جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۵
اختلافات جدی‌تر شد

عطریانفر: انصراف عارف ازخودگذشتگی نبود، مسیر دیگری نداشت!/ اگر هماهنگ نباشد، رقیب اصلاح طلبان می‌شود

عطریانفر درباره فعالیتها و موضعگیریهای اخیر عارف گفت: اگر کسی بگوید من کاری با شورای راهبردی ندارم، قطعا رقیب تلقی خواهد شد.
کد خبر : ۲۴۲۱۶۲
صراط: روزنامه آرمان گفت و گویی با محمد عطریانفر از چهره‌های اصلاح‌طلب انجام داده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

می‌خواهیم درباره انتخابات مجلس پیش رو صحبت کنیم. فکر می‌کنید با توجه به اینکه دوم خرداد جریان منتقد آقای هاشمی بود، رجوع اصلاح‌طلبان به او و پیروزی گفتمان اعتدال برای اصلاحات موفقیت بود یا اینکه نوعی بازگشت به عقب محسوب می‌شود؟


فکر می‌کنم بهتر باشد از انتخابات سال 88 شروع کنیم. حادثه انتخاباتی سال 88 حادثه غم‌انگیزی در تاریخ سیاسی ایران بود. به این خاطر که نخبگان چپ سیاسی شکست خوردند. هرکسی که پیروز می‌شود باید بداند که این پیروزی برای او ابدی نیست و کسی هم که شکست می‌خورد باید بداند که این شکست ابدی نیست. سال 92 آزمون جدیدی سر راه همه نیروها به ویژه اصلاح‌طلبان قرار گرفت که آن مشارکت در انتخابات بود. برخی افراد باور داشتند اصلاح‌طلبان امکان معرفی یک نامزد واجد شرایط را ندارند و تبعا دچار شکست خواهند شد. در نتیجه طومار سیاسی اصلاح‌طلبان برای همیشه بسته خواهد شد. اما این تصور درستی نبود. مشکل جریان افراطی این است که فکر می‌کند جریان اصلاح‌طلب اندیشه خودش را مقید در چهره‌های خاصی می‌بیندو فکر می‌کند اگر آقای هاشمی یا دیگران به قدرت نرسند، کارشان تمام خواهد بود. در صورتی که اصلاح‌طلبان قبل از اینکه به مصادیق فکر کنند به فرآیند فکری و معنوی این ساختار فکر می‌کنند. این هم برداشت صرفا سیاسی نیست و یک برداشت ایدئولوژیکی است. اگر امروز آقای هاشمی یا لیدراصلاحات نباشد، آیا اصلاح‌طلبان باید گوشه‌نشین شوند؟ خیر، آنها باید به اقتضای زمان تصمیم بگیرند. ما در مقطع تاریخی 92 باورمان این بود که آقای هاشمی مناسب‌ترین گزینه بود. باور ما این بود که با حضور آقای هاشمی به بسیاری از کدورت‌های تاریخی پاسخ داده می‌شود و او بین مردم الفتی خواهد بود و می‌تواند کشور را از پیچ هایی که در هشت سال به وجود آمده عبور دهد. تبعا جریانی که هسته مرکزی اش را اصلاح‌طلبان تشکیل می‌دادند، باید باز به اقتضای زمان تصمیم می‌گرفت و دست به انتخاب می‌زد. در عین حال آقای روحانی به عنوان گزینه مطلوب حمایت شد و الفت و همدلی که بین لایه‌های مختلف اصلاح‌طلب پدید آمد بستر را برای پیروزی او فراهم کرد. در این پیروزی عوامل متعددی موثر بودند. نکته دیگر اینکه انفعال و دلهره‌هایی که جریان اصولگرای معتدل از دوران مدیریت دولت های نهم و دهم داشت تصور می‌کرد که نباید دوباره در راه مجدد احمدی‌نژاد گرفتار شود. مشخصا شخصیت‌های اصولگرایی که در این منظومه هشت نفره حضور داشتند، این امکان را به اصولگرایان می‌داد که دست به گزینه دیگری بزنند. آن کسانی که از نظر اصولگرایان منطقی مردود قلمداد می‌شدند، افراد محترمی مثل آقای حداد عادل و جلیلی بودند. از قضا آقای حداد عادل خودش را بازنشست کرد ولی تصوری که در ذهن اصولگرایان منطقی بود این بود که به قدرت رسیدن آقای جلیلی وجه شبه زیادی با دولت احمدی‌نژاد دارد. به اعتبار نوعی توافق پیشینی که بین آقای جلیلی، حداد عادل، قالیباف و آقای ولایتی بود. تبعا این اختلاف دیدگاه‌ها به طرفداران اجتماعی ایشان هم منتقل شد. بویژه موضع‌گیری‌هایی که آقای حداد عادل می‌کرد پایگاه اجتماعی اصولگرایان را دچار تردید کرد و بنابراین بین آقای ولایتی و قالیباف باید دست به انتخاب می‌زدند. بنابراین آرای آنها شکسته شده است. رویکرد تبلیغاتی آقای ولایتی هم به گونه‌ای بود که اصولگرایان را تقریبا به توافقی می‌رساند که موضع‌گیری و رویکرد اجتماعی آقای ولایتی با آقای روحانی هم افق بود. از این حیث آقای ولایتی از سرفصل آن گروه به این گروه منتقل شد. بدنه اصلاح‌طلبان هم کار شگرفی کردند. کار شگرف آنها یک پیمان شکست ناپذیر بین رهبران سیاسی اصلاح‌طلب و بدنه نخبگانی و پایگاه اجتماعی شان بود و این بود که آقای هاشمی یا رئیس دولت اصلاحات وحدت نظری پیدا کردند. نقش آقای عارف هم کم نبود. پس محصول این مقدمات و سخنان به این ختم می‌شود که هم آوایی این پیروزی را برای آقای روحانی میسر کرد. بنابراین جواب سوال آری است. منطق حکم می‌کند که آقای روحانی حرمت این همدلی را به رسمیت بشناسد. 


