صراط: در یادداشت روز کیهان مورخ یکشنبه 24 اسفند 94 به قلم محمد ایمانی میخوانیم:
کدام موقعیتیاب از همه دقیقتر است؟ آدمی روزگاری با موقعیت آفتاب و ستارگان راهنما مسیر را پیدا میکرد و زمانی از قطبنما بهره برد. او اکنون به سامانه موقعیتیابی جهانی یا همان جیپیاس (Global Positioning Sistem) دست یافته تا تشخیص دهد دقیقاً کجا ایستاده و سپس بپرسد باید از کدام جهت به سمت مقصد حرکت کند. اینها البته منهای این است که مقصد چگونه انتخاب شده باشد.
پناه محرومان و مستضعفان علیبن ابیطالب علیهالسلام شکایت داشت از آنان که آمدن و رفتنشان در سردرگمی است. میفرمود «الیالله اشکو من معشر یعیشون جُهّالاً و یموتون ضُلّالا. به خدا شکایت میبرم از گروهی که در جهل عمیق زندگی میکنند و با گمراهی تمام میمیرند» (خطبه 17 نهجالبلاغه). نقطه مقابلش را هم نشان داد و فرمود «رحمالله امرأ علم من أین و فی أین و الی أین»؛ به یک معنا دعاست و به یک معنای دیگر بیان یک قانون؛ یعنی رحمت خدا بر کسی- یا رحمت خدا شامل کسی است- که بداند از کجا آمده و در کجا ایستاده و به کجا میرود. مردمانی که ندانند یا غفلت کنند در کدام موقعیت هستند، روی آرامش و امنیت و اقتدار و سعادت را نخواهند دید.
به لفظ چند جمله است اما در مقام معنا و محتوا حقیقت بزرگی است که اوایل تیر ماه 1393 از سوی نشریه فارین پالیسی منتشر شد. «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند اما ایران با ثباتترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال 1979 با شاه ایران در کاخ سعدآباد دیدار کرد و گفت ایران، جزیره ثبات در یکی از مناطق پرچالش جهان است. مدتی بعد موج انقلاب، ایران را فرا گرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر به خاطر پیشبینی نادرست مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران، امروز در قلب منطقهای آشوب زده،جزیره ثبات است».
برای ذهنهای پرسشگر این سؤال مهمی است که چگونه آرامش و ثبات ایران در قلب منطقه جنگی جهان -منطقهای که ظرف 67 سال، بالغ بر 15 جنگ به خود دیده- صیانت شده است؟ ذهن منصف در چنین منطقه پرآشوبی بالش زیر سر مخاطب نمیگذارد و نمیگوید دنیا را هم که آب برد، تو در خواب و خیال و رؤیا و دوستپنداری همه وتن آسانی برهسان سیر کن! تحلیلگر حکیم در چنین هنگامهای از، به حکمت جاری بر زبان امیر مؤمنان علیهالسلام استناد میکند که فرمود «انّ اخا الحرب الأرق و من نام لم یُنَم عنه» مرد جنگی بیدار است و هر کس بخوابد دشمن او هرگز به خواب نمیرود.
میشد آمریکا و انگلیس و اسرائیل و پیاده نظام نیابتی آنها ایران را هم مانند عراق و سوریه و افغانستان یا لیبی و مصر به کام آشوب و ویرانی بکشند؛ مانند اتفاقی که چشمهای از آن در سال 88 به نمایش درآمد. مردم که پای کار آمدند، دشمن نتوانست بساط خود را پهن کند. مردم البته به حرف هر کسی پای کار نمیآیند و نمیمانند. اگر ایران ماند و انقلاب اسلامی مستقر شد و آوازه آن در گوشه و کنار منطقه جاری گشت، به اعتبار موقعیتشناسی و موقعیتیابی یک ملت با انگشت اشاره امام خمینی و امام خامنهای بود.
