جهان نیوز - از آغاز، این انتخاب برایش ثقیل بود؛ آن قدر که به جای تبریک، در باب ضرورت مشورت پذیری رهبری سخن گفت! در نامه ای که آقای منتظری همان روزهای نخست خطاب به رهبر انقلاب نوشته بود، البته آیت الله خامنه ای فردی لایق، متعهد و دلسوز دانسته شده بود؛ اما در نهایت، نامه تنها در آرزوی توفیق خلاصه می شد.
آقای منتظری که با عتاب امام از جایگاه قائم مقامی رهبری کنار گذاشته شده بود ، در نامه خود نخست رحلت امام را تسلیت گفت و در ادامه نوشت:«از خداوند قادر متعال مسئلت می نمایم جنابعالی را که فردی لایق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و انقلاب تجربه ها آموخته و همواره مورد حمایت رهبر بزرگ انقلاب بوده اید، در انجام مسئولیت خطیر رهبری که مجلس خبرگان به جنابعالی محول نموده است، یاری نماید تا ان شاء الله موفق شوید به کشور و به ملت مسلمان ایران که در راه تحقق اهداف و آرمان های انقلاب این همه گذشت و فداکاری از خود نشان داده و با همه وجود در صحنه انقلاب باقی است خدمات شایسته و سازنده ای انجام دهید.»
این نامه می افزود:«ان شاءالله در مسائل مهمه و سرنوشت ساز مشورت با حضرات آیات عظام و علماء اعلام و شخصیت های متعهد و آگاه مورد توجه خواهد بود.»
پاسخ رهبر انقلاب به این نامه گویای بسیاری از مسائل بود. آیت الله خامنه ای از بابت تأیید اقدام مجلس خبرگان(!) از سوی آقای منتظری تشکر کردند. ایشان در پاسخ خود نوشتند:«پس از سلام و تحیت از پیام تسلیت به مناسبت ضایعه عظیم جهان اسلام، ارتحال پیشوای آزادگان و امید مستضعفان حضرت امام خمینی قدس سره العزیز و همچنین از دعای خیر و اظهارات محبت آمیز نسبت به اینجانب و تأیید اقدام مجلس محترم خبرگان متشکرم.»
کسی که روزی جزو تئوریسین های ولایت فقیه به شمار میآمد از همان آغاز نتوانست تصمیم انقلابی مجلس خبرگان را به خود بقبولاند. این گونه بود که از پس سال ها با روی کار آمدن دولت اصلاحات لب به سخن گشود و همه آنچه را که از نخست ناگفته نگه داشته بود، بر زبان آورد. همزمان با میلاد حضرت علی(ع) مردم نجف آباد اصفهان به دیدار آیت الله آمده بودند. ۲۳ آبان ۷۶ یعنی درست ۵ ماه و ۲۱ روز بود که از دوم خرداد می گذشت. فرصت انگار این بار بر خلاف همیشه مساعد بود. دولتی سر کار آمده بود که از دموکراسی و جامعه مدنی می گفت و آقای منتظری نیز از باب دفاع از مردم لب به سخن گشود تا بحث را به حاشیه هایی بکشاند که در میانشان می شد حتی تخطئه «مبانی» تصمیم گیری مجلس خبرگان را هم دید! آقای منتظری از امر به معروف گفت. مانند کسی که قصد راه اندازی جریانی جدید و دامنه دار داشته باشد:«گاهی امر به معروف و نهی از منکر موارد جزئی دارد، یک وقت هم معروف و منکر یک چیزی است که شخص نمی تواند وظیفه را به نهایی انجام دهد. احتیاج به تجمع، تشکل و تشکیلات دارد. روزگار فرق می کند، در هر زمان بایستی معروف در جامعه بسط پیدا کند و جلوی منکرات گرفته شود. حالا یک فردی یک کار جزئی انجام می دهد که خلاف است، این را من میتوانم نهی از منکر کنم، اما مثلاً یک منکری است در جامعه که این نهی را شخص نمی تواند انجام دهد، باید مردم متشکل شوند.» اما آن منکر که دغدغه آن روز آیت الله بود، چه می توانست باشد؟ کدام منکر بود که او برای براندازیاش تجمع و تشکل و تشکیلات را لازم می دانست؟ آیا این همه پیامی برای شروع یک مبارزه جدید بود؟ آقای منتظری از مواردی می گفت که نهیشان را لازم میدانست: «در قانون اساسی ما یک ولی فقیه ذکر شده، اما معنایش این نیست که ولی فقیه یعنی همه کاره، آن وقت دیگر جمهوری معنایی نخواهد داشت. ولی فقیه هم با آن شرایطی که در قانون اساسی دارد، وظایفی در قانون اساسی برایش مشخص شده، عمده وظیفه اش – که مهمتر است- اینکه نظارت کند بر جریان جامعه، مشی جامعه یک وقت از موازین اسلام و حق منحرف نشود.» ایشان این گونه ادامه داد که:«در دنیا با چماق نمی شود کار کرد، حکومت چماقی دیگر در دنیا پیش نمی رود. مردم روشن شده اند، هر کسی اهل مطالعه است، اهل کتاب خواندن است، بیدار است. در دنیا این گونه حکومت میکنند، حکومت دست ملت است، ما هم که گفته ایم جمهوری اسلامی، جمهور باید خودشان کشور را اداره کنند.» او همچنین گفت:«مردم هستند که دولت را روی کار می آورند. دولت یعنی رئیس حکومت، رئیس جمهوری،
نماینده ها را واقعاً باید مردم بیاورند روی کار، هیچ کس حق ندارد دخالت کند، اگر بنشینند خاصه خرجی(رفاقت بازی) کنند یک افرادی –ولو شورای نگهبان- ظلم کرده اند به حقوق مردم.» و این همه البته مقدمه ای بود برای بیان آنچه شاید سالهای سال در ذهن میپروراند. ایشان از ضرورت استقلال دولت سخن گفت و بعد از پیام شفاهیاش به رئیس جمهور خبر داد. توصیه هایی که البته از جانب دولتمردان چندان مورد استقبال قرار نگرفت. آقای منتظری گفت:«من یکی از اشکالاتم به آقای رئیس جمهوری آقای خاتمی واقعاً این است، من پیغام هم دادم. نمی دانم به ایشان گفته اند یا نه، البته ایشان با من ارتباطی ندارند، اما من اول که انتخاب شدند برایشان پیام دادم، بعد هم به ایشان پیام(شفاهی) دادم که این طور که پیش می روید نمی توانید کار کنید، یک نفر رئیس دولت اگر وزرایش و استاندارهایش، با او هماهنگ نباشند، یک قدم نمی تواند بردارد.»
تحلیل کهنه
تحلیل آقای منتظری از انتخابات دوم خرداد همان چیزی بود که رسانه های خارجی درصدد تئوریزه کردن آن بودند. آقای منتظری از آغاز تحت تأثیر جریاناتی خاص تصمیم می گرفت و این جریانات هیچ گاه او را رها نکردند. امام به واسطه نفوذ همین جریانات در بیت آقای منتظری بود که او را از جایگاه قائم مقام رهبری کنار زد و با عنوان ساده لوح از او یاد کرد. توصیه آقای منتظری به رئیس جمهور برگرفته از این تحلیل بود که دوم خرداد «نه» به جمهوری اسلامی و مشی عملی ولی فقیه بوده است. اگر برخی بعدها در ماجرای قتل های زنجیره ای گفتند که «آقای خامنهای غیر از امام است و آقای خاتمی بیست میلیون نفر پشت سر دارد، آقای خامنهای هشت میلیون رأی آورد و اگر درگیری به وجود بیاید، شما مطمئن باشید که آقای خامنهای پیروز نخواهد شد»، آن روز همین تحلیل در ذهن آقای منتظری نقش بسته بود.
درست به واسطه همین تحلیل القایی بود که وی در سخنرانی آن روز خود از توصیهاش به رئیس جمهور سخن گفت:«من پیغام دادم که من اگر جای شما بودم می رفتم پیش رهبر و میگفتم: شما مقامت محفوظ، احترامت محفوظ، ولی ۲۲ میلیون مردم به من رأی دادند، به من هم که رأی دادند این ۲۲ میلیون، همه می دانستند که رهبر کشور به کسی دیگر نظر دارد. دفترشان و خودشان همه، شخص دیگری را تأیید می کردند، ۲۲ میلیون آمدند به ایشان رأی دادند، معنایش این است که ما آن تشکیلات را قبول نداریم. رأی این ۲۲ میلیون معنایش این است که ما آن را که شما می گویید قبول نداریم.» در واقع از نظر آقای منتظری دوم خرداد «نه» بلند مردم به رهبری، نظام و شاید انقلاب بود. این تحلیل در واقع کپی برابر اصل همان تحلیلی بود که بعد از دوم خرداد رسانه های وابسته به بیگانگان ساختند و پرداختند تا بعد سر از خانه آقای منتظری دربیاورند و حرفشان را از زبان او واگویه کنند.
آقای منتظری در سخنان خود او تا آنجا پیش رفت که حتی رسماً رئیس جمهور را دعوت به اعتراض و استعفای اعتراض آمیز کرد. آقای منتظری ادامه داد:«ایشان(خاتمی) قاعده اش این بود می رفت پیش مقام رهبری و می گفت شما احترامت محفوظ، ۲۲ میلیون به من رأی دادند، از من انتظارات دارند و اگر بنا بشود که بخواهید در وزرای من و در استاندارهای من دخالت بکنید و افرادی را به من تحمیل کنید، من نمیتوانم کار بکنم، بنابراین من ضمن تشکر از مردم استعفا می دهم. به مردم می گویم: ایها الناس می خواهند در کار من دخالت کنند. قاعده این بود که به این صورت عمل نماید.»
