روزها بود که «مجید مجیدی» کار بزرگی را در ذهن میپروراند، کاری برای به تصویر کشیدن عزیزترین وجود عالم، کودکی انسانی که بهانه خلقت آسمانها و زمین بود؛ مجیدی میخواست مکه، مدینه و شعب ابوطالب را با همان آدمها و در همان دورانها بازبیافریند. و بالاخره کارش را شروع کرد، کاری رمزآلود و کسی نمیدانست قرار است چه رویداد عظیمی در تاریخ سینمای کشورمان رقم بخورد. بعد از گذشت مراحل اولیه تولید ناگهان عکسهایی بهتآور از صحنههای این فیلم بر روی صفحه سایتها و روزنامهها نشست. عکسهایی که خالق آن، «محمد فوقانی» بود. فوقانی تا امروز حدود 160 فیلم را عکاسی کرده؛ اما عکاسی از فیلم سینمایی «محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله)» را دعوت صاحب اصلی کار و کاری متفاوت میداند.
برخی میگفتند متفاوت بودن عکسهای او، به خاطر نورپردازی خوب آقای استورارو است. بعضیها هم یقین داشتند که کار عکاس، حرفهای و کمنظیر است. پای حرفهای فوقانی نشستیم، تا ناگفتههایی از این فیلم سینمایی را برایمان بگوید، ناگفتههایی از نحوه دعوتش به این پروژه، 13 ماه حضور بدون غیبت در صحنه برای عکاسی و گرفتن دیپلم افتخار از «ویتوریو استورارو».
*حضورم در فیلم «محمد رسول الله(ص)» نظر خود حضرت بود
عکاسی از فیلم سینمایی «محمد رسول الله(ص)» چه زمانی به شما پیشنهاد داده شد؟
میخواهم در ابتدای صحبتم، بر محمد و آل محمد درود بفرستم و از خداوند برای زندهیاد «جواد شریفی» طلب آمرزش کنم. من از فیلم «محمد رسول الله(ص)»، اطلاعی نداشتم. تابستان سال 91 «محمدرضا منصوری» از مدیران تولید، با من تماس گرفت و گفت: برای عکسبرداری از این فیلم، از عکاسان داخلی و خارجی دعوت شده است؛ اگر شما نمونه اثر عکاسی دارید، بیاورید تا کارگردان و فیلمبردار و دیگر عوامل ببینند.
3 تا آلبوم از نمونه کارهایم را برداشتم و به دفتر تولید رفتم. آقای مجیدی، ویتوریو استورارو ـ فیلمبردار ایتالیایی فیلم «محمد رسول الله(ص)» ـ و حمید خضوعیابیانه عکسها را دیدند و از بنده دعوت به همکاری کردند. احساس میکنم حضورم در فیلم «محمد رسول الله(ص)» نظر خود حضرت بود. وقتی با عوامل فیلم صحبت میکردیم، هر کدام به این نتیجه میرسیدیم که به نوعی دعوت شده بودیم.
*13 ماه در صحنه بودم و حتی یک روز هم غیبت نداشتم
از چه زمانی و چه مدتی برای عکسبرداری در صحنه حضور داشتید؟
این فیلم از حساسیت بالایی برخوردار بود. برای اولین بار بود که در پروژهای جهانی حضور داشتم. بر این اساس، بنده از ابتدای کار به مدت 13 ماه در صحنه بودم؛ حتی یک روز هم غیبت نداشتم.
ضمن اینکه من در سایر فیلمها به دلیل اطلاع از پلانها خیلی اصرار نداشتم که از تمام صحنهها عکس بگیرم. اما فیلم «محمد رسول الله(ص)» خیلی خاص بود و اگر یک روز غیبت میکردم، صحنههای خوبی را از دست میدادم.
قبل از این تجریه فیلم تاریخی داشتید؟
این اولین فیلم تاریخی من بود.
