شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۸
صباح زنگنه:

عربستان و‌ امارات به دنبال سلاح‌ هسته‌ای هستند/ فردای مرگ سلمان، مخاصمه در آل‌ سعود آغاز می‌شود

مشاور سابق وزیر امور خارجه تاکید کرد: عربستان و‌ امارات به دنبال سلاح‌هسته‌ای هستند.
کد خبر : ۲۴۲۶۳۵
صراط: صباح زنگنه مشاور سابق وزیر امور خارجه و کارشناس ارشد سیاست خارجی با روزنامه آرمان گفت‌وگو کرده است که در ادامه متن آن را از نظر می گذرانید.
 

* یکی از مهم‌ترین موضوعات محوری شش کشور عربی حاشیه خلیج فارس و رئیس‌جمهور آمریکا در نشست «کمپ دیوید» مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای 1+5 بود. ارزیابی شما از نشست کمپ دیوید چیست؟

مناسبات سیاسی جدید منطقه خاورمیانه نشان می‌دهد آمریکا به شکل‌های مختلف نفوذ خود را از منطقه خاورمیانه کم کرده یا برداشته است. به همین دلیل کشورهای عربی گمان می‌کنند عدم حضور پرقدرت ایالات متحده آمریکا در مناسبات منطقه‌ای برای آنها به شکل‌های مختلف مشکل‌سازخواهد شد. در نتیجه کشورهای عربی به این نتیجه رسیده‌اند که باید برای مساله فقدان یک نیروی قوی بیرونی که که در بحران‌ها و مشکلات به آن تکیه کنند یک راه‌حل جدید و منطقی پیدا کنند. براساس همین تحلیل هم عربستان به یمن حمله کرد و در تلاش است که چنین وضعیتی را در سوریه نیز به وجود بیاورد. اقدام عربستان در حمله به یمن برای تحریک آمریکا به حضور در مناسبات منطقه خاورمیانه بود. تحلیل مقامات عربستانی و همچنین دیگر کشورهای عربی این است که ایران مهم‌ترین، فعال‌ترین و با نفوذترین رقیب اعراب در منطقه خاورمیانه است و به همین دلیل باید دایره نفوذ ایران را روز به روز محدود‌تر کنند تا عقب ماندگی‌های خود را نسبت به این رقیب قدرتمند منطقه‌ای جبران کنند. کشورهای عربی به شکل‌های مختف از جمله تحریک فرانسه و همچنین سفر سعودالفیصل به وین تلاش کردند به کشورهای غربی درباره ایران هسته‌ای هشدار بدهند. کشورهای عربی به دنبال این هستند که یا مذاکرات ایران با کشورهای غربی را متوقف کنند یا این توافق به شکلی نهایی شود که ایران روزبه روز محدودتر و کشورهای عربی قدرتمندتر شوند یا اینکه کشورهای عربی نیز خود به سلاح هسته‌ای مجهز شوند.