او خاتمی را به خاطر کوتاه آمدن در مقابل رهبری محکوم کرده بود:«آقای رئیس جمهوری به عقیده من قاعده اش این بود یک قدری محکمتر می آمد. مقام رهبری هم بایستی همان رهبریش را میکرد. معنای رهبری این است که نظارت کند در کشور کارهای خلاف شرع انجام نشود. اگر یک وقت رئیس جمهوری یا وزیری خواست کار خلاف بکند و از مقررات شرع منحرف شود، او جلویش را بگیرد، نه اینکه یک تشکیلات و یک گارد سلطنتی درست کند از پادشاهان دنیا زیادتر و کسی هم دسترسی نداشته باشد و در وزارتخانه دخالت کنند، در استاندار دخالت کنند، در همه جا دخالت کنند. خود ایشان، اینهایی که اطراف ایشان هستند، این غلط است...» آقای منتظری به صراحت در مقابل نظام موضع گرفت و آن را حکومت مطلقهای خواند که در دنیا با عنوان تجربهای شکست خورده شناخته میشود.
مشکل رهبری
مشکل آقای منتظری البته فقط محدوده اختیارات رهبری نبود. او جدای از مصداق رهبری، مبنای انتخاب رهبر توسط مجلس خبرگان را نیز به چالش کشید. این البته نشان از آن داشت که حرف او حرف تازه ای نیست. حرف او ریشه در همان سال های پایانی عمر امام و بعد هم ماجرای انتخاب رهبری داشت. در واقع آقای منتظری با سخنان خود به صحت و درستیِ این واقعیت برای آیندگانی که تاریخ را مرور میکنند، گواهی داد که پیامش به رهبر انقلاب بعد از تصمیم خبرگان صوری بوده است. آقای منتظری از همان آغاز نتوانست کنار رفتن خود را تحمل کند؛ و این واقعیت در خردهگرفتن های با پوشش علمی و روایی به مبانی خبرگان رهبری نمود خارجی پیدا کرد.
آقای منتظری از ضرورت اعلمیت رهبری گفت و تصمیم مجلس خبرگان در برداشتن شرط مرجعیت و اعلمیت را قابل خدشه دانست. او تصریح کرد:«رهبر باید اعلم باشد، شخص اعلم به کتاب خدا باید نظارت داشته باشد که مردم کج نروند.» او در عین حال خط قرمز بودن رهبری را هم از سر راه برداشت تا آسوده سخن بگوید:«این را هم به شما بگویم این که می گویند خط قرمز، این خط قرمز که مرتب می گویند، خط قرمز خدا و پیغمبر و امام معصوم است، غیر اینها خط قرمز، نیست!» بعد از برداشتن خط قرمزها نوبت به تخطئه شخص آیت الله خامنهای و جایگاه علمی و فقهی ایشان رسید:«حالا صرف نظر از مسأله رهبری، مرجعیت را چرا دیگر؟ شما که در شأن و حد مرجعیت نیستید. من قبلاً به ایشان تذکر دادم، در شرف فوت مرحوم آیت الله اراکی بود، من به وسیله آیت الله مؤمن راجع به چند چیز برای ایشان پیام دادم. این صورت متن پیام است. به دست ایشان هم رسیده است، بند هفتم آن را من می خوانم، به ایشان پیام دادم: «مرجعیت شیعه همواره قدرت معنوی مستقلی بوده، بجاست این استقلال به دست شما شکسته نشود و حوزه های علمیه جیره خوار حکومت نشوند که برای آینده اسلام و تشیع مضر است و هر چند ایادی شما تلاش کنند، جنابعالی اثباتاً موقعیت علمی مرحوم امام را پیدا نمی کنید، نگذارید قداست و معنویت حوزهها با کارهای دیپلماسی ارگانها مخلوط شود، (تیپ فلان چه حقی دارد بیاید در قم یک عده بچه راه بیندازد و حوزه را به هم بریزند؟!) به مصلحت اسلام و حوزه ها و جنابعالی است که دفتر شما رسماً اعلام کند: چون ایشان کارشان زیاد است و وظیفه اداره کشور را به دوش دارند، از جواب دادن به مسائل شرعی معذورند و از حال به بعد جواب مسائل شرعی داده نمی شود و رسماً مراجعات علمی و دینی و حتی وجوه شرعیه جزئیه را کما فی السابق به حوزه ها ارجاع دهید.«این پیام تاریخش ۱۲/۸/۷۳ است.»
سخنان آن روز آقای منتظری متأسفانه آن گونه بود که مستمع را خواه ناخواه به این نتیجه می رساند که جمعی قدرت طلب در صدر کشور قرار گرفته اند، رأی و نظر مردم نادیده گرفته شده، جمعی خاص برای همه چیز تصمیم می گیرند و حکومت به حکومت استبدادی تبدیل شده است. آقای منتظری اقدام برخی در اعلام مرجعیت رهبر انقلاب را مبتذل کردن مرجعیت شیعه خواند و این رویداد و حواشی آن را از مصیبتهای آن روز کشور دانست!
یکپارچه اعتراض
بعد از سخنان منتظری بود که ایران یکپارچه به خروش آمد. از یک سو مراجع، علما، انقلابیون و بزرگان موضع گرفتند و از سوی دیگر مردم به خیابان ها آمدند تا تجدید بیعتی کرده باشند با رهبر انقلاب؛ کسی که امام او را واجد صلاحیت رهبری معرفی کرده بود.
آیت الله مشکینی در درس اخلاق خود لب به سخن گشود؛ آن گونه که از همان آغاز مشخص بود ناگفتههایش بسیار است:«مطلب زیاد بود گرچه حالم مقتضی نبود، اما جو امروز تقاضا می کند که چند جمله ای از حوادث روز بگویم. تا حال چیزی در این باره نگفته ام و نمی خواستم اول کسی باشم که در این باره سخنی ذکر کنم. مختصری راجع به این حادثه و آفریننده آن برایتان صحبت کنم. بدانید که من هر چه می گویم روی دلسوزی به افراد و حتی به دشمن است. به خدا قسم گاهی دشمن ها را هم دعا می کنم، خدایا آنها هم آدم بشوند. هیچ نشده است من علیه کسی به عنوان دشمن قدم برداشته باشم و صحبت کنم.»
رئیس جامعه مدرسین به ریشه یابی سخنان اهانت آمیز آقای منتظری پرداخت و از جریان فاسدی سخن گفت که سالها پیش امام نسبت به نفوذ آن هشدار داده بود: «این آقایی که این صحبت ها را کرده است و این جو ناصالح را ایجاد کرده است و تقریباً در داخل و خارج صداهای دشمنان به خوشحالی بلند شده است و ناراحتی برای دوستان انقلاب ایجاد کرده است، این آقا با این فضلش یک عیب داشت و این عیب او را در تمام جهات ساقط کرد. همه کمالاتش تحت الشعاع این عیب قرار گرفت. من مشکوکات را نمی گویم، معلومات قطعی را برایتان میگویم. یک عیب که تمام محسناتش را در زیر چتر قرار داد، این بود که از روز اول فکرش دست یک عده معدود ناصالح افتاد. اصلاً این آقا را قبضه کردند و نتوانست از این قضیه بیرون بیاید.» اشاره آیت الله مشکینی به باند مهدی هاشمی بود و ساده لوحی منتظری.
او از ملاقات خود با منتظری سخن گفت و از پند و اندرزهایش و اینکه پاسخ شنیده که:«من به مهدی هاشمی ایمان دارم!» آیت الله مشکینی درخصوص سخنان منتظری گفت:«تحریک کردن رئیس جمهوری علیه رهبری به این نحو که «بیست میلیون، بیست و دو میلیون به من در برابر شما رأی دادند و تو نمیگذاری من کار کنم، نمیگذارید وزرای من کار کنند، این شما و این هم ریاست جمهوری»، این ضایع کردن انقلاب است. والله این مفسده است.» او همچنین ادامه داد:«از آن طرف میگوید: «این بیست و دو میلیون به ریاست جمهوری من رأی دادند آقای رئیس جمهوری، به رهبر بگو اینها همه به تو گفتند: نه، بیست میلیون انسان به تو گفتند: نه. آیا آدم صحیح است که این جوری بگوید؟! آیا اینها که رأی دادند به رهبر گفتهاند: نه... مردم چه می دانند رهبر به کدام مایل است؟» آیت الله فاضل لنکرانی نیز در جلسه درس خارج خود لب به سخن گشود. این مرجع برجسته ولایت فقیه را با ولایت افقه متفاوت دانست و تصریح کرد:«اعلم واجب است، اما اینجا ولایت فقیه است، نه ولایت افقه که اعلمیت هم در ولایت شرط باشد.» او به ماجرای مجلس خبرگان نیز اشاره کرد یعنی آن زمان که بحث ها بر سر اعلمیت و مرجعیت بود:«خود قانون اساسی را که مطالعه می کردیم، بیشتر از یک لفظ مجتهد، عارف، مدیر، مدبر، بصیر و خبیر ندارد. لکن برای اینکه توضیح بیشتری در این رابطه داده شود، شورای بازنگری را به وجود آوردند که یک قسمتش مصادف با حیات امام شد و یک قسمت هم بعد از وفات امام تحقق پیدا کرد یعنی همان روزهای اولیه مقارن با فوت امام در آن شورای بازنگری به صراحت گفتند: در ولایت فقیهی که می گوییم، بیش از اجتهاد مطلق شرطیت ندارد، اعلمیت در آن نیست، این را هم به این لحاظ گفتند که چون این احتمال داده می شد که در آینده نظام، آنهایی که اعلم هستند، رهبریت را نپذیرند و آنهایی که رهبریت را می پذیرند، لعل(شاید) بعضی اعلم نباشد، لذا ملازمه را قطع کردند و گفتند: در ولایت فقیه لازم نیست توأم با اعلمیت باشد، اگر اعلم هم شد چه بهتر، اگر هم نشد، ضربه ای به ولایت فقیه و مشروعیت نظام و حاکمیت اسلام نمیخورد.»
