صراط: محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، اخیراً در مراسم گرامیداشت شهیدان حمید و مهدی باکری در وزارت کشور طی سخنانی گفته است: حمید و مهدی باکری، حسین خرازی، شفیعزاده و علی تجلایی هر کدام از قهرمانان و صالحین دوران جنگ تحمیلی با ویژگیهای خاصی هستند.
او افزوده است: سؤالی که باید اکنون جامعه به آن پاسخ بدهد این است که چرا باکریها دیگر تکرار نمیشوند. مشکل ما کجاست؟
رضایی تصریح کرده است: اکنون این شهیدان از ما انتظار دارند...افرادی همچون باکریها ساخته شوند و از انقلاب اسلامی و دین دفاع کنند.
تحلیلی بر صحبتهای محسن رضایی:
*صحبت آقای رضایی که البته انعکاس گستردهای نیز در رسانههای کشور یافته است؛ سبب تصوّر این معنا میشود که امثال شهیدان عزیزی همچون باکری و خرازی و دیگران بعد از جنگ تحمیلی تکرار نشدهاند و البته با روند کنونی شاید هم تکرار نشوند!
این معنا البته معنای صحیحی نیست.
اولاً ارائه تصویری آسمانی و غیر قابل دسترس از هیچیک از شهدای عزیز دفاع مقدس کار صحیحی نیست.
چه اینکه ارزش شهادت و شأن شهید نیز همین است که او از ناسوت به لاهوت رسیده، قیود و اغلال پیرامون خود را دریده و جملگی به حق پیوسته است.
ثانیاً شهدای عزیز ما ساختههای مکتب و قلمهایی منبعث شده از تفکر پویای شیعه بودهاند.
تفکری که شهدا رفتند تا بماند و البته مانده است و خواهد نیز ماند.
اکنون آیا درست است، بگوییم مکتبی که شهدا نیز در آن تربیت شده و خدایی شدند؛ دیگر توانایی تربیت و برونداد امثال باکری و همت و خرازی و بقیه را ندارد؟!
و ثالثاً به تجربه و بویژه پس از سالهای جنگ تحمیلی و حتی اکنون که حدود 26 سال از پایان جنگ میگذرد؛ دریافتهایم که امثال باکریها و همتها و میرحسینیها و فهمیدهها؛ نه اکنون که در طول تمام این سالها و نه یکبار که هزاران بار تکرار شدهاند.
آقای رضایی که از مقاومت جانانه مهدی باکری در ساحل دجله سخن میگوید قطعاً نباید از یاد نبرده باشد؛ مقاومت جانانه جوانان شهیدی که در طول جنگ بوسنی و هرزگوین (که به گفته مقام معظم رهبری از جنگ هشت ساله هم مهمتر بود) از ایران به قلب اروپا رفتند و آنقدر در سنگر جهاد برای دفاع از امت اسلام و پیشبرد اهداف جهانی امام روحالله مقاومت کردند تا به لقای الهی و ساحت عند ربّهم یرزقون شتافتند.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام آیا فراموش کرده است 5 هزار شهید نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب اسلامی را که در مبارزه با شرارت مسلحانه و ناامنی و مواد مخدر در بیابانهای داغ کشورمان، به گمنامی جنگیدند و به گواه فرماندهان عملیات سپاه در شرق کشور؛ مظلومتر هم بودند؟!
باکری فقط در دجله نبود. باکری در خیابانهای زاهدان و در مقابل مسجد جامع این شهر هم در وجود شهید «محمد گلدوی» تکرار شد وقتی عامل تروریست بمبگذار را در آغوش کشید و جان دهها نفر را به قیمت جان خودش نجات داد.
حسین خرازی هم قبل از آن در وجود شهید اسماعیلبیگی تکرار شده بود در لحظاتی که میخواست مانع عبور کاروان مواد مخدر شود اما به این قیمت که اشرار با گلوله، بند بند پیکرش را از هم جدا کردند.
و لابد میپذیریم که همت و میرحسینی و احمد کاظمی و حاج یونس زندگیآبادی و طائی و صدها هزار شهید دیگرمان هم به کرّات در وجود شهدای عزیز مدافع حرم تکرار شدهاند که این روزها از سوریه تا عراق؛ همانند ظهر عاشورا در مقابل تیرهای کینه قرار میگیرند و مثل گل پرپر میشوند تا نکند ساحت پاک آلالله به رجس نفس شوم تکفیریها و نانجیبان آلوده گردد.
و همهی مسئولان فرهنگی و اجرایی کشور باید بدانند که اگر رخدادی مثل فتنه سال 88 (که به اذعان مقامات کشور از جنگ هشت ساله هم سختتر بود) با حماسه 9 دی و در یک روز خدایی از جانب مردم ایران پاسخ گفته میشود و شکست میخورد؛ پس یقیناً به مدد تعالیم مکتب شیعه و عملگریهای صحیح حوزه و افراد و نهادهای دلسوز و بصیر، هزاران هزار باکری و قاسم سلیمانی و محسن رضایی در این کشور تربیت شده و نفس میکشند.
