جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۵ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۶
دژاگه:

همه با کت و شلوار می آیند ما با پیژامه!

در این مصاحبه می خوانید:«نمی توانید برای تیم لباس درست بگیرید؟ خودمان لباس می خریم!//لباس های تیم ملی خجالت آور بود/سر پاداش جام جهانی حق من و پولادی و رحمتی را خوردند/پول تو جیبی ماساژور تیم ملی را می خورند!/از خداحافظی نکونام شوکه شدم»
کد خبر : ۲۳۵۵۶۲
صراط: شاید در پایان مصاحبه مکثی کنید و باورتان نشود اشکان دژاگه، پسر آرام و بی حاشیه تیم ملی چنین حرف هایی را به زبان آورده است. اما می گویند هرکس آستانه صبر و تحملی دارد و پیداست، با اظهارات اسدی دبیر کل جدید فدراسیون، کاسه صبر اشکان لبریز شده است. او باور نمی کند که دبیر کل، عملکرد تیم ملی و کروش را پائینتر از استانداردها خوانده و مدام می گوید، حرف های اسدی را نمی فهمد. دژاگه عادت ندارد درباره مشکلات تیم ملی حرف بزند. حداقل بارها او را در شرایط سخت امتحان کرده ایم ولی در این گفت و گو با خبرآنلاین ، به ناگهان حقایقی را بازگو می کند و از مشکلاتی حرف می زند که به قول خودش «خنده دار» است. او می گوید در همین اردوی عیدنوروز، لباس تمرینی نداشتند! این شما و این هم مصاحبه ای متفاوت از اشکان دژاگه؛ بازیکنی که شاید هنوز باور نکنید چنین حرف هایی به زبان نیاورده است.

اشکان جان! اگر موافق هستی با اردوی تیم ملی در اروپا شروع کنیم. دو بازی خوب برگزار کردیم.

بله همین طور است. فکر می کنم بازیهای خیلی خوبی بود. بازی با شیلی، دیداری بود که با تیم پانزدهم دنیا داشتیم و توانستیم بعد از چهار سال یک بازی بسیار خوب با یک تیم قدرتمند انجام بدیم. دوباره نشان دادیم که می توانیم با تیمهای بزرگ دنیا رقابت کنیم. بر اساس تفکری که کروش در این چهار سال در تیم القا کرده توانستیم خوب دفاع کنیم و این نقطه قوت ماست. خدا را شکر توانستیم شیلی را ببریم. دیدید که سانچز و براوو هم برای شیلی هم بازی کردند و بر خلاف اینکه بعضی پیش بینی می کردند، شیلی با تیم اصلیش برابر ما بازی کرد.

مقابل شیلی فوق العاده بازی کردی...
خدا را شکر توانستم تیم را کمک کنم. در تیم باشگاهی ام هم 90 دقیقه بازی می کنم. این اعتماد به نفسی که کارلوس کروش به من داده خیلی کمکم کرده است.

بعد از بازی با شیلی هم به مصاف سوئد رفتیم؛ دیداری که بسیاری از آن به عنوان بازی خداحافظی کروش یاد کردند.

امیدوارم که واقعا بازی با سوئد آخرین دیدار ما با کروش نبوده باشد. خیلی ها پیش از این دو بازی می گفتند که این دیدارها بازی خداحافظی کروش است اما همه ما دیدیم که چطور او با قلبش کار می کرد. امیدوارم آخرین بازی کروش نبوده باشد. فکر می کنم در این دو بازی نشان دادیم که این مربی به تیم ایران چقدر کمک کرده است. نمی دانم چند دفعه گفته ام ولی دوباره می گویم کروش خیلی طرفدار دارد و مردم می دانند که چطور با قلبش با تیم ایران کار کرده. امیدوارم آدمهای دیگر متوجه شوند که کروش چقدر برای فوتبال ایران مهم است. اگر او نباشد فوتبال ایران ضرر بزرگی می بیند.

شما که اتریش و سوئد بودید در تعطیلی رسانه های مکتوب مردم در شبکه های اجتماعی خیلی جدی از کروش حمایت کردند.
مردم همیشه پشت کروش بوده اند اما منظورم کسانی است که چند وقتی می شود به شیوه های مختلف او را اذیت کرده اند و گفته اند کروش خوب کار نمی کند. نمی دانم چطور آنها این حرف را می زنند. من یادم نمی آید که تیم ایران توانسته باشد تیم پانزدهم دنیا را اینگونه شکست بدهد. یا آن عملکردی که برابر آرژانتین داشتیم. من نمی فهمم که چرا این حرفها مطرح می شود. چطور آنها به خودشان اجازه می دهند که می گویند کروش کمکی به فوتبال ایران نکرده است.