  اصلاحات دهه 90 با اصلاح‌طلبی دهه 80 چه تفاوتی کرده است؟ 


اصلاحات یک امر سلب و غیرقابل تغییر نیست. اصلا لفظ اصلاح یعنی متغیری که در یک سیرورت حاصل می‌شود. اگر شما قصد کنید از نقطه A به نقطه B بروید باید مقصدتان یعنی نقطه B را تعریف کنید. این مسیر باید گام به گام طی شود تا به مقصد برسید. همچنین وقتی شما گام برمی‌دارید، گام بعدی تان منطقی‌تر می‌شود. ممکن است برای گام‌های اول تازه نفس باشید و تندتر حرکت کنید اما وقتی ببینید راه طولانی‌تر است و دویدن نفستان را بند می‌آورد باید با منطق راه هماهنگ شوید. اساسا مقوله اصلاحات یک مقوله تدریجی، قانونمند، غیرخشن و تابع شرایط زمان و مکان و معطوف به تامین منافع مردم در مقاطع تاریخی مختلف است. آنچه به‌عنوان اصلاحات در سال‌های 76 و 80 رخ داد، حرکتی بود که تکیه گاه خود آنها از سال‌های 68 به بعد است. خیلی افراد می‌گویند تولد اصلاحات از سال 76 است، اما من این را قبول ندارم. اصلاح‌طلبی به معنای روشن، خود انقلاب ایران است. حالا اگر بگوییم مدتی درگیر جنگ بودیم و توجه مان معطوف به دشمن خارجی بوده می‌توانیم بگوییم آغاز اصلاحات پایان جنگ است. اگر منطق آقای هاشمی را تعقیب کنید می‌بینید منطق او یک منطق اصلاحی است و اساسا 76 محصول دوران قبل است. نمی‌خواهم صحبت حزبی کنم اما آنچه در سال 75 به عنوان مقدمه 76 رخ داد، تکیه گاه اصلی اش مجموعه تدابیر سیاسی‌ بود که سال 73 در قالب هویت حزب کارگزاران آغاز شد و تمامی نهادهای پشتیبان در استان‌ها و شهرستان‌ها را همین تشکل فعال کرد و در خدمت منتخب مردم در سال 76 قرار داد. پس اصلاحات یک sequence است و می‌توان آن را به دوی امدادی تشبیه کرد که بخشی از مسیر را عده‌ای طی می‌کنند و بخش‌های دیگر را افرادی دیگر. آنچه ما در ظرف رفتار اعتدالی و عقلانی آقای روحانی به رسمیت می‌شناسیم، ادامه همان تاریخ است. بطور کلی روند اصلاحی از 57 شروع شده و تاکنون ادامه دارد اما باید قطعه سال‌های 84 تا 92 را از آن جدا کرد و دو سوی دیگر قطعه را به هم متصل کرد. 


