دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۰ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۷

پشت‌پرده حمایت افغانستان از عربستان

عالم برجسته افغانستانی در یادداشتی به بررسی دلایل حمایت دولت کابل از تجاوز جنگی عربستان به یمن پرداخت.
کد خبر : ۲۳۶۷۱۹
صراط: آیت‌الله «سیدمحمود هاشمی ارزگانی» از علمای برجسته و سرشناس افغانستانی در یادداشتی به شرح چرایی حمایت حکومت وحدت ملی افغانستان از تجاوز جنگی عربستان به یمن می‌پردازد.
 
بخش اول متن این یادداشت را در ادامه مطالعه می‌کنید:
 
درشرایطی که خاورمیانه اسلامی و عربی حتی برخی از کشورهای مسلمان آفریقایی میان دود و آتش تکفیری‌ها می‌سوزد، مسئولیت دینی و عقلانیت سیاسی می‌طلبید که دولت‌های مقتدر اسلامی، به‌ویژه سازمان کنفرانس اسلامی، در پی چاره و راه‌های برون‌رفت از بحران برآیند، دولت سعودی در یک اقدام غیرمنتظره به مردم و کشور مسلمان یمن حمله کرد، و همپای داعش و القاعده به سرکوب حوثی‌های یمنی که بیش از سی درصد جمعیت یمن را تشکیل می‌دهند و خواهان سهم متوازن در قدرت سیاسی‌اند، پرداخت.
 
در پی این تهاجم و پس از تشکیل اتحادیه عربی، ملک سلمان پادشاه عربستان از کشورهای غیرعرب منطقه از جمله هند، پاکستان و افغانستان خواست تا به ائتلاف عربی حمله ضد مردم یمن بپیوندند، پاسخ هند مشخص نیست، و در پاکستان افکار عمومی، احزاب سیاسی و ازجمله «جمعیت علمای اسلام» شاخه مولوی فضل الرحمن با دخالت پاکستان مخالفت کردند، ولی دولت پاکستان با اینکه منافع راهبردی با عربستان دارد، پس از رایزنی‌های ده‌روزه موضوع را به مجلس شورای ملی و سنا ارجاع داده است و پیش‌بینی می‌شود به‌صورت رسمی از دخالت در جنگ یمن دوری گزیند، از این میان حکومت افغانستان بی‌درنگ و بدون ملاحظه افکار عمومی و یا مشورت با پارلمان و مجلس سنا طی اعلامیه سه‌ماده‌ای حمایت قاطع خویش را از حکومت عربستان اعلام داشت و پشتوانه این تصمیم را نظر شورای امنیت ملی، علما و متنفذین آن کشور برشمرد.
 
آنچه مسلم است، مفاد اعلامیه ارگ کابل به رأی عمومی، یا نظرخواهی از عالمان و متنفذین کشور گذاشته نشده و بلکه مصوب تمام اعضای شورای امنیت ملی نیز نبوده است، زیرا محمد محقق معاون دوم رئیس اجرائی حکومت و از اعضای مؤثر شورای امنیت ملی، در مصاحبه با شبکه تلویزیونی طلوع نیوز، تصویب مواد اعلامیه ازسوی شورای امنیت ملی را انکار کرد.
 
انتشار خبر حمایت افغانستان از حکومت سعودی بازتاب گسترده داخلی و بیرونی داشت و مدافعان و مخالفان، از منظرهای گوناگون به تحلیل و ارزیابی انگیزه‌ها و پی‌آمدهای این موضوع پرداختند، مجموع این نگاه‌ها را در سه رویکرد کلی می‌توان دسته بندی کرد:
 
الف/ برخی از تحلیل گران با در نظرداشت موقعیت ضعیف افغانستان در عرصه‌های اقتصادی، تجهیزات نظامی، نیروی انسانی و عدم امکان حضور فیزیکی کنار عربستان سعودی، این حمایت را خنثی دانسته و به آن بدون هیچ نوع دست‌آورد مثبت ویا منفی برای افغانستان نگریسته و حداکثر کاربرد آن را پاسخ محترمانه به ملک سلمان، و سخن و موضع دل‌خوش‌کن، برای حاکمان سعودی دانسته‌اند.
 
استدلال این گروه بر این مبنی استوار است که از یک‌جانب حکومت افغانستان دارای چنان توانمندی‌ای نیست که به حکومت سعودی کمک کند و از جانب دیگر، اعلامیه حکومت افغانستان ابراز می‌دارد که اگر حرمین شریفین مورد تهدید واقع شود دولت افغانستان کنار عربستان خواهد ایستاد، ولی فعلاً چنین تهدیدی وجود ندارد، پس اعلام حمایت افغانستان به کمانی می‌ماند که بدون تیر هدف را نشانه گرفته است.
 
