صراط: حمید بعیدینژاد، عضو تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان در صفحه شخصی اینستاگرام خود درباره "چرایی پیچیدگی مذاکرات تدوین متن تفاهم هستهای" نوشت:
یکی از دلایل این پیچیدگی، حساسیت و پیچیدگیهای موضوعات مورد مذاکره است. موضوعات هستهای و لغو تحریمها به عنوان مباحثی که مورد مذاکره هستند از حساسیت بسیار زیادی برای هر یک از طرفهای مذاکره برخوردارند. هر جمله، عبارت و کلمهای که یکی از طرفهای مذاکره در خصوص مباحث هستهای و یا تحریمها پیشنهاد میکند، برای طرف دیگر واجد حساسیتهای زیادی است. پیگیری این موضوعات در عالیترین سطح سیاسی در نظام تصمیمگیری کشورها دنبال میشود. در خصوص موضوعات اصلی مورد مذاکره یعنی غنیسازی، راکتور اراک، فردو و مباحث تحریمها راهحلهای مورد توافق به دست آمده در آخرین دور مذاکرات هستهای، به طرفین برای تعیین هدف نهایی در هر یک از زمینهها کمک زیاد میکند، ولی عبارتبندی در خصوص آنها با توجه به حساسیت زیاد به موضوعات، کماکان کار سختی است. تقریبا طرفین روی مسیر بسیار باریکی راه میروند که قدرت مانور آنها بسیار کم و یا حتی در مواقعی در حد صفر است.
عموما وقتی چنین شرایط سختی در مذاکرات حساس بینالمللی پیش میآید، خلاقیت در عبارتپردازی حرف اول را میزند. وقتی در محتوا کار با سختی این چنینی روبروست، یافتن کلمات و عبارات مناسبی که نظر اهداف مذاکره را تامین کند، نقش بسیار مهمی در باز کردن راه تفاهم ایفا میکند. اینجا فقط موضوع دانستن زبان انگلیسی نیست. این کار موضوع بسیار ظریفی است که فقط میتواند نتیجه ممارست طولانی در کار مذاکره بینالمللی باشد. زبان نوشتاری چنین تفاهماتی عملا مخصوص به خود است و به همین علت درک چنین متونی برای افراد خارج از جمع بسیار محدود تصمیمگیران عالی کشورها که دستورالعملهای مذاکراتی را تعیین میکنند و همچنین خارج از جمع تیم مذاکرهکننده مشکل است. به همین خاطر است که درک مفاهیم پیچیده پشت این متنها برای افراد خارج از مذاکره به توضیحات فنی، سیاسی و حقوقی نیاز دارد و به همین دلیل است که به افراد خارج از مذاکرات توصیه میشود که با عنایت به آنکه در پشت هر کلمه و عباراتی دهها ساعت مذاکره و کلی مباحث فنی و حقوقی خوابیده است، برای یافتن مفاهیم دقیق هر عبارت و تفسیر متن تفاهمات، صبور باشند.
ضرورت روشن بودن اقدامات و تعهدات در چنین شرایط سخت در مذاکرات بینالمللی از دیگر مواردی است که تدوین متن توافق را پیچیده میکند.
در چنین شرایطی، آنچه به کمک میآید پذیرش درجهای از ابهام در تبیین و عبارتپردازی اصول و محتوای مذاکرات است، یعنی آنچه به آن اصل ابهام سازنده (Constructive Ambiguity) میگویند. ولی اینجا دقیقا این راهحل زبانی برای مذاکرات ما کارکرد چندان مفیدی ندارد، چرا که تلاش ما آن است که اقدامات طرفین تا آنجا که ممکن است روشن، واضح و غیرقابل تفسیر باشد. هرگونه ابهام میتواند زمینهساز اختلاف و سوء تفسیر و سوء برداشت را در آینده باز کند.
این تفاهم دارای ماهیت بسیار پیچیدهای است و اهمیت آن با هیچ سند مذاکراتی معمولی قابل مقایسه نیست. در واقع
این تفاهم یک تفاهم صرف سیاسی در خصوص موضوعی عمومی از جنس روابط سیاسی و دیپلماتیک بین دو یا چند کشور نیست. ابعاد فنی موضوع هستهای و پیش زمینههای شکلگیری این پرونده، چنان ابعاد پیچیده فنی و حقوقی به این موضوع داده که حصول تفاهم را فقط تصمیم سیاسی طرفهای مذاکره تعیین نمیکند، بلکه تمامی مباحث فنی و حقوقی مرتبط به موضوعات، نیاز به بررسی دقیق برای یافتن راهحلهای لازم دارند. بدون یافتن این راهحلهای دقیق فنی امکان حل و فصل موضوع وجود ندارد.