  قضاوت شما نسبت به دولت تدبیر و امید بعد از دو سال چگونه است؟


داوری یک دولت بعد از دو سال یک زمان معقولی است. اما طبیعتا با مجموعه مشکلاتی که بر سر راه دولت جدید بوده و اینکه به آقای روحانی سرزمین سوخته‌ای تحویل داده شده است، فکر می‌کنم اگر بخواهیم یک قضاوت قطعی در حق دولت صادر کنیم مقداری راه صواب در پیش نگرفته باشیم. نکته دیگر این است که در مقام داوری دو کانون مهم وجود دارند که داوری آنها مستحق، محق و مورد قبول همگانی است. کانون اول افکار عمومی است و دیگری رهبران جریاناتی که در مقام حمایت از دولت گام برداشته‌اند. در این کانون روایتگران ما داوری مثبتی دارند. رئیس دولت اصلاحات، آقای هاشمی و نخبگانی در مجموع احساس می‌کنند با توجه به محدودیت‌ها و مشکلاتی که بر سر دولت‌ها وجود دارد و با توجه به اینکه دولت رویین تن نیست، گام‌های اصلاح‌طلبانه و قابل دفاعی برداشته شده است. در بحث افکار عمومی هم که بسیار مهم‌تر از رهبران است، دولت در نقطه‌ای قرار گرفته که نسبت به آن تصویر مثبت و منفی وجود دارد. نگاه مثبت افکار عمومی در این خلاصه می‌شود که دلهره‌هایی که آنان از آینده فرزندشان داشته‌اند به یک ساحل آرام رسیده و این مورد قبول است که دولت، دولتی جنجالی نیست. خود این منش دولت به مردم آرامش می‌دهد. برخی اقدامات دولت مثلا در هسته‌ای یا کنترل تورم توانسته رضایت را به چهره مردم بیاورد. البته چشم افکار عمومی در نقاطی هم غبارآلود است چرا که اعتقاد می‌رود آثار و نتایج اقدامات دولت در زندگی مردم دیده نشده است. این حق با مردم است اما می‌توان این امید را داشت که این نوع داوری مردم به سوی مثبت حرکت کند. مثلا در بحث هسته‌ای پیش بینی نخبگان این است که آرامش این مسیر در سال 95 برای مردم قابل مشاهده است. علت زمان بر بودن آن را هم می‌توان با یک تمثیل گفت. تصور کنید وسیله نقلیه سنگینی در یک جاده روشن است، موتور آن خاموش می‌شود ولی تا مدتی طولانی حرکت ادامه دارد تا به نقطه‌ای برسد و بایستد. موتور دولت درچندسال خاموش شد اما آثار حرکت هنوز در آن به چشم می‌خورد. کسانی که چشم بصیرت داشتند ،می‌دانستند که این موتور خاموش شده است. در نهایت دولت قبل با موتوری خاموش به روحانی تحویل داده شد. به این ترتیب روشن شدن این ماشین و انتقال اینرسی و انرژی درون آن تا زمانی که بتواند حرکت کند مستلزم یک گذشت زمان است و این را شاید مردم نپسندند و تصور می‌کنند به محض رسیدن به توافق باید درهای رحمت اقتصاد به روی ما باز شود. 