آیت الله نوری همدانی نیز تصریح کرد:«این مردم و این حوزه قم در برابر هر حرکتی که بر نظام، حکومت و انقلاب اسلامی خدشه ای وارد کند، ایستادهاند و هرگز یک لحظه به خود فتور و سستی راه نمیدهند.» او در ادامه سخنان خود از مردم به خاطر بصیرت و هوشیاری انقلابیشان تشکر کرد:«در این چند روز جریانی به وجود آمد که اولاً از تمام مردم ایران باید تشکر کرد که حساسیت و آگاهی خودشان را نشان دادند. علاقه خودشان را به مسئله رهبری به مرحله نمایش گذاشتند. شاید مقداری هم تأخیر صحبت ها برای این بود که ببینند این مردم چه اندازه در برابر این مسئله حساس هستند و چه اندازه به این ارتباط علاقهمند هستند. این خیلی جای تشکر دارد، حوزه علمیه قم هم وظیفه خود را کاملاً انجام داد.»
آیت الله مکارم شیرازی از دیگر مراجعی بود که نسبت به سخنان منتظری واکنش نشان داد:«گاهی می گویند که ولایت فقیه سر از استبداد در می آورد، حق دارند که چنین بگویند، چون آگاه به مسائل اسلامی نیستند!»
بیانیه دولت خاتمی
لحن اهانت آمیز سخنان آقای منتظری تا بدانجا بود که هیأت دولت را هم به واکنش واداشت. در خبرهایی که همان زمان از جلسه هیأت دولت منتشر شد، این گونه آمده بود: «در این جلسه تصریح شد که دولت اصل ولایت فقیه را به عنوان میراث بزرگ امام خمینی و رکنی که با هدایت آن بزرگوار در قانون اساسی به صورت یک اصل محوری نظام درآمده ارج نهاده و هر گونه تضعیف ولایت فقیه را به زیان جامعه و انقلاب و ضربه خوردن به موازین آن می داند و آن را محکوم میکند.»
در این شرایط بود که بسیجیان به دیدار رهبر انقلاب رفتند تا ایشان گذرا از آنچه گذشته است سخن به میان آورند و رمزی از لایه های دیگر ماجرا بگشایند:«چندی قبل، در یکی از اجتماعاتی که درباره انقلاب و خطرات انقلاب برای استکبار، در یکی از کشورهای بیگانه تشکیل شده بود، بعضی از کسانی که در آنجا سخنرانی کردند، گفته بودند که انقلاب اسلامی، به وسیله روحانیت و به پشتیبانی جوانان حوزه و دانشگاه پیش رفت و به طور کلّی با تکیه به نسل جوان ادامه یافت. برای زدن و کوبیدن انقلاب هم باید از همین وسیله استفاده کنیم! باید سراغ حوزه علمیه، سراغ یک معمّم و سراغ حوزه و دانشگاه برویم؛ بلکه از آن طریق بتوانیم این انقلاب را ضربه بزنیم!»
رهبر انقلاب افزودند: «کسانی که توطئه میکنند، ملت ایران را بد شناختهاند! در این توطئهای که اخیراً نشانههای آن را مشاهده کردید - که من مایل نیستم در جزئیات اینگونه چیزها وارد شوم - دلم نمیخواهد از کسانی اسم بیاورم؛ اما اصل قضیه را ملت ایران، باید درست توجه کند و اعماق توطئه را بداند. عزیزان من! ما در شناختن دشمن، دچار اشتباه نخواهیم شد؛ این را دشمن بداند! خیال نکند که اگر آمدند و چند نفر آدم سادهلوح و معمم را وادار کردند که حرفی بزنند، ما اشتباه میکنیم و خیال میکنیم که دشمن ما اینها هستند! اینها کسی نیستند! دشمن، خود را پشت پرده پنهان میکند. دشمن که جلو نمیآید و خود را نشان نمیدهد. دشمن سعی میکند شناخته نشود! آن کسی که سینه سپر میکند و به خیال خود جلو میآید، یک عامل است؛ ممکن است خودش هم نداند عامل است! امام بزرگوار، مکرّر میفرمود که گاهی دشمن با ده واسطه، یک نفر را تحریک میکند که حرفی بگوید، یا کاری را انجام دهد! اگر شما بخواهید دشمن را بشناسید، باید ده واسطه را طی کنید و بروید. دشمن انقلاب در ایران - یعنی ایادی استکبار جهانی - راحت میتوانند ده واسطه پیدا کنند و خودشان را در حوزه قم، به بیچارهای برسانند و او را به حرفی، به گفتهای و به یک موضعگیری غلط و ناشیانه وادار کنند!» آیت الله خامنه ای از ضرورت هوشیاری سخن گفتند و سخنانشان در واقع تبیینی از فضای دوقطبی یک پازل بود که یک سوی آن اهداف دشمنان دیرینه انقلاب و نظام و خارج نشینان و کاخ سفید قرار داشت و سوی دیگر جمهوری اسلامی. در این پازل بود که می شد مواضع آقای منتظری را واگویه ای تکراری از همان مواضع همیشگی رسانه های خارجی دانست.
دل امام را خون کرده بودند
رهبر انقلاب ادامه دادند:«این دفعه به خیال خود خواستند روش مؤثّرتری را تجربه کنند و آن، هدف گرفتن رهبری است! یقیناً بعد از مطالعه زیاد و با اطلاع از اوضاع و احوال گوناگونی - و البته خبرهای راست و دروغی - توانستهاند به این نتیجه برسند که باید رهبری را هدف قرار داد! چرا؟ به خاطر اینکه میدانند در کشور، اگر یک رهبری مقتدر وجود داشته باشد، همه توطئههای آنها نقش بر آب خواهد شد؛ والّا اینها با شخص، طرف نیستند! شخص، برای اینها مهم نیست؛ هر کس باشد. مگر همین کسانی که امروز به این زبان خشن حرف میزنند و اینطور ناجوانمردانه سیل تهمت و افترا روانه میکنند، با امام، طرف نشدند؟! همین افراد با امام هم طرف شدند؛ دل امام را پر از خون کردند، که امام در آن نامه، به آن اشاره فرمود! همین کارها را با رهبری میکنند؛ چون میدانند رهبری در جامعه اسلامی و ایران اسلامی، گرهگشاست.» ایشان در ادامه به سرچشمه این دست تحلیل ها و حرف و حدیث ها هم اشاره کردند:«امروز کسانی که به رادیوهای بیگانه گوش میدهند - که غالب این تحلیلهای غلط هم از رادیوهای بیگانه است - پی میبرند که متأسفانه آدمهای سادهدل، عین همان را که دشمن القا و پول خرج میکند تا آن را به ذهنهای مستمعین خود برساند، قبول میکنند!»
آیت الله خامنه ای از موضع رئیس جمهور در این موضوع تجلیل کردند و آن را ناکام کننده دشمنان دانستند. رهبر انقلاب فرمودند:«دشمن سعی کرد بگوید دو جریان است که با هم مخالفند، و بر سر اختیارات، با هم اختلاف دارند. نخیر؛ ایشان در مصاحبه، قشنگ تشریح و روشن کردند. معلوم شد که روابط، کاملاً تعریف شده و مشخص است. همه میدانند که تکلیف و وظیفهشان چیست و با همکاری و محبّت، کارهای خودشان را پیش میبرند. دشمن، اینجا ناکام شد! بعد هم بزرگان و مراجع عظام قم ایستادند.» آن روز رهبر انقلاب اگر چه سخنها گفت اما فحوای کلام نشان می داد که ناگفته هایی هم هست که مصلحت در بیانشان نیست. رهبر انقلاب از اینکه از حق خود گذشته اند سخن گفتند و یادها را به روزهای حیات امام راحل ارجاع دادند:«امام بزرگوار در طول ده سال،
خیلی حرفها داشت که بعضی از آنها را به مردم گفت، خیلی را هم به مردم نگفت! ما هم حرفهایی داریم که اگر خدای متعال در پیشگاه خودش اجازه نطق داد، با خود او در میان خواهیم گذاشت. لزومی ندارد که انسان همه چیزها را بگوید! من مسأله شخصی در این قضیه ندارم؛ اما از حق مردم مطلقاً اغماض نخواهم کرد.» ایشان در پایان همه را از انتقام گیری برحذر داشتند اما در عین حال تأکید کردند که قانون باید اجرا شود.
مهر تأیید فقها
سخن گفتن آقای منتظری از شرایط علمی و فقاهت رهبر انقلاب در حالی بود که پیشتر یعنی همان زمان که مجلس خبرگان آیت الله خامنه ای را به رهبری انتخاب کرد، جمع کثیری از علما و مراجع بر فقاهت و اجتهاد ایشان مهر تأیید زده بودند. آیت الله فاضل در این خصوص نوشت:«در مورد مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای دامت برکاته اشعار می دارد که مقام شامخ علمی و اجتهاد و فقاهت معظمله جای هیچ گونه تردید نیست اینجانب با توجه به سابقه آشنایی دیرین با ایشان و اطلاع از مراتب تحصیلی، اذعان به اجتهاد بنحو اطلاق وی دارم علاوه بر اشاره و بلکه تصریح امام عظیم الشأن قدس سرهالشریف در موارد متعدد به صلاحیت و شایستگی رهبری ایشان دلیل عمده بر مقام اجتهاد معظم له میباشد.»
