پیش زمینه درک این شکستها، بررسی وضعیت جغرافیایی، میدانی و امنیتی استان ادلب و دلیل تمرکز حملات گروههای مسلح تروریستی از جمله «جبهه النصره» در ماههای اخیر بر این استان است.
موقعیت و وضعیت استراتژیک استان ادلب
از لحاظ موقعیت جغرافیایی استان ادلب، در نزدیکی مرزهای سوریه و ترکیه واقع شده است. از شمال به لواء اسکندرون و ترکیه، از جنوب به استان حماه، از مغرب به استان لاذقیه و از شرق به استان حلب محدود میشود. این موقعیت جغرافیایی اهمیت ویژهای به این استان و شهرها و مناطق مختلف آن داده است.
شهر ادلب به عنوان مرکز استان ادلب و شهر جسر الشغور به این جهت که حلقه ارتباط 2 استان ادلب و «لاذقیه» بشمار میآید، از اهمیت بسیاری برخوردار است، در حالیکه اهمیت استان لاذقیه با قرار گرفتن در کنار سواحل دریای مدیترانه و هم مرز بودن آن با در شمال کشور ترکیه و از جنوب با استان طرطوس و تمرکز علویهای سوریه در آن کمتر از استان ادلب نیست.
ویژگیهای فوق الذکر از مدتها قبل موجب شده بود، گروههای مسلح تروریستی توجه ویژهای به استان ادلب داشته باشند و تلاش کنند با تسلط بر این استان اهداف زیر را محقق کنند:
- در دست گرفتن کنترل مرزهای سوریه و ترکیه و خارج کردن آن از کنترل نظام سوریه که تردد عناصر مسلح و قاچاق تسلیحات نظامی مورد نیاز گروههای تروریستی مسلح را تسهیل و تامین میکند. این استان از ابتدای بحران سوریه بعنوان محور انتقال تسلیحات از ترکیه به جبهه شمال غرب سوریه یعنی مناطق شمالی استان ادلب، حومه لاذقیه و حومه شمالی دمشق مطرح بوده است
- هموار کردن زمینه ایجاد منطقه حائل در شمال سوریه که در طول بحران سوریه، آنکارا همواره بر تشکیل آن پافشاری کرده است
- برداشتن گامی دیگر به سمت 2 استان علوی نشین لاذقیه و طرطوس که تاکنون از درگیریهای جاری در سوریه در امان بوده و از جمله مناطق امن سوریه بشمار میآید و این جدای از دشمنی و خصومتی است که گروههای مسلح تروریستی و بخصوص تکفیری با علویان دارند.
- دسترسی به آبهای آزاد (سواحل دریای مدیترانه) که یکی از مهمترین رویاهای گروههای مسلح تروریستی از جمله جبهه النصره و «داعش» است.
- تلاش جبهه النصره برای تبدیل استان ادلب به پایتخت امارت اسلامی النصره که به موازات اعلام تشکیل امارت اسلامی مورد ادعای داعش، مدعی تشکیل آن شده است.
- تلاش برای تغییر تا جای ممکن معادلات و موازنههای میدانی به سود گروههای مسلح تروریستی در مناطق مختلف سوریه در آستانه برگزاری کنفرانس ژنو 3 تا معارضان سوری با دستی پر در مذاکرات با نظام سوریه حضور یابند.
- استان ادلب با اکثریت سنینشین همواره به عنوان یکی از قطبهای کشاورزی سوریه مطرح بوده و داشتن آب و هوایی مساعدتر و بارشهایی بیشتر از مناطق و استانهای دیگر موجب شده تا این ویژگی ادلب حفظ شود، این موضوعی نیست که از دید گروههای مسلح تروریستی همچون جبهه النصره دور مانده باشد، بخصوص آنکه النصره به خوبی میداند، تصرف ادلب و در دست گرفتن کنترل آن به معنای تامین امنیت غذایی خویش و دیگر گروههای مسلح هم پیمان با آن است.
تمام موارد فوق الذکر موجب شد تا گروههای مسلح تکفیری و در راس آنها جبهه النصره از سال گذشته میلادی نقشه تصرف ادلب را در سر بپرورانند و در فرصت مناسب آن را عملی کنند.