  رویکرد اصلاح‌طلبان نسبت به دولت آقای روحانی چگونه است؟ 


نخستین رویکرد اصلاح‌طلبان نسبت به آقای روحانی حمایت است. این یک امر منطقی و لازم است. اگرچه می‌توان در آن استدلال هم کرد اما چون یک امر پذیرفته شده و عمومی است، در مقام استدلال بر نمی‌آییم. علت آن هم مشخص است؛ دولتی بر سر کار آمده که حداقل‌ها را دارد و قرار است مشکلات را حل کند. رویکرد دوم هم رویکرد نقد مشفقانه است. این منطق، منطق همه جریانات سیاسی در حق همه دولت‌ها است؛ خواه دولت همراه، خواه دولت رقیب. اصلاح‌طلبان این رویکرد را از طرف رسانه‌ها نشان می‌دهند. رویکرد سوم هم این است که چون بین دولت آقای روحانی و اصلاح‌طلبان یک حس همزادپنداری وجود دارد، احساس شکست روحانی شکست اصلاح‌طلبان و احساس پیروزی او احساس پیروزی برای آنها خواهد بود. یعنی الزام به مشاوره‌های کارشناسانه و صلاحدید امر حکومت. به طرق مختلف هم با توجه به روابطی که وجود دارد این را نشان داده‌اند. این رویکرد از طرق غیرعلنی و غیرعمومی به دولت منتقل می‌شود. 


  گروهی معتقدند رویکرد آقای روحانی در سیاست داخلی و وزارت کشور رویکرد همراهی نبوده است. نگاه شما در این خصوص چیست؟


وزارت کشور وزارت مادری است که در تمام دولت‌ها منشأ دعواها بوده است و علت آن هم این است که وزیر کشور در مقام انتخاب نمایندگان استانی و شهرستانی خود با مسائل زیادی دست به گریبان است. وقتی نماینده‌ای را انتخاب می‌کند نخستین مساله این نماینده، نمایندگان مجلس هستند. این نمایندگان هرکدام از یک حوزه انتخاب شده‌اند. تعدادی از نمایندگان  هم ذهنیت‌شان معطوف به آینده است که در حوزه انتخابیه شان شرایط به گونه‌ای باشد که بتوانند دوباره انتخاب شوند. همچنین باید در نظر داشت خود انتخاب‌های وزارت کشور باید به گونه‌ای باشد که دولت قانع شود. لذا می‌توان گفت سختی کار در وزارت کشور مثل این است که به یک جوان دبیرستانی بگوییم مثلثی رسم کن که چهار ضلع داشته باشد. بنابراین باید به دوستان اصلاح‌طلب متذکر شویم که نباید چنین توقع داشت که فضای عمومی کشور که هنوز در اختیار دولت قبل است، عوض شود. 


  آیا اصلا حرکتی برای تغییر فضا دیده می‌شود؟


اطلاعاتی که از وزارت کشور به ما می‌رسد این است که آقای رحمانی فضلی به بیش از 70 -80 درصد توقعات اصلاح‌طلبان پاسخ مثبت داده است. البته مواردی هم وجود داشته که صورت نگرفته بنابراین فکر می‌کنم کسانی که در مقوله اصلاح‌طلبی وزارت کشور را خوب بشناسند حتی در این نقطه هم ایراد چندانی نمی‌گیرند. ضمن اینکه باید این تفکر ایجاد شود که کسی که انتصاب می‌شود حتما نباید دوست و آشنا باشد ،باید واجد صلاحیت باشد. 


  برخی می‌گویند انتخاب بخشداران و فرمانداران با نمایندگان مجلس با هماهنگی وزیر کشور صورت می‌گیرد و این می‌تواند منجر به این شود که در انتخابات آینده مجلس کارآمدی مجلس قبل را نداشته باشد. 