صانعی نیز نوشت:«اجتهاد حضرت آیت الله خامنه ای مدظله العالی ثبوتاً و اثباتاً نیاز به نظر دادن نداشته و ندارد و نه تنها مجتهد مسلم می باشد بلکه فقیه جامع الشرایط واجب الاتباع است. امید آنکه سایه اش بر سر مسلمین مستدام.»
در واقع همان زمان چهره های مختلف بر شرایط علمی و فقهی آیت الله خامنه ای صحه گذاشته بودند. اما این همه از سوی آقای منتظری نادیده گرفته شد. واکنش ها بعد از بیانات رهبر انقلاب هم ادامه پیدا کرد. مراجع، علما و مردم از یک سو و جریانات سیاسی از سوی دیگر اظهارات منتظری را محکوم کردند. هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه تهران ضمن اشاره به اینکه امام نظرشان با آیت الله خامنه ای بود و ایشان را واجد شرایط رهبری می دانستند، تصریح کرد:«این را هم من باید شهادت بدهم... من به ایشان نزدیکم، معمولاً از هم چیزی را پنهان نمی کنیم. من می دانستم ایشان راضی نیست مرجع باشد. یقین داشتم که ایشان مخالف است. ایشان گفتند که من حالا اگر بخواهم مسئولیت مرجعیت را بگیرم، چقدر باید وقت بگذارم، مگر می شود؟ ایشان قبول نمی کرد و می گفت من وقت ندارم... با تو که حرف می زنم من راضی نیستم کسی از مرجعیت من حمایت بکند، لذا من نکردم. این یک واقعیت تاریخی است که من می دانستم و ایشان و اگر لازم نبود هیچ موقع این حرف را نمی زدم، اما حالا می بینم بی انصافی دارد می شود.» آیت الله هاشمی شاهرودی که از شاگردان مبرز سید محمد باقر صدر و عضو فقهای شورای نگهبان به شمار می آمد نیز لب به سخن گشود و به تشریح مراتب علمی رهبر انقلاب پرداخت تا آنان که نمی دانند، مطلع شده باشند.
آیت الله امینی و آیت الله جوادی آملی از دیگر چهره هایی بودند که اعتراض خود را اعلام کردند. آیت الله امینی خطاب به آقای منتظری تصریح کرد:«اگر خبرگان اشتباه کرده اند، چرا زمانی که شما را به قائم مقامی انتخاب کردند، آن موقع نگفتید اشتباه کرده اند؟ اگر اعلمیت در فقه را برای رهبری لازم می دانید چرا آن زمان که شما را به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب کردند و آیات عظام بزرگواری همچون مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی، مرعشی نجفی و دیگران وجود داشتند، نگفتید این آقایان از نظر فقهی بر من ارجحیت دارند و آنان را انتخاب کنید؟»
شهوت عملی دارند
آیت الله جوادی آملی نیز که در مسجد اعظم قم و در راهپیمایی بزرگ مدرسین و طلاب حوزه علمیه و مردم قم سخن می گفت، تأکید کرد:«در جریان ولایت فقیه، برخی شبهه علمی دارند و برخی شهوت عملی. شما در خدمت سراسر قرآن کریم که مشرف می شوید، می بینید قرآن این دو راه را همواره بازگو و نهی کرد. هر جا شبهه علمی بود، قرآن کاملاً نقل کرد و پاسخ داد و هر جا شهوت عملی بود، تهدید و انذار کرد، چه اینکه از موعظت هم دریغ نکرد.»
زهرا مصطفوی دختر امام نیز طی سخنانی گفت:«هنوز به یاد داریم که امام عزیز قریب دو سال در پیامها و نامه های خود به افشای نقش زیرکانه و منافقانه لیبرال ها و منافقین پرداخت تا قائم مقام رهبری را از خطر حضور آنها و تحریکات و تحلیل های بی محتوای آنها آگاه کند و موفق نشد و چنان شد که با دلی پرخون ایشان را از صحنه سیاسی نظام مقدس جمهوری اسلامی کنار گذاشت.»
همزمان تشکل ها و جریانات مختلف نیز به میدان آمدند تا موضع انقلابی خود را در برگه های تقویم تاریخ به ثبت برسانند. جامعه روحانیت مبارز طی بیانیه ای شدیداللحن ضمن تأکید بر اینکه امام خمینی هیچ کس را از مقام معظم رهبری برای مقام ولایت شایسته تر نمیدانست، اعلام کرد: «بوقهای استکباری و نشخوارکنندگان خوراکهای مسموم آنان نمیتوانند این حقیقت روشن را دریابند که رأی ۳۰ میلیونی مردم، رأی به خواست انقلاب و نظام و رهبری بود. مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنه ای همان مجتهد مسلم و فقیه عادل و جامعالشرایطی است که امام راحل او را خورشید درخشان انقلاب نامید و هیچ کس را شایسته تر از ایشان برای تداوم رهبری و مقام ولایت نمیدانست و این همان حقیقتی بود که نزدیک به هفتاد فقیه عادل و برجسته و مورد اعتماد و انتخاب مردم در مجلس خبرگان به آن شهادت دادند، یاران و اصحاب انقلاب از هر جریان و گروه بر آن مهر تأیید و تصدیق زدند و مردم انقلابی و مسلمان ایران نیز با ابراز عشق و ارادت خالصانه و پیروی صمیمانه از ایشان، ندای بیعت خود را با حکومت و رهبری دینی به گوش جهانیان رسانیدند. این ملت، ملتی نیست که با زمزمه های شوم برخی از ورشکستگان سیاسی و مطرودان امام راحل دست از پشتیبانی و تبعیت از جمهوری اسلامی و رهبری دینی آن بردارد.» مجمع روحانیون مبارز نیز به سخنان منتظری واکنش نشان داد. در بیانیه رسمی این تشکل روحانی آمده بود:«ایجاد شبهه در ارکان نظام جمهوری اسلامی و در اعتبار قانون اساسی، کاری عبث و دور از خرد و عاقبتاندیشی است. همه می دانند دشمنان انقلاب و بازی خوردگان آنان همیشه در پی آن بوده اند که با استفاده از هر حیله و ترفندی، ملت را از راهی که خود انتخاب کرده و می روند، پشیمان کنند.»
این بیانیه همچنین میافزود: «مجمع روحانیون مبارز با حمایت قاطع از رهبری حضرت آیتاللهخامنهای و با توجه به دشواری های راهی که در پیش پای رئیس جمهوری محترم برای سامان دادن به امور کشور وجود دارد، ضمن تقدیر و سپاس بی دریغ و متواضعانه از مردم شریف که در این روزها حمایت خود را از نظام و رهبری اعلام کرده و میکنند، صمیمانه توصیه میکند از قانون اساسی و نیز جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه زیاد و از رهبری معظم آن و از رئیس جمهوری محبوب و دولت خدمتگزار و نیز سایر قوای کشور حمایت کنند و همه اقشار و گروهها به قانون احترام بگذارند و هرگونه سخنی و انتقادی و اعتراضی از هرکس و هر مقام در چارچوب قانون پذیرفته و برخلاف قانون محکوم است.»
مجالی برای مردم
کارگزاران سازندگی نیز در بیانیه خود آورده بود: «نظریه ولایت فقیه، روح و هویت انقلاب اسلامی است و قانون اساسی متکی بر همین نظریه و باور شکل گرفته است. امروزه این نظریه تنها یک نظریه سیاسی و فقهی نیست بلکه محور قانون اساسی و موجب مشروعیت قوای سه گانه است.» در ادامه این بیانیه آمده بود: «کارگزاران سازندگی با تقید و دلبستگی تمام به اصل ولایت فقیه و حمایت و پاسداری از هویت انقلاب و نظام، هر گونه سخن، حرکت و طرح شبهه در تضعیف ولایت فقیه و رهبر معظم انقلاب اسلامی را محکوم مینماید و حمایت و پشتیبانی قاطع خود را از اصل ولایت فقیه، مبانی قانون اساسی و نهاد رهبری اعلام می دارد و حساسیت مردم شریف ایران را در پاسداری از رکن نظام و انقلاب ارج می نهد.»
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز در این میان موضع گرفت؛ موضعی البته نه چندان انقلابی. در بیانیه این سازمان با عباراتی دو پهلو آمده بود: «اظهارات و اقداماتی که اصول نظام و قانون اساسی و ولایت فقیه را مورد تهاجم قرار می دهند، محکومند.»
دفتر تحکیم نیز اظهارات آقای منتظری را تعرض آشکار به قانون اساسی دانست. اهانت به رهبر انقلاب در سال هایی که برخی ساده لوحانه رأی به خاتمی را «نه» به رهبری تحلیل می کردند، مجالی شد برای به صحنه آمدن مردم و علما تا در حافظه تاریخ حک کنند این واقعیت را که مردم همچنان پایبند به مفاهیم دینی و هویت ایرانی – اسلامی خود هستند و در عین حال به آرمان های انقلاب و امام باور دارند. مردم، دوم خرداد از نظام و رهبری برنگشتند. شعارهایی را شنیدند که نوید تحول و جهشی جدید را در اداره کشور می داد؛ شعارهایی که البته در حد همان شعار ماند و روشن ترین دلیل بر این واقعیت در کنار اعتراف شخص خاتمی به برخی ناکارآمدی ها شاید طرحی بود که دوستانش با عنوان عبور از خاتمی در دستور کار قرار دادند.
به دنبال سخنان آقای منتظری و واکنش های گسترده ای که این سخنان داشت، شورای عالی امنیت ملی دولت اصلاحات تشکیل جلسه داد؛ جلسه ای که حصر منتظری تا سال ۸۱ در آن تصویب شد. و این همه البته به عنوان سندی در تاریخ ماند تا برخی به راحتی نتوانند خود را در سویه دیگر میدان جلوه دهند و داعیه رفاقت و هم پیمانی دیرینه با منتظری بردارند.