آنچه فرصت مناسب را برای گروههای تروریستی تکفیری بوجود آورد و ناکامی و شکست را برای ارتش سوریه به همراه آورد، عوامل زیر بود:
یک: درگیری همزمان ارتش سوریه در چندین جبهههای عملیاتی که روی توان جنگی یگانهای ارتش سوریه و حمایتهای لجستیکی از آن تاثیر منفی میگذارد.
ریف دمشق (محورهای دوما، جوبر، زبدین و الزبدانی)، قنیطره (محورهای تل مسحره، نبع الصخر و سریه خمسیه)، حماه (محورهای کفر زیتا، عقیربات و الزکاه)، رقه (محور تل ابیض)، دیر الزور (محورهای کوی الرشدیه و شهرک البولیل)، حلب (محورهای اعزاز، تل رفعت، عندان، منطقه الملاح، کفر حمره، الشعار، المیسر، قاضی عسکر، الصاخور و کوی حی الراشدین)، درعا (محورهای المزیریب، انخل، الغاربه غربی، الشومره، الشیاح درعا، الیاوده، کفرشمس، بصری الشام و تل عنتر)، حمص (محورهای الغنطو، وادی النساسبه و الوعر) و ادلب (محورهای ادلب، بنش، تفتناز، الرامی، حلوز، جدار بکفلون، معره مصرین، ام جرین، ابو الظهور، تل سلمو و جبل الاربعین) جبهههای عملیاتی هستند که ارتش و نیروهای مسلح سوریه در آنها حضور فعالی دارند و به شدت با گروههای مسلح تروریستی درگیر هستند.
دو: چهار حضور مستمر در جبهههای جنگ و فرسایشی شدن بحران سوریه یکی از عواملی است که فرسایش ارتش و نیروهای مسلح این کشور را بدنبال دارد و تاثیری منفی بر پیکره و قدرت نیروهای نظامی سوریه میگذارد.
حضور مستمر و دراز مدت در مناطق درگیری، دوری از خانواده، مشکلات معیشتی و نگرانی از آینده و وضعیت خانواده تاثیری منفی بر کارکرد و توانمندی نیروهای مسلح سوریه میگذارد، به ویژه اگر خانواده این نیروها در مناطق بحران زده و جنگی باشند و مهمتر از همه آنکه سرپرست خانواده باشند. در حالیکه چنین نگرانی را نمیتوان در میان عناصر مسلح که اغلب آنها را جوانان ماجراجو تشکیل میدهند، نمیتوان یافت.
سه: حمایت گسترده دولت ترکیه از گروههای مسلح تروریستی به ویژه جبهه النصره در نبردهای ادلب و جسر الشغور که این بار شکل عیانتری به خود گرفته بود و مشابه چنین حمایت و پشتیبانی در حمله گروههای تروریستی تکفیری از خاک ترکیه به منطقه ریف شمالی استان لاذقیه در مارس 2013 میلادی مشاهده شده بود، به گونهای که منابع خبری از ورود هزاران تروریست مسلح از مرزهای ترکیه به استان ادلب طی حملات گروههای مسلح برای تصرف ادلب و جسر الشغور سخن میگفتند.
چهار: پیشرویهای ارتش سوریه در جبهههای عملیاتی همجوار ادلب، مانند ریف شمالی لاذقیه و ریف شمالی حماه که با آزادسازی مناطقی متعدد در ریفهای 2 استان لاذقیه و حماه همراه بود، گروههای مسلح و عناصر تروریستی که زمانی در مناطق فوق الذکر فعالیت و تمرکز داشتند، را به سمت مناطق همجوار سوق داد و یکی از مهمترین این مناطق استان ادلب.
پنج: در پی روی آوردن گروههای مسلح و عناصر تروریستی در شهر و استان ادلب شاهد نوعی تراکم عناصر مسلح و انباشت قدرت گروههای تروریستی در این منطقه بودیم که بالطبع بر تواناییهای این گروهها در عرصه میدانی تاثیر مثبت میگذاشت.
شش: کنار نهادن موقت پارهای از اختلافات، موجب تشکیل برخی ائتلافها بین گروههای تروریستی شد. نزدیک بودن کنفرانس مسکو، متحمل شدن خسارات سنگین از ارتش سوریه، برخی منافع مشترک و فهم این نکته که درگیریهای جاری بین گروههای مسلح تنها آنها را به ورطه نابودی سوق میدهد، موجب شد در جبهه ادلب به طور موقت هم شده این اختلافات را کنار بگذارند و علیه ارتش سوریه متحد شوند.