در طول تاریخ بعد از انقلاب وزارت کشور، از زمان وزارت آقای ناطق نوری (سال‌های 60 تا 64) تا به امروز همه دولت‌ها بنا به صلاحدیدهای سیاسی با نمایندگان گفت‌وگو می‌کردند و هیچ استثنایی هم وجود نداشته است. این هم اصلا ایرادی ندارد. چون نماینده مجلس در آنجا رای مردم را آورده و در پیشرفت و توسعه استان موثر بوده و باید همراه باشد. حداقل این اقدام هم حرمت گذاشتن به نمایندگان مجلس است. این بحث هماهنگی هم از جنس ساختار آمر و مامور نیست که کسی دستور بدهد و دیگری به آن عمل کند. وقتی وزارت کشور دست به یک انتخاب می‌زند از منظر یک سلیقه سیاسی درست وزیر محترم کشور باید بتواند با زبان اقناع نمایندگان مجلس را توجیه کند. علاوه بر این، همه نمایندگانی که در یک استان انتخاب می‌شوند، در یک منظومه فکری واحد نیستند که مثل هم فکر کنند. استانی که 17 نماینده دارد اگر وزیر بخواهد با آنها برای انتصاب‌های خود هماهنگ باشد، نمی‌تواند 17 نفر را راضی نگه دارد. اما اینکه چرا به روی وزارت کشور توجه ویژه‌ای می‌شود هم این است که نمایندگان از تریبون‌های رسمی به آن می‌پردازند. وگرنه ممکن است عملکرد وزارتخانه‌های دیگر نامطلوب‌تر از وزارت کشور باشد اما کسی از داخل آنها خبری ندارد. 


  آیا قرار است برای انتخابات مجلس آقای هاشمی و اصلاح‌طلبان هماهنگی داشته باشد؟ 


تجربه موفق انتخابات سال 92 به ما نشان می‌دهد هر مقدار اصلاح‌طلبان به عقلانیت و اعتدال پایبند باشند و منطق گفت‌وگو را ملاک تصمیم‌گیری‌های خود قرار دهند به پیروزی و موفقیت نزدیک‌تر خواهند بود. بر پایه این امر کلی چنین به نظر می‌رسد که در انتخابات پیش رو انتخابات به مفهوم مصداقی و به مفهوم تعیین شخصیت‌هایی که به صحنه بیایند در خود شهرستان‌ها و استان‌ها بسته خواهد شد. در واقع پیامی از مرکزیت اصلاحات داده شده که ما فکر می‌کنیم دوستان و همفکران ما در خود استان‌ها آنقدر قابلیت رشد سیاسی پیدا کرده‌اند که خودشان می‌توانند به بهترین گزینه‌ها دست پیدا کنند. این امر بسیار زیبا و شکوهمندی است و این نکته نزد چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب رسمیت پیدا کرده و پذیرفته شده است. البته به جهت دفع ضرر احتمالی هم‌ساز و کارهایی تعبیه شده که اگر در استانی مثلا به توافق دست پیدا نشود، چگونه باید از آن مشکل خارج شد. بنابراین در این زمینه چشم‌انداز روشنی وجود دارد. علاوه بر این جریان اصلاح‌طلبی پیامی هم به رقیب اصولگرا دارد. همانطوری که این پیام بارها مطرح شده ما از یک حضور نیرومند معتدل و معقول استقبال می‌کنیم و به همین جهت بارها پیام‌هایی به صورت کاملا صمیمانه و صادقانه برای حضور آقایان ناطق نوری و لاریجانی فرستاده شده است. آن چیزی که الان می‌توانید روی آن حساب کنید این است که شخص آقای هاشمی در جزییات و مسائل جاری انتخابات حضور ندارند و سوا از اینکه هیچ علاقه‌ای به این مساله ندارند، صلاح هم نیست که داشته باشند. مرکزیت و تکیه گاه اصلی جریان اصلی انتخابات تنها لیدر اصلاحات است. همه شخصیت‌های مطرح هم این را پذیرفته‌اند و موقعیت به رسمیت شناخته شده است. آنها شورای راهبردی را تعریف کرده‌اند که مجموعه‌ای از شخصیت‌های موثر اندیشه اصلاح‌طلبی چه به صورت گروهی و چه به صورت فرد حقیقی هستند. این افراد نشست‌های خود را دارند و ذیل این شورا کمیته‌هایی شکل گرفته‌ که نقش آفرینند و کار خودشان را اکنون آغاز کرده‌اند. از جمله این اقدامات سفرهای استانی خودشان بوده که دست به توافق و همفکری با شخصیت‌های استانی زده‌اند. در واقع متناظر با شورایی که در تهران فعالیت می‌کند، در استان‌ها و شهرستان‌ها گروه‌های صاحب نفوذ انتخاب شده‌اند و امر انتخابات را در امر تعیین مصادیق و نامزدها سامان می‌دهند. 


