغذ بی‌کیفیت رنگی ساخته شده‌اند و قرار است در آئین ایرانی چهارشنبه سوری آرزوهای ما را به سبک چینی به آسمان‌ها برسانند.
 
درست کنار پله نوروزخان، عروسک آوازخوانی است که دامنش مثل چتر باز می‌شود و روی یک صفحه می‌چرخد و دور و برش کودکانی که گوشه لباس مادر را می‌کشند تا یکی از این عروسک‌های چینی را به خانه ببرد و البته مادری که ترجیح می‌دهد تا از لباس‌های بچگانه‌ای که در سوی دیگر پله می‌فروشند بخرد؛ لباس‌هایی که فروشنده داد می‌زد که آتش به مالش زده و خودش از سفر تایلند آورده است.
 
دالان‌های اصلی بازار شلوغند اما نه آنقدر که بازار دستفروش‌ها و پاساژهایی که از قدیم به بازار کویتی‌ها معروفند. برای وارد شدن به یکی از این پاساژها در صف طولانی و ازدحام عجیب جمعیت قرار می‌گیرم. نگهبانی هشدار می‌دهد که مراقب کیف‌ها و جیب‌هایتان باشید. داخل پاساژ که می‌شویم هیچ خبری از تولیدات داخلی نیست. اینجا همه چیز خارجی است و عجیب هم بازار داغی دارد.
 
ازدحام جمعیت جلوی یک مغازه کیف و کفش فروشی بیش از سایر نقاط پاساژ جلب توجه می‌کند، با هزار زحمت خود را به فروشنده می‌رسانیم؛ اجناس بی‌کیفیت اما پرزرق و برقی دارد. فروشنده‌ وقت ندارد جواب بدهد اما وقتی از او می‌پرسم که آیا اجناسش ضمانت هم دارد و یا تولید خودشان است با بی‌حوصلگی می‌گوید که همه اجناسش مارک است. می‌پرسم کدام مارک؟ از کجا؟ می‌گوید ساخت چین به سفارش برندهای برتر دنیا.
 
به سراغ یک مانتوفروشی می‌رویم؛ ژورنالی را جلوی مشتری می‌‌گذارد تا از آن انتخاب کنند. می‌گوید مانتوهایش ترک است و هر کدام را که موجود نداشته باشد در صورت انتخاب مشتری به سرعت تهیه می‌کند.
 
گوشه گوشه این بازار پرجمعیت و چند طبقه همین بساط است. اجناسی که فروشنده کمتر آنها را چینی معرفی می‌کند اما انگار همه از سرزمین چشم‌بادامی‌ها آمده‌اند.
 
از پاساژ اجناس خارجی بیرون می‌آییم از در سبزه میدان به داخل بازار می‌رویم، در یکی از دالان‌های نزدیک همان سبزه میدان بالاخره چشممان به اجناس تولید داخل روشن می‌شود؛ دالانی که کمتر بوی عید می‌دهد و خبری از ازدحام جمعیت سایر نقاط بازار در آن نیست. در بین این مغازه‌ها هم بعضی فروش تولیدات داخلی را جمع کرده و اجناس خارجی می‌فروشند اما هنوز بافت عمومی این بازار لباس ایرانی به تن دارد.
 
از سبزه‌میدان که به سمت مترو 15 خرداد می‌روم؛ یک دستفروش، بچه خرگوش می‌فروشد. می‌گوید که خرگوش‌ها مینیاتوری‌اند تضمین می‌کند که بزرگ نمی‌شوند و نژاد خارجی دارند! دیگر حسابی حال و هوای تهران قدیم و بافت سنتی شهر از سرمان پریده است و خود را برای یک عید کاملا چینی آماده می‌کنیم.
 
در پایان این بازار گردی، سفال فروشی است که ظروف فیروزه‌ای رنگی را برای هفت‌سین می‌فروشند؛ وسوسه یک هفت‌سین ایرانی ما را به سمت بساط او می‌کشاند و به محض خرید کردن، ظروف را در جعبه‌ای با نشان آشنای «ساخت چین» می‌گذارد و به دستمان می‌دهد و در مقابل چشم‌های حیرت‌زده ما یادآوری می‌کند که سیب و سیر و سکه آماده هم دارد و لابد آن هم چینی!
منبع: فارس