اگر روزگاری نظریهپردازان آمریکایی، شهادتطلبی به سیاق نهضت امام حسین(ع) و باور به مهدویت (عج) را به عنوان دوبال اوج گرفتن انقلاب اسلامی ترسیم کردند، اکنون همین دو بال است که عمق استراتژیک جمهوری اسلامی را به میزبانی دلهای مسلمانان در سراسر منطقه گسترش میدهد. اواسط خرداد ماه 1392 هنگامی که ورق جنگ سوریه به نفع جبهه مقاومت برگشت و منطقه استراتژیک القصیر از دست تروریستها آزاد شد، روزنامه فرانسوی لوموند در تحلیلی قابل تأمل نوشت «بازپسگیری شهر راهبردی القصیر مدیون حمایتهای ایران و حزبالله است و بیتردید نقطه عطفی در جنگ به شمار میرود. اعتقاد به آمدن مهدی موعود ]عج[ و ضرورت مبارزه با دشمن، گفتمان حزبالله و رهبر آنها سید حسن نصرالله است. براساس این اعتقاد آخرالزمانی است که حزبالله در سوریه فداکاری میکند و شهید میدهد. نصرالله برای نشان دادن ارادت خود به آیتالله خامنهای این کار را انجام داد».
هنگامی که داعش -به عنوان مزدور جنگ نیابتی آمریکا و اسرائیل و انگلیس و ارتجاع عرب- به مرزهای ایران در عراق نزدیک شد، ادعا و پیشبینی میشد سقوط بغداد تا چند هفته قطعی است. حالا اما کمر داعش در آمرلی و جرف الصخر و تکریت شکسته است. حتماً به خاطر دارید چند هفته پیش مجله نیوزویک عکس صفحه اول خود را به سرلشکر سلیمانی اختصاص داد و نوشت «او ابتدا با آمریکا جنگید و اکنون در حال کوبیدن و له کردن داعش است».
اگر روش مستکبران و کارگزاران آنها همان شگرد فرعون و ساحران تابع اوست که به تعبیر قرآن «سحروا اعینالناس و استرهبوهم. مردم را چشمبندی کردند و در ترس فرو بردند»، تنها کسانی توانستهاند این جو فریب و ارعاب را بشکنند و حقیقت قدرت ایمان را نشان دهند که تبعیت از ولایت فقیه را سند و گواه ایمان راسخ به مهدویت و سربازی امام عصر(عج) گرفتهاند. خبرنگار شبکه BBC بود که پس از شکسته شدن محاصره 75 روزه شهر آمرلی، به این شهر رفت و گزارش داد «نیروهای آزادکننده آمرلی، خود را پیرو ولی فقیه و آیتالله خامنهای معرفی میکنند...
ابوعلی فرمانده گردان سیدالشهدا و از ساکنان شهر تعریف میکند نیروهای داعش تا چند قدمیشان هم رسیده بودند و تصور میشد کار تمام است. او میگوید ما زیر نظر سید حسن نصرالله هستیم و او زیر نظر آیتالله خامنهای است. ابوعلی لابلای صحبتهایش مدام یادآوری میکرد که اگر ایران به فریادشان نمیرسید، شاید دیگر کسی در آمرلی زنده نمیماند». مشابه همین ادبیات اکنون درباره آزادسازی تکریت -یکی از دو مقر اصلی داعش در عراق و سوریه- شنیده میشود. حالا شبکه انبیسی در حالی که از قاسم سلیمانی به عنوان شوالیه یاد میکند، میگوید «مهم نیست مقامات آمریکایی چه احساسی نسبت به سلیمانی دارند اما وی چهره اصلی مبارزه در تکریت است».
اگر موقعیتشناسی امروز رزمندگان جبهه مقاومت که در لبنان و سوریه و عراق و یمن و غزه به پیروزیهای بزرگ دست یافتند، دیروز در فلسطین و مصر و دیگر کشورهای اسلامی مشابه وجود داشت، شکستهای بزرگ متوجه امت اسلامی منطقه نمیشد. ابتنای هر پیشرفتی لاجرم بر مقاومت است. انسان و خودرو و هواپیما برای پیش رفتن بیتردید باید مقاومت هوا را به ویژه اگر طوفانی باشد بشکافند وگرنه نمیتوانند پیش بروند. دروغ و توهم است که کسانی ادعا کنند اشتیاق توسعه و پیشرفت دارند و در عین حال نمیخواهند با دشمنان شماره یک ملتها سر و کاری داشته باشند مگر به موافقت و ملایمت و انعطاف محض.
