سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۰
گفتگو با مارتین ملالی ذکریا بازیگر فیلم اتوپیا:

در افغانستان از دوربین بیش از اسلحه می‌ترسند

دغدغه ام بازیگری نیست و دلم نمی خواهد به هر قیمتی بازیگر باشم، چند نقش هست که دوست دارم تا آخر عمرم بازی کنم اما حاضر نیستم به هر قیمتی این کار را انجام دهم.
کد خبر : ۲۳۹۷۳۳
صراط: فیلم سینمایی «اتوپیا» یا «آرمان شهر» به نویسندگی امیر آقایی و کارگردانی حسن ناظر، محصول مشترک 5 کشور جهان (ایران، انگلیس، افغانستان، تاجیکستان و هندوستان)  یکی از آثار خارجی حاضر در جشنواره بین المللی فجر است. این فیلم به تهیه کنندگی محسن علی اکبری تولید شده و کریس راب اجرای طرح آن را بر عهده داشته است.  اندرو شیور، آرون بالی، هایون ارشادی،‌کریس راب ساسانتنس ناندی و مارتین ملالی ذکریا(نقش جانان) از بازیگران این اثر سینمایی هستند. با بازیگر نقش اول زن این فیلم، مارتین ملالی ذکریا گفت و گویی داشتیم که حاصل آن اینجاست:

برای اولین بار است که در یک فیلم بین المللی به ایفای نقش می‌پردازید و این فیلم نخستین تجربه بازیگری شما محسوب می شود، کمی خودتان را برای ما معرفی کنید.

-  در شهر کابل به دنیا آمدم و از کودکی و همزمان با جنگ افغانستان و حمله آمریکا به عراق به کشور فرانسه و شهر پاریس مهاجرت کردم. تحصیلات من در حوزه دامپزشکی است اما از اواخر سال 98 میلادی به افغانستان برگشتم و در کارهای فرهنگی دخیل بودم. دلم می خواست که کشورهای دیگر از وضعیت موجود در کشورم با خبر شوند و در چند مجله فرانسوی مقاله هایی را درباره شرایط افغانستان بعد از جنگ نوشتم. بعد از مدت ها به سینما علاقه مند شدم و قصه هایی در ذهن داشتم و آن ها را به نگارش در آوردم و آرزو داشتم که روزی بتوانم این فیلم ها را بسازم.  به طور کلی چند سال است که به فعالیت های فرهنگی می پردازم و در افغانستان و پاریس مشغول فعالیت هستم.

این علاقه به سینما یا نوشتن و قصه نویسی از کجا نشأت گرفت؟

- از کودکی به سینما علاقه مند بودم و به سینمایی می رفتیم که نزدیک به محل زندگی ما بود. این سالن فیلم هایی از کشورهای هند و ایران را اکران می کرد و من به همراه خانواده به تماشا می نشستیم. وقتی بزرگتر شدم و به فرانسه رفتم آثار مختلفی از سینمای جهان را دیدم و با سینما با مفهوم گسترده تری آشنا شدم. به طور کلی هر چیزی را که به هنر مربوط می‌شود دوست دارم. هنر در برگیرنده یک فیلم، نمایش و حتی یک تابلو نقاشی است. هیچ وقت فکرش را نمی کردم که بخواهم روزی فیلم بازی کنم، من در خانواده ای به دنیا آمده بودم که بازیگری در سینما برای آن ها زیاد جالب نبود و به همین دلیل نمی توانستم به بازیگری فکر کنم. در افغانستان سینما آن قدر پیشرفته نیست و حتی تصور این را نداشتیم که بازیگر بشویم. ما در سینمای افغانستان کمبود بازیگر داریم. یک روز عتیق رحیمی یکی از کارگردانان جوان سینمای افغانستان به من گفت این قصه هایی را که نوشتی چه کسی می‌خواهد بازی کند؟ به او گفتم شاید روزی خودم بخواهم این نقش ها را بازی کنم، او به من گفت که من در تو استعداد بازیگری را می بینم.

یعنی جرقه بازیگری در سینما بعد از این صحبت ها در ذهن شما ایجاد شد؟

-این صحبت ها من را به فکر وا داشت، من کلا شخصیت ماجراجویی دارم و دوست دارم توانایی های خود را از دیگران بشنوم، دوست دارم دیگران به من بگویند که کجای کار ایستاده ام. این حس ماجرا جویی را هم از سفرهایی که تجربه کردم به دست آوردم.

نحوه آشنایی شما و پیوستن به این فیلم به عنوان بازیگر اصلی چگونه بود؟ شما که تجربه بازیگری نداشتید و این فیلم هم چندان آسان به نظر نمی رسید؟

