صراط: حضور هاشمیرفسنجانی در دانشگاه امیرکبیر، اعتراضات و واکنشهای گسترده دانشجویی را در پی داشت.
اما به جز اعتراضات دانشجویی، بخشهایی از سخنان وی که طی آن به نحوی تلویحی خود را با امیرکبیر مقایسه کرده بود نیز واکنشهای جالبی در پی داشت. گذشته از متنها و طرحهای متعددی که در شبکههای اجتماعی دراینباره منتشر شد و صرفنظر از استقبال توأم با ذوقزدگی رسانههای معاند نظام از این مقایسه، برخی واکنشها، جالب توجه و حاوی تطبیقهای تاریخی بود.
از جمله داریوش سجادی، همکار سابق نشریات اصلاحطلب در صفحه شخصی خود نوشت.
... نکته ظریف در این فراز از سخنان هاشمی آنجاست که ظاهرا ایشان با تمام وجود باورش بر آن است که از نظر اعتبار و شأنیت تاریخی شخصا با امیرکبیر همطرازی میکند!
کاش هاشمی فقط دو فراز از ویژگیهای زندگی سیاسی امیر را با خود مقایسه میکرد تا آنکه با چنین گشادهدستی «تاریخ» را به نفع خود مصادره نکنند.
نخست آنکه برخلاف همه خاصه خرجیها و فرزندنوازیها و تبارسالاریهای مسبوق به سابقه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، امیرکبیر در نقطه مقابل ایشان با قناعت و مناعت طبع و نداشتن روحیه تازه به دوران رسیدگی، در جایی ایستاده بود که در واکنش به رانتجوییهای دربار، تا آن اندازه صرافت توام با شجاعت داشت تا خطاب به قبله عالم بنویسد:
«قربانت شوم-الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت به توصیه عمه و خاله نمیشود».
حال چنین امیری چه جای قیاس با رئیسجمهوری دارد که فیالمثل در پروای شایعه خرافی زلزله تهران و در ظهر تاسوعای حسینی مینویسند:
«به اتفاق خانواده به لتیان رفتیم. یک نفر چینی پیشبینی کرده است که ساعت ۸ امروز زلزلهای به قدرت ۶/۸ ریشتر در تهران روی خواهد داد. آمدن ما به لتیان هم بیارتباط با این نیست... با هلیکوپتر به سد لتیان آمدیم. هوای خوبی دارد.
عصر همراه بچهها خواستم اسکی روی آب یاد بگیرم(!) کمی دنبال قایق کشیده شدم، بدنم آمادگی برای چنین ورزشی ندارد. گرچه آسان است».
اما به جز اعتراضات دانشجویی، بخشهایی از سخنان وی که طی آن به نحوی تلویحی خود را با امیرکبیر مقایسه کرده بود نیز واکنشهای جالبی در پی داشت. گذشته از متنها و طرحهای متعددی که در شبکههای اجتماعی دراینباره منتشر شد و صرفنظر از استقبال توأم با ذوقزدگی رسانههای معاند نظام از این مقایسه، برخی واکنشها، جالب توجه و حاوی تطبیقهای تاریخی بود.
از جمله داریوش سجادی، همکار سابق نشریات اصلاحطلب در صفحه شخصی خود نوشت.
... نکته ظریف در این فراز از سخنان هاشمی آنجاست که ظاهرا ایشان با تمام وجود باورش بر آن است که از نظر اعتبار و شأنیت تاریخی شخصا با امیرکبیر همطرازی میکند!
کاش هاشمی فقط دو فراز از ویژگیهای زندگی سیاسی امیر را با خود مقایسه میکرد تا آنکه با چنین گشادهدستی «تاریخ» را به نفع خود مصادره نکنند.
نخست آنکه برخلاف همه خاصه خرجیها و فرزندنوازیها و تبارسالاریهای مسبوق به سابقه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، امیرکبیر در نقطه مقابل ایشان با قناعت و مناعت طبع و نداشتن روحیه تازه به دوران رسیدگی، در جایی ایستاده بود که در واکنش به رانتجوییهای دربار، تا آن اندازه صرافت توام با شجاعت داشت تا خطاب به قبله عالم بنویسد:
«قربانت شوم-الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت به توصیه عمه و خاله نمیشود».
حال چنین امیری چه جای قیاس با رئیسجمهوری دارد که فیالمثل در پروای شایعه خرافی زلزله تهران و در ظهر تاسوعای حسینی مینویسند:
«به اتفاق خانواده به لتیان رفتیم. یک نفر چینی پیشبینی کرده است که ساعت ۸ امروز زلزلهای به قدرت ۶/۸ ریشتر در تهران روی خواهد داد. آمدن ما به لتیان هم بیارتباط با این نیست... با هلیکوپتر به سد لتیان آمدیم. هوای خوبی دارد.
عصر همراه بچهها خواستم اسکی روی آب یاد بگیرم(!) کمی دنبال قایق کشیده شدم، بدنم آمادگی برای چنین ورزشی ندارد. گرچه آسان است».