به شهادت اتفاقات 60-70 سال اخیر منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) ایجاد «اصطکاک» و مزاحمت علیه ملتها قاعده کلی رفتار قدرتهای مستکبر است. باید براین اصطکاک و سنگاندازی فائق آمد، اگر که مطالبه استقلال و اقتدار و پیشرفت با ثبات وجود دارد. آلبوم چند جلدی عکسهای یادگاری آقای یاسر عرفات در مذاکرات با آمریکا و اسرائیل و برخی مقامات اروپایی در کنار مرگ رقتبار وی بدون آن که کمترین نتیجهای عاید ملت فلسطین کند، گواه آن است که برای رفع مزاحمت دشمنان بشریت راهی جز مقاومت و غلبه بر اصطکاک حریف وجود ندارد.
هواپیما برای تیکآف باید اصطکاک مقاوم هوا را بشکافد تا بتواند اوج بگیرد. این یک قاعده کلی است. نمیتوان به دشمن پشت کرد یا به او حسنظن ورزید و با تعطیل همه تکالیف، به صرف مذاکره برای نرم کردن دل دشمن خوش بود. ذات استکبار دشمنی است و استکبار اگر آدم شود و دشمنی نکند که دیگر مستکبر فزون خواه نیست. مذاکره برای کاستن از شرارت دشمن و گرفتن حربه بهانهجویی از وی یک چیز است و پیشه کردن مماشات و به هم زدن تمام قواعد عقلی و تجربی به خیال دوستی با دشمن و داشتن حسن ظن به او یک چیز دیگر. این دومی، دادن آدرس غلط، تعطیلی «پیشرفت مقاومتی» و گشودن دست خصم است.
رئیس جمهور محترم دهم شهریور ماه امسال در همایش روز جهانی مساجد سخن درستی بیان کرد مبنی بر اینکه «ما قول سدید میخواهیم، امام بیاناتش و اعلامیههایش قول سدید بود. امروز رهبری انقلاب قولش و کلامش قول و کلام سدید است. معنای سدید تنها راستگویی و استواری و استحکام نیست؛ سدید یعنی میانهروی، قول تأثیرگذار، استحکام، استوار و میانهروانه». یکی از قولهای سدید در کلام رهبر معظم انقلاب این است که «مماشات با مستکبر هیچ فایدهای برای کشورها ندارد. هر ملتی به آمریکا اعتماد کرد ضربه خواهد خورد... بعضی با خطگیری از رسانههای بیگانه این گونه القا میکنند که اگر در مسئله هستهای تسلیم شویم همه مشکلات اقتصادی و غیر اقتصادی حل خواهد شد... اگر روزی از مسئله هستهای عقبنشینی شود، آنها دهها بهانه دیگر را مطرح میکنند... توصیه به مسئولین و فرزندان خودمان که مشغول کار در جبهه دیپلماسی هستند این است که مراقب باشید لبخند فریبگرانه، شما را دچار اشتباه و خطا نکند... هر ملت و دولتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد حتی دوستان آمریکا».
اگر ستون فقرات آمریکا و رژیم صهیونیستی امروز در منطقه شکسته،مدیون همدلی و اطاعت همه نیروهای مقاومت با نایب امام زمان (عج) است. و اگر در مقابل، دشمن جایی به طمع میافتد آنجاست که جماعتی در همین اطاعت و همدلی- دانسته یا ندانسته- رخنه و خدشه میکنند.