باکریها بارها تکرار شدهاند. چشمها را باید شست...
او افزوده است: سؤالی که باید اکنون جامعه به آن پاسخ بدهد این است که چرا باکریها دیگر تکرار نمیشوند. مشکل ما کجاست؟
رضایی تصریح کرده است: اکنون این شهیدان از ما انتظار دارند...افرادی همچون باکریها ساخته شوند و از انقلاب اسلامی و دین دفاع کنند.
تحلیلی بر صحبتهای محسن رضایی:
*صحبت آقای رضایی که البته انعکاس گستردهای نیز در رسانههای کشور یافته است؛ سبب تصوّر این معنا میشود که امثال شهیدان عزیزی همچون باکری و خرازی و دیگران بعد از جنگ تحمیلی تکرار نشدهاند و البته با روند کنونی شاید هم تکرار نشوند!
این معنا البته معنای صحیحی نیست.
اولاً ارائه تصویری آسمانی و غیر قابل دسترس از هیچیک از شهدای عزیز دفاع مقدس کار صحیحی نیست.
چه اینکه ارزش شهادت و شأن شهید نیز همین است که او از ناسوت به لاهوت رسیده، قیود و اغلال پیرامون خود را دریده و جملگی به حق پیوسته است.
ثانیاً شهدای عزیز ما ساختههای مکتب و قلمهایی منبعث شده از تفکر پویای شیعه بودهاند.
تفکری که شهدا رفتند تا بماند و البته مانده است و خواهد نیز ماند.
اکنون آیا درست است، بگوییم مکتبی که شهدا نیز در آن تربیت شده و خدایی شدند؛ دیگر توانایی تربیت و برونداد امثال باکری و همت و خرازی و بقیه را ندارد؟!
و ثالثاً به تجربه و بویژه پس از سالهای جنگ تحمیلی و حتی اکنون که حدود 26 سال از پایان جنگ میگذرد؛ دریافتهایم که امثال باکریها و همتها و میرحسینیها و فهمیدهها؛ نه اکنون که در طول تمام این سالها و نه یکبار که هزاران بار تکرار شدهاند.
آقای رضایی که از مقاومت جانانه مهدی باکری در ساحل دجله سخن میگوید قطعاً نباید از یاد نبرده باشد؛ مقاومت جانانه جوانان شهیدی که در طول جنگ بوسنی و هرزگوین (که به گفته مقام معظم رهبری از جنگ هشت ساله هم مهمتر بود) از ایران به قلب اروپا رفتند و آنقدر در سنگر جهاد برای دفاع از امت اسلام و پیشبرد اهداف جهانی امام روحالله مقاومت کردند تا به لقای الهی و ساحت عند ربّهم یرزقون شتافتند.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام آیا فراموش کرده است 5 هزار شهید نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب اسلامی را که در مبارزه با شرارت مسلحانه و ناامنی و مواد مخدر در بیابانهای داغ کشورمان، به گمنامی جنگیدند و به گواه فرماندهان عملیات سپاه در شرق کشور؛ مظلومتر هم بودند؟!
باکری فقط در دجله نبود. باکری در خیابانهای زاهدان و در مقابل مسجد جامع این شهر هم در وجود شهید «محمد گلدوی» تکرار شد وقتی عامل تروریست بمبگذار را در آغوش کشید و جان دهها نفر را به قیمت جان خودش نجات داد.
حسین خرازی هم قبل از آن در وجود شهید اسماعیلبیگی تکرار شده بود در لحظاتی که میخواست مانع عبور کاروان مواد مخدر شود اما به این قیمت که اشرار با گلوله، بند بند پیکرش را از هم جدا کردند.
و لابد میپذیریم که همت و میرحسینی و احمد کاظمی و حاج یونس زندگیآبادی و طائی و صدها هزار شهید دیگرمان هم به کرّات در وجود شهدای عزیز مدافع حرم تکرار شدهاند که این روزها از سوریه تا عراق؛ همانند ظهر عاشورا در مقابل تیرهای کینه قرار میگیرند و مثل گل پرپر میشوند تا نکند ساحت پاک آلالله به رجس نفس شوم تکفیریها و نانجیبان آلوده گردد.
و همهی مسئولان فرهنگی و اجرایی کشور باید بدانند که اگر رخدادی مثل فتنه سال 88 (که به اذعان مقامات کشور از جنگ هشت ساله هم سختتر بود) با حماسه 9 دی و در یک روز خدایی از جانب مردم ایران پاسخ گفته میشود و شکست میخورد؛ پس یقیناً به مدد تعالیم مکتب شیعه و عملگریهای صحیح حوزه و افراد و نهادهای دلسوز و بصیر، هزاران هزار باکری و قاسم سلیمانی و محسن رضایی در این کشور تربیت شده و نفس میکشند.
باکریها بارها تکرار شدهاند. چشمها را باید شست...