آقای منتظری که با عتاب امام از جایگاه قائم مقامی رهبری کنار گذاشته شده بود ، در نامه خود نخست رحلت امام را تسلیت گفت و در ادامه نوشت:«از خداوند قادر متعال مسئلت می نمایم جنابعالی را که فردی لایق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و انقلاب تجربه ها آموخته و همواره مورد حمایت رهبر بزرگ انقلاب بوده اید، در انجام مسئولیت خطیر رهبری که مجلس خبرگان به جنابعالی محول نموده است، یاری نماید تا ان شاء الله موفق شوید به کشور و به ملت مسلمان ایران که در راه تحقق اهداف و آرمان های انقلاب این همه گذشت و فداکاری از خود نشان داده و با همه وجود در صحنه انقلاب باقی است خدمات شایسته و سازنده ای انجام دهید.»
این نامه می افزود:«ان شاءالله در مسائل مهمه و سرنوشت ساز مشورت با حضرات آیات عظام و علماء اعلام و شخصیت های متعهد و آگاه مورد توجه خواهد بود.»
پاسخ رهبر انقلاب به این نامه گویای بسیاری از مسائل بود. آیت الله خامنه ای از بابت تأیید اقدام مجلس خبرگان(!) از سوی آقای منتظری تشکر کردند. ایشان در پاسخ خود نوشتند:«پس از سلام و تحیت از پیام تسلیت به مناسبت ضایعه عظیم جهان اسلام، ارتحال پیشوای آزادگان و امید مستضعفان حضرت امام خمینی قدس سره العزیز و همچنین از دعای خیر و اظهارات محبت آمیز نسبت به اینجانب و تأیید اقدام مجلس محترم خبرگان متشکرم.»
کسی که روزی جزو تئوریسین های ولایت فقیه به شمار میآمد از همان آغاز نتوانست تصمیم انقلابی مجلس خبرگان را به خود بقبولاند. این گونه بود که از پس سال ها با روی کار آمدن دولت اصلاحات لب به سخن گشود و همه آنچه را که از نخست ناگفته نگه داشته بود، بر زبان آورد. همزمان با میلاد حضرت علی(ع) مردم نجف آباد اصفهان به دیدار آیت الله آمده بودند. ۲۳ آبان ۷۶ یعنی درست ۵ ماه و ۲۱ روز بود که از دوم خرداد می گذشت. فرصت انگار این بار بر خلاف همیشه مساعد بود. دولتی سر کار آمده بود که از دموکراسی و جامعه مدنی می گفت و آقای منتظری نیز از باب دفاع از مردم لب به سخن گشود تا بحث را به حاشیه هایی بکشاند که در میانشان می شد حتی تخطئه «مبانی» تصمیم گیری مجلس خبرگان را هم دید! آقای منتظری از امر به معروف گفت. مانند کسی که قصد راه اندازی جریانی جدید و دامنه دار داشته باشد:«گاهی امر به معروف و نهی از منکر موارد جزئی دارد، یک وقت هم معروف و منکر یک چیزی است که شخص نمی تواند وظیفه را به نهایی انجام دهد. احتیاج به تجمع، تشکل و تشکیلات دارد. روزگار فرق می کند، در هر زمان بایستی معروف در جامعه بسط پیدا کند و جلوی منکرات گرفته شود. حالا یک فردی یک کار جزئی انجام می دهد که خلاف است، این را من میتوانم نهی از منکر کنم، اما مثلاً یک منکری است در جامعه که این نهی را شخص نمی تواند انجام دهد، باید مردم متشکل شوند.» اما آن منکر که دغدغه آن روز آیت الله بود، چه می توانست باشد؟ کدام منکر بود که او برای براندازیاش تجمع و تشکل و تشکیلات را لازم می دانست؟ آیا این همه پیامی برای شروع یک مبارزه جدید بود؟ آقای منتظری از مواردی می گفت که نهیشان را لازم میدانست: «در قانون اساسی ما یک ولی فقیه ذکر شده، اما معنایش این نیست که ولی فقیه یعنی همه کاره، آن وقت دیگر جمهوری معنایی نخواهد داشت. ولی فقیه هم با آن شرایطی که در قانون اساسی دارد، وظایفی در قانون اساسی برایش مشخص شده، عمده وظیفه اش – که مهمتر است- اینکه نظارت کند بر جریان جامعه، مشی جامعه یک وقت از موازین اسلام و حق منحرف نشود.» ایشان این گونه ادامه داد که:«در دنیا با چماق نمی شود کار کرد، حکومت چماقی دیگر در دنیا پیش نمی رود. مردم روشن شده اند، هر کسی اهل مطالعه است، اهل کتاب خواندن است، بیدار است. در دنیا این گونه حکومت میکنند، حکومت دست ملت است، ما هم که گفته ایم جمهوری اسلامی، جمهور باید خودشان کشور را اداره کنند.» او همچنین گفت:«مردم هستند که دولت را روی کار می آورند. دولت یعنی رئیس حکومت، رئیس جمهوری،
نماینده ها را واقعاً باید مردم بیاورند روی کار، هیچ کس حق ندارد دخالت کند، اگر بنشینند خاصه خرجی(رفاقت بازی) کنند یک افرادی –ولو شورای نگهبان- ظلم کرده اند به حقوق مردم.» و این همه البته مقدمه ای بود برای بیان آنچه شاید سالهای سال در ذهن میپروراند. ایشان از ضرورت استقلال دولت سخن گفت و بعد از پیام شفاهیاش به رئیس جمهور خبر داد. توصیه هایی که البته از جانب دولتمردان چندان مورد استقبال قرار نگرفت. آقای منتظری گفت:«من یکی از اشکالاتم به آقای رئیس جمهوری آقای خاتمی واقعاً این است، من پیغام هم دادم. نمی دانم به ایشان گفته اند یا نه، البته ایشان با من ارتباطی ندارند، اما من اول که انتخاب شدند برایشان پیام دادم، بعد هم به ایشان پیام(شفاهی) دادم که این طور که پیش می روید نمی توانید کار کنید، یک نفر رئیس دولت اگر وزرایش و استاندارهایش، با او هماهنگ نباشند، یک قدم نمی تواند بردارد.»
تحلیل کهنه
تحلیل آقای منتظری از انتخابات دوم خرداد همان چیزی بود که رسانه های خارجی درصدد تئوریزه کردن آن بودند. آقای منتظری از آغاز تحت تأثیر جریاناتی خاص تصمیم می گرفت و این جریانات هیچ گاه او را رها نکردند. امام به واسطه نفوذ همین جریانات در بیت آقای منتظری بود که او را از جایگاه قائم مقام رهبری کنار زد و با عنوان ساده لوح از او یاد کرد. توصیه آقای منتظری به رئیس جمهور برگرفته از این تحلیل بود که دوم خرداد «نه» به جمهوری اسلامی و مشی عملی ولی فقیه بوده است. اگر برخی بعدها در ماجرای قتل های زنجیره ای گفتند که «آقای خامنهای غیر از امام است و آقای خاتمی بیست میلیون نفر پشت سر دارد، آقای خامنهای هشت میلیون رأی آورد و اگر درگیری به وجود بیاید، شما مطمئن باشید که آقای خامنهای پیروز نخواهد شد»، آن روز همین تحلیل در ذهن آقای منتظری نقش بسته بود.
درست به واسطه همین تحلیل القایی بود که وی در سخنرانی آن روز خود از توصیهاش به رئیس جمهور سخن گفت:«من پیغام دادم که من اگر جای شما بودم می رفتم پیش رهبر و میگفتم: شما مقامت محفوظ، احترامت محفوظ، ولی ۲۲ میلیون مردم به من رأی دادند، به من هم که رأی دادند این ۲۲ میلیون، همه می دانستند که رهبر کشور به کسی دیگر نظر دارد. دفترشان و خودشان همه، شخص دیگری را تأیید می کردند، ۲۲ میلیون آمدند به ایشان رأی دادند، معنایش این است که ما آن تشکیلات را قبول نداریم. رأی این ۲۲ میلیون معنایش این است که ما آن را که شما می گویید قبول نداریم.» در واقع از نظر آقای منتظری دوم خرداد «نه» بلند مردم به رهبری، نظام و شاید انقلاب بود. این تحلیل در واقع کپی برابر اصل همان تحلیلی بود که بعد از دوم خرداد رسانه های وابسته به بیگانگان ساختند و پرداختند تا بعد سر از خانه آقای منتظری دربیاورند و حرفشان را از زبان او واگویه کنند.
آقای منتظری در سخنان خود او تا آنجا پیش رفت که حتی رسماً رئیس جمهور را دعوت به اعتراض و استعفای اعتراض آمیز کرد. آقای منتظری ادامه داد:«ایشان(خاتمی) قاعده اش این بود می رفت پیش مقام رهبری و می گفت شما احترامت محفوظ، ۲۲ میلیون به من رأی دادند، از من انتظارات دارند و اگر بنا بشود که بخواهید در وزرای من و در استاندارهای من دخالت بکنید و افرادی را به من تحمیل کنید، من نمیتوانم کار بکنم، بنابراین من ضمن تشکر از مردم استعفا می دهم. به مردم می گویم: ایها الناس می خواهند در کار من دخالت کنند. قاعده این بود که به این صورت عمل نماید.»