عقده دشمن دقیقاً آنجا گشوده میشود که در برابر منطق پیشرفت مقاومتی، کسانی این منطق منحصر به فرد و بیبدیل را تخطئه کنند یا خلاف اقتضائات آن - که خلاف اقتضائات واقعیت و موفقیت است- رفتار نمایند. منطق موفق انقلاب اسلامی منطق آرمانگرایی واقعنگر است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام (سوم مرداد 1391) «درسی که انقلاب داد و امام بزرگوار باقی گذاشت این است که در این حرکت 33 ساله، آرمانها و آرزوهای عظیمی که اسلام آنها را به ما القا میکند از نظر دور نماند... اگر ما توانستیم آرمانگرایی را با واقعبینی و واقعگرایی همراه کنیم ترجمه عملیاتیاش میشود این که ما تدبیر را با مجاهدت ترکیب کنیم... در اینجا لغزشگاههایی وجود دارد. یک لغزش واقعیتپنداری چیزهایی است که واقعیت ندارد. دشمنان سعی میکنند واقعیتسازی کنند... یکی از لغزشگاهها برمیگردد به درون خود ما، دلبستگیهای ما فلج کننده است... در واقع خطایی است که نفس راحتطلب یا دلبسته ما به مسائل مادی بر ما تحمیل میکند. یکی از این لغزشگاهها این است که انسان تصور کند دست یافتن به آرمانها بدون هزینه امکانپذیر است... این که ما عرض کردیم وضعیت بدر و خیبر، یعنی تهدید هست، چالش هست اما بنبست نیست. در بدر امکانات کم بود اما غلبه حاصل شد... اگر ظرفیتها را به میدان آوردیم، اگر نقاط ضعف را کم کردیم، پیشرفت خواهیم کرد».
دولت و نظام جمهوری اسلامی، دولت گذار به دولت کریمه امام عصر ارواحنا لتراب مقدمهالفداء است. به نوعی، کنکور ظهور است مانند آزمون مداومی که در این 12 قرن برای همه مدعیان ایمان به مهدی موعود (عج) پیش آمده است. نخبگان و بزرگان ما پای چنین آزمون بزرگ و تاریخسازی آمدهاند؛... اگر که جیپیاس دل آنها به هزار و یک علت از کار نیفتاده باشد.
کدام موقعیتیاب از همه دقیقتر است؟ آدمی روزگاری با موقعیت آفتاب و ستارگان راهنما مسیر را پیدا میکرد و زمانی از قطبنما بهره برد. او اکنون به سامانه موقعیتیابی جهانی یا همان جیپیاس (Global Positioning Sistem) دست یافته تا تشخیص دهد دقیقاً کجا ایستاده و سپس بپرسد باید از کدام جهت به سمت مقصد حرکت کند. اینها البته منهای این است که مقصد چگونه انتخاب شده باشد.
پناه محرومان و مستضعفان علیبن ابیطالب علیهالسلام شکایت داشت از آنان که آمدن و رفتنشان در سردرگمی است. میفرمود «الیالله اشکو من معشر یعیشون جُهّالاً و یموتون ضُلّالا. به خدا شکایت میبرم از گروهی که در جهل عمیق زندگی میکنند و با گمراهی تمام میمیرند» (خطبه 17 نهجالبلاغه). نقطه مقابلش را هم نشان داد و فرمود «رحمالله امرأ علم من أین و فی أین و الی أین»؛ به یک معنا دعاست و به یک معنای دیگر بیان یک قانون؛ یعنی رحمت خدا بر کسی- یا رحمت خدا شامل کسی است- که بداند از کجا آمده و در کجا ایستاده و به کجا میرود. مردمانی که ندانند یا غفلت کنند در کدام موقعیت هستند، روی آرامش و امنیت و اقتدار و سعادت را نخواهند دید.
به لفظ چند جمله است اما در مقام معنا و محتوا حقیقت بزرگی است که اوایل تیر ماه 1393 از سوی نشریه فارین پالیسی منتشر شد. «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند اما ایران با ثباتترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال 1979 با شاه ایران در کاخ سعدآباد دیدار کرد و گفت ایران، جزیره ثبات در یکی از مناطق پرچالش جهان است. مدتی بعد موج انقلاب، ایران را فرا گرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر به خاطر پیشبینی نادرست مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران، امروز در قلب منطقهای آشوب زده،جزیره ثبات است».
