صراط: فارس به نقل از خاطرات مجتبی امانی رئیس سابق دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره نوشت:
سفر آقای احمدینژاد به قاهره از 20 تا 22 بهمن 1391 در این کشور تاریخ ساز شد. سفر رئیس جمهور ایران برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی به حیاط خلوت صهیونیستها و عربستان، لرزه بر اندام دشمنان ایران انداخت. سفر سه روزه وی برای شرکت در اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی به قاهره، موجی از سوی موافقان و مخالفان نزدیکی دو کشور بزرگ اسلامی را به راه انداخت. اگرچه عموم ملت مصر برخلاف شایعات و تبلیغات بوقهای تبلیغاتی دشمنان، موافق این تقارب بودند. نشانه آن هم در استقبالهای پرشور مردمی از وی بود که بخشی از خاطرات این سفر را در خاطره هشتم نوشتهام. البته از سفر آقای احمدینژاد به مصر خاطرات دیگری نیز دارم که در آینده نقل خواهم کرد.
در این سفر برنامههای مفصل و فشردهای قرار داشت و از جمله این برنامهها ملاقاتی با علمای الازهر در نظر گرفته شده بود. الازهر یک نهاد دینی با قدمت هزار ساله است که در دوران حکومت فاطمیون در مصر، برای ترویج علوم دینی بنیانگذاری شد و نام آن برگرفته از نام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست. البته بعد از تغییر مذهب حکومت از شیعیان اسماعیلیه به حکومت اهل سنت، این مرکز به مرکزی برای ترویج معارف اهل تسنن تبدیل شد. با توجه به این موضوع محبت اهل بیت علیهم السلام در مصر باعث شده است که هم اکنون نیز مصریها از نظر دیدگاههای مذهبی، حال و هوای شیعیان را داشته باشند.
این موسسه تا ابتدای قرون گذشته ماهیتی غیر حکومتی داشت و از لحاظ تصمیم گیری و مدیریت آن مستقل بود و به علت مستقل بودن و جو آزادی خواهی روحانیون و طلاب آن، مزاحمتهایی را برای سلاطین جور ایجاد میکرد. این موسسه بر اثر فشارهای حکومتی به ویژه در دوران مبارک، تغییر ماهیت داده و دهها سال است که از شکل مردمی خود خارج و به یک موسسه دولتی تبدیل شده است. رئیس این موسسه، شیخ الازهر نامیده میشود که «شیخ الشیوخ» مصر تلقی میشود و از سوی رئیس جمهور انتخاب میشود. به طور مثال شیخ فعلی الازهر «شیخ احمد الطیب» توسط مبارک منصوب شده است. شیخ الازهر در سلسله مراتب اداری مصر، جایگاهی معادل نخستوزیر دارد.
هر ساله هزاران عالم دینی که لباس رسمی ازهری میپوشند، از این موسسه فارغ التحصیل میشوند. همچنین تعداد زیادی دانشجوی خارجی نیز در این موسسه درس میخوانند و پس از تحصیل به کشورهای خود باز میگردند. موسسه الازهر برای خود مسئولیتی فراتر از مصر، یعنی در حد رهبری فکری جهان اسلام قائل بوده و هست، اما اکنون و به علت سیاستهای نظام مبارک و دسیسههای آل سعود، سطح آن بسیار تنزل پیدا کرده است. درگیریهای داخلی مصر نیز به این موضوع دامن زده است.
احمد الطیب، شیخ الازهر فعلی نیز پس از آن که در حوادث منجر به سقوط مرسی در سال 1392، به رای ملت پشت کرده و جانب ارتش را گرفت، جایگاهش در نزد طبقه متدین مصر و جهان اسلام، بیش از گذشته تخریب شده است.