ماهیت این سند البته در نهایت حقوقی نیست، بدین معنا که متن نهایی تفاهم برای تصویب، به مجالس قانونگذاری کشورهای طرف تفاهم ارسال نمیشود. چرا که اولا سند حاوی تعهدات سیاسی و داوطلبانه است که نافی تکالیف اجباری حقوقی براساس تکالیف و الزامات حقوق داخلی است، دوم آنکه شرایط کشورهای طرف تفاهم، پذیرش ماهیت حقوقی آن را ناممکن کرده است. آمریکا با مشکل مخالفت کنگره مواجه است، اروپا رویهای کاملا روشن دارد که در هر صورت تفاهم در شورای وزیران اتحادیه تصمیم گرفته میشود و به هیچ وجه تفاهم برای تصویب به مجالس قانونگذاری کشورهای عضو ارسال نمیشود، روسیه و چین هم اصلا تعهدات مشخص خاصی در این تفاهم ندارند که بخواهند آن را برای تصویب پارلمانی به مجلس خود ببرند.
این تفاهم اشارات و مباحث متعددی در ارتباط با اسناد و معاهدات بینالمللی و داخلی در کشورها، چه قوانین پادمان هستهای از یک طرف و چه قوانین داخلی تحریمها و محدودیتها از طرف دیگر، دارد که تبیین نقش و ارتباط آنها در این تفاهم را بسیار مهم میسازد. مباحث حقوقی جزو لاینفک مباحث جاری در مذاکرات ماست. در حالی که موضوع اصلی این تفاهم بحث هستهای و تحریمها میباشد، اما مشکل آنجا است که نمیتوان فقط از منظری فنی و تکنیکی به مباحث مورد گفتوگو نگاه کرد. بدیهی است که وقتی موضوعی در این سطح، به فرآیند تصمیمگیری کشورها وارد میشود، طبیعی است که در چنین شرایطی ابعاد حاکمیتی، سیاسی، امنیتی، بینالمللی و حقوقی موضوعات نیز میباید مورد لحاظ قرار گیرند و این البته کار مذاکره را با پیچیدگیهای خاص خود مواجه میکند. در حالی که موضوع فنی وقتی فارغ از این شرایط دیده شود جوابی روشن دارد، وقتی وارد این معادلات چند مجهولی شود جواب آن سخت میشود و این همان لطیفه مشهور را تداعی میکند که 2 ، 2 تا همیشه 4 نمیشود.
موضوع هستهای ایران با توجه به آثار عینی آن در حوزه سیاست خارجی، اقتصادی، سیاست داخلی و دیگر عرصههای دیگر به شدت مورد توجه رسانههای ایرانی اعم از روزنامهها و سایتهای اطلاعرسانی بوده که طبیعی هم هست. از طرف دیگر به دلایلی که همه میدانیم موضوع هستهای ایران یکی از حساسترین و سیاسیترین موضوعات حداقل یک دهه و نیم اخیر در سطح جهانی و منطقهای بوده است. تصمیم در خصوص نحوه مواجهه با بحث هستهای ایران در این دوره، یکی از دغدغههای اصلی در برنامه سیاست خارجی کشورهای بزرگ اروپایی، آمریکا، روسیه و در سطحی نیز چین بوده است. شروع و سرانجام مذاکرات سالهای 1382 تا 1384 و سپس تلاش برای درگیر کردن شورای امنیت و سپس مرحله وضع تحریمهای یک جانبه و چند جانبه در شورای امنیت و بعد تلاش برای اجرای موثر این تحریمها همواره با موضعگیریها و همراهی در اتخاذ سیاستهای لازم در سطوح عالی سیاسی همراه بوده است. با توجه به همین اهمیت، سیاستها و مواضع کشورهای مهم توسط رسانههای ملی و بینالمللی کشورها پوشش داده میشده و لذا خود توجه زیادی را از جانب افکار عمومی به موضوع جلب کرده است. در کنار آن تمرکز اسرائیل و دیگر کشورهای عربی و منطقهای بر موضوع همواره این موضوع را به بحثی در صدر اخبار و تحلیلهای بینالمللی تبدیل کرده است.
توجه زیاد رسانههای داخلی و بینالمللی به موضوع بدیهی است که بر نحوه حل موضوع نیز تاثیر میگذارد و بر روند مذاکرات نیز اثرگذار است. ولی باید پذیرفت که امروزه رسانهها بخشی از فرآیند سیاسی حل موضوعات محسوب میشوند.