* آیا رهبران کشورهای عربی از مواضع اوباما در نشست کمپ دیوید قانع شدند؟

باراک اوباما توانست سران و نمایندگان عالی شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس را متقاعد کند که توافق هسته‌ای در شرف انجام با ایران نه تنها تهدیدی علیه امنیت و منافع آنها نخواهد بود بلکه می‌تواند به تقویت صلح و ثبات در شرایط بی‌ثباتی کنونی در منطقه بینجامد. این نتیجه را می‌توان خلاصه دیدار دو روزه اوباما و رهبران کشورهای عربی منطقه در واشنگتن و کمپ دیوید دانست. نتیجه‌ای که البته قابل پیش بینی بود چون کشورهای عربی منطقه عملا در شرایط تاثیر‌گذاری مستقیم بر فرایند مذاکرات هسته‌ای نیستند و این نشست بیش از آنکه بر مذاکرات آتی گروه 1+5 و ایران تاثیر مستقیم داشته باشد، بر روابط آتی ایالات متحده آمریکا و این کشورهای عربی تاثیر داشت و البته این نتیجه و بیانیه پایانی به صورت غیرمستقیم می‌تواند در گفت‌وگوهای هفته‌های آتی ایران و گروه 1+5 برای نگارش متن نهایی توافق هسته‌ای موثر افتد. با این وجود با صدور بیانیه پایانی نشست کمپ دیوید و اعلام رضایت کشورهای عربی از نتیجه توافق هسته‌ای با ایران، دیگر تنها رژیم دست راستی نتانیاهو در اسرائیل است که مخالف توافق هسته‌ای با ایران است و همسایگان عرب ایران در منطقه به نوعی با گرفتن برخی تضمین‌های امنیتی از آمریکا به واشنگتن برای امضای توافق نهایی با ایران چراغ سبز نشان دادند و رژیم دست راستی اسرائیل به‌طور کامل در انزوای منطقه‌ای قرار گرفته است. در شرایط کنونی کشورهای عربی، ایران و ترکیه نظر مثبتی نسبت به امضای توافق نهایی هسته‌ای دارند. شاید از نظر دولت اوباما با شرایط موجود این بیانیه بهترین نتیجه ممکن و قابل انتظار برای نشست کمپ دیوید بود. برخلاف حاشیه‌های نشست کمپ دیوید و عدم حضور سران 4 کشور از 6 کشور در این نشست اما خروجی آنکه به صورت بیانیه مشترک آمریکا و اعضای شورای همکاری خلیج فارس بود، لحنی مثبت نسبت به توافق هسته‌ای دارد و حتی در متن بیانیه تلاش شده است بیش از آنکه جبهه‌گیری خاصی علیه ایران باشد به نوعی تداوم هم پیمانی و حمایت‌های امنیتی ایالات متحده آمریکا را با متحدان سنتی عرب خود در منطقه نشان دهد، مساله‌ای که امری مسبوق به سابقه است و موضوع جدیدی نیست.

* آیا کشورهای عربی به دنبال هسته‌ای شدن هستند؟

بله؛ این کشورها تلاش می‌کنند با کمک کشورهایی مانند آمریکا و فرانسه به نیروگاه‌های اتمی مجهز شوند.

* کدام کشور عربی بیشتر به دنبال این مساله است؟

در مرحله اول عربستان و در مرحله بعدی امارات متحده عربی. امارات با کره جنوبی، ژاپن و فرانسه برای راه‌اندازی نیروگاه اتمی مذاکره کرده است. با این وجود این کشورها نیروگاه بسته‌بندی شده برای اماراتی‌ها خواهند ساخت که تمام تجهیزات، پرسنل و برنامه‌های آن توسط خود کشور سازنده راه‌اندازی و دنبال شود. یعنی خارجی‌ها به صورت مستقیم بر نیروگاه امارات نظارت خواهند کرد.

* آیا ظرفیت غنی‌سازی این نیروگاه‌ها به نیروگاه‌های ایران می‌رسد؟

خیر؛ اشتباه این کشورها هم در همین مساله است. ایران در طی پنجاه سال و با تکنولوژی بومی شده خود موفق شد به این درجه از فناوری برسد در حالی که این کشورهای عربی تلاش می‌کنند «یک شبه» به این فناوری برسند. این کشورها گمان می‌کنند تجهیزات اتمی نیز به مانند ساخت هواپیما ست که از خارج وارد کنند و سپس خلبان‌های خارجی هدایت آنها را به دست بگیرند. حتی تهدید کرده‌اند که اگر موفق نشوند نیروگاه اتمی بسازند از برخی از کشورها به مانند پاکستان بمب اتمی خریداری می‌کنند.

* رابطه آمریکا و عربستان دچار خدشه شده است؟

آمریکا چه در زمان جرج بوش و چه در زمان اوباما عربستان را منبع تغذیه‌کننده «تنفر» و «ترورسیم» تلقی می‌کند. آمریکایی از نظر «حقوق بشر» نگاه متفاوتی نسبت به عربستان دارند و این کشور را در این زمینه بسیار عقب مانده می‌دانند. اختلافات آمریکا و عربستان در تصمیمات ومناسبات سیاسی نسبت به گذشته جدی‌تر شده است. فقدان سازمان‌های مردم نهاد و دموکراسی یک مساله جدی برای آمریکا به شمار می‌رود.