این دیدگاه ــ جز در این قسمت که حرمین شریفین فعلاً درمعرض تهدید نیست ــ اگر شایسته عنوان ساده انگاری شناخته ‌نشود، کوششی نافرجام درجهت فروکاستن حساسیت‌های داخلی و خارجی دربرابر موضع جانب‌دارانه افغانستان از تهاجم سعودی‌ها به خاک و مردم مسلمان و بی‌گناه یمن است. زیرا اهمیت اعلام حمایت از تجاوز عربستان را می‌باید در ارزش سمبلیک و مشروعیت بخشیدن به تهاجم سعودی‌ها در افکار عمومی مسلمانان سراغ گرفت و نه حضور مستقیم نظامی کنار عربستان، افزون بر این افقهای پوشیده و نیات فراسوی این تصمیم هنوز ناپیداست، چه، برخی گمانه‌ها و قراین حکایت از آن دارد که حکومت افغانستان زیرکانه بستر اعزام نیروی نظامی هرچند محدود به‌عنوان پیش‌مرگ سربازان سعودی را فراهم می‌کند، زیرا بر اهل فن پوشیده نیست که حملات هوایی به‌تنهایی و بدون پیاده‌نظام، نمی‌تواند اهداف متجاوز را برآورده سازد، از سوی دیگر سربازان عربستان سعودی، توان آغاز و پیشبرد عملیات نظامی در خاک یمن را ندارد، در این فرض است که عربستان سعودی دست به دامان نیروهای مزدور از کشورهای مختلف ازجمله پاکستان و افغانستان می‌شود، و حاکمان ارگ افغانستان نیز وعده چنین کاری را به عربستان داده‌اند که اگر جز این بود، حاکمان سعودی چنین خواسته‌ای را بر زبان نمی‌آوردند.
 
ب/ دسته دیگر، موضع افغانستان را واقع‌نگری و درجهت منافع مردم و نظام سیاسی آن کشور می‌نگرند.
 
در شمار مهمترین دلایل این دیدگاه، بدین نکات اشاره می‌شود که؛ دولت افغانستان در رویکردی جدید بر آن است تا در مسایل منطقه‌ای و جهانی سیاست فعال درپیش بگیرد، و در راستای همین سیاست فعال، بر این باور است که از یک‌سوی نیازمند شدید کمکهای مالی عربستان است، و ازسوی دیگر و مهمتر، کبوتر صلح در افغانستان، از آسمان ریاض به پرواز درمی‌آید، و حتا بخش عمده‌ای از حمایت دولت و نظامیان پاکستانی از جنگ و صلح افغانستان نیز بر پاشنه اشاره چشم و دلارهای نفتی عربستان می‌چرخد.
 
بدین سان آوردن صلح و تأمین امنیت به‌ویژه در گشایش‌ها و مناسبات جدید پیش‌آمده بین حکومت کابل و ریاض در گروی مناسبات حسنه با عربستان است، چه این کشور از چنان وزنه و قدرتی برخوردار است که درصورت اراده و تمایل می‌تواند مخالفان مسلح افغانستان و طالبان را پای میز مذاکره بکشاند.
 
دومین دلیل نیز آن است که چون هردو حکومت سعودی و افغانستان، متحدان استراتژیک آمریکا هستند، و دولت آمریکا از حمله عربستان به یمن حمایت کرده و می‌کند، پس حکومت افغانستان نیز که ضلع سوم این مثلث است، باید از حمله سعودی‌ها حمایت کند.
 
سومین دلیل نیز بدین نکته اشاره دارد که افغانستان به‌طور سنتی حامی و دنباله‌روی حکومت سعودی بوده است.
 