یکی از دلایل این پیچیدگی، حساسیت و پیچیدگیهای موضوعات مورد مذاکره است. موضوعات هستهای و لغو تحریمها به عنوان مباحثی که مورد مذاکره هستند از حساسیت بسیار زیادی برای هر یک از طرفهای مذاکره برخوردارند. هر جمله، عبارت و کلمهای که یکی از طرفهای مذاکره در خصوص مباحث هستهای و یا تحریمها پیشنهاد میکند، برای طرف دیگر واجد حساسیتهای زیادی است. پیگیری این موضوعات در عالیترین سطح سیاسی در نظام تصمیمگیری کشورها دنبال میشود. در خصوص موضوعات اصلی مورد مذاکره یعنی غنیسازی، راکتور اراک، فردو و مباحث تحریمها راهحلهای مورد توافق به دست آمده در آخرین دور مذاکرات هستهای، به طرفین برای تعیین هدف نهایی در هر یک از زمینهها کمک زیاد میکند، ولی عبارتبندی در خصوص آنها با توجه به حساسیت زیاد به موضوعات، کماکان کار سختی است. تقریبا طرفین روی مسیر بسیار باریکی راه میروند که قدرت مانور آنها بسیار کم و یا حتی در مواقعی در حد صفر است.
عموما وقتی چنین شرایط سختی در مذاکرات حساس بینالمللی پیش میآید، خلاقیت در عبارتپردازی حرف اول را میزند. وقتی در محتوا کار با سختی این چنینی روبروست، یافتن کلمات و عبارات مناسبی که نظر اهداف مذاکره را تامین کند، نقش بسیار مهمی در باز کردن راه تفاهم ایفا میکند. اینجا فقط موضوع دانستن زبان انگلیسی نیست. این کار موضوع بسیار ظریفی است که فقط میتواند نتیجه ممارست طولانی در کار مذاکره بینالمللی باشد. زبان نوشتاری چنین تفاهماتی عملا مخصوص به خود است و به همین علت درک چنین متونی برای افراد خارج از جمع بسیار محدود تصمیمگیران عالی کشورها که دستورالعملهای مذاکراتی را تعیین میکنند و همچنین خارج از جمع تیم مذاکرهکننده مشکل است. به همین خاطر است که درک مفاهیم پیچیده پشت این متنها برای افراد خارج از مذاکره به توضیحات فنی، سیاسی و حقوقی نیاز دارد و به همین دلیل است که به افراد خارج از مذاکرات توصیه میشود که با عنایت به آنکه در پشت هر کلمه و عباراتی دهها ساعت مذاکره و کلی مباحث فنی و حقوقی خوابیده است، برای یافتن مفاهیم دقیق هر عبارت و تفسیر متن تفاهمات، صبور باشند.
ضرورت روشن بودن اقدامات و تعهدات در چنین شرایط سخت در مذاکرات بینالمللی از دیگر مواردی است که تدوین متن توافق را پیچیده میکند.
در چنین شرایطی، آنچه به کمک میآید پذیرش درجهای از ابهام در تبیین و عبارتپردازی اصول و محتوای مذاکرات است، یعنی آنچه به آن اصل ابهام سازنده (Constructive Ambiguity) میگویند. ولی اینجا دقیقا این راهحل زبانی برای مذاکرات ما کارکرد چندان مفیدی ندارد، چرا که تلاش ما آن است که اقدامات طرفین تا آنجا که ممکن است روشن، واضح و غیرقابل تفسیر باشد. هرگونه ابهام میتواند زمینهساز اختلاف و سوء تفسیر و سوء برداشت را در آینده باز کند.
این تفاهم دارای ماهیت بسیار پیچیدهای است و اهمیت آن با هیچ سند مذاکراتی معمولی قابل مقایسه نیست. در واقع
این تفاهم یک تفاهم صرف سیاسی در خصوص موضوعی عمومی از جنس روابط سیاسی و دیپلماتیک بین دو یا چند کشور نیست. ابعاد فنی موضوع هستهای و پیش زمینههای شکلگیری این پرونده، چنان ابعاد پیچیده فنی و حقوقی به این موضوع داده که حصول تفاهم را فقط تصمیم سیاسی طرفهای مذاکره تعیین نمیکند، بلکه تمامی مباحث فنی و حقوقی مرتبط به موضوعات، نیاز به بررسی دقیق برای یافتن راهحلهای لازم دارند. بدون یافتن این راهحلهای دقیق فنی امکان حل و فصل موضوع وجود ندارد.
