صراط: سیدمحمدصادق خرازی، دیپلمات سابق و از چهرههای اصلاحطلب در بخشی از گفتوگوی خود با ویژهنامه نوروزی اعتماد، درباره اهدافش از راهاندازی و ایجاد حزب ندا گفته است:
یکی از دغدغههای ذهنیام این بوده و هست که ما در ایران نیروی «جنتلمن» نداریم. یعنی نیروهایی که دارای جهانبینی و نیروهایی که برخوردار از کیفیت در سطح ملی و قابل نشاندادن به خارجه باشند، نداریم.
حتی همین آقای ظریف و ناصری و خود من و دیگرانی که میبینید اینها تربیت به معنای حرفهای نشدهایم و در مسیر تندبادهای سیاسی تجاربی را کسب کردهایم. ما هم یا به دلیل خانوادههایمان یاد گرفتهایم که چگونه آداب معاشرت را رعایت کنیم یا چگونه باید لباس بپوشیم یا در مسیر راهی که بودیم و به دلیل استعدادی که داشتیم بعضی چیزها را فهمیدیم و یاد گرفتیم.
وی میافزاید: باید بپذیریم کشور ما فاقد چنان نیروی تربیت یافته و آموزش دیده در عرصه سیاست داخلی و خارجی است که بتواند نیروهای قابل ارایه به بیرون از مرزهای ایران داشته باشد. 98 درصد از آدمهایی که ما در کشور داریم قابل گذاشتن در ویترین نیستند و در استاندارد جهانی باید قایمشان کنیم. یعنی اینکه نمیتوانید آنها را به دنیای امروز عرضه کنید!
خرازی همچنین میگوید: هدف اول من در تأسیس حزب تربیت پنج هزار نیروی نخبه سیاسی در کشور است. مثل مدرسه پاریس، مدرسه تافت و فلچر آمریکا، یا مدرسه دیپلماسی آکسفورد در انگلیس. راهش این است. بر همین اساس به این جمعبندی رسیدم که واقعا باید حزبی سیاسی با دیدگاه اصلاحطلبی به وجود بیاید تا این فقدان را جبران کند. آن هم با دیدگاه اعتدالی اصلاحات نه دیدگاه رادیکالی.
او همچنین در ادامه تصریح کرده است: هدف من با ندا هم تغییر ادبیات سیاسی و تربیت نیروی کارآمد، وفادار، ماندگار و متدین و جنتلمن در ایران است.
تحلیل بر اظهارات جالب صادق خرازی:
*از ادبیات بورژوازی آقای خرازی که بگذریم، عزم بیان شده از سوی وی برای تربیت نیروهای سیاسی مطلوب در ایران اسلامی، عزمی ستودنی است.
اما در اینجا این سؤال مطرح میشود که منظور خرازی از تربیت «جنتلمنها» چیست؟
از گفتههای اشاره شدهی وی اینطور مستفاد میشود که جنتلمنهایی که در حزب ندا تربیت میشوند در واقع قرار است 5 هزار سیدمحمد صادق خرازی تکثیر شده باشند.
اصلاحطلبهایی که اگرچه به اسلام و نظام دلبستگی دارند اما لباسهایشان را با هم سِت میکنند، به مجموعهداری علاقه دارند، از لحاظ معیشت و اقتصاد با مشکل چندانی مواجه نیستند، زبان خارجه میدانند، آداب معاشرت! (به تعریف خرازی) بلدند، سر آستینهای خود را گلدوزی میکنند و البته به وقتش هم میتوانند بر اساس یک تحلیل غلط، برای «قدرت جهانی»! نامه بنویسند و ضمن پذیرش شروطش درخواست تلویحی رفع جنگ کنند.
حقیقت آنست که بر خلاف نظر آقای خرازی، 98 درصد آدمهای ما در کشور را اتفاقاً باید در ویترین گذاشت و در مقابل چشمان تمام دنیا روی دست گرفت.