این دیدگاه و دلایل آن پر از تناقض، پارادوکس، و به سخره گرفتن افکار عمومی است، زیرا اولاً: سیاست فعال را نه در ابتکار، حفظ استقلال، ثبات سیاسی، استحکام وحدت ملی، مذهبی، قومی افغانستان، بلکه در دنباله‌روی از سیاست کشور دیگری تفسیر و جستجو می‌کند که آشکارا به تجاوز و بمباران مردم عادی، زنان، کودکان، سرزمین و مرزهای کشور مسلمان دیگری دست زده است که اگر هم نشود حرکت و قیام مردمان آن را آزادی طلبی، و سهم خواهی و مشارکت عادلانه در قدرت سیاسی نامید، لااقل منازعه داخلی شمرده می‌شود، و بر اساس عرف شناخته شده بین المللی، دخالت و حمله نظامی کشور خارجی به حمایت از یک طرف منازعه، اشغال‌گری شمرده می‌شود، در چنین مواردی، هر وجدان بیدار و عقل هر انسان خردمند، حکم دفاع و ایستادگی دربرابر متجاوز را صادر می‌کند، و دیگر انسان‌ها و وجدان‌ها را به حمایت از مظلوم و ستم‌دیده فرامی‌خواند و نه ایستادن کنار اشغالگر، متجاوز و سرکوبگر.
 
اگر گفته شود این تهاجم به‌دعوت رییس جمهور فراری یمن صورت پذیرفته است؛ پاسخ آن است که تجاوز شوروی به افغانستان نیز به‌دعوت ببرک کارمل حاکم فراری و مارکسیست وقت، و از تریبون کشوری از اقمار شوروی صورت پذیرفته بود، اگر آن دعوت ماهیت اشغالگری شوروی را توجیه نتوانست، زیرا اکثریت مردم افغانستان با حاکمیت کودتاگران مخالف بودند، دعوت رییس جمهور فراری یمن نیز که مبغوض اکثریت مردم یمن و مخالف اراده آنها است نمی‌تواند ماهیت اشغال گرانه تهاجم نظامیان سعودی را تغییر دهد.
 
ثانیاً: استدلال لزوم کوشش برای جلب حمایت سعودی‌ها با درنظرداشت نقش جدی آنها در تأمین صلح و کشاندن گروه طالبان پای میز مذاکره، در بطن خود آبستن و پذیرای این معنا و حقیقت تاریخی است که عربستان دامن پرمهر پرورش تروریسم طالبانی بوده است، و در حافظه تاریخی مردم قربانی تروریسم افغانستان، یک بار دیگر خاطره تلخ به رسمیت شناختن حکومت سیاه و خودخوانده طالبان از سوی سه کشور سعودی، امارات و پاکستان را زنده می‌کند و موجب بازخوانی پرونده روابط آل‌سعود با حاکمیت طالبان و به میان آمدن اظهارات مانند آنچه در سخنان اخیر مشاور امنیت ملی آقای «رنگین
سپنتا» آمد می‌گردد که به‌نقل از «ریچارد هالبوروگ» نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان اظهار داشت؛ کشورهای عرب خلیج‌نشین، بزرگ‌ترین حمایت کننده مالی طالبان بوده‌اند.
 
بدین‌سان و الزاماً عربستان سعودی می‌باید شریک تمام جنایات، نسل‌کشی‌ها و سیاه کاری‌های گروهک تروریستی طالبان شناخته شود، و پاسخگوی تمامی اعمال وحشیانه این گروه در تخریب بنیادهای اقتصادی، فرهنگی، تاریخی، هنری و به یغما رفتن سرمایه‌های افغانستان باشد، نه آنکه ازسوی قربانیان پاداش و تشویقی بگیرد.
 
از این منظر، ایستادن حکومت افغانستان کنار سعودی‌ها نه فضیلت و سیاست فعال، بلکه شرمندگی و دهن‌کجی به ملت افغانستان و قربانیان تروریسم به شمار می‌رود.
 
ثالثاً: گذشته از اینکه در هیچ مقطع تاریخی و در هیچ جنگی، افغانستان کنار کشور عربستان سعودی نایستاده است، در دنیای سیاست، چیزی به‌نام متحد سنتی وجود ندارد. منافع، وحدت و امنیت ملی، معیار وحدت و یا گسست استراتژیکی، و اساس تمام سیاست‌های دولت‌ها محسوب می‌شود، منافع امروز افغانستان در حفظ توازن و روابط سالم و متعادل با جهان و به‌ویژه با کشورهای همسایه و منطقه و پرهیز از دوستی‌های مفرط و دشمن تراشی‌های ناسنجیده و شتاب آلود است، دخالت افغانستان در جنگ قدرت و منازعه مهندسی جغرافیای جهان ازسوی داعیه داران رهبری دنیا ویا منطقه، به‌دلیل ساختار شکننده و نوپای وحدت ملی در افغانستان، می‌تواند این کشور را در منجلاب ناامنی و بی‌ثباتی دیگری فروبرد، که آن سوی ساحلش ناپیداست.
منبع: تسنیم