با وجود این تحلیل از جایگاه الازهر، اما به علت آوازه این موسسه در مصر و نیز به عنوان تنها جایگاه دینی در این کشور و نیز با عنایت به سوابق خوب این موسسه در تقریب مذاهب و فتوای مشهور شیخ محمود شلتوت در سال 1337 شمسی در به رسمیت شناختن مذهب شیعه و اجازه پیروی از آن و نیز اجازه عمل به فتوای علمای شیعه، همیشه سعی داشتم که در دوران ماموریتم، روابط نهادهای مذهبی ایران با موسسه الازهر و یا به قول مصریها، مشیخه ازهر را تقویت کنم. هرچند که نهادهای امنیتی مصر همواره در این مسیر سنگ اندازی کرده و میکنند.
بر همین اساس یکی از برنامههای تنظیم شده برای رئیس جمهور وقت کشورمان، دیدار با علمای مصر و شیخ الازهر بود. در هماهنگی با مسئول دفتر شیخ الازهر، این دیدار در محل سالن جلسات مؤسسه الازهر ترتیب داده شد.
بنابر توافق قبلی، شیخ الازهر و آقای احمدینژاد در بالای میز بزرگی نشستند و عدهای از علمای مصری و از جمله مفتی مصر در یک طرف و برخی از اعضای هیأت که چند تن از وزرای وقت کشورمان در بین آنها بودند، در طرف دیگر مستقر شدند.
ابتدا چند تن از علمای مصری حاضر در جلسه، مطالبی درباره موضوعات دینی بیان کردند. از جمله یکی از آنان درباره غنای فقهی مذهب شیعه و کتب آنها توضیحاتی داد و گفت: این ذخیره متعلق به همه مسلمانان است. مطالب تحریک آمیز و یا تفرقه افکنانهای در سخنان آنها نبود.
پس از آن شیخ احمد الطیب شیخ ازهر سخنان خود را شروع کرد. طبق معمول به علت کینهای که از شیعه دارد و نزدیکیاش با عربستان سعودی، از این گله کرد که عدهای در مصر شیعه شدهاند و ایران مسئول آن است. وی گفت که چرا برخی از شیعیان به شخصیتهای اهل سنت اهانت میکنند. (در طی حدود 15 ملاقات اینجانب با وی، همواره این دو موضوع را مطرح میکرد و پاسخ منطقی ما و نیز متن فتوای رهبر معظم انقلاب و دیگر علما و مراجع تقلید شیعه را در حرمت اهانت به شخصیتهای اهل سنت به وی یادآور میشدم، اما باز در ملاقات بعد آن را تکرار میکرد).
وی مطلب مهم دیگری را عنوان نکرد. او در ادامه صحبتش، به خانوادهای اشاره کرد که زنی به نزدش آمده و گفته شوهرش شیعه شده و برای اذیت کردن او دائماً در نزد وی به ابوبکر و عمر ناسزا میگوید. تعجب کردم که شیخ چرا ابراز اینگونه سخنان را به دیگر علمای عضو هیأت علمای بلندپایه ازهر که در جلسه بودند واگذار نکرده و خودش اینگونه سخیف و ضعیف صحبت میکند.
اما آقای احمدینژاد در ابتدا درباره لزوم وحدت جهان اسلام و خطر رژیم صهیونیستی و نقشههای دشمنان برای تفرقه و درگیری بین مسلمین سخن گفت. اظهاراتی نیز درباره شخصیت امام منتظر، حضرت مهدی (عج) داشت. در ادامه، وی توضیح داد که علمای ایران و از جمله رهبر معظم انقلاب با اهانت به شخصیتهای اهل سنت مخالفند. در ادامه او از شیخ الازهر خواست که درباره نقش ایران در شیعه شدن مصریها توضیح دهد.
شیخ الازهر به برخی کتابها و جزوات در این باره اشاره کرد و ضمناً گفت که برخی از شیعیان مصری به ایران رفت و آمد دارند.
آقای احمدینژاد نیز ضمن اظهار تعجب از این موضوع و اظهار اینکه توزیع این کتابها و جزوات کار ما نیست، گفت: مگر تعدادی جزوه و کتاب در زمانی که این همه شبکه تلویزیونی و اینترنت و منابع مختلف برای دستیابی به منابع دینی وجود دارد، چه تاثیری میتواند داشته باشد و سپس رو به من کرد و گفت: آقای امانی، هر اسمی که آقای شیخ ازهر به شما دادند، حق ندارند به ایران بیایند. شیخ ازهر نیز که پاسخی نداشت، سکوت کرد.
