صراط: آقای حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان امروز طی سرمقالهای با استدلالهای حقوقی و سیاسی دقیقی نسبت به عواقب قرار گرفتن توافق هستهای ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد هشدار دادند. اما در کمال تعجب سرکار خانم افخم سخنگوی محترم وزارت خارجه در واکنش به سرمقاله آقای شریعتمداری گفتهاند این موضوع جای نگرانی ندارد و «تیم حقوقی تمام جوانب را سنجیده و سطح این تیم آنقدر بالا هست که جایی برای نگرانی نیست».
در اینکه سطح تیم حقوقی وزارت خارجه کشورمان بسیار بالاست و نیز اینکه این تیم تمام جوانب حقوقی را سنجیده، هیچ تردیدی نیست و همه ما به داشتن چنین تیمی افتخار میکنیم. اما متاسفانه باید گفت پاسخی که خانم افخم به نگرانیهای حاج حسین دادهاند، خود منشا نگرانی است. ظاهرا این تفکر بر وزارت خارجه و تیم مذاکره کننده حاکم است که میتوان از طریق ابزارهای حقوقی -به تعبیر حجتالاسلام روحانی- شمشیر را از دست رژیم آمریکا گرفت و خلع سلاحش کرد تا نتواند توافق را زیرپا بگذارد، نتواند تحریمها را لغو نکند و نتواند تحریم جدید تصویب کند. راهکار را نیز دوستان در این میدانند که پرونده هستهای ایران را ذیل بند هفتم منشور سازمان ملل که مربوط به مخاطرات صلح و امنیت بین المللی است تعریف کنند.
اگر بخواهیم دقیقتر سخن بگوئیم، ظاهر ماجرا این است که چون دولت آقای اوباما موافق توافق است و کنگره مخالفخوانی میکند، تدبیر دوستان این است که از طریق تائید توافق در شورای امنیت سازمان ملل کنگره را وادار به پذیرش توافق کنند. احتمالا در مقابل این پیشنهاد، طرف مقابل نیز بعد از کلی مباحثه، مذاکره کنندگان ما را قانع کرده که به جز فصل هفتم منشور در جای دیگری از ساختار وظایف شورای امنیت نمی توان این کار را کرد و ما نیز پذیرفته ایم. به عبارت دیگر، تدبیر شده است که هم کنگره و هم دولتهای بعدی دور زده شده و از طریق شورای امنیت ملزم به اجرای توافق باشند.
در این رابطه چند نکته اساسی وجود دارد که تامل در آنها میتواند بسیاری از ابهامات موجود را برطرف سازد.
1- تیم مذاکره کنندگان هستهای کشورمان، با طرح بحث تائید توافق در شورای امنیت، این امر را پذیرفته است که هم دولت بعدی آمریکا و هم کنگره فعلی و آتی، قابل اعتماد نیستند و هر آن ممکن است به توافق خیانت کنند. نامه 47 سناتور، حمایت 250 عضو مجلس نمایندگان و همچنین کاندیداهای ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا از این نامه، مهر تائیدی بر این برداشت دوستان ما در تیم مذاکره کننده است که نمیتوان به آمریکایی ها اعتماد کرد؛ هر چند کشف جدیدی نیست و بارها و بارها این تذکر داده شده که آمریکا قابل اعتماد نیست. اما بر همین مبنا، سوال این است که مگر هدف تیم مذاکره کننده لغو تحریم ها نبوده است؟ بر فرض اینکه یک توافق برد-برد انجام شود و آمریکا تعهد دهد تحریم ها را لغو خواهد کرد و کنگره مخالفخوان نیز از طریق مصوبه شورای امنیت مجبور به لغو همه تحریم ها شود. چطور میتوان تضمین کرد دولت بعدی و کنگره فعلی که از طریق شورای امنیت و نه از طریق اعتمادسازی تیم آقای ظریف وادار به لغو تحریم ها شده اند، در یک شب، تحت عناوین دیگری همان تحریمها را مجددا اعمال نکنند؟ آیا پیش بینی این رفتار از آمریکایی که تجسم فروپاشی اخلاقی است، کار سختی است؟ یادآوری کنیم که بارها و بارها حتی از سوی همین تیم مذاکره کننده آمریکایی (از جمله خانم وندی شرمن) گفته شده که آمریکا می تواند عنوان تحریمها را تغییر دهد و مثلا به جای هستهای بنویسد موشکی و حقوق بشر و همان تحریم ها را اعمال نماید! پس از این بی اخلاقی، تنها موضعی که خانم افخم و همکارانشان میتوانند بگیرند این است که «آبروی آمریکا با این کار رفت». اما این نیز کشف جدیدی نخواهد بود. آبروی آمریکا دهههاست که رفته و پرداخت این همه هزینه برای اثبات این بیآبرویی لازم نیست. آمریکایی ها سالهاست که به دنبال گرفتن این اعتراف از ایران هستند که دنبال سلاح بوده و صلح و امنیت بین المللی را به خطر انداخته است. در تمام دورهای مذاکراتی نیز سعی کرده اند با تاکیتک چماق و هویج این اعتراف را بگیرند که موفق نشدهاند. تنها نتیجه رفتن ذیل فصل هفتم منشور، پذیرش این اتهام بیاساس است که بلاتردید، موج جدیدی از اقدامات خصمانه علیه کشورمان بر مبنای همین اعتراف آغاز خواهد شد و مباحث دیگر از جمله بحث موشکی در این چارچوب طرح خواهد شد که ایران کشوری تعریف شده در فصل هفتم منشور است و چون سابقه به خاطر انداختن صلح و امنیت بینالمللی را دارد، فعالیتهای نظامی و موشکیاش نیز باید محدود شود و... قصه جدیدی با سری دراز آغاز خواهد شد. چرا باید هزینه بیاخلاقی نظام سیاسی آمریکا را جمهوری اسلامی بپردازد و چون یقین وجود دارد که آمریکا به تعهداتش پایبند نخواهد بود، فصل هفتم شورای «امنیت» سازمان ملل را طرف حساب خود کرده و اعتراف کنیم که صلح و امنیت بین المللی را به خطر انداختهایم، به امید آنکه شاید بتوان آمریکای دارای حق وتو در شورای امنیت را از طریق شورای امنیت وادار کرد تعهداتش را اجرا کند!
2- خانم افخم سخن از تدابیر حقوقی به میان آوردهاند. سوال اینجاست که آمریکا تاکنون به کدام قاعده حقوقی بینالمللی پایبند بوده که انتظار دارید به این توافق نیز پایبند بماند؟ نمونه بسیار بارز و اخیر، اعمال بیش از 100 تحریم جدید علیه شخصیتهای حقیقی و حقوقی کشورمان پس از توافق ژنو است که در آن آمریکاییها تعهد داده بودند تحریم جدید هستهای اعمال نکنند و کردند و آقای دکتر ظریف و رفقا نیز آن را توجیه کردند و نهایتا گفتند مخالف روح فلان توافق است و بهمان اصل اخلاقی نقض شده است. مگر تجاوز آمریکا به عراق با مجوز نهادهای حقوقی بینالمللی انجام شد که ما اکنون برای صیانت از حقوق خود به این نهادها روی آوریم؟ مگر تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه کشورمان با قواعد حقوق بینالملل تناسبی دارد که انتظار داشته باشیم نهادهای بینالمللی در برابر این تحریمها بایستند؟ آمریکایی که هم اکنون علیه روسیه که عضو دارای حق وتو شورای امنیت است، تحریم اعمال می کند، قرار است به وسیله این شورا از اعمال تحریم علیه ایران منع شود؟ آیا آمریکا اعتنایی به حقوق بینالملل و قواعد و نهادهای آن داشته است؟ مهمتر از همه اینکه آیا شورای امنیت سازمان ملل متحد، نهاد مستقلی است که میتوان به آن اتکا کرده و حقوق خود را مطالبه نمود؟ جایگاه آمریکا در این نهادها چیست؟ آیا دولت بعدی آمریکا اختیار کرسی این کشور در شورای امنیت را به دست نخواهد گرفت؟