منظورتان کسانی است که گفته اند کروش پایینتر از استانداردها کار کرده است؟
بله شنیدم که آقای اسدی این حرفها را زده است. خیلی از حرفهای ایشان ناراحت و متعجب شدم. همه دنیا دیده اند که فوتبال ایران چه قدر خوب بازی می کند. من دوستان زیادی در تیمهای ملی بوسنی، غنا، هلند و آلمان دارم که بعد جام جهانی به من گفتند اشکان! شما عجب چه تیم خوبی داشتید و چه فوتبال خوبی بازی می کنید. نمی دانم چطور آقای اسدی این حرف را مطرح کرده است. من تا به حال ایشان را ندیده ام و با هم صحبت نکرده ایم اما حرفهای ایشان به ما هم بر می خورد و ما هم ناراحت می شویم که چنین حرفی زده می شود. این حرف ایشان یعنی اینکه تیم ملی خوب نبوده. واقعا این حرفها را نمی فهمم.

یعنی فکر می کنید منظور از این حرفها بازیکنان تیم ملی هم بوده؟!
کوش خیلی به تیم ملی ایران کمک کرده است. نمی فهمم که چطور این حرفها را زده اند و گفته اند ما استانداردی پایینتر از استانداردهای مدنظرشان داریم. من چهار، پنج سالی می شود که پیراهن تیم ملی ایران را بر تن می کنم و به این پیراهن افتخار می کنم اما اگر اتفاقاتی که اینجا (در تیم ملی) افتاده را تعریف کنم خیلی ها باورشان نمی شود. از پاداش و پول گرفته تا بلیت و هتلها و لباس اما من تا الان هیچ چیز نگفته بودم. با این حال وقتی می بینم که حالا دارند حق سرمربی و بازیکنان را می خورند وقتش است که دهانم را باز کنم و واقعیتها را بگویم. متاسفانه وقتش رسیده بخشی از واقعیتها را بگویم.

ما هم به خاطر همین سراغ شما آمدیم. 
ببیند ما سر لباسها چقدر دعوا داشتیم. آن لباسها خجالت آور بود. اگر من بروم این حرفها را به دوستانم در تیمهای ملی دیگر بگویم از تعجب شاخ در می آورند. ببینید، من فوتبالم را در زمین خاکی آغاز کرده ام برایم مشکلی نیست که با لباس خوب بازی نکنم اما وقتی شما درباره تیم ملی ایران صحبت می کنی، باید همه چیز کامل باشد. ما بازیکنان تیم ملی 70 میلیون نفر را نمایندگی می کنیم، بنابراین باید لباسهایی را بر تن کنیم که شأن مردم ایران رعایت شود. واقعا اگر پول ندارند که لباس خوب تهیه کنند خود بازیکنان تیم ملی حاضرند پول جمع کنند تا پیراهنی در خور نام مردم ایران تهیه کنند. یا در تمام بازیهای دوستانه مقامات رسمی با کت و شلوار می آیند ولی همراهان ما با شلوار ورزشی و پیژامه می آیند. من در آلمان بزرگ شده ام و در تیمهای آلمانی و انگلیس بازی کرده ام اما در تمام دوران بازیگریم این چیزهایی که در تیم ملی اتفاق افتاده را هیچ جای دیگر ندیده ام. جرات ندارم که اینها را به کسی بگویم چون آدم خجالت می کشد اما این مرد به نام کروش با سابقه ای بزرگ این همه دارد زحمت می کشد و دارد جانش را می دهد. با وجود اینکه از قبل گفته شد که بازی با سوئد آخرین بازی کروش است اما جوری کار کرد که انگار چهار، پنج سال دیگر در ایران می ماند. نمی فهمم که چرا ما این هم ناشکریم و از داشتن چنین مربی بزرگی ناراحتیم. من در قطر بازی می کنم. بازیکنان قطر وقتی شنیدند که کروش می خواهد برود، آمدند از من پرسیدند که چطور او دارد از ایران می رود. از یک لحاظ شوکه شده بودند که کروش دارد می رود و از طرف دیگر خوشحال شدند که ایران او را از دست می دهد.