  یعنی از الان مشخص شده چه کسانی برای کدام شهر و استان کاندیدا می‌شوند؟


نه. فعلا ساختار این تشکیلات تدارک دیده می‌شود. الان هم‌زمانی نیست که بیاییم روی مصادیق حرف بزنیم. فعلا در مقام بنا کردن خانه‌ای هستیم که قرار است مشخص شود سقف و دیوار آن چگونه باشد تا فردا افرادی به این خانه برای زندگی دعوت شوند. 


  گفتید بین بزرگان اتفاق نظری وجود دارد اما آقای منتجب نیا اعلام کرده‌اند که شورای راهبردی مسیری انحرافی طی می‌کند. 


کسی که فضای اصلاح‌طلبان را درک می‌کند می‌داند که تکیه گاه اصلاحات، تکیه گاه بزرگی است و در کنار او آقای هاشمی قرار گرفته است. افراد شاخص این جریان هم این واقعیت را به رسمیت می‌شناسند. اما سوالی که پیش می‌آید این است که اگر کسی بخواهد شورای راهبردی و به تبع آن تکیه گاه اصلاحات را خلع ید کند، چه چیزی را می‌خواهند جایگزین آن کنند؟ اگر نظر آقای منتجب نیا این است که احزاب 18 گانه اصلاح‌طلب که در گذشته نشستی با عنوان گروه‌های اصلاح‌طلب داشتند باید انتخابات را مدیریت کنند باید گفت تا جایی که ما می‌دانیم چهره‌های شاخص احزاب و گروه‌های سیاسی دوم خرداد به حضور بزرگان اصلاحات افتخار می‌کنند. 


  نقش شورای هماهنگی جبهه اصلاحات که آقای رهامی مسئولیت‌دار آن است چه نقشی دارد؟


این شورا همان جبهه‌ایی است که آقای منتجب نیا به آن اشاره می‌کنند که باید بر روند انتخابات مدیریت داشته باشد. ولی درون مجموعه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات کسانی هستند که با رئیس دولت اصلاحات همسو هستند، در شورای راهبردی نیز حضور دارند. البته باید یادآور شویم که آقای رهامی هم که در دوره‌ای مسئولیتی داشتند با ماموریتی که رئیس دولت اصلاحات برای آن تعریف کرد آن مسئولیت را عهده‌دار شد. در واقع نباید فراموش کرد که آقای رهامی هم نباید استقلالی برای خود قائل باشند. چرا که وقتی شخصیت جریان‌سازی مثل آقای هاشمی در کنار اصلاحات قرار می‌گیرد که روزی خود در اردوگاه خود آقای هاشمی بوده باعث تعجب می‌شود اگر دیگر عزیزان بخواهند ساز استقلال بزنند. 