*ثبت 17 هزار فریم عکس از صحنه و پشت صحنه فیلم
چه تعداد عکس از فیلم «محمد رسول الله(ص)» گرفتید، ضمن اینکه فقط شما عکسبرداری میکردید یا عکاسان دیگری هم همکاری کردند؟
حدود هفت هزار فریم عکس از صحنه و پشت صحنه گرفتم که شامل عکسهای اجتماعی و مستند خبری بود.
عکسبرداری هم فقط با بنده بود؛ البته این را هم بگویم که به قدری وسعت و ابعاد کار گسترده بود که باید یک تیم عکاسی وارد عمل میشد. اما خدا را شکر، به تنهایی از عهده این کار برآمدم. این همان انرژی مضاعف است که از وجود حضرت گرفتم.
* هر وقت به عکسهای کار نگاه میکنم، تنم میلرزد
لوکیشنهای این فیلم در عسلویه، کرمان و قم بوده و به هر حال هر کدام از این نقاط حال و هوای خاص خودشان را داشتند؛ میخواهیم شما به روند کار در این نقاط اشارهای بفرمایید.
لوکیشن اول در عسلویه بود که یک ماه در آنجا حضور داشتیم. در عسلویه صحنهای را طراحی کرده بودند که حجم عظیمی آب باید به پایین میریخت. قرار شد بنده هم از این صحنه عکس بگیرم. در حال بستن دوربین بودم که یکی از دوستان گفت: این کاور دوربین عکاسی را بگیر به دردت میخورد. ناخودآگاه کاور را گرفتم دوربین را در کاور قرار دادم و شروع به عکاسی کردم. یک دفعه آب رها شد و تمام آب روی من ریخت. فقط توانستم دوربین را طوری بگیریم که آسیب نبیند. اگر کاور نبود، دوربینم به دلیل شوری آب به شدت آسیب میدید و کار متوقف میشد. این هم از نظر صاحب اصلی کار بود که ضرری شاملمان نشد.
بعد از عسلویه به تهران آمدیم. تعطیلات کریسمس بود و عوامل خارجی به تعطیلات رفتند. بعد از بازگشت آنها به کرمان رفتیم. در آنجا گذر کاروان حلیمه (دایه پیامبر) را کار کردیم در یکی از صبحها که راهی محل فیلمبرداری در کرمان بودیم، یکدفعه ماشین تیم گریم ایتالیایی دچار سانحه شد. آقای استورارو با آن سن و سالش، از ماشین خودشان بیرون پرید و دوید به طرف دوستان. خدا رو شکر بچهها آسیب ندیدند و به خیر گذشت.
یکی از روزها هم در شرایط خاص هوای کرمان قرار گرفتیم؛ یادم هست در حال خوردن ناهار بودیم؛ یکی از مردم محلی که با من در صحنه همکاری میکرد، گفت: جمع کنید زودتر برویم، چند دقیقه دیگر هوا طوفانی میشود. چون هوا آفتابی بود، باورمان نشد. به اندازه چشم بر هم زدنی با طوفان شدیدی مواجه شدیم. فقط شترها توانستند راه را پیدا کنند و به نوعی بچهها را نجات بدهند. در این طوفان یکی از لنزهای دوست داشتنیام از بین رفت. اما تجربه خوبی بود. بعد از کرمان هم سفری به طبس داشتیم. لوکیشن بعدی ما، شهر قم بود که در آنجا شهر مکه قبل از تولد پیامبر و بعد از آن به تصویر کشیده شد. در آخرین مرحله هم به کاشان رفتیم که دیگر در این مرحله، عوامل خارجی به کشورشان بازگشته بودند و گروه ایرانی کار را به اتمام رساندند.
این را هم بگویم که از بدو استفاده از دوربینهای دیجیتال، برخی فکر میکنند کار خیلی راحتتر شده است. در صورتی که موقع کار با دوربین دیجیتال باید رنگ، نور و چارچوب کنترل شود از طرفی هم تمرکز در هیاهوی سر صحنه بین 2 هزار هنرور و سرعت عمل داشتن، کار سختی بود.