ماهیت این سند البته در نهایت حقوقی نیست، بدین معنا که متن نهایی تفاهم برای تصویب، به مجالس قانونگذاری کشورهای طرف تفاهم ارسال نمیشود. چرا که اولا سند حاوی تعهدات سیاسی و داوطلبانه است که نافی تکالیف اجباری حقوقی براساس تکالیف و الزامات حقوق داخلی است، دوم آنکه شرایط کشورهای طرف تفاهم، پذیرش ماهیت حقوقی آن را ناممکن کرده است. آمریکا با مشکل مخالفت کنگره مواجه است، اروپا رویهای کاملا روشن دارد که در هر صورت تفاهم در شورای وزیران اتحادیه تصمیم گرفته میشود و به هیچ وجه تفاهم برای تصویب به مجالس قانونگذاری کشورهای عضو ارسال نمیشود، روسیه و چین هم اصلا تعهدات مشخص خاصی در این تفاهم ندارند که بخواهند آن را برای تصویب پارلمانی به مجلس خود ببرند.
این تفاهم اشارات و مباحث متعددی در ارتباط با اسناد و معاهدات بینالمللی و داخلی در کشورها، چه قوانین پادمان هستهای از یک طرف و چه قوانین داخلی تحریمها و محدودیتها از طرف دیگر، دارد که تبیین نقش و ارتباط آنها در این تفاهم را بسیار مهم میسازد. مباحث حقوقی جزو لاینفک مباحث جاری در مذاکرات ماست. در حالی که موضوع اصلی این تفاهم بحث هستهای و تحریمها میباشد، اما مشکل آنجا است که نمیتوان فقط از منظری فنی و تکنیکی به مباحث مورد گفتوگو نگاه کرد. بدیهی است که وقتی موضوعی در این سطح، به فرآیند تصمیمگیری کشورها وارد میشود، طبیعی است که در چنین شرایطی ابعاد حاکمیتی، سیاسی، امنیتی، بینالمللی و حقوقی موضوعات نیز میباید مورد لحاظ قرار گیرند و این البته کار مذاکره را با پیچیدگیهای خاص خود مواجه میکند. در حالی که موضوع فنی وقتی فارغ از این شرایط دیده شود جوابی روشن دارد، وقتی وارد این معادلات چند مجهولی شود جواب آن سخت میشود و این همان لطیفه مشهور را تداعی میکند که 2 ، 2 تا همیشه 4 نمیشود.
موضوع هستهای ایران با توجه به آثار عینی آن در حوزه سیاست خارجی، اقتصادی، سیاست داخلی و دیگر عرصههای دیگر به شدت مورد توجه رسانههای ایرانی اعم از روزنامهها و سایتهای اطلاعرسانی بوده که طبیعی هم هست. از طرف دیگر به دلایلی که همه میدانیم موضوع هستهای ایران یکی از حساسترین و سیاسیترین موضوعات حداقل یک دهه و نیم اخیر در سطح جهانی و منطقهای بوده است. تصمیم در خصوص نحوه مواجهه با بحث هستهای ایران در این دوره، یکی از دغدغههای اصلی در برنامه سیاست خارجی کشورهای بزرگ اروپایی، آمریکا، روسیه و در سطحی نیز چین بوده است. شروع و سرانجام مذاکرات سالهای 1382 تا 1384 و سپس تلاش برای درگیر کردن شورای امنیت و سپس مرحله وضع تحریمهای یک جانبه و چند جانبه در شورای امنیت و بعد تلاش برای اجرای موثر این تحریمها همواره با موضعگیریها و همراهی در اتخاذ سیاستهای لازم در سطوح عالی سیاسی همراه بوده است. با توجه به همین اهمیت، سیاستها و مواضع کشورهای مهم توسط رسانههای ملی و بینالمللی کشورها پوشش داده میشده و لذا خود توجه زیادی را از جانب افکار عمومی به موضوع جلب کرده است. در کنار آن تمرکز اسرائیل و دیگر کشورهای عربی و منطقهای بر موضوع همواره این موضوع را به بحثی در صدر اخبار و تحلیلهای بینالمللی تبدیل کرده است.
توجه زیاد رسانههای داخلی و بینالمللی به موضوع بدیهی است که بر نحوه حل موضوع نیز تاثیر میگذارد و بر روند مذاکرات نیز اثرگذار است. ولی باید پذیرفت که امروزه رسانهها بخشی از فرآیند سیاسی حل موضوعات محسوب میشوند.