  اصلاح‌طلبان پس کی می‌توانند به صورت مستقل نه با عنوان اعتدال وارد انتخابات شوند؟


الان اصلاح‌طلبان به صورت جبهه‌ای با هم کار می‌کنند و در قبال تابلوی حزب فعالیت ندارند. آنها اندیشه‌های متکثری هستند که در بخش بزرگی با همدیگر، هم عقیده‌اند. وضعیت امروز ما با سال 73 مشابهت دارد. آن سال بعد از جنگ و در آستانه انتخابات مجلس، پدیده‌ای به نام کارگزارن شکل گرفت. کارگزاران یک حزب نبود، بیشتر شبیه به یک جنبش فکری بود. کارگزاران یک پروژه بود تا پروسه. این افراد می‌خواستند بگویند جنگ تمام شده و باید به سمت توسعه حرکت کنیم و دلیلی ندارد که نهادهای منتخب ما که نیازمند انتخابات است همیشه چهره‌های ثابت و تکراری باشند. آنها با این منطق ظاهر شدند و در سال‌های 76 و 78 دیدیم از دل این جنبش ملی اصلاح‌طلبی احزاب مختلف شکل گرفتند. همه این احزاب در سال 73 با آن نظریه همراه بودند و اجازه دادند این قضیه شکسته شود. الان به همان نقطه اولیه رسیده‌ایم و بنابراین با اندیشه اصلاح‌طلبی کار را پیش می‌بریم. چون در ایران هنوز احزاب به معنای واقعی خود را پیدا نکرده‌اند. نکته دیگری هم که وجود دارد این است که افرادی مانند آقای خرازی که حزب تاسیس کرده‌اند یا آقای عارف، اگر می‌خواهند در عرصه سیاست نقش موثری ایفا کنند، باید بیایند به این کاروان بپیوندند و اگر بخواهند کوس استقلال بزنند شکست خواهند خورد. البته در انتخابات مجلس آینده اندیشه اصلاح‌طلبی نمایندگان موفقی را خواهد داشت. 


  برنامه اصلاح‌طلبان این است که با اصولگرایان میانه رو مثل ناطق نوری یا علی لاریجانی ائتلاف کنند؟


چنین برنامه‌ای نیست و ما همچنین چیزی را توصیه نمی‌کنیم. اینها تبلیغاتی است که جبهه پایداری می‌کند. اصلاح‌طلبان نمی‌گویند اصولگرایان بیایند در ما ادغام شوند. اصلاح‌طلبان این افراد را دعوت می‌کنند تا رقابت سالمی با آنها داشته باشند، چرا که می‌خواهند شأن رقابت را بالا ببرند. ما می‌گوییم اگر شخصیت وزینی مانند آقای ناطق نوری پیروز شود ما خوشحال می‌شویم اما اگر اصلاح‌طلبان پیروز شوند، خوشحال‌تر خواهیم شد. 


   بنابراین سرلیستی اصلاح‌طلبان با آقای عارف خواهد بود؟


هنوز زمان پاسخ دادن به این سوال نرسیده است. 


  اما آقای عارف فعال‌ترین فرد در اصلاح‌طلبان است به نظرتان با توجه به از خودگذشتگی که در سال 92 کرد، نمی‌توان سرلیستی او را حدس زد؟


آقای عارف اگر بخواهد توفیق داشته باشد نباید فراموش کند که باید ذیل جبهه اصلاحات فعالیت کند تا از او حمایت شود. اگر کسی بگوید من کاری با شورای راهبردی ندارم، قطعا رقیب تلقی خواهد شد. بنابراین آقای عارف هم برای ادامه فعالیتشان باید خودشان را با شورای راهبردی هم افق کنند. درباره انصراف آقای عارف از کاندیداتوری ریاست‌جمهوری در سال 92 هم باید گفت کار او از خودگذشتگی نبود، بلکه یک تصمیم عاقلانه بود چرا که او جز این مسیر، مسیر دیگری نداشت. آقای عارف بر سر یک سه راهی خوب، بد و راه وسط نبود. او بر سر دوراهی خوب یعنی خروج و بد به معنای ماندن و تقبل شکست بود. بنابراین اینگونه نبود که اگر او در صحنه می‌ماند نفرین اصلاح‌طلبان نصیب فرد دیگری به جز او می‌شد. از این جهت ما آقای عارف را ستایش می‌کنیم که به فهم درست دست پیدا کرد و از صحنه خارج شد. اگر آقای عارف انصراف نمی‌داد چه می‌شد؟ قطعا برای آینده سیاسی ایشان هم بد بود و سخت‌تر از همان بلایی که سال 84 بر سر آقای هاشمی آوردند او را مورد نقد قرار می‌دادند. از این حیث تنها راه منطقی ایشان همین بود. 


