ملانوروزی در صحبتهای خود بر حفظ شئونات جمهوری اسلامی نیز تأکید کرده است.
در همین حال و در هفته جاری بود که یکی از مقامات بلندپایه دولت نیز در سخنانی پیرامون فعالیتهای نیروی رشید انتظامی گفت: پلیس موظف به اجرای اسلام نیست...پلیس یک وظیفه بیشتر ندارد و آن هم اجرای قانون است!
تحلیلی بر یک اظهارنظر جنجالی دیگر در وزارت ارشاد جنتی:
*الفاظ اشاره شدهی این 2 مقام دولتی از روی سوگمندی، صریحاً به معانی ناخوبی دلالت میکند.
معانی ناخوبی که مشخص نیست با کدامین استدلال دقیق میتوان آنها را پذیرفت؟!
آن مقام هنری که مدعی شده است اداره متبوعش، اداره تجسمی هنر انقلاب نیست! شاید نمیداند نانی که از قِبَل مقام خود به خانه میبرد؛ حلیّت خود را صرفاً منوط به انقلابیگری کرده است و گرنه حرام خواهد بود.
اگر آنجا اداره هنر انقلاب اسلامی نیست پس باید امنیت و خدمات شهری و آب و برق و حقوق ماهیانه خود را هم از انقلاب اسلامی نگیرد و نخواهد.
همچنین است که این مقام مسئول نمیداند آیا که از کوزه همان برون تراود که دروست؟!
به این معنا که آیا محرز نیست که از هنری غیر انقلابی، معانی غیر انقلابی و بدون تعهد ساطع میشود و دست آخر نسلی و مخاطبانی پدید میآید که با هرچه انقلاب و اسلام است؛ لااقل در هنر بیگانه خواهند بود؟!
البته صدای این ساز در روزهای بعد و در صحبتهای مقام اجرایی دوم شنیده شد که صریحاً به پلیس کشور تکلیف میکند باید پای خود را از اجرای اسلام کنار بکشد!
وانگهی، در فضایی که یک مدیر کل دولتی بعد از اظهارات مدیر فرادستش مبنی بر اینکه هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم! از این بگوید که ادارهی هنری من جای هنر انقلاب اسلامی نیست! و دیگری هم از این بگوید که ناجا باید پای خود را از اجرای اسلام بیرون بکشد؛ تبعاً دهکده جهانی به ریاست و بزرگنشینی آمریکا نیز پذیرفته میشود و حدس زدن و رؤیت باقی ماجرا کار چندان سختی نیست.
کما اینکه چندی قبل یک مقام اجرایی صریحاً از این گفت که «باید جهانیسازی را باور کنیم»...