او خاتمی را به خاطر کوتاه آمدن در مقابل رهبری محکوم کرده بود:«آقای رئیس جمهوری به عقیده من قاعده اش این بود یک قدری محکمتر می آمد. مقام رهبری هم بایستی همان رهبریش را میکرد. معنای رهبری این است که نظارت کند در کشور کارهای خلاف شرع انجام نشود. اگر یک وقت رئیس جمهوری یا وزیری خواست کار خلاف بکند و از مقررات شرع منحرف شود، او جلویش را بگیرد، نه اینکه یک تشکیلات و یک گارد سلطنتی درست کند از پادشاهان دنیا زیادتر و کسی هم دسترسی نداشته باشد و در وزارتخانه دخالت کنند، در استاندار دخالت کنند، در همه جا دخالت کنند. خود ایشان، اینهایی که اطراف ایشان هستند، این غلط است...» آقای منتظری به صراحت در مقابل نظام موضع گرفت و آن را حکومت مطلقهای خواند که در دنیا با عنوان تجربهای شکست خورده شناخته میشود.
مشکل رهبری
مشکل آقای منتظری البته فقط محدوده اختیارات رهبری نبود. او جدای از مصداق رهبری، مبنای انتخاب رهبر توسط مجلس خبرگان را نیز به چالش کشید. این البته نشان از آن داشت که حرف او حرف تازه ای نیست. حرف او ریشه در همان سال های پایانی عمر امام و بعد هم ماجرای انتخاب رهبری داشت. در واقع آقای منتظری با سخنان خود به صحت و درستیِ این واقعیت برای آیندگانی که تاریخ را مرور میکنند، گواهی داد که پیامش به رهبر انقلاب بعد از تصمیم خبرگان صوری بوده است. آقای منتظری از همان آغاز نتوانست کنار رفتن خود را تحمل کند؛ و این واقعیت در خردهگرفتن های با پوشش علمی و روایی به مبانی خبرگان رهبری نمود خارجی پیدا کرد.
آقای منتظری از ضرورت اعلمیت رهبری گفت و تصمیم مجلس خبرگان در برداشتن شرط مرجعیت و اعلمیت را قابل خدشه دانست. او تصریح کرد:«رهبر باید اعلم باشد، شخص اعلم به کتاب خدا باید نظارت داشته باشد که مردم کج نروند.» او در عین حال خط قرمز بودن رهبری را هم از سر راه برداشت تا آسوده سخن بگوید:«این را هم به شما بگویم این که می گویند خط قرمز، این خط قرمز که مرتب می گویند، خط قرمز خدا و پیغمبر و امام معصوم است، غیر اینها خط قرمز، نیست!» بعد از برداشتن خط قرمزها نوبت به تخطئه شخص آیت الله خامنهای و جایگاه علمی و فقهی ایشان رسید:«حالا صرف نظر از مسأله رهبری، مرجعیت را چرا دیگر؟ شما که در شأن و حد مرجعیت نیستید. من قبلاً به ایشان تذکر دادم، در شرف فوت مرحوم آیت الله اراکی بود، من به وسیله آیت الله مؤمن راجع به چند چیز برای ایشان پیام دادم. این صورت متن پیام است. به دست ایشان هم رسیده است، بند هفتم آن را من می خوانم، به ایشان پیام دادم: «مرجعیت شیعه همواره قدرت معنوی مستقلی بوده، بجاست این استقلال به دست شما شکسته نشود و حوزه های علمیه جیره خوار حکومت نشوند که برای آینده اسلام و تشیع مضر است و هر چند ایادی شما تلاش کنند، جنابعالی اثباتاً موقعیت علمی مرحوم امام را پیدا نمی کنید، نگذارید قداست و معنویت حوزهها با کارهای دیپلماسی ارگانها مخلوط شود، (تیپ فلان چه حقی دارد بیاید در قم یک عده بچه راه بیندازد و حوزه را به هم بریزند؟!) به مصلحت اسلام و حوزه ها و جنابعالی است که دفتر شما رسماً اعلام کند: چون ایشان کارشان زیاد است و وظیفه اداره کشور را به دوش دارند، از جواب دادن به مسائل شرعی معذورند و از حال به بعد جواب مسائل شرعی داده نمی شود و رسماً مراجعات علمی و دینی و حتی وجوه شرعیه جزئیه را کما فی السابق به حوزه ها ارجاع دهید.«این پیام تاریخش ۱۲/۸/۷۳ است.»
سخنان آن روز آقای منتظری متأسفانه آن گونه بود که مستمع را خواه ناخواه به این نتیجه می رساند که جمعی قدرت طلب در صدر کشور قرار گرفته اند، رأی و نظر مردم نادیده گرفته شده، جمعی خاص برای همه چیز تصمیم می گیرند و حکومت به حکومت استبدادی تبدیل شده است. آقای منتظری اقدام برخی در اعلام مرجعیت رهبر انقلاب را مبتذل کردن مرجعیت شیعه خواند و این رویداد و حواشی آن را از مصیبتهای آن روز کشور دانست!
یکپارچه اعتراض
بعد از سخنان منتظری بود که ایران یکپارچه به خروش آمد. از یک سو مراجع، علما، انقلابیون و بزرگان موضع گرفتند و از سوی دیگر مردم به خیابان ها آمدند تا تجدید بیعتی کرده باشند با رهبر انقلاب؛ کسی که امام او را واجد صلاحیت رهبری معرفی کرده بود.
آیت الله مشکینی در درس اخلاق خود لب به سخن گشود؛ آن گونه که از همان آغاز مشخص بود ناگفتههایش بسیار است:«مطلب زیاد بود گرچه حالم مقتضی نبود، اما جو امروز تقاضا می کند که چند جمله ای از حوادث روز بگویم. تا حال چیزی در این باره نگفته ام و نمی خواستم اول کسی باشم که در این باره سخنی ذکر کنم. مختصری راجع به این حادثه و آفریننده آن برایتان صحبت کنم. بدانید که من هر چه می گویم روی دلسوزی به افراد و حتی به دشمن است. به خدا قسم گاهی دشمن ها را هم دعا می کنم، خدایا آنها هم آدم بشوند. هیچ نشده است من علیه کسی به عنوان دشمن قدم برداشته باشم و صحبت کنم.»
رئیس جامعه مدرسین به ریشه یابی سخنان اهانت آمیز آقای منتظری پرداخت و از جریان فاسدی سخن گفت که سالها پیش امام نسبت به نفوذ آن هشدار داده بود: «این آقایی که این صحبت ها را کرده است و این جو ناصالح را ایجاد کرده است و تقریباً در داخل و خارج صداهای دشمنان به خوشحالی بلند شده است و ناراحتی برای دوستان انقلاب ایجاد کرده است، این آقا با این فضلش یک عیب داشت و این عیب او را در تمام جهات ساقط کرد. همه کمالاتش تحت الشعاع این عیب قرار گرفت. من مشکوکات را نمی گویم، معلومات قطعی را برایتان میگویم. یک عیب که تمام محسناتش را در زیر چتر قرار داد، این بود که از روز اول فکرش دست یک عده معدود ناصالح افتاد. اصلاً این آقا را قبضه کردند و نتوانست از این قضیه بیرون بیاید.» اشاره آیت الله مشکینی به باند مهدی هاشمی بود و ساده لوحی منتظری.
او از ملاقات خود با منتظری سخن گفت و از پند و اندرزهایش و اینکه پاسخ شنیده که:«من به مهدی هاشمی ایمان دارم!» آیت الله مشکینی درخصوص سخنان منتظری گفت:«تحریک کردن رئیس جمهوری علیه رهبری به این نحو که «بیست میلیون، بیست و دو میلیون به من در برابر شما رأی دادند و تو نمیگذاری من کار کنم، نمیگذارید وزرای من کار کنند، این شما و این هم ریاست جمهوری»، این ضایع کردن انقلاب است. والله این مفسده است.» او همچنین ادامه داد:«از آن طرف میگوید: «این بیست و دو میلیون به ریاست جمهوری من رأی دادند آقای رئیس جمهوری، به رهبر بگو اینها همه به تو گفتند: نه، بیست میلیون انسان به تو گفتند: نه. آیا آدم صحیح است که این جوری بگوید؟! آیا اینها که رأی دادند به رهبر گفتهاند: نه... مردم چه می دانند رهبر به کدام مایل است؟» آیت الله فاضل لنکرانی نیز در جلسه درس خارج خود لب به سخن گشود. این مرجع برجسته ولایت فقیه را با ولایت افقه متفاوت دانست و تصریح کرد:«اعلم واجب است، اما اینجا ولایت فقیه است، نه ولایت افقه که اعلمیت هم در ولایت شرط باشد.» او به ماجرای مجلس خبرگان نیز اشاره کرد یعنی آن زمان که بحث ها بر سر اعلمیت و مرجعیت بود:«خود قانون اساسی را که مطالعه می کردیم، بیشتر از یک لفظ مجتهد، عارف، مدیر، مدبر، بصیر و خبیر ندارد. لکن برای اینکه توضیح بیشتری در این رابطه داده شود، شورای بازنگری را به وجود آوردند که یک قسمتش مصادف با حیات امام شد و یک قسمت هم بعد از وفات امام تحقق پیدا کرد یعنی همان روزهای اولیه مقارن با فوت امام در آن شورای بازنگری به صراحت گفتند: در ولایت فقیهی که می گوییم، بیش از اجتهاد مطلق شرطیت ندارد، اعلمیت در آن نیست، این را هم به این لحاظ گفتند که چون این احتمال داده می شد که در آینده نظام، آنهایی که اعلم هستند، رهبریت را نپذیرند و آنهایی که رهبریت را می پذیرند، لعل(شاید) بعضی اعلم نباشد، لذا ملازمه را قطع کردند و گفتند: در ولایت فقیه لازم نیست توأم با اعلمیت باشد، اگر اعلم هم شد چه بهتر، اگر هم نشد، ضربه ای به ولایت فقیه و مشروعیت نظام و حاکمیت اسلام نمیخورد.»