آقای احمدینژاد در ادامه ضمن اشاره به آقای مصلحی وزیر اطلاعات وقت که در جلسه حضور داشت، به احمد الطیب گفت: وزیر اطلاعات ما در جلسه حضور دارند. ایشان همین امروز و یا هر وقت که شما بگویید به نزد شما میآید و درباره این موضوعات با شما گفتوگو خواهد کرد و رفع نگرانی خواهد شد.
وی در ادامه به شیخ الازهر گفت: ما مسئولیتهای بزرگتری در جهان اسلام داریم و نباید وقت خود را صرف این موضوعات کوچک و فرعی کنیم. مگر یک نفر شیعه شود و یا یک نفر سنی شود، چقدر مهم است که شما وقت خود را صرف آن میکنید، ما همه مسلمان هستیم.
وی با اشاره به قضیه اختلاف خانوادگی آن زوج شیعه و سنی نیز گفت که اینها اختلافات خانوادگی است.
در هر صورت سخنان خوبی از سوی احمد الطیب مطرح نشد و وی بر خلاف آقای احمدینژاد به سخنان تفرقه آمیز خود ادامه میداد.
آقای احمدینژاد سعی داشت نهایت صمیمیت را نسبت به شیخ الازهر داشته باشد. نزد خبرنگاران دستان او را گرفت. طبق روش همیشگی خود دو انگشتش را به علامت پیروزی بالا گرفت و لبخند زد و سخنان وحدت آمیزی گفت.
البته دشمنان خصوصاً صهیونیستها و سعودیها که از دشمنان سر سخت نزدیکی بین ایران و مصر بودند، بیکار نمینشستند. حضور آقای احمدی نژاد در قاهره که اولین مقام در این سطح بود که پس از انقلاب اسلامی به مصر میآمد باعث خشم آنان شده بود. به ویژه حضور وی در موسسه الازهر، ضربه سختی به آنها بود. دستگاههای تبلیغی و رسانهای آنها با سرعت و شدت فعال بود و فضاسازی زیادی علیه این سفر انجام داده بودند و تلاش داشتند که پیرامون آن شایعه سازی کنند.
یکی از این فضاسازیها درباره اشاره «پیروزی» آقای احمدینژاد در این جلسه بود. چند روز بعد، چند سایت وابسته به تکفیریها نوشتند که احمدی نژاد با دو انگشتش به ابوبکر و عمر اشاره و به آنها لعنت میفرستد! یک سایت دیگر نوشت: احمدی نژاد با این اشاره نشان داده است که الازهر مصر را فتح کرده است. یک بار نیز در یک مصاحبه تلویزیونی، مجری از من پرسید که منظور احمدینژاد از این اشاره چه بوده است؟ آیا معنای این داشته که بر مصر غلبه کرده است؟ من هم ضمن اظهار تعجب از این شبهه افکنی، گفتم این اشاره، یک اشاره قابل فهم برای همه مردم جهان است و آقای احمدینژاد این کار را به معنای پیروزی و همبستگی دو ملت ایران و مصر انجام داده است و به معنای فتح کشوری نیست.
عجیب اینکه شیخ الازهر که اخیراً با یک مقام عراقی دیدار کرده بود، از اینکه رئیس جمهور وقت ایران با این اشاره ادعای پیروزی در مصر کرده است، گله کرده و آن را نشانه توسعه طلبی ایران دانسته بود!!
به هر حال، بعد از اتمام جلسه، شیخ ازهر از طبقه اول تا طبقه همکف آقای احمدینژاد را بدرقه کرد و گفت: خبرنگاران حاضر هستند و اگر وی مایل باشد با آنها مصاحبه کند. شیخ طیب اشاره کرد معاون وی، شیخ حسن الشافعی همراه احمدینژاد خواهد بود.