* به همین دلیل پادشاه عربستان به کمپ دیوید نرفت و ولیعهد خود را فرستاد؟

من فکر می‌کنم بیشتر به دلیل بیماری و ناتوانی جسمی ملک سلمان این سفر انجام نگرفت.

خبرگزاری رویترز مدعی شده بود دلیل سفر ولیعهد عربستان به کمپ دیوید قدرت بیش از اندازه وی در عربستان است. آیا ولیعهد عربستان دارای قدرت زیادی در این کشور است؟

اغلب امور در عربستان در اختیار دو ولیعهدی است که هم‌اکنون بر سر کار هستند. بنابراین حضور پادشاه یک حضور سمبلیک بیشتر نخواهد بود و بیشتر مباحث مدیریتی در اختیار دو ولیعهد است. البته برخی از رسانه‌های عربی از عدم سفر پادشاه عربستان به کمپ دیوید به نام «سیلی به گوش اوباما» نام برده بودند که نمی‌تواند محلی از اعراب داشته باشد. به‌طور کلی برگزاری نشست کمپ دیوید به درخواست کشورهای عربی و به‌ویژه عربستان صورت پذیرفت که خواهان اطلاع یافتن از جزئیات مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای 1+5 بودند. تفاوت مساله در اینجا است که روسای شش کشور عربی حاشیه خلیج فارس باید در یک حالت تحقیرآمیز به دیدار رئیس‌جمهور آمریکا به عنوان «رئیس کل» و رئیس مناسبات جهانی بروند. این در حالی است که مذاکرات ایران و کشورهای1+5در یک شرایط برابر و با احترام کامل برگزار می‌شود. شیوه صحیح این بود که به دلیل اینکه موضوعات مطرح شدن در نشست کمپ دیوید درباره مشکلات منطقه خاورمیانه بود رئیس‌جمهور آمریکا به دیدار شش رهبر عربی می‌آمد و نشستی در خود منطقه با حضور رئیس‌جمهور آمریکا برگزار می‌شد. به هر حال آمریکا در حمله به یمن در کنار عربستان ایستاد و کمک‌های لجستیکی و نظامی زیادی به عربستان در این زمینه کرد، اما در بحث هسته‌ای تاکنون هیچ گونه کمکی به عربستان نکرده است. آمریکا به دنبال این است که قدرت‌های منطقه‌ای را امتحان کند تا توان، ظرفیت و قدرت مدیریت این کشورها را مورد سنجش قرار بدهد. به همین دلیل آمریکا تلاش می‌کند ایران را با بحث هسته‌ای و عربستان را با بحث یمن مورد سنجش قرار بدهد. در مرحله دوم تلاش می‌کند قدرت‌های منطقه‌ای را به چالش علیه یکدیگر ترغیب کند تا یک وضعیت تعادل در منطقه به وجود بیاید. یعنی آمریکا می‌خواهد تعادل منطقه از چالش‌های پیش آمده بین قدرت‌های منطقه‌ای ایجاد شود. و نکته سوم اینکه آمریکا به میانجی قدرت‌های منطقه‌ای تبدیل شود و نقش رهبر غیرمستقیم منطقه را ایفا کند. به عبارت دیگر آمریکا درصدد است با یک دیپلماسی جدید دوباره به منطقه بازگردد.