آیت الله نوری همدانی نیز تصریح کرد:«این مردم و این حوزه قم در برابر هر حرکتی که بر نظام، حکومت و انقلاب اسلامی خدشه ای وارد کند، ایستادهاند و هرگز یک لحظه به خود فتور و سستی راه نمیدهند.» او در ادامه سخنان خود از مردم به خاطر بصیرت و هوشیاری انقلابیشان تشکر کرد:«در این چند روز جریانی به وجود آمد که اولاً از تمام مردم ایران باید تشکر کرد که حساسیت و آگاهی خودشان را نشان دادند. علاقه خودشان را به مسئله رهبری به مرحله نمایش گذاشتند. شاید مقداری هم تأخیر صحبت ها برای این بود که ببینند این مردم چه اندازه در برابر این مسئله حساس هستند و چه اندازه به این ارتباط علاقهمند هستند. این خیلی جای تشکر دارد، حوزه علمیه قم هم وظیفه خود را کاملاً انجام داد.»
آیت الله مکارم شیرازی از دیگر مراجعی بود که نسبت به سخنان منتظری واکنش نشان داد:«گاهی می گویند که ولایت فقیه سر از استبداد در می آورد، حق دارند که چنین بگویند، چون آگاه به مسائل اسلامی نیستند!»
بیانیه دولت خاتمی
لحن اهانت آمیز سخنان آقای منتظری تا بدانجا بود که هیأت دولت را هم به واکنش واداشت. در خبرهایی که همان زمان از جلسه هیأت دولت منتشر شد، این گونه آمده بود: «در این جلسه تصریح شد که دولت اصل ولایت فقیه را به عنوان میراث بزرگ امام خمینی و رکنی که با هدایت آن بزرگوار در قانون اساسی به صورت یک اصل محوری نظام درآمده ارج نهاده و هر گونه تضعیف ولایت فقیه را به زیان جامعه و انقلاب و ضربه خوردن به موازین آن می داند و آن را محکوم میکند.»
در این شرایط بود که بسیجیان به دیدار رهبر انقلاب رفتند تا ایشان گذرا از آنچه گذشته است سخن به میان آورند و رمزی از لایه های دیگر ماجرا بگشایند:«چندی قبل، در یکی از اجتماعاتی که درباره انقلاب و خطرات انقلاب برای استکبار، در یکی از کشورهای بیگانه تشکیل شده بود، بعضی از کسانی که در آنجا سخنرانی کردند، گفته بودند که انقلاب اسلامی، به وسیله روحانیت و به پشتیبانی جوانان حوزه و دانشگاه پیش رفت و به طور کلّی با تکیه به نسل جوان ادامه یافت. برای زدن و کوبیدن انقلاب هم باید از همین وسیله استفاده کنیم! باید سراغ حوزه علمیه، سراغ یک معمّم و سراغ حوزه و دانشگاه برویم؛ بلکه از آن طریق بتوانیم این انقلاب را ضربه بزنیم!»
رهبر انقلاب افزودند: «کسانی که توطئه میکنند، ملت ایران را بد شناختهاند! در این توطئهای که اخیراً نشانههای آن را مشاهده کردید - که من مایل نیستم در جزئیات اینگونه چیزها وارد شوم - دلم نمیخواهد از کسانی اسم بیاورم؛ اما اصل قضیه را ملت ایران، باید درست توجه کند و اعماق توطئه را بداند. عزیزان من! ما در شناختن دشمن، دچار اشتباه نخواهیم شد؛ این را دشمن بداند! خیال نکند که اگر آمدند و چند نفر آدم سادهلوح و معمم را وادار کردند که حرفی بزنند، ما اشتباه میکنیم و خیال میکنیم که دشمن ما اینها هستند! اینها کسی نیستند! دشمن، خود را پشت پرده پنهان میکند. دشمن که جلو نمیآید و خود را نشان نمیدهد. دشمن سعی میکند شناخته نشود! آن کسی که سینه سپر میکند و به خیال خود جلو میآید، یک عامل است؛ ممکن است خودش هم نداند عامل است! امام بزرگوار، مکرّر میفرمود که گاهی دشمن با ده واسطه، یک نفر را تحریک میکند که حرفی بگوید، یا کاری را انجام دهد! اگر شما بخواهید دشمن را بشناسید، باید ده واسطه را طی کنید و بروید. دشمن انقلاب در ایران - یعنی ایادی استکبار جهانی - راحت میتوانند ده واسطه پیدا کنند و خودشان را در حوزه قم، به بیچارهای برسانند و او را به حرفی، به گفتهای و به یک موضعگیری غلط و ناشیانه وادار کنند!» آیت الله خامنه ای از ضرورت هوشیاری سخن گفتند و سخنانشان در واقع تبیینی از فضای دوقطبی یک پازل بود که یک سوی آن اهداف دشمنان دیرینه انقلاب و نظام و خارج نشینان و کاخ سفید قرار داشت و سوی دیگر جمهوری اسلامی. در این پازل بود که می شد مواضع آقای منتظری را واگویه ای تکراری از همان مواضع همیشگی رسانه های خارجی دانست.
دل امام را خون کرده بودند
رهبر انقلاب ادامه دادند:«این دفعه به خیال خود خواستند روش مؤثّرتری را تجربه کنند و آن، هدف گرفتن رهبری است! یقیناً بعد از مطالعه زیاد و با اطلاع از اوضاع و احوال گوناگونی - و البته خبرهای راست و دروغی - توانستهاند به این نتیجه برسند که باید رهبری را هدف قرار داد! چرا؟ به خاطر اینکه میدانند در کشور، اگر یک رهبری مقتدر وجود داشته باشد، همه توطئههای آنها نقش بر آب خواهد شد؛ والّا اینها با شخص، طرف نیستند! شخص، برای اینها مهم نیست؛ هر کس باشد. مگر همین کسانی که امروز به این زبان خشن حرف میزنند و اینطور ناجوانمردانه سیل تهمت و افترا روانه میکنند، با امام، طرف نشدند؟! همین افراد با امام هم طرف شدند؛ دل امام را پر از خون کردند، که امام در آن نامه، به آن اشاره فرمود! همین کارها را با رهبری میکنند؛ چون میدانند رهبری در جامعه اسلامی و ایران اسلامی، گرهگشاست.» ایشان در ادامه به سرچشمه این دست تحلیل ها و حرف و حدیث ها هم اشاره کردند:«امروز کسانی که به رادیوهای بیگانه گوش میدهند - که غالب این تحلیلهای غلط هم از رادیوهای بیگانه است - پی میبرند که متأسفانه آدمهای سادهدل، عین همان را که دشمن القا و پول خرج میکند تا آن را به ذهنهای مستمعین خود برساند، قبول میکنند!»
آیت الله خامنه ای از موضع رئیس جمهور در این موضوع تجلیل کردند و آن را ناکام کننده دشمنان دانستند. رهبر انقلاب فرمودند:«دشمن سعی کرد بگوید دو جریان است که با هم مخالفند، و بر سر اختیارات، با هم اختلاف دارند. نخیر؛ ایشان در مصاحبه، قشنگ تشریح و روشن کردند. معلوم شد که روابط، کاملاً تعریف شده و مشخص است. همه میدانند که تکلیف و وظیفهشان چیست و با همکاری و محبّت، کارهای خودشان را پیش میبرند. دشمن، اینجا ناکام شد! بعد هم بزرگان و مراجع عظام قم ایستادند.» آن روز رهبر انقلاب اگر چه سخنها گفت اما فحوای کلام نشان می داد که ناگفته هایی هم هست که مصلحت در بیانشان نیست. رهبر انقلاب از اینکه از حق خود گذشته اند سخن گفتند و یادها را به روزهای حیات امام راحل ارجاع دادند:«امام بزرگوار در طول ده سال،
خیلی حرفها داشت که بعضی از آنها را به مردم گفت، خیلی را هم به مردم نگفت! ما هم حرفهایی داریم که اگر خدای متعال در پیشگاه خودش اجازه نطق داد، با خود او در میان خواهیم گذاشت. لزومی ندارد که انسان همه چیزها را بگوید! من مسأله شخصی در این قضیه ندارم؛ اما از حق مردم مطلقاً اغماض نخواهم کرد.» ایشان در پایان همه را از انتقام گیری برحذر داشتند اما در عین حال تأکید کردند که قانون باید اجرا شود.
مهر تأیید فقها
سخن گفتن آقای منتظری از شرایط علمی و فقاهت رهبر انقلاب در حالی بود که پیشتر یعنی همان زمان که مجلس خبرگان آیت الله خامنه ای را به رهبری انتخاب کرد، جمع کثیری از علما و مراجع بر فقاهت و اجتهاد ایشان مهر تأیید زده بودند. آیت الله فاضل در این خصوص نوشت:«در مورد مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای دامت برکاته اشعار می دارد که مقام شامخ علمی و اجتهاد و فقاهت معظمله جای هیچ گونه تردید نیست اینجانب با توجه به سابقه آشنایی دیرین با ایشان و اطلاع از مراتب تحصیلی، اذعان به اجتهاد بنحو اطلاق وی دارم علاوه بر اشاره و بلکه تصریح امام عظیم الشأن قدس سرهالشریف در موارد متعدد به صلاحیت و شایستگی رهبری ایشان دلیل عمده بر مقام اجتهاد معظم له میباشد.»
صانعی نیز نوشت:«اجتهاد حضرت آیت الله خامنه ای مدظله العالی ثبوتاً و اثباتاً نیاز به نظر دادن نداشته و ندارد و نه تنها مجتهد مسلم می باشد بلکه فقیه جامع الشرایط واجب الاتباع است. امید آنکه سایه اش بر سر مسلمین مستدام.»