معاون شیخ ازهر به همراه آقای احمدینژاد به جایگاهی که برای کنفرانس مطبوعاتی تدارک دیده بودند و بیش از یکصد خبرنگار در آن تجمع کرده بودند، وارد شدند. به علت اهمیت موضوع برای رسانهها، سخنان آقای احمدینژاد و کنفرانس مطبوعاتی، به صورت زنده از چند شبکه تلویزیونی مصر پخش میشد.
شخصاً موافق نبودم که رئیس جمهور کشورمان با معاون شیخ ازهر در جایگاه کنفرانس مطبوعاتی بایستد. زیرا سطح آنها رعایت نشده بود و میدانستم معاون شیخ نیز همان اتهامات را تکرار میکند، اما در هر حال استفاده از این مکان برای ارسال پیام وحدت در جهان اسلام فواید خود را داشت. ضمن آنکه عدم پاسخگویی ما در حضور آن همه خبرنگار مشتاق نیز ممکن نبود و اثر عکس داشت.
ابتدا آقای احمدینژاد صحبت کرد که همان توصیه وحدت و پرهیز از اختلاف در بین مسلمانان بود، اما پس از پایان سخنان آقای احمدینژاد، شیخ حسن شافعی ورقهای از جیبش درآورد و از روی آن شروع به خواندن کرد. معلوم بود که میخواست حضور موفق آقای احمدینژاد را تحت تاثیر قرار دهد. اظهارات وی هم همان تکرار اتهامات بی اساس شیخ ازهر بود. کاملاً واضح بود که دستور و برنامهای از پیش طراحی شده است.
وی در بین سخنانش آن قدر از اطرافیانش اعتراض و طعنه شنید که دستهایش آشکارا به لرزش افتاد. صدایش کم جان شده بود و صدای خبرنگاران در آمده بود که سخنان او مفهوم نیست. در نهایت بعد از چند تذکر از سوی من که درست بالای سرش بودم و اطرافیانش و بخصوص اعضای هیأت که برخی از آنان به عربی آشنا بودند، بالاخره طاقت همه تمام شد و آقای احمدینژاد نیز به وی گفت «وحده و لاتفرقه» که مورد توجه خبرنگاران قرار گرفت و در همین زمان احمدینژاد با هوشمندی به موقع جایگاه را ترک کرد.
همان روز با مسئول دفتر شیخ الازهر برای هماهنگی و ملاقات وزیر اطلاعات با شیخ الازهر تماس گرفتم. معلوم بود که نمیخواهند این ملاقات صورت گیرد، زیرا قرار بود در این ملاقات شیخ الازهر فهرستی از کسانی که نباید به ایران بروند را ارائه کند، این کار برای آنها ممکن نبود.
پاسخ منفی دفتر شیخ الازهر برای این ملاقات، بار دیگر به من نشان داد که موسسه الازهر و شیخ آن، برخلاف روش پیشینیان این موسسه حرکت در جهت تفرقه را دنبال میکند و این خود به خواب زدگان را نمیتوان بیدار کرد.
نگاه ایران به الازهر، بیش از آن که تابع تشریفات باشد، نگاهی تکلیف مدارانه برای مراوده و گفتوگو با موسسهای است که به قولی مناره اهل سنت در جهان است و وحدت دو قطب مهم اسلامی یعنی حوزه علمیه قم و الازهر مصر میتواند در راستای حل مشکلات مسلمین و اتحاد هر چه بیشتر و مقابله با دشمنان مشترک جهان اسلام بسیار کارساز باشد، اما متاسفانه به علت عدم استقلال الازهر و انتصاب رئیس آن از سوی حاکمان وابسته، غیر ممکن به نظر میرسد. موسسه الازهر به علت خطاهای بیشمار سیستم وابسته و دولتی آن در دولتهای آمریکایی مصر مانند سادات و مبارک و تبعیت آگاهانه یا ناآگاهانه شیخ فعلی از سیاستهای تفرقه افکنانه دشمنان اسلام و خصوصا آل سعود و پیروی از سیاستهای دشمنان ملل مسلمان، سیر قهقرایی دارد.