3- راقم این سطور پیش از این نیز طی یادداشتی با عنوان «مذاکره با رئیس جمهور بی اختیار» هشدار داده بود که اگر قرار است مذاکره ای صورت گیرد و توافقی انجام شود، همانگونه که تیم مذاکره کننده ایرانی از جانب حکومت ایران مذاکره می کند، تیم آمریکایی نیز باید نماینده حکومت آمریکا باشد؛ نه اینکه بخشی از حکومت آمریکا که از قضا هیچ اختیاری درباره لغو تحریمها ندارد طرف مذاکره ما شود، ما تعهدات سفت و سختی درباره محدود شدن برنامه هستهای خود بدهیم و در مقابل، بخش دیگر حکومت آمریکا دبه دربیاورد و مخالف خوانی کند و بخشی از انرژی مذاکراتی ما صرف این شود که حال با کنگره چه کنیم و دولت بعدی که روی کار میآید چه خواهد شد و سر بر شانه آقای کری بگذاریم و باهم از روزگار بنالیم. راهکار ایجاد ضمانت اجرایی درباره توافق این نیست که هزینه بیاخلاقیهای نظام سیاسی آمریکا را ما بپردازیم و خود را با دستان خود به عنوان تهدید کننده صلح و امنیت بینالمللی ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد ببریم. راهکار بدیهی و ابتدائی این است که نمایندگان صاحب اختیار از جانب کل حکومت آمریکا طرف مذاکره شوند و تعهد بدهند. به عبارت دقیقتر، حال که دولت آقای روحانی تصمیم به مذاکره گرفته است، باید نمایندگان قوه مجریه و کنگره آمریکا طرف مذاکره دولت ما باشند نه رکن بی اختیار این حکومت غیرقابل اعتماد که مجبور شویم برای گریز از چاله به چاه بیفتیم.
در اینکه سطح تیم حقوقی وزارت خارجه کشورمان بسیار بالاست و نیز اینکه این تیم تمام جوانب حقوقی را سنجیده، هیچ تردیدی نیست و همه ما به داشتن چنین تیمی افتخار میکنیم. اما متاسفانه باید گفت پاسخی که خانم افخم به نگرانیهای حاج حسین دادهاند، خود منشا نگرانی است. ظاهرا این تفکر بر وزارت خارجه و تیم مذاکره کننده حاکم است که میتوان از طریق ابزارهای حقوقی -به تعبیر حجتالاسلام روحانی- شمشیر را از دست رژیم آمریکا گرفت و خلع سلاحش کرد تا نتواند توافق را زیرپا بگذارد، نتواند تحریمها را لغو نکند و نتواند تحریم جدید تصویب کند. راهکار را نیز دوستان در این میدانند که پرونده هستهای ایران را ذیل بند هفتم منشور سازمان ملل که مربوط به مخاطرات صلح و امنیت بین المللی است تعریف کنند.
اگر بخواهیم دقیقتر سخن بگوئیم، ظاهر ماجرا این است که چون دولت آقای اوباما موافق توافق است و کنگره مخالفخوانی میکند، تدبیر دوستان این است که از طریق تائید توافق در شورای امنیت سازمان ملل کنگره را وادار به پذیرش توافق کنند. احتمالا در مقابل این پیشنهاد، طرف مقابل نیز بعد از کلی مباحثه، مذاکره کنندگان ما را قانع کرده که به جز فصل هفتم منشور در جای دیگری از ساختار وظایف شورای امنیت نمی توان این کار را کرد و ما نیز پذیرفته ایم. به عبارت دیگر، تدبیر شده است که هم کنگره و هم دولتهای بعدی دور زده شده و از طریق شورای امنیت ملزم به اجرای توافق باشند.