هفت: ملاحظات تاکتیکی و جنگی ارتش سوریه در بسیاری از جبهههای عملیات آن را وادار میکند تا از ملاحظات تاکتیکی خاصی تبعیت کند، کاهش تلفات انسانی به ویژه در میان غیر نظامیان و بخصوص وقتی عرصه رویاروییها مناطق مسکونی و غیر نظامی باشد، ارتش و نیروهای مسلح سوریه تلاش میکنند، تا جای ممکن از آسیب دیدن غیر نظامیان جلوگیری کنند.
برخلاف گروههای مسلح تروریستی که نه تنها چنین ملاحظاتی را درنظر نمیگیرند، بلکه درموارد بیشماری مشاهده شده که هرجا موقعیت و جان خود را در خطر دیدهاند، از غیر نظامیان بعنوان سپری انسانی برای نجات خود از ورطه هلاکت استفاده کردهاند.
هشت: اختلاف دیدگاهها، مواضع، جایگاهها و حوزه مسئولیتها. واقعیت امر این است که اگر بخواهیم مقایسهای در جایگاه گروههای مسلح تروریستی و ارتش و نظام سوریه داشته باشیم، باید تاکید کنیم که در این جنگ گروههای مسلح در جایگاه مهاجم بودهاند و هنگامیکه در جنگ طرفی در این جایگاه قرار گیرد، حمله و هجوم بیپروا و قتل و کشتار بیرحمانه و تخریب و نابود کردن به بخشی از تاکتیک جنگی و میدانیاش تبدیل میشود، برخلاف طرف مقابل که در اینجا ارتش و نیروهای مسلح سوریه است و در قبال این گروههای وظیفه دفاع از کشور و حمایت از مردم را برعهده دارد.
از حیث دیدگاهها هم نیاز به تبیین اعتقادات گروههای مسلح تروریستی چه تکفیری و چه غیر تکفیری نیست، چون برهمگان آشکار شده که چه نگاهی به طرف مقابل خود دارند و ارتش و نیروهای مسلح سوریه از چه دیدگاههایی تبعیت میکند.
آنچه در خصوص حوزه مسئولیتها باید به آن اشاره کرد، اینکه بخش قابل ملاحظهای از عناصر گروههای تروریستی مسلحی که در سوریه فعالیت دارند، خارجیهایی هستند که از نقاط مختلف جهان با هدف براندازی نظام در لفافه «جهاد» وارد سوریه شدهاند، بنابراین طبیعی است که علقهای به خاک، مردم، فرهنگ، تاریخ و .. سوریه نداشته باشند و برای تصرف قطعهای زمین بیمحابا دست به هر جنایتی بزنند، حال اگر این ملاحظات را برای ارتش و نیروهایی مسلح سوریه در نظر بگیریم، درخواهیم یافت که وجود این ملاحظات و یا نبود آنها تا چه اندازه بر یک نیروی نظامی و جنگی تاثیر میگذارد.
نُه: ادامه حمایتهای همه جانبه بین المللی و منطقهای از گروههای مسلح تروریستی و در تمام سطوح، این موضوع بدین معنا نیست که نظام سوریه حامیان یا هم پیمانانی ندارد و یا هم پیمانان دمشق از کمک به آن روی گردان شدهاند، بلکه نظام سوریه دارای مسئولیتهای دیگری در حوزههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سلامت و بهداشت و .. است که نیازمند اختصاص بودجه کلان به این بخشهاست و همین موجب میشود تا ارتش و نیروهای مسلح تنها دغدغه دولت سوریه نباشد، در حالیکه در مقابل بر دوش گروههای تروریستی مسلح تنها یک مسئولیت سنگینی میکند، قتل و کشتار و ویرانی و نابودی.
از آنچه گذشت میتوان دریافت که دولت سوریه و ارتش و نیروهای مسلح این کشور در چه شرایط و جایگاهی قرار دارند و چرا در مواردی شاهد ناکامیهای این نیروها در عرصه میدانی میشویم.
با این حال باید گفت، سقوط ادلب و جسر الشغور یا هر نقطه دیگر از کشور سوریه، اگرچه شکست تلخی برای ارتش، دولت و مردم این کشور تلقی میشود، اما موجب اتحاد و انسجام بیش از پیش صفوف آنها میشود و زمینه پیروزیهای بعدی را فراهم میکند.