* ایران و عربستان به این نکته آگاهی دارند که ممکن است مهره‌های بازی آمریکا قرار بگیرند؟

عربستان به صورت مشتاقانه به دنبال این نقش است. عربستان به خوبی به این نکته آگاهی دارد که در نبود آمریکا حیات این کشور دچار مخاطره خواهد شد. این مساله درباره ایران شرایط متفاوتی پیدا می‌کند. ایران مدت‌هاست که دست آمریکا را خوانده و به همین دلیل در هیچ بازی آمریکا گرفتار نمی‌شود. آمریکایی‌ها هم به این نتیجه رسیده‌اند که نباید بدون در نظر گرفتن قدرت ایران بازی‌های خود را طراحی کنند. در نتیجه ایران علاوه براینکه دست آمریکا را خوانده است به هیچ عنوان علاقه ندارد که در بازی آمریکایی‌ها شرکت کند. عربستان که در یک مقطع زمانی به دلیل حمایت از تروریسم از آمریکا بی‌مهری دیده است در شرایط فعلی تلاش می‌کند از مساله هسته‌ای ایران برای سرپوش گذاشتن بر مساله تروریسم سواستفاده کند.

* برخی تغییر و تحولات مدیریتی ملک سلمان را نوعی کودتا تلقی کرده‌اند. هدف ملک سلمان از این تغییرات چه بود؟ چرا پادشاه عربستان ولیعهد خود را تغییر داد؟

در این مساله که در درون خاندان سلطنتی نوعی زلزله صورت گرفته است شکی وجود ندارد. این تغییرات نشان‌دهنده وجود اختلافات جدی در خاندان آل سعود است. به نظر من کنارگذاشتن ولیعهد عربستان توسط پادشاه این کشور مساله‌ای نه کم سابقه و بلکه بی‌سابقه است؛ چرا که در گذشته چنین مساله‌ای اصلا سابقه نداشته است. در گذشته این مساله که یک ولیعهد شاه فرتوت از کارافتاده را برکنار کند سابقه داشته و اتفاقا چند بار نیز تکرار شده است اما حالت عکس آن سابقه نداشته است. اختلاف در خاندان آل سعود پیامدهای زیادی با خود به همراه داشته است. بنده زمانی که ملک سلمان سر کار آمد عنوان کردم که زمانی که نسل سوم خاندان آل سعود به قدرت برسد آغاز مخاصمات جدی بر سر قدرت در این خاندان خواهد بود و بحران جانشینی تازه پس از مرگ ملک سلمان آغاز خواهد شد و گریبان عربستان را خواهد گرفت.

* چرا پس از ملک سلمان مخاصمه در خاندان آل سعود آغاز می‌شود؟

مخاصمه‌ها در خاندان آل سعود از فردای مرگ ملک سلمان آغاز خواهد شد. این مخاصمه‌ها دربین افراد مسن شکل نخواهد گرفت و بلکه در بین نیروهای جوان خاندان آل سعود وبه‌ویژه دو ولیعهدی که هم‌اکنون زمام امور را به دست گرفته‌اند صورت خواهد پذیرفت.

* چرا ملک سلمان تلاش می‌کند لقب خود را از «ملک سلمان» به «امام سلمان» تغییر بدهد؟آیا این مساله درراستای تضاد ایدئولوژیک شیعه و سنی در کشورهای منطقه است یا اینکه پادشاه عربستان تلاش می‌کند با اینگونه القاب چهره‌ای کاریزماتیک و وحیانی به خود بدهد؟