در این رابطه چند نکته اساسی وجود دارد که تامل در آنها میتواند بسیاری از ابهامات موجود را برطرف سازد.
1- تیم مذاکره کنندگان هستهای کشورمان، با طرح بحث تائید توافق در شورای امنیت، این امر را پذیرفته است که هم دولت بعدی آمریکا و هم کنگره فعلی و آتی، قابل اعتماد نیستند و هر آن ممکن است به توافق خیانت کنند. نامه 47 سناتور، حمایت 250 عضو مجلس نمایندگان و همچنین کاندیداهای ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا از این نامه، مهر تائیدی بر این برداشت دوستان ما در تیم مذاکره کننده است که نمیتوان به آمریکایی ها اعتماد کرد؛ هر چند کشف جدیدی نیست و بارها و بارها این تذکر داده شده که آمریکا قابل اعتماد نیست. اما بر همین مبنا، سوال این است که مگر هدف تیم مذاکره کننده لغو تحریم ها نبوده است؟ بر فرض اینکه یک توافق برد-برد انجام شود و آمریکا تعهد دهد تحریم ها را لغو خواهد کرد و کنگره مخالفخوان نیز از طریق مصوبه شورای امنیت مجبور به لغو همه تحریم ها شود. چطور میتوان تضمین کرد دولت بعدی و کنگره فعلی که از طریق شورای امنیت و نه از طریق اعتمادسازی تیم آقای ظریف وادار به لغو تحریم ها شده اند، در یک شب، تحت عناوین دیگری همان تحریمها را مجددا اعمال نکنند؟ آیا پیش بینی این رفتار از آمریکایی که تجسم فروپاشی اخلاقی است، کار سختی است؟ یادآوری کنیم که بارها و بارها حتی از سوی همین تیم مذاکره کننده آمریکایی (از جمله خانم وندی شرمن) گفته شده که آمریکا می تواند عنوان تحریمها را تغییر دهد و مثلا به جای هستهای بنویسد موشکی و حقوق بشر و همان تحریم ها را اعمال نماید! پس از این بی اخلاقی، تنها موضعی که خانم افخم و همکارانشان میتوانند بگیرند این است که «آبروی آمریکا با این کار رفت». اما این نیز کشف جدیدی نخواهد بود. آبروی آمریکا دهههاست که رفته و پرداخت این همه هزینه برای اثبات این بیآبرویی لازم نیست. آمریکایی ها سالهاست که به دنبال گرفتن این اعتراف از ایران هستند که دنبال سلاح بوده و صلح و امنیت بین المللی را به خطر انداخته است. در تمام دورهای مذاکراتی نیز سعی کرده اند با تاکیتک چماق و هویج این اعتراف را بگیرند که موفق نشدهاند. تنها نتیجه رفتن ذیل فصل هفتم منشور، پذیرش این اتهام بیاساس است که بلاتردید، موج جدیدی از اقدامات خصمانه علیه کشورمان بر مبنای همین اعتراف آغاز خواهد شد و مباحث دیگر از جمله بحث موشکی در این چارچوب طرح خواهد شد که ایران کشوری تعریف شده در فصل هفتم منشور است و چون سابقه به خاطر انداختن صلح و امنیت بینالمللی را دارد، فعالیتهای نظامی و موشکیاش نیز باید محدود شود و... قصه جدیدی با سری دراز آغاز خواهد شد. چرا باید هزینه بیاخلاقی نظام سیاسی آمریکا را جمهوری اسلامی بپردازد و چون یقین وجود دارد که آمریکا به تعهداتش پایبند نخواهد بود، فصل هفتم شورای «امنیت» سازمان ملل را طرف حساب خود کرده و اعتراف کنیم که صلح و امنیت بین المللی را به خطر انداختهایم، به امید آنکه شاید بتوان آمریکای دارای حق وتو در شورای امنیت را از طریق شورای امنیت وادار کرد تعهداتش را اجرا کند!