مثلاً آقای خرازی ، یقیناً با ما موافق است که دیپلماسی حاج احمد متوسلیان و حاج قاسم سلیمانی است که حزبالله و مقاومت و ارکان رکین اعتلای انقلاب اسلامی را میسازد نه صرفاً آستینهای گلدوزی شده!
بله! ای بسا که عصای سرطلایی و گلدوزی سر آستین برای دیپلماسی لازم است اما دعوا از آنجا شکل میگیرد که اصالت با کدام باشد؟!
اصالت آیا با گفتمان دارالفنون ما باشد یا با مدرسهی دیپلماسی آکسفورد؟!
اصالت آیا با فرهنگ بسیجی باشد که حتی در میانهی مذاکرات هم از عکس شهید نمیگذرد یا با اقدامات نابجا و رودربایستی با تحریمهای جدیدی که خلاف متناند ولی خلاف روح عنوان میشوند؟!
آقای خرازی که یقیناً با تاریخ این ملک و مملکت دوستداشتنی آشنایی مطلوب دارد بیان کند که جنتلمنها حتی از نوع ریشدارشان در کدام گوشه از تاریخ ما، با لندآرتها و ادوکلنها و لباسهای شقّ و رقّشان توانستهاند دردی را از اسلام و ایرانیت و مردم دوا کنند؟! (اگر در تمام تاریخ ما، استخوانی لای هر زخمی نگذاشته باشند)
و اساساً نه تاریخ ما که در کدام قسمت از تاریخ جهان، جنتلمنهای مورد اشاره خرازی جز ایفای نقش در آتلیههای هنری و کنسرتهای اُپرا و ایضاً در کرنش ذلیلانه در مقابل دهکده جهانی مکلوهان و تزریق ترس از خنجر عموسام! نقش تأثیرگذار مثبت داشته یا ایفا کردهاند؟!
دیپلمات همیشه محجوب ما توضیح بدهد که امام روحالله این انقلاب اسلامی را با جنتلمنهای ریشداری که فقط 9 ماه انقلاب را تحمل کردند شروع کرد و به سرانجام رساند که حال نیاز به تکثیر 5 هزارتای دیگر از آنها باشد یا با پابرهنههایی که اگرچه شاید برخیشان غذای خوب نخورده بودند و زبان خارجه نمیدانستند اما ادب اسلامی داشتند و معاشرت و نجابت علوی آنها تاریخ و جهانیان را به کرنش و تسلیم وا داشت.
آری! از زاویهای، ما هم با خرازی همعقیدهایم که با تسامح ممکن است بتوان تدین و جنتلمنی مشترّعانه را در کنار هم جمع کرد اما آیا بدون جنتلمنیسم دنیای ما پسرفت میکند که نیاز به تکثیر احساس کردهایم؟!
و آیا نمیتوان با فرهنگی غیر جنتلمنی مثل فرهنگ بسیجی و یا اساساً با سبک زندگی اسلامی زیست، به هنر علاقه ورزید و با دنیا تعامل کرد؟!
پاسخ این سؤالهای جسته و گریخته مشخص است اما مشخصتر، دورنمایی است که هدف اعلامی سیدمحمدصادق خرازی، آنرا در ذهن میپروراند.
جنتلمنهایی نان خوب خورده با ذائقه اصلاحطلبی که مشخص نیست ممنوعالتصویری لیدرشان در کنار تاریخی که بصورت جدی تحتالشعاع رخدادهای سال 78 و 88 قرار گرفته و پر است از پروندههایی مثل تحصن، فرار و دیکتاتوری خواندن اصل نظام؛ چه ملغمهای را از یک گفتمان سیاسی در مقابل آنها خواهد داد؟!
گفتنیست، قبل از صادق خرازی نیز کسانی در دولت قبلی مدعی تربیت چند هزار نفری نیروهایی برای آینده و با گفتمان حلقه خاص خود بودند که البته چون مستقیمِ راهشان کج بود هرگز به سرمنزل مقصود نرسیدند.