برای ذهنهای پرسشگر این سؤال مهمی است که چگونه آرامش و ثبات ایران در قلب منطقه جنگی جهان -منطقهای که ظرف 67 سال، بالغ بر 15 جنگ به خود دیده- صیانت شده است؟ ذهن منصف در چنین منطقه پرآشوبی بالش زیر سر مخاطب نمیگذارد و نمیگوید دنیا را هم که آب برد، تو در خواب و خیال و رؤیا و دوستپنداری همه وتن آسانی برهسان سیر کن! تحلیلگر حکیم در چنین هنگامهای از، به حکمت جاری بر زبان امیر مؤمنان علیهالسلام استناد میکند که فرمود «انّ اخا الحرب الأرق و من نام لم یُنَم عنه» مرد جنگی بیدار است و هر کس بخوابد دشمن او هرگز به خواب نمیرود.
میشد آمریکا و انگلیس و اسرائیل و پیاده نظام نیابتی آنها ایران را هم مانند عراق و سوریه و افغانستان یا لیبی و مصر به کام آشوب و ویرانی بکشند؛ مانند اتفاقی که چشمهای از آن در سال 88 به نمایش درآمد. مردم که پای کار آمدند، دشمن نتوانست بساط خود را پهن کند. مردم البته به حرف هر کسی پای کار نمیآیند و نمیمانند. اگر ایران ماند و انقلاب اسلامی مستقر شد و آوازه آن در گوشه و کنار منطقه جاری گشت، به اعتبار موقعیتشناسی و موقعیتیابی یک ملت با انگشت اشاره امام خمینی و امام خامنهای بود.
اگر روزگاری نظریهپردازان آمریکایی، شهادتطلبی به سیاق نهضت امام حسین(ع) و باور به مهدویت (عج) را به عنوان دوبال اوج گرفتن انقلاب اسلامی ترسیم کردند، اکنون همین دو بال است که عمق استراتژیک جمهوری اسلامی را به میزبانی دلهای مسلمانان در سراسر منطقه گسترش میدهد. اواسط خرداد ماه 1392 هنگامی که ورق جنگ سوریه به نفع جبهه مقاومت برگشت و منطقه استراتژیک القصیر از دست تروریستها آزاد شد، روزنامه فرانسوی لوموند در تحلیلی قابل تأمل نوشت «بازپسگیری شهر راهبردی القصیر مدیون حمایتهای ایران و حزبالله است و بیتردید نقطه عطفی در جنگ به شمار میرود. اعتقاد به آمدن مهدی موعود ]عج[ و ضرورت مبارزه با دشمن، گفتمان حزبالله و رهبر آنها سید حسن نصرالله است. براساس این اعتقاد آخرالزمانی است که حزبالله در سوریه فداکاری میکند و شهید میدهد. نصرالله برای نشان دادن ارادت خود به آیتالله خامنهای این کار را انجام داد».
هنگامی که داعش -به عنوان مزدور جنگ نیابتی آمریکا و اسرائیل و انگلیس و ارتجاع عرب- به مرزهای ایران در عراق نزدیک شد، ادعا و پیشبینی میشد سقوط بغداد تا چند هفته قطعی است. حالا اما کمر داعش در آمرلی و جرف الصخر و تکریت شکسته است. حتماً به خاطر دارید چند هفته پیش مجله نیوزویک عکس صفحه اول خود را به سرلشکر سلیمانی اختصاص داد و نوشت «او ابتدا با آمریکا جنگید و اکنون در حال کوبیدن و له کردن داعش است».