وقتی در قم بودیم، ساعت 8 شب که به تهران میرسیدم، تا ساعت 2 بامداد
پای کامپیوتر عکسها را به روز میکردم. عکسهایی که هر وقت نگاهشان میکنم، تنم
میلرزد که چطوری این عکسها را گرفتم. یک نکته جالب هم بود؛ اینکه در این پروژه
عظیم با حضور این همه هنرور از تیمهای ایرانی و ایتالیایی و اسب و شتر، کسی آسیب
ندید و از این بابت هم خدا را شکر میکنیم.
آن طور که از سوابق کاری شما پیداست، تعداد زیادی از فیلمها را عکاسی کردهاید؛ عکسبرداری از فیلم «محمد رسول الله(ص)» با سایر فیلمها چه تفاوتی داشت؟
بنده حدود 160 فیلم را عکاسی کردم. این فیلم آن قدر عظیم بود که در روزهای اول هر کسی را تحت تاثیر قرار میداد به خصوص در لوکیشن عسلویه که شروع فیلمبرداری بود، این اتفاق میافتاد. البته نه فقط برای من بلکه بیشتر اعضای گروه به این شکل بود. یکی از ویژگیهای مهم این فیلم، توجه به جزئیات از سوی آقای مجیدی و «ویتوریو استورارو» بود. این جزئیات شامل انتخاب هنروران محلی، طراحی لباس، انتخاب رنگ و دیگر مسائل بود که عکسها را هم متفاوت میکرد.
بنده در خیلی از فیلمها کار کردم. انرژی که برای فیلم حضرت محمد (ص) گذاشتم را برای فیلمهای دیگر هم گذاشتم؛ منتهی، واقعیتی است که انرژی مضاعفی داشتم و این از عشق به حضرت محمد (ص) بود.
دو گروه ایرانی و ایتالیایی دست به دست هم داده بودیم تا این کار به
نحو احسن تمام شود و مایه آبروی مملکتمان باشد. خوشبختانه
این اتفاق هم افتاد.
* با دیدن فیلم و عکس آدم احساس میکند، وارد یک تابلو نقاشی شده است
از بین حدود هفده هزار عکسی که در صحنههای مختلف گرفتید، قطعا تعدادی از عکسها و صحنهها برای شما ماندگار و خاص است؛ در رابطه با این موضوع عکسها توضیحی میدهید؟
تک تک عکسها را که نگاه میکنم، عکسهای خاص هستند. نورپردازی آقای استورارو طوری بود که عکسها بیشتر شبیه نقاشی است. در واقع با دیدن فیلم و عکس آدم احساس میکند، وارد یک تابلو نقاشی شده است.
همه عکسها را دوست دارم، برخی از عکسها هم خیلی شاخص هستند. به عنوان نمونه عکس تولد پیامبر اسلام (ص)، نامگذاری ایشان، سخنرانی حضرت عبدالمطلب بین مردم مکه و فرار مردم مکه از دست سپاه ابرهه عکسهای بسیار جذابی هستند.
* وقتی مجیدی از استورارو برای کار دعوت کرد مشغول تحقیق زندگی پیامبر اسلام بود
میدانیم که برای ساخت این فیلم آن هم طی دوره 13 ماهه با همکاری عوامل خارجی، باید روابطی شکل میگرفت که کار راحتتر پیش میرفت؛ روابط شما با این عوامل چطور بود؟
روابط در ابتدا کمی سخت شکل گرفت اما بعد از گذشت زمان خیلی خوب شد. آقای استورارو فردی با مدیریت قوی بود که در ایجاد روابط خوب بین گروه ایرانی و ایتالیایی نقش مؤثری داشت.
در رابطه با وی هم لازم است بگویم، آقای استورارو مدتها بود که درباره ادیان و پیامبران الهی تحقیق میکرد. در مرحله تحقیق زندگی حضرت محمد (ص) بود که آقای مجیدی از طریق پست الکترونیکی نامه دعوت به همکاری به وی میدهد. آقای استورارو شخصیت خاصی داشت؛ به بحث عکس هم خیلی توجه میکرد. بنده هم عکسهایی را که میگرفتم به او نشان میدادم؛ وقتی از عکسی خوشش میآمد، انگار میخواست پرواز کند؛ از خوشحالی، مرا بغل میکرد. اگر هم از عکسی راضی نبود، نقاط ضعف را میگفت.