استفاده از لفظ امام درباره پادشاهان عربستان مخصوص به شرایط کنونی نیست و در گذشته نیز سابقه داشته است. در گذشته همزمان که محمد عبدالوهاب که رهبر مذهبی آل سعود بود برای خود از لفظ امام استفاده کرد، «ابن سعود» که موسس خاندان آل سعود بود و رهبر سیاسی عربستان بود و با محمد عبدالوهاب ائتلاف کرده بود نیز برای خود لفظ امام را به کار برد. این در حالی صورت گرفت که عبدالوهاب حاکم مذهبی بود و « ابن سعود» حاکم سیاسی عربستان را برعهده داشت. بعد از ابن سعود نیز یک یا دونفر از لفظ «امام» درباره خود استفاده کردند. با این وجود پس از مدتی در حدود صد سال لفظ «امام» از پادشاهان سعودی برداشته شد. در زمان ملک فهد از عبارت «خادمین حرمین شریفین» که لقب پادشاهان پایانی عثمانیان بود درباره پادشاهان عربستان استفاده شد و لفظ «صاحب الجلاله» که تا آن زمان استفاده می‌شد کنار گذاشته شد. این رویکرد نشان‌دهنده این مساله است که عربستان از زمان ملک فهد به بعد دچار بحران هویت داخلی شده است. در نتیجه پناه بردن به القابی چون« امام» نشان می‌دهد که جریان‌های مذهبی مخالف آل سعود در حال قوی شدن درفضای داخلی عربستان است. در زمان ملک فهد و پس از حمله صدام به کویت و ورود آمریکایی‌ها به عربستان، نیروی‌های مذهبی عربستان شورش کردند. در همین زمان بسیاری از علمای عربستان در سخنرانی‌های خود آل سعود را با کفار مقایسه می‌کردند. به همین دلیل پادشاهان عربستان برای خنثی کردن این مخالفت‌ها از لفظ «خادمین الحرمین» درباره خود استفاده کردند. در شرایط فعلی نیز فضای داخلی عربستان وارد چالش‌های جدید در این زمینه شده است. در شرایط فعلی هم انتخاب لفظ «امام» برای پادشاه عربستان به دلیل مقابله با مخالفت‌های مذهبی در داخل خاک عربستان است. مخالفت‌ها در خاک عربستان عمدتا از سوی نیروی‌های داعش، القاعده و «نئووهابیسم» صورت می‌گیرد.

*در قضیه حمله عربستان به یمن، پاکستان و سودان به عنوان دو متحد استراتژیک ایران از عربستان حمایت کردند. به نظر شما این حمایت یک اشتباه استراتژیک توسط این دو کشور در منطقه نبود؟پاکستان و سودان با این اقدام خود اتحاد با ایران را به راحتی از دست ندادند؟

پاکستان در این زمینه عاقلانه‌تر از سودان رفتار کرد که این مساله نشان‌دهنده وزن سیاسی و نظامی پاکستان در منطقه وهمچنین تاثیرگذاری ایران در سیاست‌های پاکستان است. پاکستان از زمان استقلال خود در سال1945میلادی همواره از حمایت‌های ایران برخوردار بوده است. در نتیجه پاکستان به شکل‌های مختلف خود را وامدار ایران تلقی می‌کند. با این وجود «پاکستان جدید» در تحولات بعدی خود به دلیل وضعیت نامناسب اقتصادی و به دلیل ارتباط جدی‌تر ارتش پاکستان با آمریکا، اتحادش با نیروهای نظامی منطقه که به نوعی همپیمان آمریکا به شمار می‌رفتند قوی‌تر شد. این در حالی بود که ایران روز به روز از نظر نظامی قوی‌تر می‌شد و در نهایت به یک نیروی قدرتمند مستقل تبدیل شد. نیروهای نظامی عربستان و پاکستان و برخی از کشورهای عربی همچنان زیر چتر آمریکایی‌ها هستند. مساله دوم اینکه به دلیل ضعف نیروی انسانی عربستان در زمان ملک فهد کمک‌های مالی زیادی از سوی عربستان به پاکستان برای راه‌اندازی نیروگاه‌های هسته‌ای این کشور صورت گرفت. بنابراین پاکستان به مرور زمان وامدار ثروت خاندان آل سعود شد. در کنار این مساله، هویت پاکستان یک هویت نامطمئن وچند وجهی است. این کشور بین گرایش‌های اسلامی شیعه و سنی، احساس تهدید از سوی هند، گرایش ارتش به آمریکا و همچنین قرابت فرهنگی با ایران گرفتار آمده است. در نتیجه ملغمه هویتی نامتجانس پاکستان دستخوش ملعبه‌ها و بازی‌های زیادی قرار گرفته است. قدرت مالی عربستان از دو جهت به پاکستان کمک کرد. اول به دلیل موازنه هسته‌ای هند و پاکستان بود. هویت هسته‌ای جدید پاکستان در مقابله با تهدید هند که دارای سلاح هسته‌ای است حائز اهمیت بود. دوم اینکه نیروهای نظامی بازنشسته یا کنار گذاشته شده پاکستانی به سرعت توسط عربستان و امارات جذب شدند تا به نوعی کمبود نیروی انسانی این دو کشور را مرتفع کنند. به همین دلیل پاکستان در معادلات منطقه‌ای به نوعی به عربستان احساس تعلق می‌کند. با این وجود این احساس تعلق به صورتی نبوده که نزدیکی و قرابت بسیار زیاد با ایران را به فراموشی بسپرد. مساله سودان با پاکستان از جهت‌های مختلف متفاوت است. وضعیت سودان بسیار نامناسب و حتی اسفبار است. این کشور به دلایل مختلف در یک محاصره اقتصادی، سیاسی و نظامی فراگیر به سر می‌برد. سودان همواره توقعات زیادی از ایران داشته و خواهد داشت. به همین دلیل هنگامی که این کشور فقیر و گرفتار، پیشنهاد خوبی از سوی عربستان ثروتمند که متحد آمریکا ست دریافت کرد برای سامان دادن به وضعیت داخلی خود بلافاصله این پیشنهاد را قبول کرد.