اگر روش مستکبران و کارگزاران آنها همان شگرد فرعون و ساحران تابع اوست که به تعبیر قرآن «سحروا اعینالناس و استرهبوهم. مردم را چشمبندی کردند و در ترس فرو بردند»، تنها کسانی توانستهاند این جو فریب و ارعاب را بشکنند و حقیقت قدرت ایمان را نشان دهند که تبعیت از ولایت فقیه را سند و گواه ایمان راسخ به مهدویت و سربازی امام عصر(عج) گرفتهاند. خبرنگار شبکه BBC بود که پس از شکسته شدن محاصره 75 روزه شهر آمرلی، به این شهر رفت و گزارش داد «نیروهای آزادکننده آمرلی، خود را پیرو ولی فقیه و آیتالله خامنهای معرفی میکنند...
ابوعلی فرمانده گردان سیدالشهدا و از ساکنان شهر تعریف میکند نیروهای داعش تا چند قدمیشان هم رسیده بودند و تصور میشد کار تمام است. او میگوید ما زیر نظر سید حسن نصرالله هستیم و او زیر نظر آیتالله خامنهای است. ابوعلی لابلای صحبتهایش مدام یادآوری میکرد که اگر ایران به فریادشان نمیرسید، شاید دیگر کسی در آمرلی زنده نمیماند». مشابه همین ادبیات اکنون درباره آزادسازی تکریت -یکی از دو مقر اصلی داعش در عراق و سوریه- شنیده میشود. حالا شبکه انبیسی در حالی که از قاسم سلیمانی به عنوان شوالیه یاد میکند، میگوید «مهم نیست مقامات آمریکایی چه احساسی نسبت به سلیمانی دارند اما وی چهره اصلی مبارزه در تکریت است».
اگر موقعیتشناسی امروز رزمندگان جبهه مقاومت که در لبنان و سوریه و عراق و یمن و غزه به پیروزیهای بزرگ دست یافتند، دیروز در فلسطین و مصر و دیگر کشورهای اسلامی مشابه وجود داشت، شکستهای بزرگ متوجه امت اسلامی منطقه نمیشد. ابتنای هر پیشرفتی لاجرم بر مقاومت است. انسان و خودرو و هواپیما برای پیش رفتن بیتردید باید مقاومت هوا را به ویژه اگر طوفانی باشد بشکافند وگرنه نمیتوانند پیش بروند. دروغ و توهم است که کسانی ادعا کنند اشتیاق توسعه و پیشرفت دارند و در عین حال نمیخواهند با دشمنان شماره یک ملتها سر و کاری داشته باشند مگر به موافقت و ملایمت و انعطاف محض.
به شهادت اتفاقات 60-70 سال اخیر منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) ایجاد «اصطکاک» و مزاحمت علیه ملتها قاعده کلی رفتار قدرتهای مستکبر است. باید براین اصطکاک و سنگاندازی فائق آمد، اگر که مطالبه استقلال و اقتدار و پیشرفت با ثبات وجود دارد. آلبوم چند جلدی عکسهای یادگاری آقای یاسر عرفات در مذاکرات با آمریکا و اسرائیل و برخی مقامات اروپایی در کنار مرگ رقتبار وی بدون آن که کمترین نتیجهای عاید ملت فلسطین کند، گواه آن است که برای رفع مزاحمت دشمنان بشریت راهی جز مقاومت و غلبه بر اصطکاک حریف وجود ندارد.
هواپیما برای تیکآف باید اصطکاک مقاوم هوا را بشکافد تا بتواند اوج بگیرد. این یک قاعده کلی است. نمیتوان به دشمن پشت کرد یا به او حسنظن ورزید و با تعطیل همه تکالیف، به صرف مذاکره برای نرم کردن دل دشمن خوش بود. ذات استکبار دشمنی است و استکبار اگر آدم شود و دشمنی نکند که دیگر مستکبر فزون خواه نیست. مذاکره برای کاستن از شرارت دشمن و گرفتن حربه بهانهجویی از وی یک چیز است و پیشه کردن مماشات و به هم زدن تمام قواعد عقلی و تجربی به خیال دوستی با دشمن و داشتن حسن ظن به او یک چیز دیگر. این دومی، دادن آدرس غلط، تعطیلی «پیشرفت مقاومتی» و گشودن دست خصم است.