فوقانی و استورارو
ضمن اینکه وی به بنده دیپلم افتخار داد و من تنها کسی هستم که دیپلم افتخار گرفتم. همچنین آقای کرکا (طراح صحنه) لوح تقدیر به من داد که اینها جزو خاطرات شیرین ما از این دوستان ایتالیایی است.
*مردم ما مدیون زندهیاد «جواد شریفی» هستند
مرحوم «جواد شریفیراد» در این فیلم جلوههای ویژه را خلق میکردند که اکنون در بین ما نیستند؛ میخواهیم شما به ویژگی و خصوصیات اخلاقی وی اشارهای بفرمایید.
زندهیاد «جواد شریفی» فردی بسیار دوست داشتنی و متواضع بود. بنده این اواخر در فیلمهای «لاله» و «محمد رسول الله(ص)» با وی همکاری داشتم. بعد از فیلم «محمد رسول الله(ص)» میگفت: آن قدر از این فیلم خاطره داریم که تا سالها میتوانیم برای هم تعریف کنیم.
به یاد دارم در یکی از روزهای فیلمبرداری ناهارمان چیزی بود که آقای استورارو دوست نداشت. جواد در سولهاش املت درست کرده بود؛ از آقای استورارو دعوت کرد تا باهم املت بخورند و او هم با کمال میل پذیرفت. البته خیلی وقتها جواد در سولهاش ناهار درست میکرد و بچهها مهمان او میشدند.
متأسفانه در روز اکران فیلم «محمد رسول الله(ص)» جواد در بین ما نبود، او را احساس میکردم و به پسرانش گفتم: مطمئن باشید روح پدرتان از این کار راضی و شاد است. چون خیلی علاقه به این کار داشت تمام سختیها و تنشها را به جان خرید.
جواد در دوران جنگ تحمیلی هم بمبها و موشکهایی که در تهران میافتاد را خنثی کرده بود. در واقع مردم ما مدیون زندهیاد «جواد شریفیراد» هستند.
* قطعاً در فیلم «محمد رسول الله(ص)» که به ابعاد رفتاری رسول اکرم (ص) و یاران ایشان پرداخته شده، شما هم با صحنههای تأثیرگذاری مواجه شدید، از این صحنهها برای ما تعریف کنید.
یکی از صحنههایی که تحت تأثیرش قرار گرفتم، سکانسی است که حضرت محمد (ص) در چادر هستند، صدای شلاق و تشنگی اسرا میآید. با ضربهای که شنیده میشد، حضرت تکانی میخوردند. در واقع این موضوع محبت پیامبر نسبت به اسرا را نشان میدهد که همراه آنها درد میکشیدند.
پیامبر اسلام (ص) آدمها را میدیدند و به مقام افراد توجه نمیکرد؛ برای ایشان سران مکه و یک برده یکی بود و فقط به تقوای انسانها توجه میکردند، امیدوارم همه اینها را یاد بگیریم.
به نظرم تمام پیام فیلم، «مهربانی و دوستی» است. آن چیزی که الان همه ما دنبالش هستیم. چیزی که در جامعه ما کمرنگ شده است در صورتی که مهربانی کردن خیلی ساده است.
* با توجه به اهمیت عکاسی در فیلم، چه صحبتی با سینماگران دارید؟
بنده در فیلم حضرت محمد (ص) متوجه شدم که یک عکس چه جایگاه مهمی میتواند داشته باشد و انرژی بدهد. در یک عکس طراح لباس، طراح گریم، کارگردان، تصویربردار و طراح صحنه دنبال تأثیر کار خود میگردند و میخواهند کارشان را ببیند.
مقوله عکس خیلی مهم است؛ در حالی که امروزه در سینمای ما توجه زیادی به این بحث نمیشود؛ از طرفی هم تهیهکنندگان ما در سینما دنبال عکاسهای غیر حرفهای هستند. البته سینماگران ما دغدغه اعتبار و زمان را دارند که به نظرم بیشتر باید کیفیت مدنظر باشد.