سفر آقای احمدینژاد به قاهره از 20 تا 22 بهمن 1391 در این کشور تاریخ ساز شد. سفر رئیس جمهور ایران برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی به حیاط خلوت صهیونیستها و عربستان، لرزه بر اندام دشمنان ایران انداخت. سفر سه روزه وی برای شرکت در اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی به قاهره، موجی از سوی موافقان و مخالفان نزدیکی دو کشور بزرگ اسلامی را به راه انداخت. اگرچه عموم ملت مصر برخلاف شایعات و تبلیغات بوقهای تبلیغاتی دشمنان، موافق این تقارب بودند. نشانه آن هم در استقبالهای پرشور مردمی از وی بود که بخشی از خاطرات این سفر را در خاطره هشتم نوشتهام. البته از سفر آقای احمدینژاد به مصر خاطرات دیگری نیز دارم که در آینده نقل خواهم کرد.
در این سفر برنامههای مفصل و فشردهای قرار داشت و از جمله این برنامهها ملاقاتی با علمای الازهر در نظر گرفته شده بود. الازهر یک نهاد دینی با قدمت هزار ساله است که در دوران حکومت فاطمیون در مصر، برای ترویج علوم دینی بنیانگذاری شد و نام آن برگرفته از نام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست. البته بعد از تغییر مذهب حکومت از شیعیان اسماعیلیه به حکومت اهل سنت، این مرکز به مرکزی برای ترویج معارف اهل تسنن تبدیل شد. با توجه به این موضوع محبت اهل بیت علیهم السلام در مصر باعث شده است که هم اکنون نیز مصریها از نظر دیدگاههای مذهبی، حال و هوای شیعیان را داشته باشند.
این موسسه تا ابتدای قرون گذشته ماهیتی غیر حکومتی داشت و از لحاظ تصمیم گیری و مدیریت آن مستقل بود و به علت مستقل بودن و جو آزادی خواهی روحانیون و طلاب آن، مزاحمتهایی را برای سلاطین جور ایجاد میکرد. این موسسه بر اثر فشارهای حکومتی به ویژه در دوران مبارک، تغییر ماهیت داده و دهها سال است که از شکل مردمی خود خارج و به یک موسسه دولتی تبدیل شده است. رئیس این موسسه، شیخ الازهر نامیده میشود که «شیخ الشیوخ» مصر تلقی میشود و از سوی رئیس جمهور انتخاب میشود. به طور مثال شیخ فعلی الازهر «شیخ احمد الطیب» توسط مبارک منصوب شده است. شیخ الازهر در سلسله مراتب اداری مصر، جایگاهی معادل نخستوزیر دارد.
هر ساله هزاران عالم دینی که لباس رسمی ازهری میپوشند، از این موسسه فارغ التحصیل میشوند. همچنین تعداد زیادی دانشجوی خارجی نیز در این موسسه درس میخوانند و پس از تحصیل به کشورهای خود باز میگردند. موسسه الازهر برای خود مسئولیتی فراتر از مصر، یعنی در حد رهبری فکری جهان اسلام قائل بوده و هست، اما اکنون و به علت سیاستهای نظام مبارک و دسیسههای آل سعود، سطح آن بسیار تنزل پیدا کرده است. درگیریهای داخلی مصر نیز به این موضوع دامن زده است.
احمد الطیب، شیخ الازهر فعلی نیز پس از آن که در حوادث منجر به سقوط مرسی در سال 1392، به رای ملت پشت کرده و جانب ارتش را گرفت، جایگاهش در نزد طبقه متدین مصر و جهان اسلام، بیش از گذشته تخریب شده است.