یکی از دغدغههای ذهنیام این بوده و هست که ما در ایران نیروی «جنتلمن» نداریم. یعنی نیروهایی که دارای جهانبینی و نیروهایی که برخوردار از کیفیت در سطح ملی و قابل نشاندادن به خارجه باشند، نداریم.
حتی همین آقای ظریف و ناصری و خود من و دیگرانی که میبینید اینها تربیت به معنای حرفهای نشدهایم و در مسیر تندبادهای سیاسی تجاربی را کسب کردهایم. ما هم یا به دلیل خانوادههایمان یاد گرفتهایم که چگونه آداب معاشرت را رعایت کنیم یا چگونه باید لباس بپوشیم یا در مسیر راهی که بودیم و به دلیل استعدادی که داشتیم بعضی چیزها را فهمیدیم و یاد گرفتیم.
وی میافزاید: باید بپذیریم کشور ما فاقد چنان نیروی تربیت یافته و آموزش دیده در عرصه سیاست داخلی و خارجی است که بتواند نیروهای قابل ارایه به بیرون از مرزهای ایران داشته باشد. 98 درصد از آدمهایی که ما در کشور داریم قابل گذاشتن در ویترین نیستند و در استاندارد جهانی باید قایمشان کنیم. یعنی اینکه نمیتوانید آنها را به دنیای امروز عرضه کنید!
خرازی همچنین میگوید: هدف اول من در تأسیس حزب تربیت پنج هزار نیروی نخبه سیاسی در کشور است. مثل مدرسه پاریس، مدرسه تافت و فلچر آمریکا، یا مدرسه دیپلماسی آکسفورد در انگلیس. راهش این است. بر همین اساس به این جمعبندی رسیدم که واقعا باید حزبی سیاسی با دیدگاه اصلاحطلبی به وجود بیاید تا این فقدان را جبران کند. آن هم با دیدگاه اعتدالی اصلاحات نه دیدگاه رادیکالی.
او همچنین در ادامه تصریح کرده است: هدف من با ندا هم تغییر ادبیات سیاسی و تربیت نیروی کارآمد، وفادار، ماندگار و متدین و جنتلمن در ایران است.
تحلیل بر اظهارات جالب صادق خرازی:
*از ادبیات بورژوازی آقای خرازی که بگذریم، عزم بیان شده از سوی وی برای تربیت نیروهای سیاسی مطلوب در ایران اسلامی، عزمی ستودنی است.
اما در اینجا این سؤال مطرح میشود که منظور خرازی از تربیت «جنتلمنها» چیست؟
از گفتههای اشاره شدهی وی اینطور مستفاد میشود که جنتلمنهایی که در حزب ندا تربیت میشوند در واقع قرار است 5 هزار سیدمحمد صادق خرازی تکثیر شده باشند.
اصلاحطلبهایی که اگرچه به اسلام و نظام دلبستگی دارند اما لباسهایشان را با هم سِت میکنند، به مجموعهداری علاقه دارند، از لحاظ معیشت و اقتصاد با مشکل چندانی مواجه نیستند، زبان خارجه میدانند، آداب معاشرت! (به تعریف خرازی) بلدند، سر آستینهای خود را گلدوزی میکنند و البته به وقتش هم میتوانند بر اساس یک تحلیل غلط، برای «قدرت جهانی»! نامه بنویسند و ضمن پذیرش شروطش درخواست تلویحی رفع جنگ کنند.
حقیقت آنست که بر خلاف نظر آقای خرازی، 98 درصد آدمهای ما در کشور را اتفاقاً باید در ویترین گذاشت و در مقابل چشمان تمام دنیا روی دست گرفت.
