او تصریح کرده است: این تلاش اصولگرایان در حالی است که جامعه به شدت نسبت به این کنش ها و کارکردهای اصولگرایان حساس و بدبین شده است. جامعهای که از میان همه نامزدهای انتخاباتی منتظر میماند تا ببیند اصلاحطلبان چه میگویند و چه کسی را معرفی میکنند!
موسوی همچنین در بخش دیگری از صحبتهای خود و در پاسخ به این سؤال خبرنگار اعتماد که در اشاره به صحبتهای اخیر خاتمی مبنی بر لزوم تعامل با حاکمیت در کنار حفظ هویت اصلاحطلبی؛ خواستار توضیح این جمله شده است، میگوید: اصلاحطلبان خودشان از مؤسسان انقلاب و حاکمیت هستند مگر میشود جریانی که خودش برای پیروزی انقلاب هزینه داده و خود را جزیی از آن میداند بخواهد با حاکمیت تعامل کند. دوگانگی وجود ندارد تا نیاز به تعامل باشد.
تحلیلی بر اظهارات موسوی لاری:
*اینکه مردم ایران نسبت به اصولگرایان بدبین شده و در عین حال گوش به فرمان اصلاحطلبان و منتظر ظهور گزینههای آنان هستند، سخنی است که بیشتر به یک کُریخوانی سیاسی شبیه است تا حرفی برآمده از تحلیل یا نظرسنجی صحیح که از یک سیاستورز کارکشته ساطع میشود.
زیرا در چارچوب واقعیتهای صحنه؛ این جریان اصلاحات است که طی 14 سال گذشته در هیچ انتخاباتی نتوانسته حائز اکثریت آرای مردم شود و هماکنون نیز نه تنها دچار بدبینی مردم که به اذعان شخص محمد خاتمی دچار بدبینی نظام نسبت به خود است.
بدیهیست که نظر اصلی مردم درباره یک طیف یا حزب سیاسی؛ صرفاً یا در انتخابات تجلی مییابد و یا در فراخوان آن طیف یا حزب.
و جالب آنکه جدای از مسئله باختهای مکرر و 14 ساله جریان سیاسی خاص در تمام انتخاباتهای ایران؛ چهرههای این جریان در «فراخوان دادن» برای پیشبرد اهداف خود نیز هیچگاه نتوانستهاند اکثریت مردم و یا اقلیتی تأثیرگذار را گرد بیاورند.
اما جریان اصولگرا جدای از پیروزی در عمده انتخاباتهای 14 سال گذشته، رخدادهایی همچون «9 دی» را نیز در کارنامه خود دارد که فارغ از هر نظرسنجی و ادعای دیگری؛ اثبات کرد که اکثریت تعیینکننده در فضای سیاسی ایران از آن تفکر اصولگرایی نه بعنوان یک طیف سیاسی که بعنوان معتقدان به اسلام ناب، انقلاب اسلامی، امام روحالله(ره) و خط ولایت است.
همچنین در باب منتظر بودن مردم برای ظهور کاندیداهای اصلاحطلب نیز غیر از آنکه شکستهای 14 ساله اصلاحطلبان در تمام انتخاباتها گویای حقایقی محرز است؛ ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که جریان خاص در کنار تلاش برای قالب کردن کاندیدای خود به مردم و نظام در سال 88؛ از انتخابات مجلس نهم قهر سیاسی کرد و در انتخابات سال 92 نیز کاندیدای منتسب به خود را از صحنه بیرون کشید.
و بدیهیست که این رفتار با مدعای منتظر بودن مردم برای ظهور کاندیدا یا کاندیداهای اصلاحطلب در تضادّ است.
در اشاره به بخش دوم صحبتهای موسوی لاری مبنی بر اینکه اصلاحطلبان خودشان را جزئی از حاکمیت میدانند و لذا دوگانگی وجود ندارد که نیاز به تعامل داشته باشد! نیز قابل اشاره است که این حرف اولاً با سخنان چندی قبل محمد خاتمی درباره «ضرورت حذف بدبینی نظام نسبت به اصلاحطلبان» در تضاد است و ثانیاً رخدادهایی همچون عدم اجازه به خاتمی برای ملاقات با رهبر انقلاب و در حصر بودن دو تن از سران مبرّز اصلاحات نشان میدهد که صحبتهای موسوی لاری بصورت جدی دچار خدشه است.