خیلی از مردم دوست دارند او بماند اما ظاهرا تصمیم گرفته اند کروش دیگر نباشد...
تمام دنیا دارد می بیند که این مربی چه قدر خوب کار کرده اما خودمان قدرش را نمی دانیم. آن روز نیاید که کروش برود و همه حسرت بخوریم که چطور گذاشتیم او از فوتبالمان برود. آدم چه قدر می تواند چشمانش را ببندد. من بعضی وقتها دلم می سوزد که باید به همه چیز اوکی بگوییم. هر چیزی می گویند باید بگوییم چشم. من این چیزها را در عمرم ندیدم. اتفاقاتی که در فرودگاه اتریش رخ داد را برای اولین بار می دیدم. بازیکنان باید خودشان بارشان را تحویل می دادند و کارت پروازشان را می گرفتند. این تیم ملی ایران است. در جام جهانی بازی کرده ایم. همه شأن بزرگی برای فوتبال ایران قائلند. سه تا بلیت بازیکنان هم اوکی نبود. شاید اگر اتفاقات لحظه آخر نمی افتاد سه بازیکنمان باید جدا می رفتند. خب با وجود این شرایط سرمربی دارد برای تیم ملی جون می دهد اما می آیید می گویید که پایین تر از استانداردهایتان کار کرده است؟! واقعا دور از انصاف است. این چیزها را که آدم می بیند باور نمی کند. من تا حالا چنین حرفهایی را نزده بودم. تا به حال یک کلمه درباره پاداشهای صعود به جام جهانی صحبت نکرده بودم اما الان می گویم. ما صعود کردیم به جام جهانی. حواله و پول دادند به بازیکنان. متاسفانه پای من شکست. خدا خواست و نتوانستم سه بازی آخر در کنار تیم باشم و کمک کنم اما قبلش که بودم. جانم را که داده بودم. آقای رحمتی بود، آقای پولادی هم بود. او هم جانش را داد و در تیم ملی مصدوم شد. اما حقمان را خوردند. حتی یک بار هم کسی درباره موضوع پاداش ها با من صحبت نکرده است. بیایند لااقل بگویند چرا؟ فقط گفته اند اینها نبوده اند! یعنی چه نبوده ایم؟ قبل از مصدومیت که در همه بازیها حضور داشتم. برای من حواله و پول مهم نیست اما انتظار دارم برای ما شخصیت قائل شوند. پولادی مگر کجا مصدوم شد؟ آخر چرا حقش را می خورند و می گویند نبودی! آدمهایی حواله را نفر اول گرفتند که اصلا یک قطره عرق هم برای تیم ملی نریختند اما بازیکنان که جانشان را دادند و مصدوم شدند در آن بازیها حقشان خورده شد. گفتم، پول و پاداش برای من مهم نبود. می خواستم آن پول را به امری خیر اختصاص بدهم اما نشد. من با پای شکسته با قلبم بازیها را نگاه می کردم( اشکان بغض می کند). بازیها را نگاه می کردم. خوشحال می شدم که هم بازیهایم مثل آندو با دست شکسته برای تیم ملی بازی می کنند و جان می دهند.