مثلاً آقای خرازی ، یقیناً با ما موافق است که دیپلماسی حاج احمد متوسلیان و حاج قاسم سلیمانی است که حزبالله و مقاومت و ارکان رکین اعتلای انقلاب اسلامی را میسازد نه صرفاً آستینهای گلدوزی شده!
بله! ای بسا که عصای سرطلایی و گلدوزی سر آستین برای دیپلماسی لازم است اما دعوا از آنجا شکل میگیرد که اصالت با کدام باشد؟!
اصالت آیا با گفتمان دارالفنون ما باشد یا با مدرسهی دیپلماسی آکسفورد؟!
اصالت آیا با فرهنگ بسیجی باشد که حتی در میانهی مذاکرات هم از عکس شهید نمیگذرد یا با اقدامات نابجا و رودربایستی با تحریمهای جدیدی که خلاف متناند ولی خلاف روح عنوان میشوند؟!
آقای خرازی که یقیناً با تاریخ این ملک و مملکت دوستداشتنی آشنایی مطلوب دارد بیان کند که جنتلمنها حتی از نوع ریشدارشان در کدام گوشه از تاریخ ما، با لندآرتها و ادوکلنها و لباسهای شقّ و رقّشان توانستهاند دردی را از اسلام و ایرانیت و مردم دوا کنند؟! (اگر در تمام تاریخ ما، استخوانی لای هر زخمی نگذاشته باشند)
و اساساً نه تاریخ ما که در کدام قسمت از تاریخ جهان، جنتلمنهای مورد اشاره خرازی جز ایفای نقش در آتلیههای هنری و کنسرتهای اُپرا و ایضاً در کرنش ذلیلانه در مقابل دهکده جهانی مکلوهان و تزریق ترس از خنجر عموسام! نقش تأثیرگذار مثبت داشته یا ایفا کردهاند؟!
دیپلمات همیشه محجوب ما توضیح بدهد که امام روحالله این انقلاب اسلامی را با جنتلمنهای ریشداری که فقط 9 ماه انقلاب را تحمل کردند شروع کرد و به سرانجام رساند که حال نیاز به تکثیر 5 هزارتای دیگر از آنها باشد یا با پابرهنههایی که اگرچه شاید برخیشان غذای خوب نخورده بودند و زبان خارجه نمیدانستند اما ادب اسلامی داشتند و معاشرت و نجابت علوی آنها تاریخ و جهانیان را به کرنش و تسلیم وا داشت.
آری! از زاویهای، ما هم با خرازی همعقیدهایم که با تسامح ممکن است بتوان تدین و جنتلمنی مشترّعانه را در کنار هم جمع کرد اما آیا بدون جنتلمنیسم دنیای ما پسرفت میکند که نیاز به تکثیر احساس کردهایم؟!
و آیا نمیتوان با فرهنگی غیر جنتلمنی مثل فرهنگ بسیجی و یا اساساً با سبک زندگی اسلامی زیست، به هنر علاقه ورزید و با دنیا تعامل کرد؟!
پاسخ این سؤالهای جسته و گریخته مشخص است اما مشخصتر، دورنمایی است که هدف اعلامی سیدمحمدصادق خرازی، آنرا در ذهن میپروراند.
جنتلمنهایی نان خوب خورده با ذائقه اصلاحطلبی که مشخص نیست ممنوعالتصویری لیدرشان در کنار تاریخی که بصورت جدی تحتالشعاع رخدادهای سال 78 و 88 قرار گرفته و پر است از پروندههایی مثل تحصن، فرار و دیکتاتوری خواندن اصل نظام؛ چه ملغمهای را از یک گفتمان سیاسی در مقابل آنها خواهد داد؟!
گفتنیست، قبل از صادق خرازی نیز کسانی در دولت قبلی مدعی تربیت چند هزار نفری نیروهایی برای آینده و با گفتمان حلقه خاص خود بودند که البته چون مستقیمِ راهشان کج بود هرگز به سرمنزل مقصود نرسیدند.