با وجود این تحلیل از جایگاه الازهر، اما به علت آوازه این موسسه در مصر و نیز به عنوان تنها جایگاه دینی در این کشور و نیز با عنایت به سوابق خوب این موسسه در تقریب مذاهب و فتوای مشهور شیخ محمود شلتوت در سال 1337 شمسی در به رسمیت شناختن مذهب شیعه و اجازه پیروی از آن و نیز اجازه عمل به فتوای علمای شیعه، همیشه سعی داشتم که در دوران ماموریتم، روابط نهادهای مذهبی ایران با موسسه الازهر و یا به قول مصریها، مشیخه ازهر را تقویت کنم. هرچند که نهادهای امنیتی مصر همواره در این مسیر سنگ اندازی کرده و میکنند.
بر همین اساس یکی از برنامههای تنظیم شده برای رئیس جمهور وقت کشورمان، دیدار با علمای مصر و شیخ الازهر بود. در هماهنگی با مسئول دفتر شیخ الازهر، این دیدار در محل سالن جلسات مؤسسه الازهر ترتیب داده شد.
بنابر توافق قبلی، شیخ الازهر و آقای احمدینژاد در بالای میز بزرگی نشستند و عدهای از علمای مصری و از جمله مفتی مصر در یک طرف و برخی از اعضای هیأت که چند تن از وزرای وقت کشورمان در بین آنها بودند، در طرف دیگر مستقر شدند.
ابتدا چند تن از علمای مصری حاضر در جلسه، مطالبی درباره موضوعات دینی بیان کردند. از جمله یکی از آنان درباره غنای فقهی مذهب شیعه و کتب آنها توضیحاتی داد و گفت: این ذخیره متعلق به همه مسلمانان است. مطالب تحریک آمیز و یا تفرقه افکنانهای در سخنان آنها نبود.
پس از آن شیخ احمد الطیب شیخ ازهر سخنان خود را شروع کرد. طبق معمول به علت کینهای که از شیعه دارد و نزدیکیاش با عربستان سعودی، از این گله کرد که عدهای در مصر شیعه شدهاند و ایران مسئول آن است. وی گفت که چرا برخی از شیعیان به شخصیتهای اهل سنت اهانت میکنند. (در طی حدود 15 ملاقات اینجانب با وی، همواره این دو موضوع را مطرح میکرد و پاسخ منطقی ما و نیز متن فتوای رهبر معظم انقلاب و دیگر علما و مراجع تقلید شیعه را در حرمت اهانت به شخصیتهای اهل سنت به وی یادآور میشدم، اما باز در ملاقات بعد آن را تکرار میکرد).
وی مطلب مهم دیگری را عنوان نکرد. او در ادامه صحبتش، به خانوادهای اشاره کرد که زنی به نزدش آمده و گفته شوهرش شیعه شده و برای اذیت کردن او دائماً در نزد وی به ابوبکر و عمر ناسزا میگوید. تعجب کردم که شیخ چرا ابراز اینگونه سخنان را به دیگر علمای عضو هیأت علمای بلندپایه ازهر که در جلسه بودند واگذار نکرده و خودش اینگونه سخیف و ضعیف صحبت میکند.
اما آقای احمدینژاد در ابتدا درباره لزوم وحدت جهان اسلام و خطر رژیم صهیونیستی و نقشههای دشمنان برای تفرقه و درگیری بین مسلمین سخن گفت. اظهاراتی نیز درباره شخصیت امام منتظر، حضرت مهدی (عج) داشت. در ادامه، وی توضیح داد که علمای ایران و از جمله رهبر معظم انقلاب با اهانت به شخصیتهای اهل سنت مخالفند. در ادامه او از شیخ الازهر خواست که درباره نقش ایران در شیعه شدن مصریها توضیح دهد.
شیخ الازهر به برخی کتابها و جزوات در این باره اشاره کرد و ضمناً گفت که برخی از شیعیان مصری به ایران رفت و آمد دارند.
آقای احمدینژاد نیز ضمن اظهار تعجب از این موضوع و اظهار اینکه توزیع این کتابها و جزوات کار ما نیست، گفت: مگر تعدادی جزوه و کتاب در زمانی که این همه شبکه تلویزیونی و اینترنت و منابع مختلف برای دستیابی به منابع دینی وجود دارد، چه تاثیری میتواند داشته باشد و سپس رو به من کرد و گفت: آقای امانی، هر اسمی که آقای شیخ ازهر به شما دادند، حق ندارند به ایران بیایند. شیخ ازهر نیز که پاسخی نداشت، سکوت کرد.