خب شاید به همین دلیل وقتی می گویند پائین تر از استانداردها بودید، خیلی ناراحت می شوید. 
اما وقتی این حرفها را می زنند و می گویند پایینتر از استانداردهایشان بازی کرده ایم خیلی بی انصافی است. این درست نیست. فوتبال رشته محبوبی است و هر کس دوست دارد و می تواند درباره آن نظر بدهد و همه نظرها هم قابل احترام است ولی مسوول فوتبالی باید تجربه داشته باشد که نظر می دهد. من به نمایندگی از همه بازیکنان حرف می زنم. تا الان چیزی نگفته بودم اما وقتی می بینم حق سرمربی را هم می خوردند و می گویند که کروش خوب کار نکرده برای من دیگر غیر قابل تحمل است. حرفشان مثل جوک است. یعنی چی این حرفها؟ ما به عنوان تیم اول رفتیم جام جهانی. در برزیل هم خوب کار کردیم. نتایج آن طور که بازی کردیم رقم نخورد. حقمان بدون هیچ اغراقی این بود که آرژانتین را ببریم. چیزهایی که من در این چند ساله در تیم ملی دیده ام عجیب است اما کروش دارد همچنان می جنگد و جانش را می دهد. خیلی مربیان هستند که حوصله جنگیدن با مشکلات را ندارند اما آنقدر تیم ملی ایران و بازیکنانش برای کروش مهم است که برای همه چیز می جنگد و جانش را می دهد. خیلی سختی کشیدیم در این چند ساله. من در تیم نوجوانان آلمان بازی کردم. در آنجا هم اینطوری نبود. چه قدر آدم صبر دارد. باید یک روز این حرف را می گفتم. در همین اردوی عید. می خواستیم برویم تمرین، پیراهن نداشتیم تمرین کنیم. لباس تمرینمان شماره ندارد. خنده دار است. بازیهای دوستانه ای که می کنیم اگر بخواهیم لباس مان را عوض کنیم باید دستمان بلرزد که لباس برای بازی داریم یا نه. تمرین می رویم لباس مدیوم انگار ایکس لارج است. لباسها هم هیچ کیفیتی ندارد. ما چشممان را روی خیلی از مشکلات بستیم و گفتیم ایرادی ندارد. اما آخر تا کی؟! واقعا چه قدر دیگر تحمل کنیم؟! من شنیده ام برای بازی با شیلی رییس فدراسیون شیلی آمده بود اما رییس فدراسیون ما نبود. شام برای بعد از بازی دعوت کردند اما رییس فدراسیون نبود. این خیلی بد است. این چیزها خیلی مهم است. اگر می خواهیم با تیمهای بزرگ دنیا بازی کنیم باید این پروتکلها را رعایت کنیم. معلوم است که دفعه بعد قبول نمی کنند با ما بازی کنند.

کروش در آستانه سفر به اتریش ممنوع الخروج شد. این هم یکی از مشکلاتی بود که در رسانه های دنیا منعکس شد.
در تمام دنیا ممنوع الخروجی کروش بازتاب داده شد. واقعا خجالت کشیدم. خیلی از هم تیمی های سابقم به من زنگ زدند و گفتند قضیه چی است؟ می خواهیم دفاع کنیم و بگوییم رسانه ها شلوغش کرده اند اما مگر می شود واقعیت را پنهان کرد. در این چندین سالی که دارم فوتبال بازی می کنم کار این ماساژورهایی که اینجا هستند را بی نظیر دیده ام. در عمرم ماساژ به این خوبی نگرفتم. واقعا زحمت می کشند (دژاگه دوباره بغض می کند)، بعد حق اینها را هم می خورند. پول تو جیبی این ماساژورها را هم می خورند اما این دو 24 ساعته سرویس می دهند و جانشان را می دهند. آقای ابراهیمی هم این همه زحمت می کشد. حق اینها را می خورند. مهم پول نیست. مهم این است که چطور رفتار می کنند. من نه در وولفسبورگ، نه هرتابرلین و نه فولام هیچ وقت چنین ماساژی نگرفته بودم. اینها این همه زحمت می کشند اما چطور می شود بعضی وقتها پول تو جیبی اینها را می خورند؟! ما چیزی نگوییم اینها که حرفی نمی زنند و اگر هم چیزی بگویند حرفشان به جایی نمی رسد. اینها چیزی به ما نمی گویند اما ما از چشمشان می فهیم که ناراحت هستند. زندگی و خانواده شان را گذاشته اند و آمده اند اینجا دارند جانشان را می دهند اما از آن طرف اینطوری حقشان را می خورند.

سوال آخر ما هم درباره خداحافظی جواد نکونام از تیم ملی است...
افتخار می کنم که با جواد نکونام در یک تیم بودم. آقا جواد بهترین کاپیتان دوران فوتبالم است. همیشه به ما من و همه بازیکنان کمک می کرد، هم در بازی و هم بیرون از زمین که برایمان مثل یک برادر بزرگتر بود. خیلی حیف شد که آخرین بازی اش را جلوی سوئد انجام داد ما خدا را شکر توانست این دو مسابقه را با خوبی تمام کند. آقا جواد بازی های خوبی انجام داد و انشالله در آینده دو بار با هم کار می کنیم. مدتی همبازی بودیم و او قرار است مربی شود. 

خبر داشتید که خداحافظی می کند؟
نه نمی دانستم. شوکه شدم که خداحافظی کرد. یک بار دیگری می گویم او برای ایران و تیم ملی خیلی زحمت کشید.