رئیس جمهور محترم دهم شهریور ماه امسال در همایش روز جهانی مساجد سخن درستی بیان کرد مبنی بر اینکه «ما قول سدید میخواهیم، امام بیاناتش و اعلامیههایش قول سدید بود. امروز رهبری انقلاب قولش و کلامش قول و کلام سدید است. معنای سدید تنها راستگویی و استواری و استحکام نیست؛ سدید یعنی میانهروی، قول تأثیرگذار، استحکام، استوار و میانهروانه». یکی از قولهای سدید در کلام رهبر معظم انقلاب این است که «مماشات با مستکبر هیچ فایدهای برای کشورها ندارد. هر ملتی به آمریکا اعتماد کرد ضربه خواهد خورد... بعضی با خطگیری از رسانههای بیگانه این گونه القا میکنند که اگر در مسئله هستهای تسلیم شویم همه مشکلات اقتصادی و غیر اقتصادی حل خواهد شد... اگر روزی از مسئله هستهای عقبنشینی شود، آنها دهها بهانه دیگر را مطرح میکنند... توصیه به مسئولین و فرزندان خودمان که مشغول کار در جبهه دیپلماسی هستند این است که مراقب باشید لبخند فریبگرانه، شما را دچار اشتباه و خطا نکند... هر ملت و دولتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد حتی دوستان آمریکا».
اگر ستون فقرات آمریکا و رژیم صهیونیستی امروز در منطقه شکسته،مدیون همدلی و اطاعت همه نیروهای مقاومت با نایب امام زمان (عج) است. و اگر در مقابل، دشمن جایی به طمع میافتد آنجاست که جماعتی در همین اطاعت و همدلی- دانسته یا ندانسته- رخنه و خدشه میکنند.
عقده دشمن دقیقاً آنجا گشوده میشود که در برابر منطق پیشرفت مقاومتی، کسانی این منطق منحصر به فرد و بیبدیل را تخطئه کنند یا خلاف اقتضائات آن - که خلاف اقتضائات واقعیت و موفقیت است- رفتار نمایند. منطق موفق انقلاب اسلامی منطق آرمانگرایی واقعنگر است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام (سوم مرداد 1391) «درسی که انقلاب داد و امام بزرگوار باقی گذاشت این است که در این حرکت 33 ساله، آرمانها و آرزوهای عظیمی که اسلام آنها را به ما القا میکند از نظر دور نماند... اگر ما توانستیم آرمانگرایی را با واقعبینی و واقعگرایی همراه کنیم ترجمه عملیاتیاش میشود این که ما تدبیر را با مجاهدت ترکیب کنیم... در اینجا لغزشگاههایی وجود دارد. یک لغزش واقعیتپنداری چیزهایی است که واقعیت ندارد. دشمنان سعی میکنند واقعیتسازی کنند... یکی از لغزشگاهها برمیگردد به درون خود ما، دلبستگیهای ما فلج کننده است... در واقع خطایی است که نفس راحتطلب یا دلبسته ما به مسائل مادی بر ما تحمیل میکند. یکی از این لغزشگاهها این است که انسان تصور کند دست یافتن به آرمانها بدون هزینه امکانپذیر است... این که ما عرض کردیم وضعیت بدر و خیبر، یعنی تهدید هست، چالش هست اما بنبست نیست. در بدر امکانات کم بود اما غلبه حاصل شد... اگر ظرفیتها را به میدان آوردیم، اگر نقاط ضعف را کم کردیم، پیشرفت خواهیم کرد».
دولت و نظام جمهوری اسلامی، دولت گذار به دولت کریمه امام عصر ارواحنا لتراب مقدمهالفداء است. به نوعی، کنکور ظهور است مانند آزمون مداومی که در این 12 قرن برای همه مدعیان ایمان به مهدی موعود (عج) پیش آمده است. نخبگان و بزرگان ما پای چنین آزمون بزرگ و تاریخسازی آمدهاند؛... اگر که جیپیاس دل آنها به هزار و یک علت از کار نیفتاده باشد.