-زمانی که در فرانسه بودم از طریق دوستان ایرانی مطلع شدم که قرار است چنین اتفاقی بیفتد. بعد از آن راهی افغانستان شدم و به فعالیت های خودم مشغول بودم تا یک روز متوجه شدم که یک گروه ایرانی برای فیلمبرداری به کشور من آمده اند و به دنبال بازیگر برای این فیلم هستند. به سراغ من آمدند، شرایط را برای آن ها توضیح دادم و گفتم که فیلمبرداری در افغانستان مشکلات خاص خودش را دارد و شما باید از نزدیک در جریان امور قرار بگیرید. به عنوان فردی که کارهای فرهنگی می‌کند موظف بودم که فیلمنامه را بخوانم و به گروه تولید فیلم گفتم که نسخه ای از آن را برای من بفرستند تا من بخوانم و ببینم که می‌شود این فیلم در کشور من ساخته شود. فیلمنامه امیر آقایی بسیار جذاب بود. بعد از این اتفاق تعدادی بازیگر و لوکیشن به گروه معرفی کردم. بعد از جلسه های متعدد، یک روز آقای ناظر به من گفت اگر بخواهی یک روز فیلم خودت را بسازی چه کسی می خواهد آن را بازی کند، من هم گفتم خودم آن فیلم را بازی می‌کنم. خلاصه بعد از چند جلسه صحبت های متعدد و بازدید از لوکیشن های مختلف قرار شد که من در این فیلم به عنوان بازیگر سهیم باشم. شرایط افغانستان طوری است که مردم از دوربین بیشتر از اسلحه می ترسند. تا به امروز تصاویر بدی از این کشور منعکس شده است. من از آقای ناظر خواستم که خودشان این شرایط را از نزدیک بررسی کنند. گروه تولید این فیلم راهی اسکاتلند شدند و بعد از یک ماه به منطقه ما آمدند و فیلمبرداری آغاز شد. یکی از اتفاقات جالب در خصوص این فیلم این است که ما از انتهای قصه فیلمبرداری را آغاز کردیم و سکانس هایی بود که من باردار بودم ، برای من کمی سخت بود چون من مجرد هستم و تا به امروز تجربه مادر شدن نداشته ام. در روزهای اول خیلی کارم کمی دشوار بود اما از روزهای بعدی به نقش نزدیک شدم و کاراکتر «جانان» را درک کردم.

کمی درباره ویژگی های‌ نقش «جانان» توضیح دهید؟  فیلم از مضمونی ضد جنگ بر خوردار است و شما کم و بیش با مقوله جنگ در ارتباط بودید.

-جانان زنی است که نا خود آگاه با مفهوم جنگ درگیر می شود و سرنوشت او با این مسئله گره می خورد. او یک زن افغان است که به خاطر هدف و آرمانش و ادامه زندگی اش حرکت می کند. در شرایط سختی زندگی می کند و نا گزیر است برای خودش تصمیم بگیرد. از طریق سینما می توانید خیلی از مضامین را به تصویر بکشید و حرف بزنید.  این، مهمترین ویژگی این نقش این بود. 

شناخت شما نسبت به سینمای ایران چه قدر بود؟ آن زمانی که در افغانستان بودید و یا در فرانسه چه قدر با فیلم هایی که از ایران به جشنواره های خارجی می رفت آشنا بودید؟

 -همان طور که گفتم از کودکی فیلم می دیدم اما سینمای ایران را با فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی شناختم. برای اولین بار که این فیلم را دیدم شگفت زده شدم و تحت و تاثیر قرار گرفتم. گفتم این فیلم یکی از بهترین فیلم هایی است که در عمرم دیدم و بهشان گفتم که این فیلم آینه تمام نمای جامعه ایران است. بعد از این فیلم شروع کردم اکثر فیلم های شاخص سینمای ایران را دیدم. سینمای ایران در شرق حرفی برای گفتن دارد، با وجود سانسور و ممیزی های موجود خیلی سخت است که فیلمسازان ایرانی بتوانند فیلم هایی با این کیفیت تولید کنند و حرف جهانی در سینمای ایران داشته باشند. هنر وقتی با سانسور مواجه شود دیگر هنر نیست اما در اینجا ماجرا متفاوت است. یعنی سانسور باعث شده است که فیلم های متفاتی ساخته شود.  در کشور من این اتفاق نیفتاد چون مردم در گیر جنگ بودند و قبل از هر چیز می خواهند زنده باشند.

شخصیت های این فیلم همگی به دنبال یک مدینه فاضله هستند و پی سر نوشت خود می گیردند و در جا می‌زنند؟ این سرگشتگی از چه نشات می گیرد؟

 -واژه آرمانشهر بسیار زیبا است، چون اگر نباشد زندگی معنا نخواهد داشت. این جستجو برای رسیدن به یک مدینه فاضله در تمامی شخصیت ها وجود دارد. هیچ مسئله ای نمی تواند انسان را از هدف های خود دور کند. در این فیلم وقتی جلوی دوربین می رفتم احساس می کردم که دیگر من خودم نیستم و در قالب آن فرو می رفتم. من در زندگی واقعی ممکن است یک لحظه بتوانم خود را جای جانان بگذارم اما شاید هیچ وفت نتوانم همانند او تصمیم بگیرم و عمل کنم.

این فیلم در جشنواره دیده خواهد شد و قطعا پیشنهادهای دیگری در عرصه بازیگری خواهید داشت،می خواهید به این مسیر ادامه دهید یا یک فعال فرهنگی باقی بمانید؟

-دلم نمی‌خواهد پیشنهادهایم را بی دلیل رد کنم، مهمترین معیار برای من فیلمنامه است. دغدغه ام بازیگری نیست و دلم نمی خواهد به هر قیمتی بازیگر باشم، چند نقش هست که دوست دارم تا آخر عمرم بازی کنم اما حاضر نیستم به هر قیمتی این کار را انجام دهم.

منبع: بانی فیلم
برچسب ها: صراط فیلم افغانی