در واقع همان زمان چهره های مختلف بر شرایط علمی و فقهی آیت الله خامنه ای صحه گذاشته بودند. اما این همه از سوی آقای منتظری نادیده گرفته شد. واکنش ها بعد از بیانات رهبر انقلاب هم ادامه پیدا کرد. مراجع، علما و مردم از یک سو و جریانات سیاسی از سوی دیگر اظهارات منتظری را محکوم کردند. هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه تهران ضمن اشاره به اینکه امام نظرشان با آیت الله خامنه ای بود و ایشان را واجد شرایط رهبری می دانستند، تصریح کرد:«این را هم من باید شهادت بدهم... من به ایشان نزدیکم، معمولاً از هم چیزی را پنهان نمی کنیم. من می دانستم ایشان راضی نیست مرجع باشد. یقین داشتم که ایشان مخالف است. ایشان گفتند که من حالا اگر بخواهم مسئولیت مرجعیت را بگیرم، چقدر باید وقت بگذارم، مگر می شود؟ ایشان قبول نمی کرد و می گفت من وقت ندارم... با تو که حرف می زنم من راضی نیستم کسی از مرجعیت من حمایت بکند، لذا من نکردم. این یک واقعیت تاریخی است که من می دانستم و ایشان و اگر لازم نبود هیچ موقع این حرف را نمی زدم، اما حالا می بینم بی انصافی دارد می شود.» آیت الله هاشمی شاهرودی که از شاگردان مبرز سید محمد باقر صدر و عضو فقهای شورای نگهبان به شمار می آمد نیز لب به سخن گشود و به تشریح مراتب علمی رهبر انقلاب پرداخت تا آنان که نمی دانند، مطلع شده باشند.
آیت الله امینی و آیت الله جوادی آملی از دیگر چهره هایی بودند که اعتراض خود را اعلام کردند. آیت الله امینی خطاب به آقای منتظری تصریح کرد:«اگر خبرگان اشتباه کرده اند، چرا زمانی که شما را به قائم مقامی انتخاب کردند، آن موقع نگفتید اشتباه کرده اند؟ اگر اعلمیت در فقه را برای رهبری لازم می دانید چرا آن زمان که شما را به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب کردند و آیات عظام بزرگواری همچون مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی، مرعشی نجفی و دیگران وجود داشتند، نگفتید این آقایان از نظر فقهی بر من ارجحیت دارند و آنان را انتخاب کنید؟»
شهوت عملی دارند
آیت الله جوادی آملی نیز که در مسجد اعظم قم و در راهپیمایی بزرگ مدرسین و طلاب حوزه علمیه و مردم قم سخن می گفت، تأکید کرد:«در جریان ولایت فقیه، برخی شبهه علمی دارند و برخی شهوت عملی. شما در خدمت سراسر قرآن کریم که مشرف می شوید، می بینید قرآن این دو راه را همواره بازگو و نهی کرد. هر جا شبهه علمی بود، قرآن کاملاً نقل کرد و پاسخ داد و هر جا شهوت عملی بود، تهدید و انذار کرد، چه اینکه از موعظت هم دریغ نکرد.»
زهرا مصطفوی دختر امام نیز طی سخنانی گفت:«هنوز به یاد داریم که امام عزیز قریب دو سال در پیامها و نامه های خود به افشای نقش زیرکانه و منافقانه لیبرال ها و منافقین پرداخت تا قائم مقام رهبری را از خطر حضور آنها و تحریکات و تحلیل های بی محتوای آنها آگاه کند و موفق نشد و چنان شد که با دلی پرخون ایشان را از صحنه سیاسی نظام مقدس جمهوری اسلامی کنار گذاشت.»
همزمان تشکل ها و جریانات مختلف نیز به میدان آمدند تا موضع انقلابی خود را در برگه های تقویم تاریخ به ثبت برسانند. جامعه روحانیت مبارز طی بیانیه ای شدیداللحن ضمن تأکید بر اینکه امام خمینی هیچ کس را از مقام معظم رهبری برای مقام ولایت شایسته تر نمیدانست، اعلام کرد: «بوقهای استکباری و نشخوارکنندگان خوراکهای مسموم آنان نمیتوانند این حقیقت روشن را دریابند که رأی ۳۰ میلیونی مردم، رأی به خواست انقلاب و نظام و رهبری بود. مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنه ای همان مجتهد مسلم و فقیه عادل و جامعالشرایطی است که امام راحل او را خورشید درخشان انقلاب نامید و هیچ کس را شایسته تر از ایشان برای تداوم رهبری و مقام ولایت نمیدانست و این همان حقیقتی بود که نزدیک به هفتاد فقیه عادل و برجسته و مورد اعتماد و انتخاب مردم در مجلس خبرگان به آن شهادت دادند، یاران و اصحاب انقلاب از هر جریان و گروه بر آن مهر تأیید و تصدیق زدند و مردم انقلابی و مسلمان ایران نیز با ابراز عشق و ارادت خالصانه و پیروی صمیمانه از ایشان، ندای بیعت خود را با حکومت و رهبری دینی به گوش جهانیان رسانیدند. این ملت، ملتی نیست که با زمزمه های شوم برخی از ورشکستگان سیاسی و مطرودان امام راحل دست از پشتیبانی و تبعیت از جمهوری اسلامی و رهبری دینی آن بردارد.» مجمع روحانیون مبارز نیز به سخنان منتظری واکنش نشان داد. در بیانیه رسمی این تشکل روحانی آمده بود:«ایجاد شبهه در ارکان نظام جمهوری اسلامی و در اعتبار قانون اساسی، کاری عبث و دور از خرد و عاقبتاندیشی است. همه می دانند دشمنان انقلاب و بازی خوردگان آنان همیشه در پی آن بوده اند که با استفاده از هر حیله و ترفندی، ملت را از راهی که خود انتخاب کرده و می روند، پشیمان کنند.»
این بیانیه همچنین میافزود: «مجمع روحانیون مبارز با حمایت قاطع از رهبری حضرت آیتاللهخامنهای و با توجه به دشواری های راهی که در پیش پای رئیس جمهوری محترم برای سامان دادن به امور کشور وجود دارد، ضمن تقدیر و سپاس بی دریغ و متواضعانه از مردم شریف که در این روزها حمایت خود را از نظام و رهبری اعلام کرده و میکنند، صمیمانه توصیه میکند از قانون اساسی و نیز جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه زیاد و از رهبری معظم آن و از رئیس جمهوری محبوب و دولت خدمتگزار و نیز سایر قوای کشور حمایت کنند و همه اقشار و گروهها به قانون احترام بگذارند و هرگونه سخنی و انتقادی و اعتراضی از هرکس و هر مقام در چارچوب قانون پذیرفته و برخلاف قانون محکوم است.»
مجالی برای مردم
کارگزاران سازندگی نیز در بیانیه خود آورده بود: «نظریه ولایت فقیه، روح و هویت انقلاب اسلامی است و قانون اساسی متکی بر همین نظریه و باور شکل گرفته است. امروزه این نظریه تنها یک نظریه سیاسی و فقهی نیست بلکه محور قانون اساسی و موجب مشروعیت قوای سه گانه است.» در ادامه این بیانیه آمده بود: «کارگزاران سازندگی با تقید و دلبستگی تمام به اصل ولایت فقیه و حمایت و پاسداری از هویت انقلاب و نظام، هر گونه سخن، حرکت و طرح شبهه در تضعیف ولایت فقیه و رهبر معظم انقلاب اسلامی را محکوم مینماید و حمایت و پشتیبانی قاطع خود را از اصل ولایت فقیه، مبانی قانون اساسی و نهاد رهبری اعلام می دارد و حساسیت مردم شریف ایران را در پاسداری از رکن نظام و انقلاب ارج می نهد.»
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز در این میان موضع گرفت؛ موضعی البته نه چندان انقلابی. در بیانیه این سازمان با عباراتی دو پهلو آمده بود: «اظهارات و اقداماتی که اصول نظام و قانون اساسی و ولایت فقیه را مورد تهاجم قرار می دهند، محکومند.»
دفتر تحکیم نیز اظهارات آقای منتظری را تعرض آشکار به قانون اساسی دانست. اهانت به رهبر انقلاب در سال هایی که برخی ساده لوحانه رأی به خاتمی را «نه» به رهبری تحلیل می کردند، مجالی شد برای به صحنه آمدن مردم و علما تا در حافظه تاریخ حک کنند این واقعیت را که مردم همچنان پایبند به مفاهیم دینی و هویت ایرانی – اسلامی خود هستند و در عین حال به آرمان های انقلاب و امام باور دارند. مردم، دوم خرداد از نظام و رهبری برنگشتند. شعارهایی را شنیدند که نوید تحول و جهشی جدید را در اداره کشور می داد؛ شعارهایی که البته در حد همان شعار ماند و روشن ترین دلیل بر این واقعیت در کنار اعتراف شخص خاتمی به برخی ناکارآمدی ها شاید طرحی بود که دوستانش با عنوان عبور از خاتمی در دستور کار قرار دادند.
به دنبال سخنان آقای منتظری و واکنش های گسترده ای که این سخنان داشت، شورای عالی امنیت ملی دولت اصلاحات تشکیل جلسه داد؛ جلسه ای که حصر منتظری تا سال ۸۱ در آن تصویب شد. و این همه البته به عنوان سندی در تاریخ ماند تا برخی به راحتی نتوانند خود را در سویه دیگر میدان جلوه دهند و داعیه رفاقت و هم پیمانی دیرینه با منتظری بردارند.
شورای عالی امنیت ملی اصلاحات!!!!!
لابد فرمانده سپاه و ارتش و نماینده حضرت آقا هم اصلاح طلب بودند!!!!! ما خبر نداشتیم
عزیزم!!
عصر، عصر انفجار اطلاعات هستش، مردم که از پشت کوه نیامدن که مصلحت اندیشی ( بخوانید حالی بندی ) شما را باور کنند.
تصمیم، تصمیم شورای عالی امنیت ملی بود
همین
والسلام