  چقدر احتمال داردکاندیداهای اصلاح‌طلبان بتوانند صلاحیتشان را احراز کنند؟


اظهارنظر قطعی نمی‌توان کرد اما با توجه به اینکه در انتخابات 92 که سرنوشت مردم یک‌باره به نفع مظلومان سیاسی رقم خورد، می‌توانیم ادعا کنیم که در مجلس آینده هم نیروهای تندرو و رادیکال جای فراخی نخواهند داشت. پیش بینی ما این است که مجلس آتی مجلسی خواهد بود که با مجلس پنجم که اکثریتی از اصولگرایان معقول در اختیار داشت مشابهت دارد. 


   چرا در پیش بینی تان مجلس ششم نیست که اکثریت اصلاح‌طلب بودند؟


مجلس ششم مجلس شاخصی که ما بتوانیم چیزی را با آن بسنجیم نیست. مجلسی است که در طول حیات چهارساله خودش دستاوردی که به نفع مردم داشته باشد نداشت. چرا که وقتی به عنوان یک قطعه در پازل قدرت قرار می‌گیرید باید تناسب خودتان را داشته باشید. بهترین شاهد این گفته رئیس اصلاحات است. او گفته بود: ما در طول فعالیت در دولت هفتم هیچ‌وقت با مجلس پنجم که به اصولگرایان تعلق داشت مشکلی نداشتیم و در مقابل با مجلس ششم که متعلق به خودمان بوده مشکلات زیادی داشتیم. 


   اصلاح‌طلبان برای مجلس از نیروهای کمتر شناخته شده استفاده می‌کنند یا نیروهای قدیمی؟


این به شرایط استان‌ها بستگی دارد. چند رکن وجود دارد که در گزینش افراد موثر است. اول این است که کسی که مورد نظر شورای استانی قرار می‌گیرد، باید درک مفهومی از مدیریت ملی و کلان کشوری داشته باشد. دوم اینکه در برخی حوزه‌ها صاحب نظر و تخصص باشد. سومین شرط خوش نامی فرد است. چهارم اینکه فرد از وجاهت و اقبال مردمی برخوردار باشد. علاوه بر این برنامه اثباتی و طراحی هوشمندانه، لازم است به عوامل پیرامونی همراه یا مزاحم نگاه شود. مثلا اگر گروه‌های فشار وجود دارند باید آنها را به عنوان یک عامل پیرامونی برای کاندیداها در نظر گرفت. چرا که لحاظ نکردن آنها به این معنا است که ما سیاست ورزی نکرده‌ایم. در صورتی که سیاست ورزان در هر شرایطی باید سیاست ورزی کنند، حتی اگر کسی در حال غرق شدن در دریا است باید این امید را داشته باشد که نجات پیدا خواهد کرد. 


احمدی‌نژاد همچون اصلاح‌طلبان که شورای مشورتی خیابان یاسر، دفتری در ولنجک برای خودش دست و پا کرده که برای انتخابات مجلس فعالیت می‌کند. ظهور دوباره او را چگونه ارزیابی می‌کنید؟


بسیاری افراد از اصولگرایان تا اصلاح‌طلبان درباره ظهور دوباره احمدی‌نژاد ابراز نگرانی کرده‌اند اما من فکر می‌کنم این نگرانی بیجا است. اندیشه اصلاح‌طلبی حق تحرک برای احمدی‌نژاد را هم به رسمیت می‌شناسد. 


   احمدی‌نژاد سال 84 چندان شناخته شده نبود و رای آورد. 


او این دوره را طی کرده، منطق اصلاح‌طلبی اجازه می‌دهد که هر شخص با هر اندیشه‌ای در چارچوب ضوابط تلاش کند. احمدی‌نژاد هم از این مسیر مستثنی نیست. اتفاقا می‌تواند مایه تحرک شود چون اگر اینگونه افراد باشند نمایندگان هوشمندانه به فکر خواهند آمد.


نظرات بینندگان
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۳۳ - ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۴
۶
۳
خخخ چه حرفهای خنده داری میزنه