2- خانم افخم سخن از تدابیر حقوقی به میان آوردهاند. سوال اینجاست که آمریکا تاکنون به کدام قاعده حقوقی بینالمللی پایبند بوده که انتظار دارید به این توافق نیز پایبند بماند؟ نمونه بسیار بارز و اخیر، اعمال بیش از 100 تحریم جدید علیه شخصیتهای حقیقی و حقوقی کشورمان پس از توافق ژنو است که در آن آمریکاییها تعهد داده بودند تحریم جدید هستهای اعمال نکنند و کردند و آقای دکتر ظریف و رفقا نیز آن را توجیه کردند و نهایتا گفتند مخالف روح فلان توافق است و بهمان اصل اخلاقی نقض شده است. مگر تجاوز آمریکا به عراق با مجوز نهادهای حقوقی بینالمللی انجام شد که ما اکنون برای صیانت از حقوق خود به این نهادها روی آوریم؟ مگر تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه کشورمان با قواعد حقوق بینالملل تناسبی دارد که انتظار داشته باشیم نهادهای بینالمللی در برابر این تحریمها بایستند؟ آمریکایی که هم اکنون علیه روسیه که عضو دارای حق وتو شورای امنیت است، تحریم اعمال می کند، قرار است به وسیله این شورا از اعمال تحریم علیه ایران منع شود؟ آیا آمریکا اعتنایی به حقوق بینالملل و قواعد و نهادهای آن داشته است؟ مهمتر از همه اینکه آیا شورای امنیت سازمان ملل متحد، نهاد مستقلی است که میتوان به آن اتکا کرده و حقوق خود را مطالبه نمود؟ جایگاه آمریکا در این نهادها چیست؟ آیا دولت بعدی آمریکا اختیار کرسی این کشور در شورای امنیت را به دست نخواهد گرفت؟
3- راقم این سطور پیش از این نیز طی یادداشتی با عنوان «مذاکره با رئیس جمهور بی اختیار» هشدار داده بود که اگر قرار است مذاکره ای صورت گیرد و توافقی انجام شود، همانگونه که تیم مذاکره کننده ایرانی از جانب حکومت ایران مذاکره می کند، تیم آمریکایی نیز باید نماینده حکومت آمریکا باشد؛ نه اینکه بخشی از حکومت آمریکا که از قضا هیچ اختیاری درباره لغو تحریمها ندارد طرف مذاکره ما شود، ما تعهدات سفت و سختی درباره محدود شدن برنامه هستهای خود بدهیم و در مقابل، بخش دیگر حکومت آمریکا دبه دربیاورد و مخالف خوانی کند و بخشی از انرژی مذاکراتی ما صرف این شود که حال با کنگره چه کنیم و دولت بعدی که روی کار میآید چه خواهد شد و سر بر شانه آقای کری بگذاریم و باهم از روزگار بنالیم. راهکار ایجاد ضمانت اجرایی درباره توافق این نیست که هزینه بیاخلاقیهای نظام سیاسی آمریکا را ما بپردازیم و خود را با دستان خود به عنوان تهدید کننده صلح و امنیت بینالمللی ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد ببریم. راهکار بدیهی و ابتدائی این است که نمایندگان صاحب اختیار از جانب کل حکومت آمریکا طرف مذاکره شوند و تعهد بدهند. به عبارت دقیقتر، حال که دولت آقای روحانی تصمیم به مذاکره گرفته است، باید نمایندگان قوه مجریه و کنگره آمریکا طرف مذاکره دولت ما باشند نه رکن بی اختیار این حکومت غیرقابل اعتماد که مجبور شویم برای گریز از چاله به چاه بیفتیم.