آقای احمدینژاد در ادامه ضمن اشاره به آقای مصلحی وزیر اطلاعات وقت که در جلسه حضور داشت، به احمد الطیب گفت: وزیر اطلاعات ما در جلسه حضور دارند. ایشان همین امروز و یا هر وقت که شما بگویید به نزد شما میآید و درباره این موضوعات با شما گفتوگو خواهد کرد و رفع نگرانی خواهد شد.
وی در ادامه به شیخ الازهر گفت: ما مسئولیتهای بزرگتری در جهان اسلام داریم و نباید وقت خود را صرف این موضوعات کوچک و فرعی کنیم. مگر یک نفر شیعه شود و یا یک نفر سنی شود، چقدر مهم است که شما وقت خود را صرف آن میکنید، ما همه مسلمان هستیم.
وی با اشاره به قضیه اختلاف خانوادگی آن زوج شیعه و سنی نیز گفت که اینها اختلافات خانوادگی است.
در هر صورت سخنان خوبی از سوی احمد الطیب مطرح نشد و وی بر خلاف آقای احمدینژاد به سخنان تفرقه آمیز خود ادامه میداد.
آقای احمدینژاد سعی داشت نهایت صمیمیت را نسبت به شیخ الازهر داشته باشد. نزد خبرنگاران دستان او را گرفت. طبق روش همیشگی خود دو انگشتش را به علامت پیروزی بالا گرفت و لبخند زد و سخنان وحدت آمیزی گفت.
البته دشمنان خصوصاً صهیونیستها و سعودیها که از دشمنان سر سخت نزدیکی بین ایران و مصر بودند، بیکار نمینشستند. حضور آقای احمدی نژاد در قاهره که اولین مقام در این سطح بود که پس از انقلاب اسلامی به مصر میآمد باعث خشم آنان شده بود. به ویژه حضور وی در موسسه الازهر، ضربه سختی به آنها بود. دستگاههای تبلیغی و رسانهای آنها با سرعت و شدت فعال بود و فضاسازی زیادی علیه این سفر انجام داده بودند و تلاش داشتند که پیرامون آن شایعه سازی کنند.
یکی از این فضاسازیها درباره اشاره «پیروزی» آقای احمدینژاد در این جلسه بود. چند روز بعد، چند سایت وابسته به تکفیریها نوشتند که احمدی نژاد با دو انگشتش به ابوبکر و عمر اشاره و به آنها لعنت میفرستد! یک سایت دیگر نوشت: احمدی نژاد با این اشاره نشان داده است که الازهر مصر را فتح کرده است. یک بار نیز در یک مصاحبه تلویزیونی، مجری از من پرسید که منظور احمدینژاد از این اشاره چه بوده است؟ آیا معنای این داشته که بر مصر غلبه کرده است؟ من هم ضمن اظهار تعجب از این شبهه افکنی، گفتم این اشاره، یک اشاره قابل فهم برای همه مردم جهان است و آقای احمدینژاد این کار را به معنای پیروزی و همبستگی دو ملت ایران و مصر انجام داده است و به معنای فتح کشوری نیست.
عجیب اینکه شیخ الازهر که اخیراً با یک مقام عراقی دیدار کرده بود، از اینکه رئیس جمهور وقت ایران با این اشاره ادعای پیروزی در مصر کرده است، گله کرده و آن را نشانه توسعه طلبی ایران دانسته بود!!
به هر حال، بعد از اتمام جلسه، شیخ ازهر از طبقه اول تا طبقه همکف آقای احمدینژاد را بدرقه کرد و گفت: خبرنگاران حاضر هستند و اگر وی مایل باشد با آنها مصاحبه کند. شیخ طیب اشاره کرد معاون وی، شیخ حسن الشافعی همراه احمدینژاد خواهد بود.