* سیاست‌های ملک سلمان نسبت به ملک عبدا... نسبت به ایران رادیکال‌تر دنبال می‌شود. به نظر شما آینده رابطه ایران و عربستان به چه صورت پیش خواهد رفت؟

وضعیت عربستان به شکلی شده که سکان امور از دست حاکمان این کشور خارج شده است. ملک سلمان و محمد بن نایف که هم‌اکنون بر مسند کار نشسته‌اند مطمئناً نسبت به سیاست‌های ملک عبدا... رضایت نداشتند و به همین دلیل درصدد تغییر برآمده‌اند. ملک عبدا... از نسل اول رهبران منطقه به شمار می‌رفت و وجه‌های ملی‌تر و معتدل‌تری نسبت به ملک سلمان داشت. گرایش ملک سلمان بیشتر به سمت نیروهای مذهبی سنتی در داخل خاک عربستان است که این مساله خطر تقویت و ترویج وهابیسم را بیشتر می‌کند. محمد بن نایف نیز با توجه به اینکه جنبه‌هایی از اعتدال پدر خود ملک عبدا... را به ارث برده است اما هدف اصلی اش مبارزه با مخالفان حکومت آل سعود است. برای وی فرق نمی‌کند چه کسانی و چه گروهی مخالف باشند و بلکه مهم عدم اجازه عرض اندام به این گروه‌ها ست. رویکرد این دو رهبر سیاسی سبب ثبات در دستگاه حاکمه عربستان نخواهد شد و نگرانی‌های داخلی را در این کشور بیشتر خواهد کرد. به همین دلیل فضای داخلی عربستان به جای اینکه بیشتر به سمت مشارکت و دموکراسی پیش برود به سمت تقابل و کشمکش سوق پیدا خواهد کرد. این افراد به حرف حکما و عقلای منطقه به مانند آیت‌ا... هاشمی گوش نخواهند دارد. در شرایط فعلی نیروهایی که به آقای هاشمی احترام می‌گذاشتند عملا از قدرت در عربستان کنار گذاشته شدند و در حاشیه به سر می‌برند. جای این نیروهای اصیل را کسانی گرفته‌اند که دیر آمده‌اند و تلاش می‌کنند خیلی زود قدرت خود را اثبات کنند. بنابراین دو راه بیشتر در جلوی پای عربستان قرار ندارد. اول اینکه سرحکام این کشور به سنگ بخورد و هزینه‌هایی که این کشور در کشورهای مختلف چون عراق، پاکستان، مصر و سودان و بسیاری از کشورهای دیگر می‌کنند در نهایت به ضرر این کشور و علیه این کشور استفاده شود. وضعیت دوم در صورتی محقق می‌شود که اعتراضات داخلی و منطقه‌ای و قدرت‌های بزرگی چون آمریکا بیشتر علیه عربستان و حاکمان جدیدش صورت بپذیرد.