معاون شیخ ازهر به همراه آقای احمدینژاد به جایگاهی که برای کنفرانس مطبوعاتی تدارک دیده بودند و بیش از یکصد خبرنگار در آن تجمع کرده بودند، وارد شدند. به علت اهمیت موضوع برای رسانهها، سخنان آقای احمدینژاد و کنفرانس مطبوعاتی، به صورت زنده از چند شبکه تلویزیونی مصر پخش میشد.
شخصاً موافق نبودم که رئیس جمهور کشورمان با معاون شیخ ازهر در جایگاه کنفرانس مطبوعاتی بایستد. زیرا سطح آنها رعایت نشده بود و میدانستم معاون شیخ نیز همان اتهامات را تکرار میکند، اما در هر حال استفاده از این مکان برای ارسال پیام وحدت در جهان اسلام فواید خود را داشت. ضمن آنکه عدم پاسخگویی ما در حضور آن همه خبرنگار مشتاق نیز ممکن نبود و اثر عکس داشت.
ابتدا آقای احمدینژاد صحبت کرد که همان توصیه وحدت و پرهیز از اختلاف در بین مسلمانان بود، اما پس از پایان سخنان آقای احمدینژاد، شیخ حسن شافعی ورقهای از جیبش درآورد و از روی آن شروع به خواندن کرد. معلوم بود که میخواست حضور موفق آقای احمدینژاد را تحت تاثیر قرار دهد. اظهارات وی هم همان تکرار اتهامات بی اساس شیخ ازهر بود. کاملاً واضح بود که دستور و برنامهای از پیش طراحی شده است.
وی در بین سخنانش آن قدر از اطرافیانش اعتراض و طعنه شنید که دستهایش آشکارا به لرزش افتاد. صدایش کم جان شده بود و صدای خبرنگاران در آمده بود که سخنان او مفهوم نیست. در نهایت بعد از چند تذکر از سوی من که درست بالای سرش بودم و اطرافیانش و بخصوص اعضای هیأت که برخی از آنان به عربی آشنا بودند، بالاخره طاقت همه تمام شد و آقای احمدینژاد نیز به وی گفت «وحده و لاتفرقه» که مورد توجه خبرنگاران قرار گرفت و در همین زمان احمدینژاد با هوشمندی به موقع جایگاه را ترک کرد.
همان روز با مسئول دفتر شیخ الازهر برای هماهنگی و ملاقات وزیر اطلاعات با شیخ الازهر تماس گرفتم. معلوم بود که نمیخواهند این ملاقات صورت گیرد، زیرا قرار بود در این ملاقات شیخ الازهر فهرستی از کسانی که نباید به ایران بروند را ارائه کند، این کار برای آنها ممکن نبود.
پاسخ منفی دفتر شیخ الازهر برای این ملاقات، بار دیگر به من نشان داد که موسسه الازهر و شیخ آن، برخلاف روش پیشینیان این موسسه حرکت در جهت تفرقه را دنبال میکند و این خود به خواب زدگان را نمیتوان بیدار کرد.
نگاه ایران به الازهر، بیش از آن که تابع تشریفات باشد، نگاهی تکلیف مدارانه برای مراوده و گفتوگو با موسسهای است که به قولی مناره اهل سنت در جهان است و وحدت دو قطب مهم اسلامی یعنی حوزه علمیه قم و الازهر مصر میتواند در راستای حل مشکلات مسلمین و اتحاد هر چه بیشتر و مقابله با دشمنان مشترک جهان اسلام بسیار کارساز باشد، اما متاسفانه به علت عدم استقلال الازهر و انتصاب رئیس آن از سوی حاکمان وابسته، غیر ممکن به نظر میرسد. موسسه الازهر به علت خطاهای بیشمار سیستم وابسته و دولتی آن در دولتهای آمریکایی مصر مانند سادات و مبارک و تبعیت آگاهانه یا ناآگاهانه شیخ فعلی از سیاستهای تفرقه افکنانه دشمنان اسلام و خصوصا آل سعود و پیروی از سیاستهای دشمنان ملل مسلمان، سیر قهقرایی دارد.